توافقی کلی وجود دارد که برخی کودکان مقلدان بهتری هستند یا بهتر از دیگران تقلید می‌کنند. بطور قریب به یقین، این مهارت در کسب الگوهای آواشناختی به کودک کمک می‌کند. ممکن است این نکته در مراحل اولیه مطالعه فراگیری زبان کودک، بعلت تکیه بر اهمیت فراگیری زبان از طریق استنباط داده های موجود، و نه از طریق تقلید، از نظرها پنهان ماند. گرچه زبان از طریق تقلید فراگرفته نمی‌شود، فراگیری زبان گفتار را می‌توان با تمرین تسهیل کرد و اینجاست که تقلید تاثیر بسزایی دارد. تقلید و یادگیری ایفای نقش، حافظه آواشناختی را بهبود می بخشد. بدین ترتیب تکرار الگوهای صدا، قافیه و حتی کلمات بی معنی می‌تواند به کودک خردسال کمک کند تا در مراحل بعد رشته های صدا را حفظ کند. گفته شده است که حافظه آواشناختی کوتاه مدت با رشد فراگیری واژگان در ارتباط است. (گثر کول Gather cole و بدلی Baddeley ۱۹۸۹). از این رو می‌توان به مادران توصیه کرد که واژه های تازه را از طریق تقلید به کودکان بیاموزند و پیش از این مرحله آنان را به تقلید و تکرار الگوهای صدا ترغیب کنند. برای این کار می‌توان از تقلید آنی و تقلید با تاخیر هر دو بهره گرفت. در حالی که ممکن است کودکان مبتلا به تاخیر زبانی به دلیل نداشتن یک چارچوب کلی در فراگیری کلمات کند باشند، و در این کار پشتوانه ای نداشته باشند، امکان دارد کودکان دیگر به علت ضعف مهارت‌های آواشناختی ناشی از ناتوانی در تکرار به این مشکل دچار شده باشند. تمرین تکرار در مراحل اولیه فراگیری زبان، تنها در صورتی می‌تواند آسیب رسان باشد که بسیار با شدت و حرارت و بدون در نظر گرفتن نشاط و شادی کودک انجام گیرد. در غیر این صورت می‌تواند بطور کلی مفید باشد.
 

تفاوت‌های فردی در رشد زبان

تا پایان سال اول، کودک برخی ویژگی های فردی یا پسندهای سبکی خود را در گفتار نشان داده است. به نظر می‌آید که این ویژگی ها بازتاب آمادگی های خود اوست تا ویژگی های خانوادگی چرا که فرزندان یک خانواده پندها و ویژگی های متفاوتی از خود ظاهر می سازند. بایرز براون و لوئیس (۱۹۸۴)؛ و بایرز براوان (۱۹۸۸) پنجاه کودک یک ساله (۲۵ پسر و ۲۵ دختر) را زیر نظر گرفتند و به این نتایج دست یافتند. در طی ۲۵ دقیقه تعامل مادر - فرزند، شمار پاره گفتارهای تولید شده کودک بین ۱ تا ۹۹ متغیر بود. افزون بر تفاوت‌های چشمگیر در کمیت، تنوع گفتار نیز دیده می شد. کودکان پر سخن و پرگو از هجاگویی‌های متنوع و بدون تنوع هر دو استفاده کردند. از آن جمله بود واکه‌های همراه با آهنگ (فراز و فرودهای آهنگین)، رشته واکه های با یا بدون انسداد چاکنایی، نام ها و کلمات. در این بررسی همبستگی مثبتی بین عامل کلی دامنه زبان تولید و عامل توانش زبان تولید در دو سالگی یافت شد. با استفاده از داده های مربوط شماره پاره گفتارهای مرتبط به هم کودک، میانگین طول این باره گفتارها، و توانایی استفاده از گفتار در پرسش، تولید اطلاعات و تداوم مردم آمیزی به دست آمد. پژوهشگران نتیجه گرفتند که توانایی تولید گستره ای از پاره گفتارهای مختلف در یک سالگی، عامل پیش بینی کننده خوبی است.
 
گروه دوم کودکان نشان دادند که مایلند از واکه ها استفاده کنند و در برقراری ارتباط تا حد زیادی به توالی واکه‌ها متکی بودند. هیچ نشانه کلی که حکایت از تاخیر زبان در دو سالگی داشته باشد در آن‌ها وجود نداشت. زبان برخی از آن‌ها در حد پیشرفته، برخی متوسط، و برخی دیگر زیر متوسط بود. پژوهشگران اظهار داشتند تمایل به استفاده از واکه شگردی است که کودکانی که از نظر حرکتی پیشرفت کمتری دارند به کار می گیرند. این شگرد بدون نیاز به کنترل حرکتی ظریف ارتباط را حفظ می کند. توالی واکه‌ای آه، آه، آه، اغلب اوقات با مفهوم فوریت به کار گرفته می‌شد که نیازمند واکنشی ارتباطی بود. کودکانی که از هجاگویی و فراز و فرودهای آهنگین استفاده کردند ممکن بود آن‌ها را با یا بدون نیت جلب توجه مادر به کار گیرند. این شگردها هم بیانگر حالت روحی کودک بود و هم در انتقال این حالت‌ها و اطلاعات (که همیشه برای بزرگسالان قابل درک نیست) مفید بود. توالی واکه‌ای تنها برای برقراری ارتباط استفاده می‌شد و از این رو می توانست تداعی گر کودکانی باشد که بطور کلی تمایل زیادی به ابراز و بیان دارند. گروه سوم کودکان یک ساله، تمایل داشتند تنها از ترکیبات همخوان - واکه ای که بصورتی انفجاری - دا - بیان می‌شد استفاده کنند. آنان پاره گفتارهای طولانی تولید نمی کردند. در این گروه همبستگی مثبتی بین عامل استفاده از همخوان و عامل نامفهوم بودن (یا ناکافی بودن) پاره گفتارها در ۲ سالگی دیده شد. همچنین با عامل توانش زبان تولید در ۲ سالگی، نیز همبستگی منفی یافت شد. پژوهشگران معتقد بودند که شگرد استفاده از همخوآن‌ها مورد استفاده کودکانی است که کمترین توانایی با علاقه مندی را در برقراری ارتباط دارند.
 

نکاتی درباره پیشگیری

چون صداهای تولید شده کودکان مطالعه بالا، در یک سالگی و سپس در دوسالگی، تنها توسط مادرانشان ضبط شده بود، نمی‌توان در مورد تاثیر گفتار مادر یا رفتار او سخنی گفت. آنچه مطالعه نشان می‌دهد عبارت است از انتخاب شگرد متناسب با شرایط از جانب کودک، و امکان وجود ناهماهنگی سبک و خلق و خوی مادر و فرزند. برخی مادران به همان اندازه که به کودک یک ساله هنگام تولید صدای "هوم" یا توالی‌های واکه‌ای، واکنش نشان می‌دادند به کودک دو ساله که کلماتی را به زبان می آورد، توجه میکردند. می‌توان گفت چنین برخوردی به پیشرفت کودک در این مراحل ارتباط می یابد. مادران دیگر با کودکان یک ساله خود ارتباط بسیار کمتری برقرار می کردند تا فرزندان دو ساله شان. در صورتی که خود کودک بسیار فعال و علاقه مند به ارتباط و ابراز خود بود بی توجهی مادر برای او بازدارنده نبود. اما ترکیب فرزندی که علاقه مندی چندانی به ابراز خود و برقراری ارتباط نداشت با مادری که به پاسخگویی و ابراز واکنش راغب نبود، گرچه قابل درک مینمود، شرایط مطلوبی برای رشد و ارتباط ایجاد نمیکرد.
 
منبع: اختلالهای رشد زبان (ویرایش دوّم)، کاترین آدمز، بتی بایرز براون و مارگات ادواردز، ترجمه: دکتر محمدتقی منشی طوسی، دانشگاه امام رضا (علیه السلام)، صص105-103، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1385