مظهر خلق عظيم
مظهر خلق عظيم
با جمله اسميه و تأکيد، مي فرمايد: تو داراي اخلاق عظيمي هستي، وقتي خداي سبحان از چيزي با عظمت ياد کند، معلوم مي شود که آن کس يا آن چيز از عظمت فوق العاده اي برخوردار است؛ چون او هر چيزي را با صفت عظمت، نمي ستايد. بسياري از موارد را با صفت "ضعف" يا "قلت" ياد مي کند، سراسر دنيا را اندک مي شمرد: "مَتاَعُ الدُّنيَا قَلِيلٌ"(2) و از دسيسه هاي شيطان به عنوان: "إنَّ کَيدَ الشيطانِ کان ضعِيفاً"(3) سخن مي گويد، اما وقتي از خلق رسول خدا(ص) نام مي برد مي فرمايد: اي پيامبر تو واجد همه ملکات نفساني در حد اعلا هستي!"(4) وَ إنَّ لَک لاَجراً غَيرَ مَمنُونٍ" و "وَ إِنَّکَ لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ".
يعني تو اجر نامحدود داري، گرچه عطاياي خداوند به بهشتيان زوال ناپذير است، ولي اين اجر، نعمت خاصي است که به پيغمبر عنايت کرده، تنوين "أجراً" تنوين تعظيم است، يعني تو اجر خاصي بر خدا داري و تو داراي برجسته ترين اخلاص هستي. و خلق عظيم به معناي دين عظيم نيست، بلکه اخلاق و نفسانيّات است.(5)
"خداوند رسول اکرم(ص) را در اين مزايا محور دانست: حيات،(6) رحمت،(7) محبت،(8) شرح صدر(9) کوثر(10)، خلق عظيم(11)، اجر غيرممنون(12) و رضا(13)": "ولسوف يعطيک ربک فترضي"(14)
مزاياي خاصي که خداوند براي رسولش قرار داد، همگي در بعدي از ابعاد، تابش و نورانيت دارند، ولي خلق عظيم او جنبه اجتماعي و رفتارهاي عمومي و جامعيت او را نشان مي دهد.
علامه طباطبايي در تفسير الميزان ذيل آيه "وَ إنَّک لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ" نوشته است: کلمه "خلق" به معناي ملکه نفساني است، که افعال بدني مطابق اقتضاي آن ملکه به آساني از آدمي سر مي زند، حال چه اين که آن ملکه از فضائل باشد، مانند عفت و شجاعت و امثال آن، و چه از رذائل، مانند حرص و جبن و امثال آن، ولي اگر مطلق ذکر شود، فضيلت و خلق نيکو از آن فهميده مي شود.
و اين آيه شريفه هر چند به خودي خود حسن خلق رسول خدا(ص) را مي ستايد، و آن را بزرگ مي شمارد، ليکن با در نظر گرفتن خصوص سياق، به خصوص اخلاق پسنديده اجتماعي اش نظر دارد، اخلاقي که مربوط به معاشرت است، از قبيل استواري برحق، صبر در مقابل آزار مردم و خطاکاري هاي اراذل و عفو اغماض از آنان، سخاوت، مدارا، تواضع و امثال اينها.(15) آنچه ممتاز شدن رسول خدا(ص) در بين مردم حتي شگفتي براي غيرمسلمين ايجاد کرد، رفتارهاي کريمانه او، صفات پسنديده و سجاياي اخلاقي او بود تا مشمول اجر(16) بي حساب گردد.
شأن نزول آيه
در جاي ديگر مي فرمايد: خلق خوش و جذب مخاطبان توسط پيامبر را مي شود از معجزات اخلاقي آن حضرت برشمرد که نمونه بارز آن در فتح مکه نمايان مي باشد و صدور عفو عمومي تمامي محاسبات دوستان و دشمنان را بر هم زد که سبب "وَ رَأَيت النَّاس يَدخُلُونَ في دِينِ اللهِ أَفوَاجا" گشت.
در حديثي از حسين بن علي(ع) آمده است که مي گويد: از پدرم اميرمؤمنان علي(ع) درباره ويژگي هاي زندگي پيامبر(ص) و اخلاق او سؤال کردم، و پدرم مشروحاً به من پاسخ فرمود، در بخشي از اين حديث آمده است: رفتار پيامبر(ص) با همنشينانش چنين بود که دائماً خوشرو و خندان و سهل الخلق و ملايم بودف هرگز خشن و سنگدل و پرخاشگر و بد زبان و عيبجو و مديحه گر نبود، هيچ کس از او مأيوس نمي شد، و هر کس به در خانه او مي آمد نوميد باز نمي گشت. سه چيز را از خود رها کرده بود: مجادله در سخن، پرگوئي، و دخالت در کاري که به او مربوط نبود، و سه چيز را در مورد مردم رها کرده بود: کسي را مذمت نمي کرد، و سرزنش نمي فرمود، و از لغزش ها و عيوب پنهاني مردم جستجو نمي کرد. هرگز سخن نمي گفت مگر در مورد اموري که ثواب الهي را اميد داشت، در موقع سخن گفتن به قدري نافذ الکلمه بود که همه سکوت اختيار مي کردند و تکان نمي خورند، و به هنگامي که ساکت مي شد آن ها به سخن در مي آمدند، اما نزد او هرگز نزاع و مجادله نمي کردند... هرگاه فرد غريب و ناآگاهي با خشونت سخن مي گفت و درخواستي مي کرد تحمّل مي نمود، و به يارانش مي فرمود، هرگاه کسي را ديديد که حاجتي دارد به او عطا کنيد، و هرگز کلام کسي را قطع نمي کرد تا سخنش پايان گيرد.(18)
آري اگر اين اخلاق کريمه و اين ملکات فاضله نبود آن ملت عقب مانده جاهلي و آن جمع خشن انعطاف ناپذير در آغوش اسلام قرار نمي گرفتند، و به مصداق "لانفضّوا من حولک" همه پراکنده مي شدند. و چه خوب است که اين اخلاق اسلامي امروز زنده شود و در هر مسلماني پرتوي از خلق و خوي پيامبر(ص) باشد.
برداشتهايي ديگر از آية شريفه
در روايتي ديگر نيز فرمود: "انّ الله عزّوجلّ ادب نبيّه فأحسن ادبه، فلما اکمل له الادب قال "انک لعلي خلق عظيم"(حديث،14)
در تفاسير ديگر از اين تفسير ذيل آيه شريفه، آمده است: مراد هوالاسلام و يا خلق عظيم مراد از آن، دين عظيم است. (حديث22)
و در حديث ديگر آمده السخاء و حسن الخلق (حديث،23)(19)
چنان که مشاهده شد، مرحوم علامه، تفسير خلق عظيم به دين عظيم را قبول نکرد و به همان سجاياي اخلاقي تفسير نمود.
بيضاوي در تفسيرش مي گويد" چون تحمل مي کني چيزي را از قومت که انبياي ما قبل از تو تحمّل نکردند، براي اين، توبر خلق عظيم هستي. ولي همگي به خلق عظيم اتفاق نظر دارند که خداوند رسولش را مزيّن به اين خصيصه کرده است.
آيه ديگري که دربارة اخلاق پسنديده رسول خدا نازل شده، آيه159 سوره آل عمران است: "فَبِمَا رَحمَةٍ منَ اللهِ لِنت لَهُم وَ لَو کُنت فَظاًّ غَلِيظ القَلبِ لانفَضوا مِن حَولِک فَاعف عَنهُم وَ استَغفِر لَهُم وَ شاوِرهُم؛ به (برکت) رحمت الهي، در برابر آن ها(مردم) نرم (و مهربان شدي)! و اگر خشن و سنگدل بودي، از اطراف تو، پراکنده مي شدند. پس آن ها را ببخش و براي آن ها آمرزش بطلب! و در کارها، با آن ها مشورت کن".
بعد از بيان شأن نزول و تشريح نکات مهم در آيه، مرحوم علامه اين گونه نتيجه مي گيرد که: "اين جمله براي اين آمده که سيره رسول خدا(ص) را امضا کرده باشد، چون آن جناب قبلاً هم همين طور رفتار مي کرده و جفاي مردم را با نرمخوئي و عفو و مغفرت مقابله مي کرده و در امور با آنان مشورت مي کرده است، به شهادت اين که اندکي قبل از وقوع جنگ با آنان مشورت کرد و اين امضا اشاره اي است به اين که، رسول خدا(ص) بدانچه مأمور شده، عمل مي کند و خداي سبحان از عمل او راضي است".(20)
موضوع مهم ديگر، اين که در اين آيه، به يکي از صفات مهم- که در هر رهبري لازم است- اشاره شده و آن، مسأله گذشت، و نرمش و انعطاف، در برابر کساني است که تخلفي از آن ها سر زده و بعداً پشيمان شده اند. بديهي است شخصي که در مقام رهبري قرار گرفته، اگر خشن و تندخو و غيرقابل انعطاف و فاقد روح گذشت باشد، به زودي در برنامه هاي خود مواجه با شکست خواهد شد و مردم از دور او پراکنده مي شوند و از وظيفه رهبري باز مي ماند و به همين دليل علي(ع) در يکي از کلمات قصار خود مي فرمايد: "آلة الرياسة سعة الصدر" وسيله رهبري، گشادگي سينه است. بعد از فرمان عفو عمومي، براي زنده کردن شخصيت آن ها و تجديد حيات فکري و روحي آنان دستور مي دهد که: در کارها با آن ها مشورت کن و رأي و نظر آن ها را بخواه و شاور هم في الامر.(21)
آيه فوق به نوعي رابطه و حقوق متقابل پيغمبر و مردم را بيان مي کند. تکريم پيامبر به سبب عفو مردم و طلب استغفار براي آنان است و تکريم و ارزش نهادن به مردم به وسيله مشورت گرفت از آنان در امور مربوط به زندگي اجتماعي خودشان؛ و تکريم پيامبر با بيان اخلاق و احترام گذاري او به خاطر سجاياي اخلاقي او که او را مورد تکريم براي مؤمنان جلوه مي دهد.
رئوف و مهربان
آيه 128 سوره توبه، پيامبراکرم(ص) را اين گونه توصيف مي کند:
"لَقَد جَاءَکم رَسولٌ مِّن أَنفُسِکم عَزِيزٌ عَلَيهِ مَا عَنِتُّم حَرِيصٌ عَلَيکم بِالمُؤمِنِينَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ؛ رسولي از خود شما به سويتان آمد که رنج هاي شما بر او سخت است، و اصرار به هدايت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است".
در تفسير الميزان در تبيين و تفسير اين آيه شريفه آمده است:
کلمه "عنت" به معناي ضرر و هم به معناي هلاکت است، و کلمه "ما" در جمله "ما عنتم" مصدريه است، که آن را به معناي مصدر تأويل مي نمايد، و منظور از رسول، به طوري که سياق دو آيه گواهي مي دهد خاتم انبياء محمد(ص) است، چون مي بينيم او را وصف مي کند به اين که از خود ايشان است، و ظاهر اين است که مقصود اين باشد که او مثل شما بشر است، و همنوع خود شما است، چون در کلام، چيزي که دليل باشد بر اين که خطاب بخصوص عرب و يا قريش باشد، نيست؛ مخصوصاً نظر به اين که در ميان آنان در حال خطاب، مسلماناني از روم و فارس و حبشه نيز بوده اند. و معناي آيه اين است: هان اي مردم! پيغمبري از جنس خود شما مردم بيامده که از اوصافش يکي اين است، که از خسارت ديدن شما و از نابود شدنتان ناراحت مي شود، و ديگر اين که او در خيرخواهي و نجات شما چه مؤمن و چه غيرمؤمن حريص است، و اين که او نسبت به خصوص مؤمنين رؤف و رحيم است، و با اين که اوصافش چنين است آيا باز هم جا دارد که از او سرپيچي کنيد؟ نه، بلکه سزاوار است که از او اطاعت کنيد، چون او رسولي است که قيام نکرده مگر با امر خدا، اطاعت کردن از او اطاعت خدا است.
آري، جا دارد به او نزديک شويد و با او انس بگيريد، چون او هم مثل خود شما بشر است، پس به هر که دعوت کرد بپذيريد، و هر خير خواهي که نمود به کار ببنديد. از اين بيان معلوم شد که قيدهايي مکه در کلام اخذ شده و اوصافي که آورده شده يعني، وصف "رسول" و "من انفسکم" و "عزيز عليه ماعنتم" همه براي تأکيد آن سفارش آورده شده، دليلش اين است که در آيه ذيلش فرمايد: "فان تولّوا فقل حسبي الله"(22).
تأکيد بر قطعي و واقعي بودن آمدن رسول به سوي مردم با "لقد جائکم"- که "قد" برحمتي بودن و تأکيد اشاره دارد- و ذکر اوصاف از رسول که مردم با آن آشنا بوده و در مدت زندگاني خود با آن برخورد نموده بودند، يادآوري ديگري است بر توصيفي پيغمبر و بيان خصوصيات اخلاقي او، همان اوصافي که سبب جلب نظر مردم از جاهاي مختلف و با خصوصيات مختلف گرديده است، پيغمبري که دلسوز هدايت يافتن شماست (به مؤمنين) و به آينده شما نگران است و... از مواردي است که در آيه شريفه وجود دارد و از تفسيروزين الميزان نقل گرديد. اما نکات ديگري پيرامون اين آيه وجود دارد که از تفسير نمونه به آن اشاره مي شود.
... پيامبري از خودتان به سوي شما آمد! "لقد جائکم رسول من انفسکم". مخصوصاً اين که به جاي "منکم" در اين آيه "من انفسکم" آمده است؛ اشاره به شدت ارتباط پيامبر(ص) با مردم است، گوئي پاره اي از جان مردم و از روح جامعه در شکل پيامبر(ص) ظاهر شده است.
به همين دليل تمام دردهاي آن ها را مي داند، از مشکلات آنان آگاه است، و در ناراحتي ها و غم ها و اندوه ها با آنان شريک مي باشد، و با اين حال تصور نمي شود سخني جز به نفع آن ها بگويد و گامي جز در راه آن ها بردارد، و اين در واقع نخستين وصفي است که در آيه فوق براي پيامبر(ص) ذکر شده است. و عجب اين که گروهي از مفسران که تحت تأثير تعصبات نژادي و عربي بوده اند، گفته اند: مخاطب در اين آيه، نژاد عرب است! يعني پيامبري از اين نژاد، به سوي شما آمد! به عقيده ما اين بدترين تفسيري است که براي آيه فوق ذکر کرده اند، زيرا مي دانيم چيزي که در قرآن از آن سخني نيست، مسأله نژاد است، همه جا خطابات قرآن با "يا ايّها الناس" و "يا ايها الذين آمنوا" و امثال آن ها شروع مي شود، و در هيچ موردي "يا ايها العرب" و" يا قريش" و مانند آن وجود ندارد.
به علاوه ذيل آيه که مي گويد: "بالمؤمنين رؤف رحيم" به روشني اين تفسير را نفي مي كند؛ زيرا در آن سخن از همه مؤمنان است، از هر قوم و ملت و نژادي که باشند.
جاي تأسف است که بعضي از دانشمندان متعصّب، قرآن را از آن اوج جهاني و بشري فرود آورده و مي خواهند در محدوده هاي کوچک نژادي محصور کنند.
به هر حال پس از ذکر اين صفت (من انفسکم) به چهار قسمت ديگر از صفات ممتاز پيامبر(ص) که در تحريک عواطف مردم و جلب احساساتشان اثر عميق دارد اشاره مي کند.
در اين که رئوف و رحيم با هم چه تفاوتي دارند، در ميان مفسران گفتگو است، ولي به نظر مي رسد بهترين تفسير، آن است که رئوف اشاره به محبت و لطف مخصوص در مورد فرمانبرداران است، در حالي که رحيم اشاره به رحمت در مقابل گناه کاران مي باشد.(23)
سؤال اين است که منشأ اين صفت (رأفت) رسول خدا(ص) از کجاست و او چگونه متخلق به اين ويژگي شده است؟
استاد جوادي آملي، پاسخ اين پرسش را در کتاب سيره رسول اکرم در قرآن چنين بيان مي فرمايد: "خداي سبحان درباره پيامبر(ص) مي فرمايد: رحمت خاص حق در او تجلي کرده و او مظهر آن شده است، زيرا خداوند با مؤمنان مهربان است. "وَ کانَ بِالمُؤمِنِينَ رَحِيما؛(24) او نسبت به مؤمنان مهربان است "و پيامبر نيز چنين است". .. بِالمُؤمِنِينَ رَئوفٌ رَّحِيمٌ"(25) همان صفت خاصه خود را براي رسول اکرم نيز قرار داده. نه اين که رأفت خاصه، بالذات و بالاستقلال از آن پيغمبر باشد، بلکه او آيينه دار جمال رحمت خاصه خداست و آيينه از خود نوري ندارد..."(26).
آيا متصف شدن به صفت خاص از زبان ائمه عليهم السلام نقل شده است يا خير؟ به عبارت ديگر، برداشت استاد از اين که آن حضرت آينه دار جمال رحمت است، منشأ آن چيست؟
بايد گفت: در کتاب احتجاج طبرسي(ره) از معمربن شداد از امام صادق(ع) نقل مي کند که آن حضرت فرمود: "قال رسول الله(ص) ثم وصفني الله بالرأفة و الرحمة و ذکر في کتابه لقد جائکم رسول من انفسکم...".
اما چرا بالمؤمنين رئوف رحيم گفته، يعني رأفت را بر رحمت مقدم داشته است. تفسير بيضاوي مي گويد:"رئوف را مقدم داشت، چون رساتر است. چون رأفت از رحمت پيش تر است و رأفت، شدت رحمت است.(27) ابوالفتوح رازي در تفسير اين آيه مي نويسد: يعني به مؤمنان مهربان و بخشاينده است. سپس روايتي را نقل مي کند که: حسين بن فضل گفت: هيچ پيغمبري را خداي به دو نام نخواند، الاّ رسول ما را؛ چنان که گفت: رئوف و رحيم. در اين آيه و خود را، که گفت:"انّ الله بالناّس لرئوف رحيم".(28)
در نمونه هاي رأفت و مهرباني رسول اکرم(ص) رشيد الدين ميبدي توصيفي از آن حضرت دارند قابل توجه که ما آن را در اين جا بازگو مي کنيم.
"سيَدي که در تواضع چنان بود که يک قرص از درويش قبول کردي و دنيا جمله به يک درويش دادي و منت ننهادي، با يتيمي راز کردي و بر جبرئيل ناز کردي، با غريبي بنشستي و با بهشت ننگرستي، به مهمان عجوز رفتي و از عرش و مادون آن همت برگذاشتي، زن بيوه را ردا بيفکندي و بساط در سدرة المنتهي نيفکندي، با مسکيني هم نواز بنشستي. رحيم دلي، خوش سخني، نيک مردي، نيک عهدي، راست عهدي، تيمار داري، عزيز قدري، محمد نامي، ابوالقاسم کنيتي، مصطفي لقبي، صد هزاران صلوات و سلام خدا بر روح پاک و روان مقدس او باد".(29)
پي نوشت :
1. سوره قلم، آيه4 .
2. سوره نساء، آيه77؛ سرمايه زندگي دنيا ناچيز است.
3. سوره نساء، آيه 76؛ زيرا نقشه شيطان (همانند قدرتش) ضعيف است.
4. عبدالله جوادي آملي، "سيره رسول اکرم(ص) قرآن"، ج8، ص58 .
5. همان، ج8، ص320 .
6. يا ايها الذين آمنو استجيبوالله و للرسول اذا دعاکم لما يحييکم (انفال، 24).
7. و اخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنين (شعراء، 215).
8. فاعلم انه لا اله الا الله و استغفر لذنبک و للمؤمنين و المؤمنات (محمد، 19).
9. الم نشرح لک صدرک.
10. انا اعطيناک الکوثر(کوثر،1).
11. وَ انَک لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ(قلم، 2).
و إِنَّ لَک لاَجراً غَيرَ مَمنُونٍ(قلم، 4).
12. ولسوف يعطيک ربک فترضي (ضحي، 5).
13. سوره ضحي، آيه5 .
14. طباطبايي، محمد حسين، "الميزان"، ج19، ص369 .
15. همان، ج19، ص619 .
16. همان، ص931 .
17. مکارم شيرازي، "نمونه(تفسير)"، و همکاران محقق، ج24، از صص378-381 .
18. شيخ عبدالعلي حويزي، "نورالثقلين(تفسير)"، ج5، صص393-392 .
19. عمر بن محمد شيرازي بيضاوي، "بيضاوي"، ج2، ص514 .
20. طباطبايي، محمد حسين، "الميزان"، ج4، صص86 تا 88 .
21. مکارم شيرازي، "نمونه(تفسير)"، و همکاران محقق، ج3، صص165 تا 167 .
22. طباطبايي، محمد حسين، "الميزان"، جلد9، ص437 .
23. مکارم شيرازي، "نمونه (تفسير)"، ج8، صص209-26 .
24. سوره احزاب، آيه43 .
25. سوره توبه، آيه128 .
26. عبدالله جوادي آملي، "سيره رسول اکرم(ص) قرآن"، ج8، ص289 .
27. شيخ عبدالعلي حويزي، "نورالثقلين(تفسير)" ج2، حديث431، ص287 .
28. عمر بن محمد شيرازي بيضاوي، "بيضاوي"، ج1، ص426 .
29. ابوالفتوح رازي، "روح الجنان و روح البيان(تفسير)"، ج2، ص656 .
30. رشيد الدين ميبدي، "کشف الاسرار وعده الابرابر (لطايفي از قرآن کريم)"، ص189-190 .
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}