آسيب شناسي بيماري مانكني






اگرچه چاقي روز‌به روز در حال افزايش است، اما لاغري هم روز به روز دارد زياد مي‌شود. عده‌اي مي‌خورند و مي‌خورند و ديگراني هم از آن طرف افتاده‌اند و از ترس چاقي خودشان را به قدري گرسنه نگه مي‌دارند كه بيمار مي‌شوند. آمارها نشان داده در كشور‌هاي غربي ، حدود يك درصد از زنان 15 تا 30 ساله دچار بي‌اشتهايي عصبي يا (آنوركسيا نروزا) هستند. اين بيماري كه ريشه يوناني (an) به معني كم يا نداشتن و(orexis) به معني اشتها گرفته شده، نوعي اختلال در خوردن است كه در آن فرد به شكل وسواس آميزي خود را از خوردن غذا محروم مي‌كند تا به اندامي بيش از حد لاغر دست پيدا كند. با اينكه نيمي از بيماران با درمان بهبود مي‌يابند ، متاسفانه 6 درصد از موارد شديد اين بيماري به مرگ مي‌انجامد. حتي در كساني كه بيش از 20 سال به اين بيماري مبتلا باشند ميزان مرگ و مير به 20 درصد هم مي‌رسد. در امريكا 86 درصد قربانيان آنوركسيا- كه كلا 7 ميليون نفر هستند- قبل از 20 سالگي مبتلا مي‌شوند. آمارهاي تخميني مي‌گويد در انگلستان هم حدود 90 هزار نفر در يك زمان به علت بيماري آنوركسي تحت درمان هستند. اين آمار، شامل افرادي كه بيماري‌شان تشخيص داده نشده نمي‌شود. اما اشتباه نكنيد! اين بيماري مختص كشورهاي غربي نيست و در ايران هم در سال‌هاي اخير، دختران جوان از آن در امان نمانده‌اند . اين را مي‌توان از متخصصان تغذيه بپرسيد. به دليل جوان بودن گروه سني كه با اين بيماري درگير هستند؛ آموزش درباره آن مي‌تواند يكي از مهم‌ترين روش‌هاي پيشگيري از بيماري به حساب بيايد.
دو نوع اختلال خوردن وجود دارد. آنوركسيا و بوليميا. در آنوركسي، به علت ترس وسواس گونه از چاق شدن، بيمار خود را گرسنه نگه مي‌دارد، اما در بوليميا پس از خوردن غذا خود را وادار به استفراغ مي‌كند تا چاق نشود. در آنوركسيا، ترس از چاق شدن به قدري زياد است كه فرد را مجبور مي‌كند تا سرحد مرگ خودش را گرسنه نگه دارد . اگر چه نام اين بيماري بي‌اشتهايي است اما بيمار در آن گرسنگي را حس مي‌كند و فقط به علت ترس از چاقي، اين گرسنگي را مي‌پذيرد. او اغلب راجع به كالري غذاها فكر مي‌كند و اينكه چقدر بايد ورزش كند تا چربي آن را آب كند. او تعارف دوست و فاميل را با گفتن «گرسنه نيستم» رد مي‌‌كند. همه اين‌ها در حالي است كه وزن اين بيمار حتي از ميزان ايده‌آل هم كمتر است. اين افكار به قدري او را مشغول مي‌كند كه كل زندگي براي او تلخ مي‌شود. وقتي در آينه نگاه مي‌كند، خودش را يك آدم چاق و بد هيكل مي‌بيند؛ حتي اگر اندازه چوب كبريت لاغر باشد. گاهي هم مي‌پذيرد كه چاق نيست اما نمي‌تواند درك كند كه لاغري بيش از حد و رژيم غذايي سخت هم ممكن است كشنده باشد. بيمار مبتلا به آنوركسيا معمولا اين قدر به خودش فشار مي‌آورد كه دچار اختلال هورموني شده و اگر دختر باشد عادت ماهانه‌اش چند ماه عقب مي‌افتد. ريزش موهاي سر و حساس بودن به سرما از علائم ديگري است كه اين بيماران آن را تجربه مي‌كنند. پوست اين بيماران معمولا خشك بوده و موهاي ظريفي در همه جاي بدنشان رشد مي‌كند. اغلب بيمار و خسته بوده و حال خوشي ندارد (افسرده‌اند) . خوابشان به هم ريخته و تمركز كردن برايشان سخت است، چون با اينكه گرسنه‌اند اغلب راجع به نخوردن غذا فكر مي‌كنند. احساس گرسنگي باعث مي‌شود فكر كنند بر بدن و زندگي خود تسلط دارند و در كم كردن وزن موفق بوده‌اند.

تقصير كيست؟

به نظر مي‌رسد عوامل متعددي در ايجاد اين بيماري نقش داشته باشند. عواملي كه از تعامل پيچيده بين امور زيستي (مثل ژنتيك و متابوليسم)، امور رواني (مثل كنترل، مهارت سازش، عوامل شخصيتي) و امور خانوادگي و اجتماعي (مثل فرهنگ و رسانه‌ها) بوجود مي‌آيد. اگر چه ژنتيك، عامل زمينه‌اي اين بيماري است اما اگر عوامل محيطي نباشند سلاح بيماري شليك نمي‌شود. ممكن است رژيم غذايي خيلي سخت و كاهش وزن باعث تحريك ژن‌ها و در نتيجه اختلال در خوردن شود. در هر حال چيزي كه معلوم است اين است كه فاميل درجه يك مبتلايان به بيماري تا 5-6 برابر بيشتر دچار مي‌شوند. عوامل روحي- رواني زيادي در ايجاد آنوركسيا نقش دارند. مهم‌ترين آنها اضطراب و افسردگي است. ترس از دست دادن خانواده، نياز به دوست داشته شدن، كمال طلبي، نياز به توجه ديگران، انتظارات غير منطقي خانواده، اختلافات خانوادگي و حتي سربه‌سر گذاشتن راجع به وزن و هيكل افراد و تاكيد بر لاغري و زيبايي (در جامعه و رسانه‌ها) ممكن است از علت‌هاي ابتلا به اين بيماري باشند.

سروتونين هم مقصر است!

دانشمندان شواهدي يافته‌اند كه بي اشتهايي عصبي را با اختلالات شيميايي در مغز مربوط نشان مي‌دهد. ماده‌اي كه در اين بيماري دچار تغييرمي‌شود، يكي از پيام‌آوران شيميايي مغز به نام سروتونين است . محققان پترزبورگ فعاليت سروتونين را در زناني كه از اين دو بيماري خلاص شده بودند، اندازه گيري كرده و با زناني كه هيچ وقت دچار اين بيماري نشده بودند، مقايسه كردند. اين بررسي نشان داد فعاليت سروتونين در مغز خانم‌هايي كه بيماري بوليمياي آنها درمان شده بود، به ميزان قابل توجهي بيشتر است. البته سطح سروتونين در بيماران بهبود يافته از آنوركسيا هم بيشتر بود اما نه به اندازه بوليميا. با اين حال علائم اضطراب هم در اين افراد ديده مي‌شد كه محققان معتقدند احتمالا افت مجدد سروتونين در عود بيماري‌شان نقش دارد. اين تحقيق جديد را هم بشنويد: زنان معمولا بيش از مردان مبتلا به بيماري اختلال خوردن مي‌شوند، اما محققان دانشگاه دريافته‌اند مرداني كه خواهر دو قلو دارند بيشتر در معرض خطر ابتلا به اين بيماري ‌ها هستند. اين بررسي نشان داده هورمون‌هايي كه براي رشد و تكامل جنين دختر آزاد مي‌شوند، در اين مساله نقش دارند. كسي نمي‌داند چرا زنان بيشتر از مردان به اين بيماري دچار مي‌شوند، با اين حال عده‌اي از متخصصان فشار‌هاي زندگي مدرن و عده‌اي ديگر تغييرات مغز در اوايل زندگي را مقصر مي‌دانند. از آنجا كه مهم‌ترين دوره تكامل مغز در دوران بارداري اتفاق مي‌افتد، تحقيق بر روي دوقلو‌ها يكي از روش‌هاي آزمايش براي تشخيص عوامل دخيل در اين بيماري است . دكتر ماركوپروكوپيو ازدانشگاه با همكاري دكتر پل ماريكوت از دانشگاه واترلو كانادا، اطلاعاتي كه از هزاران دوقلوي سوئدي- كه بين 1935 تا 1958 به دنيا آمده بودند- را بررسي كردند. همانطور كه انتظار مي‌رفت ، از بين اين دوقلو‌ها، دوقلو‌هايي كه جفتشان دختر بودند بيشتر مبتلا به آنوركسيا شده بودند. جالب اين بود كه از بين دوقلوهاي دختر- پسر، پسرها هم مانند قل دخترشان درگير بيماري شده بودند. محققان از اين قضيه نتيجه گرفتند كه احتمالا هورمون‌هاي جنسي استروئيدي كه در طول بارداري در رحم آزاد مي‌شوند عامل اين قضيه هستند و چون قل‌هاي پسر هم مانند قل‌هاي دختر در معرض اين ماده در رحم قرار گرفته‌اند، به همان اندازه خطر بيماري در آنها زياد شده است. نتيجه تحقيقات اين محققان در مجله آرشيوهاي روانپزشكي عمومي در آمريكا به چاپ رسيده است.

از عاقبتش بترسيم

گرسنگي كشيدن و نخوردن در اين بيماري بر خيلي از قسمت‌هاي بدن تاثير مي‌گذارد. نمونه‌اش همين يبوست و درد شكم است كه از شايع‌ترين علائم گوارشي اين بيماران است. كم‌كم آنزيم‌هاي كبد و سپس عملكرد خود كبد هم دچار اختلال مي‌شود . سيستم غدد درون ريز هم تحت تاثير اين بيماري قرار گرفته و با اختلال در قاعدگي و نازايي و كاهش تراكم استخوان خودش را نشان مي‌دهد. بي نظمي ضربان قلب، افت فشار خون، كمبود پتاسيم و اختلال الكتروليت‌ها، كم خوني و ضعف سيستم ايمني هم از عوارض ديگر آنوركسياست. درمان اين بيماري كار سختي است چون بيمار قبول ندارد كه واقعا بيمار است و فكر مي‌كند اوضاعش كاملا روبه راه است! به همين دليل تا وقتي دچار عوارض جسمي شديد نشود، نزد پزشك نمي‌رود. بيماراني كه در مراحل اوليه بيماري هستند (كمتر از 6 ماه مبتلا شده و كاهش وزن كمي دارند) بدون نياز به بستري در بيمارستان ، با موفقيت درمان مي‌شوند. البته اگر خودشان بخواهند تغيير كنند و دوستان و خانواده هم كمكشان كنند. اما بيماراني كه به نوع شديد بيماري مبتلا هستند به تغييري بيش از تغيير عادت خوردن خود نياز دارند و حتي گاهي لازم است در بخش مراقبت‌هاي ويژه بستري شوند. اما در برابر اين بيمارچه كمكي از ما بر مي‌آيد؟ مهم‌ترين كمكي كه خانواده و دوستان مي‌توانند به اين بيماران بكنند، محبت به آنهاست. بيماري به اين افراد حس خوب بودن ، راحتي و امنيت مي‌دهد. اين حس خوب را اگر شما به آنها بدهيد، كم‌كم مي‌فهمند كه براي دوست داشته شدن نيازي به گرسنگي كشيدن ندارند. آنها حتي براي اينكه مجبور به خوردن نشوند، دروغ هم مي‌گويند. پس با برهان و منطق نخواهيد توانست قانعشان كنيد كه بيمارند؛ شايد با عشق و محبت بتوانيد راضيشان كنيد به درمان تن بدهند!
منبع:نشريه آيينه زندگي،شماره 95