از جایی که پیش آگهی از دو عامل مهم یعنی (یک) متغیرهای غیرقابل پیش بینی که در طی روند درمان ظاهر می‌شوند، (دو) سطح دانش کنونی ما در این باره تاثیر می‌پذیرد، با دشواری‌های بسیاری همراه است. مهمترین چالش در این زمینه این است که آیا اختلال کنونی کودک موجب تاخیر رشد زبانی او خواهد شد. اگر چنین است آیا این تاخیر بخودی خود برطرف می‌شود یا این که رشد زبان کودک در مسیری غیر طبیعی قرار میگیرد بگونه‌ای که شناخت و پیگیری اختلال در مراحل بعد ناممکن خواهد شد، مگر آن که بموقع و زود هنگام در رفع آن اقدام شود. بیشاپ و ادمونسون در مطالعه طولانی مدت این موضوع را یکی از اهداف تحقیق خود قرار دادند و درباره آن بررسی کردند. آزمونی های آنان گروهی متشکل از ۸۸ کودک بودند که رشد زبانشان موجب نگرانی شده بود. این گروه در ۳ و 5 سالگی با مجموعه آزمون‌هایی مورد سنجش قرار گرفتند. نتایج آزمون درجات مختلفی از اختلال را نشان می‌داد.
 
بررسی بیشتر روشن کرد آن عده ای که عملکرد زبانی آسیب دیده بیشتری داشتند در مقایسه با دیگران در شرایط نامطلوب‌تری قرار دارند. در مورد آسیب دیدگی‌های مجزا همچون اختلال واج شناختی محض، احتمال بهبودی بیشتری وجود داشت؛ گرچه در درون این گروهبندی درجات متفاوت اختلال دیده می‌شد که با آنچه در الگوی سنجش قابل مشاهده و بررسی بود تفاوت داشت. تقریبا تمام آزمونی‌های بیشاپ و ادمونسون در ۱۵ سالگی دوباره مورد سنجش قرار گرفتند (ستاتهارد، Stathard، و همکاران ۱۹۹۶). نتایج سنجش دوباره حکایت داشت کودکانی که در تشخیص سنجش اولیه در ۵ سالگی از سطح زبانی رضایتبخشی برخوردار بودند، گرایش داشتند این سطح را در ورود به دوره نوجوانی همچنان حفظ کنند. از سوی دیگر ۷۰٪ آن‌هایی که در ۵ سالگی نتایج ضعیفی را نشان داده بودند، در ۱۵ سالگی نیز در گروه رشد ضعیف جای گرفتند. بدین ترتیب نشان داده شد سنجش دقیق می‌تواند در مورد الگوهای آسیب دیدگی زبان ارزش پیش بینی کنندگی بالایی داشته باشد.هنگام اعلام پیش آگهی، شخص باید به عوامل ذاتی درون کودک و نیز به عوامل موجود در محیط که بر اختلال او تاثیرگذار است نیز توجه کند. ودل Wedell (۱۹۸۰) میگوید آنچه موفقیت کودک را تعیین می‌کند شدت انگیزش او در به کارگیری توانایی‌های محدود است.
 
از بعد تشخیصی ممکن است توضیح و تبیین اختلال در مقایسه با سال‌های گذشته اهمیت کمتری داشته باشد. علت اصلی و وجودی آسیب‌های زبانی خاص هنوز در دست بررسی و مطالعه است تا به دانش ما در این باره بیفزاید و در نتیجه نحوه درمان را مشخص کند. بی تردید تاکید بر ارائه توضیح یا تشخیص، از مدل پزشکی اختلال‌های زبان مایه میگیرد که خود نقطه آغازین مطالعات اولیه آسیب شناسی گفتار نیز هست. لاند Lund (۱۹۸۶) در مورد شیوه سنتی مفهوم پردازی اختلال توضیحاتی می‌دهد. در این شیوه مشکل زبانی کودک حالتی آسیب شناختی دانسته می‌شود. سبب شناسی اختلال در ارتباط نزدیکی با تشخیص است. در حال حاضر فرض بر این است که در مورد بسیاری از اختلال‌های رشدی هیچ علت مشخصی را نمی‌توان عامل اصلی دانست. این مطلب را بیشاپ و روزن بلوم (۱۹۸۷) در بحث خود درباره علت اختلال‌ها طرح می کنند و نتیجه می گیرند که بسیاری از اختلال‌های زبان مبنایی چندگانه دارند و چندین عامل در بروز آن‌ها موثر بوده است.
 
رابینسون (۱۹۸۷) توانست عامل تاثیرگذار روی گروهی از کودکان مورد مطالعه خویش را شناسایی کند. این کودکان گروهی کاملا گزینش شده بودند که بواسطه شدت اختلال زبانی بررسی های ویژه‌ای روی آنان صورت گرفته بود. بنابراین در چنین شرایطی راحت‌تر خواهد بود تا علل بروز اختلال را با توجه به نتایج سنجش زبانی حدس بزنیم. اما حتی در چنین حالتی، لازم است احتیاط لازم به عمل آید و شتابزده داوری نشود. برای مثال، اگر اختلال‌های زبان را با فلج مغزی مرتبط بدانیم، نمی‌توان بین این دو رابطه علت و معلولی یافت. در این حالت دیگر عوامل ممکن، چون عوامل روانی و عصب شناختی را نیز باید در نظر داشت. بنابراین آنچه ممکن است بیش از هر چیز مسلم پنداشته شود، رابطه میان این عوامل با اختلال است.
 

یافتن روش‌های درمانی

یکی از واقعیت‌های روشن در کار سنجش زبان، پی بردن به شیوه‌های درمانی است. این روزها، این باور که بتوان کار درمان را بدون مطالعه و بی‌نیاز از گردآوری اطلاعات کامل شروع کرد در میان متخصصان پسندیده نیست. در عین حال، یافته های سنجش های اولیه را نیز نباید عاری از خطا دانست. این اصطلاح درمان بر اساس تشخیص در سال‌های اخیر بصورت فرایندهای مورد استفاده بوده است. این اصطلاح اساسا در روند درمان تا حدودی قائل به انعطاف است از این منظر، فرد نیازمند آگاهی از ماهیت متغیر زبان کودک و تاثیر تعاملی محیط بر روی آن است. کودکی که بیشتر اوقات ساکت بوده است، و اکنون در حال تمرین و به کارگیری مهارت‌های کلامی جدید است، احتمالا موجب تغییر نگرش اطرافیان خود خواهد شد. همان گونه که ویرز Wirz میگوید: بدون اطلاع دقیق از افراد و نیازهایشان، هر سنجشی تنها به تحلیل داده ها مبدل خواهد شد تا سنجش توانایی ارتباطی فرد. یکی از ویژگی های درمانگران زبان این است که آنان به این نیازها توجه می‌کنند و گمان نمی برند که کودکان مبتلا را تنها سازوکاری به حساب آورند که داده تولید می‌کند.
 
عامل دیگری که باید به آن توجه کرد دیدگاه‌های پیوسته در حال تغییر ما درباره ماهیت اختلال زبان است که بر روش های سنجش، حتی در طول دوره درمان نیز تاثیر می‌گذارد. دامیکو Damico (۱۹۹۸) از مطالعه‌ای موردی سخن می‌گوید. وی با انتقاد شدید از خود، ناکامی‌اش را در تشخیص جنبه های خاصی از اختلال زبان در کودکی به زبان می‌آورد که در یک دهه قبل به درمانگر ارجاع داده شده بود. شرح ماجرا از این قرار است که پس از مراجعه به درمانگر و اقدامات درمانی روی او، پیشرفت چشمگیری در رشد زبانی کودک پدید می‌آید و از درمانگاه مرخص می‌شود. اما پس از گذشت ۶ سال، در مراجعه دوباره کودک به درمانگاه، آنان متوجه کاستی‌هایی در او می‌شوند که در نوبت نخست نادیده گرفته شده، و در نتیجه بدون درمان در او باقی مانده بود. بر اساس داده‌ها و دانش آن زمان، می‌توان گفت کودک احتمالا در نوبت اول بخوبی درمان شده بود، اما با تغییر و پیشرفت علم در نوبت بعد کاستی‌ها بیشتر به چشم آمده بود. بدین ترتیب، باید گفت ما باید با پیشرفت علم و یافته‌های جدید و پژوهش‌های مختلف همواره راهبردها و راهکارهای خود را بررسی و مورد تجدیدنظر قرار دهیم.
 
السوانگ Olswang و بین Bain  روش‌های سنجش کنونی گفتار و درمان زبان را بررسی کردند، و آنچه را سنجش ایستا (بطور عمده شیوه‌های آزمونی و تهیه نیمرخ زبانی) نامیدند با شیوه‌های پویا که برای به کارگیری آمادگی‌های کودک برای یادگیری و کسب شکل‌ها و ساختارهای جدید طراحی شده است، در برابر یکدیگر قرار دادند. درمانگران با تجربه همیشه در بررسی‌های خود درباره شرایط کودک، از سنجش پویا بهره می‌گیرند، گرچه ممکن است خود به آن توجه نداشته باشند. یافته‌های السوانگ و بین در این باره که سنجش های پویا در مقایسه با ایستا بسیار بیش از تغییرات تولید زبان در کودک و درمان، آگاهی دهنده هستند و قدرت پیش بینی آینده زبانی کودک را دارند، مطلب جدید و شگفتی آوری نیست. اما نتایج بیانگر و یادآور این نکته است که این بخش سنجش از اهمیتی یکسان با شیوه‌های تشخیصی برخوردار است.
 
منبع: اختلال‌های رشد زبان (ویرایش دوّم)، کاترین آدمز، بتی بایرز براون و مارگات ادواردز، ترجمه: دکتر محمدتقی منشی طوسی، دانشگاه امام رضا (علیه السلام)، صص180-178، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1385