سفياني و قرقيسيا در گذر تاريخ






گفت و گو با حجّت الاسلام و المسلمين علي اکبر مهدي پور

لطفاً در آغاز گفت وگو اشاره اي به مفهوم واژه ي «قرقيسيا»و موقعيت جغرافيايي اين منطقه داشته باشيد.
o قرقيسيا معرّب «كركيسيا»؛ به نوعي اسب تازي گفته مي شود، كه در عربي به آنها «حلّاب»گويند.(1)
قرقيسيا شهري در شمال سوريه، در طول جغرافيايي 64 درجه و 45 دقيقه و عرض جغرافيايي 35 درجه، - براساس تحديد بطلميوس -است.(2)اين شهر در شش فرسخي رَحبه ي مالك بن طَوق، در نزديكي «رَقّه»در استان الجزيره، بر كرانه ي رود خابو قرار دارد.(3)خابور و بزرگ ترين رودخانه الجزيره است، كه از دو طرف كوه «قراجه داغ»واقع در جنوب ديار بكر تركيه سرچشمه مي گيرد.اين رود پس از عبور از بستري به طول 350 كيلومتر درمحل قرقيسيا به فرات مي ريزد.(4)
قرقيسيا در 35 كيلومتري جنوب شرقي «دير»(5) بركرانه ي غربي فرات، در محلّ التقاي فرات و خابور قرار دارد.(6)
اين شهر از چه زماني بنا شده، چه پيشينه ي تاريخي دارد و موقعيّت فعلي آن چگونه است؟
o سابقه تاريخي قرقيسيا به دوران سلاطين داستاني پيشدادي مي رسد.(7)اين شهر كه قبلاً «كركيسيون» نام داشت، در سال 363 ميلادي تحت حاكميت سلاطين ايراني بود و لذا به نام «قرقيسيا»فرزند «تهمورث»به قرقيسيا تغيير نام داد.(9)
به سال 16ق.سعد بن وقّاص سپاهي به فرماندهي عمرو بن مالك زهري به هيت و قرقيسيا فرستاد.به سال 19ق.عياض بن غنم، الجزيره را فتح كرد و حبيب بن مسلمه را به قرقيسيا فرستاد. اهالي قرقيسيا بدون جنگ و خونريزي به آغوش اسلام آمدند و حبيب «عميربن سعد» را به عنوان والي قرقيسيا تعيين كرد.(10)مردم قرقيسيا با معارف اسلامي آشنا شدند و آنجا را مركز نشر تعاليم اسلامي قرار دادند، محمدثان و حافظان بسياري در اين شهر پرورش يافتند كه اسامي شماري از آنها را سمعاني آورده است.(11)
هنگامي كه معاويه با خاندان عصمت و طهارت به مخالفت بر خاست و بر فراز منبر، صريحاً اميرمؤمنان (ع)را سبّ كرد، جمعي از دوستداران اهل بيت (ع)به سوي قرقيسيا مهاجرت كردند، كه از آن جمله بود:عدي بن حاتم، جرير بن عبدالله بجلي و حنظلة الكاتب.(12)محدّثان منسوب به قرقيسيا را با عناويني چون : قرقساني، قرقسايي(13) و قرقسياني مي خوانند.(14)
قرقيسيا در صدر اسلام، شهري آباد و فرهنگي بود و در سفرهاي بازرگاني بين شام و عراق نقش مهمّي ايفا مي كرد.(15)
از اينكه سمعاني در قرن ششم، ياقوت و ابن اثير در قرن هفتم از آن به عنوان «شهر»ياد كرده اند معلوم مي شود كه تا آن زمان موقعيّت شهري قرقيسيا محفوظ بوده است، ولي بعدها به كلّي ويران شد و اينك قصبه اي بر ويرانه هاي آن به نام «ابوسراي»وجود دارد.(16)
طرف هاي درگير درنبرد قرقيسيا چه كساني هستند؟
o در احاديث، از افراد زيادي به عنوان طرف هاي درگير با سفياني در نبرد قرقيسيا ياد شده كه از آن جمله است:
1.ابقع:در احاديث فراوان، از جمله در فرازي از يك حديث طولاني از امام باقر(ع)، از خروج «ابقع»و كشته شدنش به دست سفياني با همه هوادرانش سخن رفته است.(17)ابقع در لغت به ابلق، يعني:هر چيز سياه و سفيد، به ويژه به كلاغ سياه آميخته با سفيدي، هر شخص پليد، به ابرص، شوره زار و كسي كه لباس رنگارنگ و وصله دار بپوشد، گفته مي شود.(18)
2.اصهب:در احاديث فراوان ازجمله حديث ياد شده ،پس از كشته شدن ابقع، از كشته شدن اصهب به دست سفياني گفت و گو شده است.(19)اصهب در لغت به معناي شتر سرخ مو، شتر سفيد آميخته با سرخي، نام چشمه اي در ميان بصره و بحرين، به معناي دشمن و به روميان از جهت رنگ چهره و دشمني با اسلام گفته مي شود.(20)
در احاديث فراوان از ويران شدن شام به سبب اجتماع سه سپاه ابقع،اصهب و سفياني در آن سخن رفته است.(21)
در حديثي از امام باقر (ع)در مورد اصهب هشدار داده شده که ،از گروه اصهب بر حذر باشيد.(22)در احاديث عامّه آمده است که همه ي خاندان و هواداران اصهب در اين فتنه کشته مي شوند.(23)
3.روميان:آنگاه سپاه سفياني وارد «قرقيسيا»مي شود، در آنجا با تركان و روميان به نبردي سخت مي پردازند(24)كه تعداد 100 هزار نفر از آنها كشته مي شوند.(25)
4.كوفيان:سفياني پس از اين كشتار وارد كوفه مي شود. سه روز آنجا را قتل و عام مي كند.60 هزار نفر از اهل كوفه را به قتل مي رساند و 18 روز در كوفه توقّف مي كند.(26)تعداد لشكر سفياني در تهاجم به كوفه در حديثي از امام باقر(ع)70 هزار نفر آمده است.(27)
5.رزمنده اي از اهل كوفه:مردي سلحشور با عده اي از مستضعفان اهل كوفه در برابر سپاه سفياني خروج مي كند.او نيز به دست فرمانده لشكر سفياني در ميان كوفه و حيره به قتل مي رسد.(28)
6.سپاه خراساني:در آن گير و دار سپاهي از خراسان با شور و شتاب، با پرچم هاي برافراشته، به سوي كوفه حركت مي كنند، كه شماري از اصحاب مهدي (ع)در ميان آنها مي باشند.(29)
7.سيد حسني:در حديثي از امام صادق (ع)از خروج سيد حسني و درو شدن يارانش به دست سفياني سخن رفته است.(30)ولي در حديثي از طريق عامه آمده است كه مردي از اولاد امام حسن(ع)از مشرق خروج مي كند، كه اگر با كوه مواجه شود آن را در هم كوبد و براي خود راهي فراهم نمايد.(31)و در حديثي از امام صادق (ع) از كشته شدن سيد حسني به دست اهل مكه و ارسال رأس شريفش به سوي سفياني سخن رفته است.(32)
8.آل قيس:در برخي از احاديث عامّه «قيس»از ياران حضرت مهدي(ع)و پشتوانه ي آن حضرت در قيام جهاني ياد شده (33)و در حديثي از پيامبر اكرم (ص) از اجتماع قيس و كشته شدنشان توسط سفياني سخن رفته است.(34)به جزيره ي كيش در درياي عمّان «قيس» گويند(35)و قيس نام محلي در مصر است.(36)
در احاديث فراوان از خيزش قيس، (37)به اهتزاز در آمدن پرچم هاي قيس در مصر،(38)آنگاه فرود آمدنشان در الجزيره و درگيري آنان با سفياني گفت و گو شده است.(39)
9.اهل بصره :در برخي از منابع عامّه پس از تشريح جنايات سفياني در كوفه، پيرامون كشت و كشتار و تعدّي به حريم بانوان آمده است:«چون اين خبر به اهل بصره مي رسد، از دريا و خشكي گسيل مي شوند و زنان را از دست سپاه سفياني رهايي مي دهند.»(40)
به نقلي ديگر اين عده از اهالي كوفه مي باشند و در ميان آنها عده اي از اهل كوفه هستند، كه به سپاه سفياني تهاجم نموده، اسيران را از دست آنها بيرون مي آورند.(41)
10.شيصباني:در حديثي از امام باقر (ع)از خروج شيصباني در آستانه ي خروج سفياني در كوفه سخن رفته و با قاطعيت آمده است كه هرگز سفياني بدون شيصباني نخواهد بود.وي در كوفه خروج مي كند و همانند جوشش آب از زمين مي جوشد.وي هواراران زيايد پيدا مي كند و با دوستان اهل بيت (ع)درگير مي شود.(42)
شيصبان در لغت به مورچه ي نر، لانه ي مورچگان، شيطان و پري گفته مي شود.(43)در اينجا، رمز يكي از سمتگران است كه با خوي شيطاني خروج كرده، همانند لانه ي مورچه طرفداران فراواني به گرد خود جمع مي كند.
افراد و گروه هايي كه با سفياني درگير مي شوند و به اين افراد محدود نمي شوند ولي ما به همين تعداد بسنده مي كنيم. در مورد درگيري هاي او با «يماني»و ديگر ياران حضرت، به خواست خداوند در گفت و گوهاي بعدي سخن خواهيم گفت.
چه افراد يا گروه هايي سفياني را در اين نبرد ياري مي كنند؟
o در احاديث فراوان از افرادي كه با سفياني بيعت كرده، با وي هم پيمان مي شوند سخن رفته است.در اينجا منحصراً به ده تن از دست ياران او اشاره مي كنيم:
1.مؤمّل بن نباته، از بني زهره با او بيعت مي كند، او را به سرپرستي نيروهاي مسلح خود بر مي گزيند.
2.همّام بن ورد، مشهور به «برقي»با او بيعت مي كند، او را به رياست نيروي زميني خود نصب مي كند.
3.عقيل بن عقال، مشهور به «جرهمي»با وي بيعت مي كند، او را فرماندار جبل مي كند.
4.زمامدار مصر با او بيعت و او را در سمت خود ابقا مي كند، اهالي مصر اطاعت نمي كنند، لشكري به مصر گسيل مي كند، نبرد سختي در كنار پل «فرما»رخ مي دهد، مصري ها 70 هزار كشته مي دهند و شكست مي خورند.
5.مردي از خزاعه با او بيعت مي كند كه او را به ارمنستان مي فرستد.
6.مردي از بني عبس با او بيعت مي كند، او را به عسقلان مي فرستد و مرزباني حدود روميان را به او واگذار مي كند.
7.مردي از بني تغلبه با او بيعت مي كند، مرزهاي ارمنستان تا مصيصه (در نواحي انطاكيه)را به او مي سپارد.
8.مقدام بن هقل، از جهينه با او بيعت مي كند، او را سرپرست نيروهاي پيشاهنگ خود قرار مي دهد.
9.عبيد بن نباته زهري را به جانشيني خود بر مي گزيند.
10.پسرش «عنبسه»را به استانداري خراسان نصب مي كند و... .(43)
در نبرد تاريخي قرقيسيا، علاوه بر سپاه سفياني از نيروهاي ديگري در احاديث سخن رفته، كه به شماري از آنها اشاره مي شود:
الف -عبدالله با عبدالله:در فرازي از يك حديث طولاني كه از عمّار ياسرنقل شده، از درگيري عبدالله با عبدالله سخن رفته و چنين آمده است:«تركان در حيره فرود آيند و روميان در فلسطين درآيند، پس عبدالله از عبدالله پيشي گيرد و سپاهيانشان در قرقيسيا در كرانه ي رودخانه با يكديگر درگير شوند و نبرد سختي رخ دهد».(44)
در احاديث ملاحم از دو تن مدّعي خلافت به نام عبدالله ياد شده، كه هم زمان در شام و مصر فرمانشان خوانده شود.(45)امام صادق(ع)در حديثي مي فرمايد:«هر كس مرگ عبدالله را براي من تضمين كند، من ظهور قائم(ع) را براي او تضمين مي كنم».(46)
ب-عباسيان و مروانيان :امام باقر (ع)فرمود:«براي فرزندان عباس نبرد سختي با مرواني در قرقيسيا اتفاق مي افتد كه جوان نيرومند با مشاهده آن پير مي شود.خداوند نصرت خود را از آنها بر مي دارد، به پرندگان هوا و درندگان صحرا الهام مي كند كه از گوشت ستمگران شكم خود را سير كنند».آنگاه سفياني خروج مي كند.(47)
در حديثي از امام صادق(ع)از درگيري سه نيروي حسني، اموي و قيسي سخن رفته كه تحت عنوان:حسني و آل قيس اشاره كرديم و در احاديث فراوان از درگيري سه نيروي عظيم ابقع، اصهب و سفياني گفت و گو شده، كه تحت عنوان ابقع و اصهب سخن گفتيم.
تعداد سپاهيان سفياني روزي كه از وادي يابس خروج مي كند هفت نفر مي باشد، هنگامي كه به دمشق مي رسد به 360 نفر بالغ مي شود و شمار بيعت كننده ها در مدّت يك ماه به 30 نفر مي رسد.(48)
نبرد قرقيسيا در روايات چگونه به تصوير كشيده شده است؟
o در احاديث فراواني از جنگ سختي در آستانه ي ظهور در منطقه قرقيسيا سخن به ميان آمده است كه در اينجا به تعدادي از آنها اشاره مي كنيم:
امام باقر (ع)به «ميسر»فرمود:(49)«از محل شما تا قرقيسيا چقدر فاصله هست؟»ميسر گفت:نزديك است، بر كرانه ي فرات قرار دارد.امام (ع)فرمود:«بي گمان در آنجا جنگي رخ خواهد داد كه از روزي كه خداوند آسمان ها و زمين را آفريده، چنين جنگي اتفاق نيفتاده و تاهنگامي كه آسمان ها و زمين پابرجاست چنين جنگي رخ نخواهد داد. سفره ي گسترده ي پرندگان خواهد شد، درندگان زمين و پرندگان هوا از آن سير مي شوند.قيس در آن نبرد كشته مي شود و كسي به خون خواهي او بر نمي خيزد».جمعي از راويان، اين حديث را روايت كرده اند و افزوده اند كه :« منادي بانگ برآورد كه به سوي گوشت ستمكاران و سركشان بشتابيد».(50)
همچنين آن حضرت در فرازي از يك حديث طولاني فرمود:«لشكر سفياني از قرقيسيا عبور مي كند، در آنجا به نبرد مي پردازد و 100 هزار نفر از سركشان و ستم پيشگان را به قتل مي رساند».(51)
امام صادق (ع)در اين رابطه فرمود:«براي خداوند منّان فراخوان همگاني و سفره گسترده اي در قرقيسيا هست، كه منادي از آسمان بانگ بر مي آورد:هان!اي مرغان هوا و اي درندگان صحرا، براي سير شدن از گوشت ستمگران سركش بشتابيد».(52)
مولاي پرواپيشگان، اميرمؤمنان (ع)فرمود:سفياني بر شام سيطره پيدا مي كند، پس در قرقيسيا حادثه اي رخ مي دهد كه پرندگان آسمان و درندگان زمين از لاشه هاي آنها سير مي شوند».(53)آن حضرت در فرازي از يك حديث طولاني فرمود:«آنگاه سفياني به محل معروف به قرقيسيا مي رود. در آنجا حادثه ي بزرگي رخ مي دهد كه گزارش آن به همه شهرها مي رسد و اضطراب عجيبي آنها را فرا مي گيرد».(54)
در برخي روايات، از حضور فعال شيطان در ياري و پشتيباني سفياني، سخن به ميان آمده است، لطفاً اشاره اي به اين موضوع داشته باشيد.
o همه ي جريان هاي انحرافي به نوعي به شيطان مربوط مي شود، ولي حركت سفياني دقيقاً با ابتكار شيطان و برنامه ريزي او آغاز مي شود و در همه ابعاد با استعانت از او جريان مي يابد.خداوند منّان مي فرمايد:«انّ الشّياطين ليوحون إلي أوليائهم؛ بي گمان شياطين به اولياي خود وحي مي كنند».(55)
سرآغاز حركت سفياني با يك خواب شيطاني آغاز مي شود. شيطان در عالم رؤيا به او فرمان خروج مي دهد، او مي گويد:من يار و ياوري ندارم.بار دوم همان رؤيا تكرار مي شود.بار سوم شيطان مي گويد:تو بيرون برو ببين چه كساني در بيرون خانه منتظر خروج تو هستند؟ او بيرون مي رود و مي بيند هفت نفر منتظر او هستند، پرچمي در دست دارند و مي گويند:ما ياوران تو هستيم.او با هفت نفر خروج مي كند و شماري از روستايي هاي وادي يابس به او مي پيوندند.(56)
اميرمؤمنان (ع)مي فرمايد:«سفياني با هفت تن از وادي يابس حركت مي كند كه در دست يكي از آنها پرچم پيچيده اي هست كه آن را رمز پيروزي خود مي دانند، تا 30 ميل پيشاپيش او حركت مي كند.كسي از افراد مهاجم اين پرچم را نمي بيند جز اينكه شكست مي خورد».(57)
با توجه به اينكه آن پرچم از سوي شيطان در اختيار سفياني قرار گرفته و با توجه به گفتار علي (ع)كه آن پرچم را رمز پيروزي آنها تعبير مي كند، روشن مي شود كه شكست مهاجمان با مشاهده اين پرچم دسيسه اي از دسيسه هاي شيطاني براي پيشبرد اهداف سفياني است.
مروزي گويد:زمامدار شام براي درگيري و پيكار با سفياني به سوي او حمله ور مي شود و با مشاهده ي پرچم او شكست مي خورد.(58)
از ديگر دسيسه هاي شيطاني سفياني اين است كه سفياني سه ني در دست دارد، با آن ني ها به هر كس بزند مي ميرد.(59)
سفياني، قيام خود را چگونه و از كجا آغاز مي كند؟
o سفياني پس از قول و قرار با هم پيمانان خود، بر فراز منبر قرار گرفته، در ميان يارانش خطبه اي ايراد كرده، خطاب به اهالي دمشق مي گويد:«شما گوشت و پوست من هستيد، من با دوستان شما دوست و با دشمنان شما دشمن هستم».پس به آنها وعده مي دهد كه چيزي را بر آنها مقدم ندارد.(60)
آنگاه ايل و تبارش را گرد آورده، فرمانده هان لشكري و كشوري خود را تعيين مي كند و هويت خود را با اين بيان ابراز مي دارد:«هان!اي اهل دمشق!من يكي از شما هستم، شما خواص ياران پدر بزرگم معاويه بن ابي سفيان هستيد.او پيش از آنكه به سلطنت برسد، دوست و سرپرست شما بود.او به شما نيكي كرد و شما به او نيكي كرديد. هنگامي كه سرورش (عثمان)كشته شد، براي خون خواهي او برخاست، از شما ياري خواست و شما نيز او را ياري كرديد و سركرده هاي شما در ركاب او كشته شدند.من امروز به خون خواهي خاندان خود و بزرگان شما برخاسته ام، كسي از شما شايسته تر نيست كه مرا ياري كند».پس او را اجابت مي كنند و با او بيعت مي نمايند.(61)
همه پيروان سفياني از تيره ي كلب هستند، با آنها خروج مي كند، خرد و كلان را مي كشد، به كسي رحم نمي كند، شكم زنان را مي درد، آل قيس در برابرش مي ايستند، آنها را درو مي كند، ديگر كسي نمي تواند در برابرش بايستد.(62)
سفياني، در قيام خود به چه دستاوردهايي مي رسد و بر چه مناطقي مسلط مي شود؟
o در احاديث فراوان گستره ي حكومت او را به پنج منطقه؛ يعني 1.دمشق، 2.حمص، 3.اردن، 4.فلسطين و 5. حلب دانسته اند.(63)در برخي از احاديث به جاي حلب «قنّسرين»بيان شده است.(64)در احاديث فراوان مبدأ حكومت او را از روز سيطره ي او بر مناطق پنج گانه حساب كرده، مدت فرمانروايي اش را نه ماه دانسته اند.(65)و در برخي از احاديث آمده است:«او هشت ماه تمام حكومت مي كند، حتي يک روز هم بر آن اضافه نمي شود».(66)
در احاديث فراوان تأكيد شده كه خروج سفياني در ماه رجب خواهد بود، شش ماه تمام مي جنگد تا بر مناطق پنج گانه سيطره پيدا كند، آنگاه نُه ماه تمام حكومت مي كند و همه مدت حركتش از روز خروج تا روز هلاكتش مجموعاً 15 ماه مي باشد.(67)
چنان كه در روايات آمده است، سفياني در قيام خود به جنايات گسترده اي دست مي زند، انگيزه او از اين جنايات چيست؟
o كشت و كشتار، خيانت و جنايت، خباثت و قساوت سفياني فراتر از آن است كه در صفحات مجله بگنجد.براي شمارش جنايات سفياني در بغداد، بصره، كوفه، رقّه، برقه، رمله، جزيره، قرقيسيا، اصطخر، حلوان، ساباط، مداين، عقرقوف، حمص، مصر و ديگر مناطقي كه گام مي نهد، به تحقيق عميق و پژوهش دقيق نياز هست.يك نمونه از جنايتش اينكه شكم زنان را مي درد و كودكان را در ديگ ها مي جوشاند.(68)بر اساس روايات فراوان، مهم ترين انگيزه ي سفياني بر ارتكاب اين جنايات دشمني با خاندان عصمت و طهارت مي باشد و اينك به شماري از اين احاديث اشاره مي رود:
الف-امام باقر (ع):«همه ي خشم و كينه ي او بر شيعيان ما مي باشد».(69)
ب -امام صادق (ع):«در كوفه مستقر مي شود و منادي اش بانگ بر مي آورد كه هر كس سر يك نفر از شيعيان علي را بياورد يك هزار درهم جايزه دارد».(70)
ج -امام باقر (ع):«سفياني و همراهانش هدفي جز آل محمد و شيعيان آل محمد (ع)ندارند».(71)
د -اميرمؤمنان (ع):«هركس كه نامش محمد، علي، حسن، حسين، فاطمه، جعفر، موسي، زينب، رقيه و خديجه باشد، سفياني او را براي كينه اي كه از آل محمد (ع)در دل دارد از دم شمشير مي گذارند».(72)
ه -عمار ياسر:«لشكر سفياني چون سيل خروشان وارد كوفه مي شود.هر كجا شيعه اي از شيعيان آل محمد را پيدا كنند به قتل مي رسانند».(73)
از اينكه در اين گفت و گو شركت كرديد متشكريم و خوانندگان گرامي مجله را به ترسيم ديگر جنايات سفياني در مقابله با وجود مقدس حضرت بقيه الله -ارواحنا فداه-در گفت و گوي آينده ارجاع مي دهيم.

پي نوشت ها:

1.ابن منظور، لسان العرب، ج3.ص 280.
2.ياقوت، معجم البلدان، ج4، ص 328.
3.سمعاني، الأنساب، ج 10، ص105.
4.شمس الدين سامي، قاموس الأعلام، ج3، ص 2007.
5.«دير»مركز شهرستان روز، قصبه اي در ميان الجزيره و برّالشّام، در 120 كيلومتري جنوب شرقي رقّه و 20 كيلومتري شمال غربي قرقيسيا قراردارد.[قاموس الاعلام، ج3، ص 2212]
6.شمس الدين سامي، همان، ج5، ص 3615
7.كيومرث، هوشنگ، تهمورث، جمشيد، ضحاك و فريدون را پادشاهان پيشدادي گويند.[فرهنگ معين، ج 5، ص364].
8.لويس معلوف، المنجد، الأعلام، ص 548.
9.تهمورث، ملقب به «ديوبند»سومين پادشاه از پادشاهان پيشدادي بود.[فرهنگ معين، ج5، ص405].
10.ياقوت، همان، ص 329.
11.سمعاني، همان
12.همان.
13.ابن اثير، اللّباب، ج2، ص 175.
14.سيوطي، لب اللّباب، س318.
15.معلوف، المنجد، ص 548.
16.شمس الدّين سامي، قاموس الأعلام، ج1، ص 721.
17.شيخ مفيد، الاختصاص، ص 256.
18.نگارنده، روزگار رهايي، ج2، ص 997.
19.شيخ مفيد، همان.
20.سليمان كامل، روزگار رهايي.
21.شيخ مفيدي، الارشاد، ج2، ص 373.
22.عبدالحميد نيلي، سرور اهل الايمان، ص 31.
23.سيوطي،العرف الوردي، ص 125، ح 110.
24.مروزي، الفتن، ج 1، ص 308، ح 893.
25.نعماني، غيبت، ص 280.
26.سيوطي، العرف الوردي، ص 120،ح 91.
27.نعماني، غيبت، ص 280.
28.شيخ مفيد، الاختصاص، ص 256.
29.همان.
30.عبدالحميد نيلي، سرور اهل الايمان، ص 42،ح 16.
31.سيوطي، العرف الوردي، ص 115، ح 77.
32.كليني، الكافي، ج 8، ص189، ح 285.
33.سلمي، عقدالدرر، ص97.
34.همان، ص 73.
35.ياقوت، معجم البلدان، ج4، ص 422.
36.سمعاني، الأنساب، ج 10، ص 295.
37.نعماني، غيبت، ص 277.
38.شيخ مفيد، الارشاد، ج 2، ص 369.
39.مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 208.
40.مقدسي، فرائد فوائد الفكر، ص310.
41.مروزي، الفتن، ج1، ص 309، ح 893.
42.نعماني، غيبت، ص 302.
43.ابن المنادي، الملاحم، صص 81، 82 و 86 و 200.
44.شيخ طوسي، غيبت، ص 463، ح 479.
45.همان، ص 443، ح 436.
46.همان، ص 447، ح 445.
47.نعماني، غيبت، ص303.
48.سلمي، عقد الدرر، ص 82.
49.ميسربن عبدالعزيز از اصحاب خاص امام باقر(ع) بود و حضرت اسرار امامت را به او آموخته بود.[تستري، قاموس الرّجال:320/10].
50.كليني، الكافي، ج 8، ص 245، ح 451.
51.نعماني، غيبت، ص 280.
52.همان، ص 278.
53.سلمي، عقدالدرر، ص 87.
54.همان، ص92.
55.سوره ي انعام (6)، آيه ي 121.
56.مروزي، الفتن ، ج 1، ص 282، ح 823.
57.سلمي، عقدالدرر، ص 73.
58.مروزي، همان.
59.همان، ح 822.
60.ابن المنادي، الملاحم، ص 78.
61.همان، ص80.
62.سيوطي، العرف الوردي، ص 111، ح68.
63.نعماني، غيبت، ص 304.
64.طبرسي، اعلام الوري، ج2، ص 282.
65.نعماني، غيبت، ص 304.
66.طبرسي، همان.
67.نعماني، غيبت، ص 300.
68.مروزي، الفتن، ج1، ص 206.
69.نعماني، غيبت، ص 301.
70.شيخ طوسي، غيبت، ص 450.
71.عياشي، التّفسير، ج1، ص163، ح 222.
72.حائري، الزام النّاصب، ج 2، ص 199.
73.مروزي، الفتن، ج1، ص 303، ح 882.

منبع:نشريه ي موعود شماره 101