تمدن غرب در سراشيبي سقوط

نويسنده: حجت الاسلام محمدتقي رهبر




سنت آفرينش بر اين قرار گرفته که ملت هايي را سربلند کند و يا سرنگون نمايد و تاريخ بشر گواهي است بر اين مدعا و اين تصادقي نيست، چرا که تصادف را براهين عقلي و فلسفي و نيز دلايل نقلي و شرعي نمي پذيرد. اين علل و عوامل را در درون انسان ها و نظام ها و عملکرد جامعه ها بايد جستجو کرد. چنانکه آيه کريمه بيانگر است: «... انّ الله لا يغيّر ما بقوم حتّي يعيّروا ما بانفسهم و اذا اراد الله بقوم سوءً فلا مردّ له و مالهم من دونه من وال». (سورة رعد، آية11).
همانا خداوند سرنوشت ملتي را تغيير نمي دهد تا روش خويش را تغيير دهند و آنگاه که خدا بد فرجامي را براي ملتي اراده کند جز او ياوري نخواهند داشت.
و نيز آية کريمه ديگر که سلب نعمت هاي الهي را نتيجه اعمال مردمان و تحوّلات دروني آنان مي داند و طي بيان سرگذشت فرعونيان که چون کفر ورزيدند و آيات خدا را ناديده گرفتند خداوند به موجب گناهشان آن ها را گرفتار انتقام خونين ساخت و با قدرت قاهره و عذاب سخت خود مجازات نمود، چنين مي فرمايد: «ذلک بان الله لم يک مغير نعمة انعمها علي قوم حتّي يعيّروا ما بانفسهم و انّ الله سميع عليم.» (سورة انفال، آيه53.)
اين سرنونشت بدان جهت است که خداوند نعمتي را که به مردمي داده است، دگرگون نمي سازد تا آنکه رفتار خويش را دگرگون سازند و خداوند شنوا و داناست.
آري اين سنت لايتغير الهي است و به زمان و مکان محدود نمي شود و در اين جهت ميان انسان ها تفاوتي نيست. فلذا همه انسان ها و افراد و جامعه ها بايد اين هشدار را در گوش جان داشته باشند و تصور نکنند خداوند در مورد آنان استثنا خواهد داشت. چنين باوري به انسان مي آموزد که نعمت هاي خداوند را کفران نکنند که مستوجب زوال نعمت شوند. و اين بيان قرآن را بياد آورند که ملک از آن خداست به هر کس بخواهد مي دهد، و از هر کس بخواهد مي گيرد. هر کس را خواست عزت مي دهد و هر کس را خواست به ذلّت مي کشاند:
«قل اللّهم مالک الملک تؤتي الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تعزّ من تشاء و تذلّ من تشاء بيدک الخير انّک علي کلّ شيء قدير» (سورة آل عمران، آية26.)
نکته قابل تأمّلي که بخش اخير آيه تأکيد مي کند اينست که: آنچه از خداوند مي رسد خير و خوبي است و بنا به مفاد آن هر آنچه شر و بدي است از سوي بندگان است. اين تأکيد با اين هدف است که انسان ها فکر نکنند خداي عادل و مهربان بدون علت بر بندگان خشم مي کند و ذلّت و نکبت براي گروهي مي فرستد بلکه اين انسان ها هستند که با عملکرد ناشايسته خود موجبات ذلّت و زوال نعمت را فراهم مي آورند، هرچند خداوند براي بندگان بدي را نمي پسندد و همه راه هاي سعادت را بر خلق گشوده اگر بندگان اين درها را نبندند!

عوامل دروني تمدّن غربي

و اما عوامل انحطاط تمدن غربي را که دير يا زود اين تمدن را به سقوط خواهد کشانيد، مي توان در مواردي چند به بررسي نهاد، چالش هاي فرهنگي، انساني اخلاقي، اجتماعي و خانوادگي و سياسي، ناگفته نماند، همان گونه که در مقالات پيشين اشاره کرديم غربي ها از نظر علمي و فني و تکنولوژي پيشرفت قابل توجه و خيره کننده اي داشته اند و در اين موفقيت وامدار محققان و پژوهشگران و انديشمنداني هستند که سال ها پژوهش و تجربه و مطالعه پرداخته و سرمايه اصلي آن ها تمدّن و فرهنگ تمدن اسلامي بوده است همانگونه که بسياري از تاريخ نگاران غربي خود باور دارند و بدان تصريح کرده اند.
گوستاولوبون فرانسوي در تاريخ تمدن اسلام از قول يکي از نويسندگان قرن12 بنام (بنجامين تودل) نقل مي کند که مي گويد: من در اسکندريه تنها 20 آموزشگاه را ديدم که دائر بوده است.
علاوه بر آموزشگاه هاي عمومي در بغداد "طليطله" قرطبه و... دانشگاه هائي تأسيس يافته بودند که در آن ها لابراتور، رصدخانه، کتاب خوانه هايي بزرگ و ساير آلات و ادوات تحقيق مسائل وجود داشت چنانکه در اندلس 70 کتابخانه عمومي موجود بوده است، به موجب اقوال مورخين اسلام در قرطبه در کتابخانه الحاکم دوم 600 هزار جلد کتاب وجود داشته که 44جلد آن مخصوص فهرست اين کتابخانه بوده است. "شارل عاقل" در 400 سال بعد کتابخانه دولتي پاريس را تأسيس نمود که با زحمت زياد توانست 900 جلد کتاب جمع آوري کند که يک ثلث آن کتاب هاي مذهبي بوده است. (تمدن اسلام و غرب، ص558).
اعترافات از قبيل فراوان است و کتاب هاي تاريخ تمدن و تاريخ علم شامل انبوده شواهدي است که تمدن غربي از چشمه سار اسلام مايه گرفته.
و البته دانشمندان غربي با استفاده از دستمايه اين فرهنگ و تمدن مطالعات و پژوهش را ادامه داده و با تلاش بي وقفه زمينه انقلاب فرهنگي غرب را فراهم ساختند که تلاش و کوشش اين محققان و کاوشگران شايسته ستايش است و بديهي است اين قشر محققان و کاوشگران فصلي جدا از عملکرد سياستمداران و دولت هاي استعمار پيشه غربي اند به بيان ديگر آن دانشمندان ثمره دانش و پژوهش و اختراعات و اکتشافات خود را فراهم آورده و در اختيار ديگران گذاشتند که از اين بابت ما با فرهنگ غربي چالشي نداريم. بحث و جدال ما با غرب بر سر بهره برداري نظام سلطه غربي از اين دست آوردهاست که حتي تأثير و تأسف آن محققان را گاه به همراه داشته است. مي گويند: براي انيشتين که يکي از پرچمداران انقلاب فرهنگي غرب است، هشتادمين سال تولد وي را گرفتند. او پشت تريبون قرار گرفت و با برکشيدن آهي از دل گفت: شما براي سالگرد تولد من جشن گرفته ايد ولي اين من بودم که نيروي اتم را آزاد کردم اما دولت ها براي کشتار انسان ها از آن استفاده کردند. يعني علم را به نااهلان دادن و به تعبير مولوي: تيغ را به دست زنگي مست دان؟
تيغ دادن در کف زنگي مست
به که آيد علم ناکس را به دست
بدگهر را علم و فن آموختن
دادن تيغ است دست راهزن
باري پيشرفت علم غرب به اين معني نيست که فقر فرهنگي و انساني آن را ناديده بگيريم و تمام مشکل غرب و چالش هاي غربي ها در فقر فرهنگي است، هرچند از گوشه کنار دنياي غرب آواي نياز به معنويت کم و بيش به گوش مي رسد و هستند دانشمندان و پژوهشگراني که روي فقر معنوي غرب حساسيت نشان داده و مقالات و کتابهايي نوشته و مي نويسند که اين کتب و مقالات از منظر ارباب تحقيق و قلم پوشيده نيست و چه شايسته است در اختيار نسل جوان قرار گيرد.
اما نکته اي که هست اينکه سياستمداران غربي کمتر به اين اعترافات توجه داشته و تبعات منفي انزواي اخلاق و معنويت و فرهنگ اصيل ديني را در غرب شاهدند و چالش هاي اجتماعي را چنانکه اشاره خواهيم کرد، پيش روي مي بينند امام راه چاره را گم کرده و همچنان در رفاه و لذت و سياست و اقتصاد که همانند خداي غرب پرستيده مي شود! غوطه ورند و همه ارزش هاي انساني و اخلاقي را براي سلطه بر منابع ثروت و از جمله منافع استراتژيک نفت زير پا مي گذارند، همانگونه که در سده هاي اخير و همزمان با سياست اي سلطه جويانه و غارتگرانه غرب در مناطق مختلف جهان از خاورميانه گرفته تا آفريقا و شبه قاره مي بينيم و براي دستيابي به اين منافع نامشروع از هرگونه دخالت و جنايت و کودتا و خونريزي کوتاهي نكرده و در همان حال که در غرب از حقوق بشر و منشور ملل سخن گفته مي شود انگليس و آمريکا و فرانسه و ديگر دول استعمارگر به چپاول ملت ها و استثمار انسان ها و قتل و غارت و انواع جنايت سرگرم بوده اند چرا که در قاموس غربي ها خوي سلطه گري و غارت و درندگي و سودپرستي طبيعت ذاتي شده و جز اين نمي توانند باشند و البته تبعات اين مادي گري و خوي استکباري را ديده اند و بيش از اين خواهند ديد.

چالش هاي انساني غرب

از اين ها گذشته چالش هاي اخلاقي، انساني، خانوادگي و اجتماعي غربي ها آنقدر زياد است که کتاب ها و مقاله ها در پيرامون آن بايد نوشت اما در اين مختصر تنها به پاره اي موارد مي توان اشاره کرد:
روح استکبار آمريکايي تا بدانجا است که به گزارش خبرگزاري فرانسه از ژنو، شوراي جهاني متشکل از 300 فرقه مسيحي به جز کليساي کاتوليک در نشست سالانه خود با انتشار بيانه اي اعلام کرد: چهره آمريکا به دليل جهاني شدن و جنگ بطور قابل ملاحظه اي به تيگري گرائيده است. اين شورا مي افزايد مردمسالاري، آزادي و پيشرفت هاي اقتصادي، بي عدالتي، تکبر و اقدامات يک جانبه بين المللي در هم آميخته است. (روزنامه جمهوري اسلامي 83/6/13).
دقيقاً همانگونه که در اين گزارش آمده بي عدالتي، يکجانبه گرائي، گردن فرازي و... عواملي هستند که آمريکا و به تبع آن انگليس و سياستمداران غربي را به جائي کشانده که براي دولت ها و ملت هاي ديگر ارج و منزلتي حتي حق حيات قائل نباشند و با دخالت هاي نامشروع مدعي قيموميت ملت ها باشند و جان و مال و ناموس ملت ها در نظر آن ها ارزشي نداشته باشد همانگونه که گردنکشان تاريخ عمل مي کردند که پيامبران خدا با آنان در ستيز بوده اند و قرآن کريم از همه روشن تر به پيکار و مبارزه با سردمداران کفر فرمان داده است: «فقاتلوا ائمة الکفر».
يکي از انديشمندان آمريکايي پرفسور نوام چامسکي که منتقد سياست هاي شيطان بزرگ است در مورد عملکرد دولت آمريکا و انگليس تنها در مورد دخالت هاي آمريکا در ايران مي گويد: آمريکا و انگليس پنجاه سال ملت ايران را شکنجه کرده اند، و البته اين شکنجه را نسبت به مردم کشورهاي تحت سلطه نيز اعمال کرده و مي کنند. مانند آنچه در افغانستان و عراق و فلسطين مي گذرد و در گذشته در ويتنام و جاي جاي ديگر جهان اتفاق افتاده است.
هزينه هاي نظامي آمريکا که به غلط هزينه دفاعي ناميده مي شود. بيشترين رقم بودجه اين کشور را مي بلعد که عمدتاً در دخالت هاي نظامي و سياسي و قتل و غارت کشورها بکار برده مي شود. در يکي دو سال قبل بودجه نظامي سالانه آمريکا را 500 ميليارد دلار و بودجه امنيتي را نيز 500 ميليارد دلار گزارش کردند که از جمله هزينه نظامي رژيم متجاوز ايالت متحده در عراق تا کنون از 400 ميليارد دلار گذشته که البته به ازاي آن نفت از اين کشور جنگ زده در حال اشغال را به غارت مي برد و البته اهداف دراز مدت ديگري که از اين دخالت نامشروع و سلطه گرانه دارند فراتر از اين است و اگر هزينه هاي نظامي ناتو را جداگانه بررسي کنيم سر از جهنم بيرون خواهد آورد.

گوشه اي از مجازات ها و شام نکبت

خوشبختانه در همين حال که قلم در کار نگارش اين سطور است حاکمان آريکا منفورترين حاکمان اند و آمريکاييها طعم تلخ اين خودکامگي و سلطه گري و آدمکشي را مي بينند، در زمينه اقتصادي، بدهي هاي خارجي آمريکا از 1200 ميليارد دلار مي گذرد و دولت آمريکا با بدترين روزهاي تاريخ خود از نظر ورشکستگي گراني و بيکاري روبرو است که اخبار آن پيش روي ملت ها گشوده و هشتصد ميليارد مصوبه کنگره آمريکا براي سامان دادن اقتصاد آمريکا هم چاره ساز نيست و رئيس جمهور کنوني بصراحت مي گويد: تنها معجزه مي تواند آمريکا را از بحران نجات دهد! و اينها و ده ها مسئله ديگر عقوبت رژيمي است که در برابر حقوق و ارزش هاي انساني نمي خواهد سرفرود آورد و اين هنوز اول کار است.
باش تا صبح دولتت بدمد
که اين هنوز از نتايج سحر است
و البته به جاي صبح دولت بايد بگوييم شام نکبت. به عبارت ديگر چاهي که غربي ها براي ملت ها از جمله ملل مسلمان و ملت ما کنده بودند خود در آن افتاده اند و ملت ها بايد از اين فرصت ها استفاده کنند و اين سراشيبي سقوط ر ا جدي بگيرند و ضربات کاري خود را بر شياطين بين المللي فرود آورند.
باري سخن از چالش هاي غرب بويژه آمريکا است. اگر در اين عرصه از مقوله فرهنگي و اخلاقي و خيانت کاري سخن بگوييم مثنوي هفتاد من کاغذ مي شود. تنها به چند مورد اشاره مي کنيم.
500 دانشمند آمريکايي اعلام کردند مسبب اصلي يازده سپتامبر دولت بوش بوده است.
آمريکا بيشترين آمار جرم و جنايت را در جهان دارد يعني در رتبه اول قرار گرفته است.
چهارده کشور اروپايي با آمريکا در قاچاق انسان همکاري دارند سالانه 1500 کودک در اثر تجاوزات جنسي در امريکا جان مي سپرند و بيشتر اين موارد بوسيله اعضاء خانواده آن هاست. و بر اين ها بيفزاييد فروپاشي خانوادگي و کودکان نامشروع و سدها از اين قبيل را و در مقوله بزهکاري بيش از دو ميليون زنداني در آمريکا و قتل و آدمکشي و جنايت که بيشترين آمار مجرمين را تشکيل مي دهد.
لازم است محققان و کاوشگران اين گونه اخبار را که بسيار فراوان است رصد کنند و در اختيار اين نسل بگذارند، تا به روشن شدن اذهان عمومي کمک کنند بويژه آنانکه هنوز هم با نگاه مثبت به جهان غرب مي نگرند و تمدن غربي را مي ستايند و نتوانسته اند ميان تکنولوژي و ارزش هاي انساني و اخلاق، مرزي قائل شوند و دچار خود کم بيني اند و سرمايه هاي انساني خود را قدر نمي شناسند.
يکي از برکات انقلاب اسلامي ما اين بود که اسطوره ابرقدرتي غرب و شرق بويژه آمريکا را شکست و تار و پود سراب اين تمدن را از هم گسيخت. ملت هاي مسلمان به هويت انساني خود بازگشت داده شدند، در روزگاري که بيش از پنجاه هزار نظامي و مستشار آمريکايي و اسرائيلي در کشور عزيز ما زير چتر شاه مقبور يکه تازي مي کردند و مزدورن آمريکا قانون ذلّت بار کاپيتولاسيون را به تصويب رساندند از ايران صاعقه آسماني فريادگري بر سر مستکبران فرو باريد و نه تنها رژيم منحوس پهلوي را به ذباله دان تاريخ فرستاد بلکه دست هاي پليد بيگانه و عمّال آمريکا را از دامن ملّت قطع کرد و امروز ما شاهد استقلال و رشد و شکوفائي و عظمت نظام اسلامي هستيم که سي سال انواع توطئه ها را از سر گذراند و با اقتدار و بالندگي در صحنه گيتي به عنوان يك قدرت برتر که بر قلب ها حاکميت دارد ظاهر شده است و خداي را بر اين نعمت سپاسگذاريم. «فقطع دابر القوم الّذين ظلموا و الحمدلله رب العالمين.»
ما در اين ميان ياد آن بزرگ معمار انديشه اسلامي را گرامي مي داريم که چون ابراهيم تبر بر پيکر بتهاي زمان فرود آورد و به ملت آموخت و به همه ملت ها درس داد که براي رهائي از اين دژخيمان جهان چه بايد بکنند و امام راحل عظيم الشأن در مناسبت هاي گوناگون از شکستن بت اسطوره هاي قدرت شرق و غرب بويژه آمريکا ام الفساد روي زمين سخن گفت و درس جاودانه اي بر ملت ها داد.
اکنون به يکي از هزاران سخن امام- سلام الله عليه- بنگريم. آن چهره جاودانه اسلام در پيام تاريخي خود به مسلمانان يکسال پيش از کشتار زائران خانه خدا بوسيله رژيم دست نشانده آل سعود با طراحي و فرماندهي آمريکا، چنين گفت: «البته ما اين واقعيت و حقيقت را در سياست خارجي و بين المللي اسلاميمان بارها اعلام نموده ايم که درصدد گسرتش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهان خواران بوده و هستيم حال اگر نوکران آمريکا نام اين سياست را توسعه طلبي و تفکر تشکيل امپراتوري بزرگ مي گذاند از آن باک نداريم و استقبال مي کنيم. ما درصدد خشکانيدن ريشه هاي فاسد رژيم صهيونيسم، سرمايه داري و کمونيسم در جهان هستيم. ما تصميم گرفته ايم، به لطف و عنايت خداوند بزرگ نظام هائي را که بر اين سه پايه استوار گرديده اند نابود کنيم و نظام اسلام رسول الله صلي الله عليه و آله و سلّم را در جهان استکبار ترويج نماييم و دير يا زود ملت هاي دربند شاهد آن خواهند بود.
ما با تمام وجود از گسترش باج خواهي و مصونيت کارگزاران آمريکائي حتي اگر با مبارزه قهرآميز هم شده باشد جلوگيري مي کنيم. انشاءالله ما نخواهيم گذاشت از کعبه و حج اين منبر بزرگي که بر بلنداي بام انسانيت بايد صداي مظلومان را به همه عالم منعکس سازد و آواي توحيد را طنين اندازد، صداي سازش با آمريکا و شوروي و کفر و شرک نواخته شود و از خدا مي خواهيم كه اين قدرت را به ما ارزاني دارد که نه تنها از کعبه مسلمين که از کليساهاي جهان نيز ناقوس مرگ بر آمريکا و شوروي به صدا در آوريم.»
جالب است که ما امروز که پس از بيست سال از پيام امام راحل مي گذرد نه تنها شکست سياست هاي مارکسيستي را شاهديم بلکه فرياد مرگ بر آمريکا و اسرائيل را از سراسر جهان مي شنويم که نمونه آن تظاهرات جهاني مردم مسلمان و غير مسلمان در ماجراي غزه و محکوم کردن ددمنشي رژيم نامشروع صهيونيستي با طراحي آمريکا و مرتجعين منطقه شاهديم که پيش بيني آن پير روشن ضمير را به تصوير مي کشد.
و چه قدر مناسب است به بخش ديگري از اين پيام تاريخي که اشاره به مقاومت مردم فلسطين آن روز دارد بنگريم که گوئي حضرت امام در ماجراي غزه امروز آورده است:
«حماسه مردم فلسطين يک پديده تصادفي نيست، آيا دنيا تصوّر مي کند اين حماسه را چه کساني سروده اند و هم اکنون مردم فلسطين به چه آرماني تکيه کرده اند که بي محابا و با دست خالي در برابر حملات وحشيانه صهيونيست ها مقاومت مي کنند؟ آيا تنها آواي وطن گرائي است که از وجود آنان دنيايي از صلالب آفريده است؟ آيا از درخت سياست بازان خود فروخته است که بر دامن فلسطينيان ميوه استقامت و زيتون نور و اميد مي ريزد. اگر اينچنين بود که اينها که سالهاست در کنار فلسطينيان و بنام فلسطين نان خورده اند شکي نيست که اين آواي الله اکبر است. اين همان فرياد ملت ماست که در ايران شاه را و در بيت المقدس غاصبين را به نوميدي کشاند و اين تحقق همان شعار برائت است که ملت فلسطين در تظاهرات حج دوشادوش خواهران و برادران ايراني خود فرياد رساي آزادي قدس را سر داد و مرگ بر آمريکا و شوروي و اسرائيل گفت و بر بستر همان شهادتي که خون عزيزان ما بر آن ريخته شد او نيز با نثار خون و به رسم شهادت آرميد، آري فلسطين راه گرم کرده خود را از راه برائت ما يافت و ديديم که در اين مبارزه چطور حصارهاي آهنين فرو ريخت و چگونه خون بر شمشير و ايمان بر کفر و فرياد بر گلوله پيروز شد و چطور خواب بني اسرائيل در تصرّف از نيل تا فرات آشفته گشت و دوباره کوکب دريه فلسطين از شجره مبارکه «لاشرقيه و لا غريبه ما بر افروخت.»
در بخش ديگر از اين پيام آمده:
«امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمّدي(ص) است و مسلمانان در يک تشکيلات بزرگ اسلامي رونق و زرق و برق کاخ هاي سفيد و سرخ را از بين خواهند برد، امروز خميني آغوش و سينه خود را براي تيرهاي بلا و حوادث سخت و برابر همه توپ ها و موشک هاي دشمنان کرده است و همچون همه عاشقان شهادت براي درک شهادت روزشماري مي کند، جنگ ما جنگ عقيده است و جغرافيا و مرز نمي شناسد و بايد در جنگ اعتقادي مان بسيج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازيم.»
اين عبارت ناظر به جنگ تحميلي است که آمريکا و متحدين جنايتکارش عليه ملت ايران براه انداختند تا ريشه انقلاب را بخشکانند که به خواست خداوند و رهبري امام و خلف صالح او و مقاومت ملت نتوانستند.
در اين خاتمه به بخش ديگري از پيام امام بنگريم که درس هميشگي براي ما و ملل مسلمان است:
«چه شيريني بالاتر از اينکه ملت بزرگ ايران مثل يک صاعقه بر سر آمريکا فرود آمده است. چه شيريني بالاتر از اينکه ملت ايران سقوط ارکان قدرت و کنگره هاي نظام ستم شاهي را نظاره کرده است. و شيشه حيات آمريکا را در اين کشور شکسته است و چه شيريني بالاتر از اينکه مردم عزيزمان ريشه هاي نفاق و ملي گرائي و التقاط را خشکانيده است و انشاءالله شيريني تمام نشدني آن در جهان آخرت خواهد چشيد.»
باري اينست مرامنامه بنيانگذار نظام اسلامي براي عصرها و نسل ها تا حاکميت مطلق به دست مصلح جهاني که اميد است اين انقلاب زمينه ساز آن باشد.
اين درس امام و آئين نامه انقلاب ماست که بايد مراقب باشيم گذشت زمان آن را کم رنگ نکند و روزمره گرائي و مصلحت انديشي گرد و غبار بر آن ننشاند و فريب چهره آشتي منافقانه دشمنان زخم خورده بويژه آمريکا را به عنوان مذاکره نخوريم که آنان در صدد کم رنگ کردن خطوط راهبردي نظام و تدريجاً استحاله فرهنگ انقلابند. و بر آنند تا مشکلات خودشان را حل بکنند و ما را به تسليم بکشانند. که هرگز نخواهند توانست مشروط به اينکه همه ارکان نظام بر اصول بنيادين ثابت قدم باشند و مجال ندهند دشمن از فرصت ها بهره برداري کند. و بدون ترديد مواضع استوار نظام و در رأس اين نظام رهبري خردمندانه و داهيانه رهبر معظم که تعيين کننده خط مشي سياسي ما و ادامه راه امام است، چنين مجالي را به دشمن نخواهد داد و وعده قرآن کريم است که: «ان تنصرو الله ينصرکم و يثبت اقدامکم.»