معرفی زیباترین اسم های دخترانه اصیل با حرف ب

انتخاب نام برای فرزندان یکی از تصمیمات سخت است که معمولا والدین امروزی وسواس زیادی درباره این تصمیم به خرج می دهند.

علاوه بر اصول تربیتی درست، همه افراد دوست دارند که فرزندشان زیباترین نام را داشته باشد و این بهترین بودن در نظر هر کسی تعریف جداگانه ای دارد.

انتخاب اسم دخترانه با حرف ب که بتواند مکمل اسم پدر یا مادر و یا هردوی آنها باشد کاری دشوار میباشد.
 
معرفی زیباترین اسم های دخترانه با حرف ب
ردیف اسم ایرانی ریشه نام معنی اسم
1 بابان کردی   خانه پدری، نام عشیره ایی در کردستان، همچنین نام منطقه ایست در کردستان، لقب چند تن از احکام سلسله ‏بابان، و نیز از چهره های معاصر ادبیات کرد: “شکرالله  بابان”
2 بابوس کردی   نام پدر اورونت پادشاه ‏سکایی، هم چنین نام کوهی در بانه (نگارش کردی: بابوس)
3 بابیلان کردی  لفظ نوازش دختر کوچک از روی محبت (نگارش کردی: بابیلان)
4 باپیو کردی بادسنج (نگارش کردی: باپێو)
5 باتوف کردی نام گیاهی است با گل های قرمز رنگ (نگارش کردی: باتۆڨ)
6 باتینک کردی غنچه  تازه ‏شکفته (نگارش کردی: باتینک)
7 باتینوک کردی آلاله (نگارش کردی: باتێنۆک)
8 بادر کردی جوڵانه وه ی با، فریشته ی به ڒێو به ری با = حرکت باد، فریشته  مأمور باد (نگارش کردی: باده ر)
9 بادر کردی حرکت باد، فرشته مأمور باد (نگارش کردی: باده ر)
10 بارلی فارسی، ترکی بار (فارسی) + لی (ترکی) میوه دار، سودمند
11 بارنگ کردی ریزش باران همره  باد (نگارش کردی: بارنگ)
12 باروشه کردی بادبزن (نگارش کردی: بارۆشه) نام اصیل
13 باریز کردی میوه ایی که ‏‏باد آن را از درخت جدا می کند. (نگارش کردی: باڒێژ)
14 باریزان کردی رواج، برکت (نگارش کردی: باڒێژان)
15 بارین کردی بارندگی، بارش (نگارش کردی: بارین)
16 بازان کردی جمع “باز” پرنده  شکاری، نام روستایی در کردستان، در حال باختن،‌ بازنده (نگارش کردی: بازان)
17 بازنه کردی النگو (نگارش کردی: بازنه)
18 بازو کردی نام آهنگی (نگارش کردی: بازو)
19 بازور کردی نام پرنده ایی کوچک خاکستری رنگ (نگارش کردی: بازۆر)
20 باژوران کردی جنوبی ها، طایفه ایی از کردها (نگارش کردی: باژوران)
21 باژیر کردی شهر (نگارش کردی: باژێر)
22 باژیلان کردی محل وزش باد، قبیله ایی از کردها که در اطراف خانقین سکونت دارند. (نگارش کردی: باژیلان)
23 باستینگ کردی گل نو شکفته (نگارش کردی: باستینگ)
24 باسکار کردی قدرتمند، نیرومند، توانمند در بحث و استدلال (نگارش کردی: باسکار)
25 باشن کردی خوب است، عالی است (نگارش کردی: باشه ن)
26 باشیلا کردی خانه ‏به ‏دوش (نگارش کردی: باشیلا)
27 باغان کردی چند باغ میوه که ‏در کنار یکدیگر قرار دارند، نام روستایی در کردستان (نگارش کردی: باخان)
28 باکوت کردی میوه ایی که ‏توسط باد ریخته باشد (نگارش کردی: باکوت)
29 بالین کردی کمکی دیوار و ستون، چوبی که ‏پشت در نهند، کلون (نگارش کردی: باڵێن)
30 بامیک اوستایی، پهلوی بامی، درخشان، لقب شهر بلخ
31 بانو کردی خانم، خاتون، بی‌بی (نگارش کردی: بانو)
32 بانو کردی تپه کوچک (نگارش کردی: بانوو)
33 بانواز کردی باخبر ساختن مردم با صدای بلند (نگارش کردی: بانگه واز)
34 باوان کردی بابان، خانه ‏پدری (نگارش کردی: باوان)
35 باوشین کردی پنکه، بادبزن (نگارش کردی: باوه شێن)
36 باوند کردی اصیل، خانواده ایی معروف از کردها که در شمال ایران حکومتی پایه ‏نهادند (نگارش کردی: باوه ند)
37 باوین کردی صاحب، از قبایل پراکنده کرد (نگارش کردی: باوێن)
38 بایخ کردی پایداری، ارزش، قدر (نگارش کردی: بایه خ)
39 بتسابه نام عبری دختر، سوگند؛ نام همسر حضرت داوود (علیه السلام) و مادر سلیمان (علیه السلام)
40 بتمان اسم کردی نام رودخانه ای در کردستان (نگارش کردی: به تمان)
41 بتول عربی پاکدامن، پارسا، لقب فاطمه (سلام الله) و مریم (علیه السلام)
42 بتین کردی پرحرارت، قدرتمند (نگارش کردی: به تین)
43 بچکول کردی کوچک (نگارش کردی: بیچکۆل)
44 بختان کردی بد شانسی (نگارش کردی: به ختان)
45 بختوان کردی مدینه ‏فاضله (نگارش کردی: به خته وان)
46 بختور کردی بهروز، کامران، دارای روزگار خوش (نگارش کردی: به خته وه ر)
47 بخشین کردی عفو کردن (نگارش کردی: به خشین)
48 بدری عربی منسوب به بدر، ماه تمام
49 برزی کردی جای بلند، سکو ، کنایه ‏از بلند قامت (نگارش کردی: به رزی)
50 برزین فارسی، کردی باشکوه، نام یکی از سرداران کیکاوس شه  ماد، هم چنین نام کوهی در کردستان بین مهاباد و سردشت (نگارش کردی: به رزین)
51 برژان کردی کار
52 برژانگ کردی مژه (نگارش کردی: برژانگ)
53 برژنگ کردی مژه
54 برژول کردی نگا “برژانگ”، پرز گل گندم یا جو (نگارش کردی: برژۆڵ)
55 برسیل کردی نوعی گرد نان (نگارش کردی: به رسێڵ)
56 برشیو کردی عصرانه (نگارش کردی: به رشێو)
57 برف‌آب کردی آبی که ‏از ذوب شدن برف سرازیر می‏شود و جویباری تشکیل می ‏دهد. (نگارش کردی: به فراو)
58 برقه کردی درخشیدن جسمی در مقابل تابش اشعه آفتاب یا هر چیز دیگر (نگارش کردی: بریقه)
59 برگام لری به ضم ب، ابروهایم
60 برلیان فرانسه الماس تراش داده شده که درخشش و زیبایی خاصی دارد.
61 بریا کردی واژه ایکاش (نگارش کردی: بریا)
62 بریار کردی قرار، عهد (نگارش کردی: بڒیار)
63 برینداره کردی آمبولانس (نگارش کردی: برینداره)
64 بریوان کردی دختری که گوسفندان بازگشته از چراگاه را صدا میزند.
65 بزان کردی شکست دهنده، نام روستایی(نگارش کردی: به زان)
66 بزین کردی نگا “به زان” (نگارش کردی: به زێن)
67 بژدار کردی سهامدار، شریک (نگارش کردی: به ژدار)
68 بژن کردی قد و بالا، قامت (نگارش کردی: به ژن)
69 بژوار کردی نوعی درخت سخت و خیلی محکم شبیه ‏آبنوس (نگارش کردی: به ژوار)
70 بژول کردی نگا “برژانگ” (نگارش کردی: بژۆڵ)
71 بژوین کردی نگا “بژوار” (نگارش کردی: بژوێن)
72 بژیو کردی قوت، مایه، زندگی (نگارش کردی: بژێو)
73 بسمه عبری نام دختر اسماعیل (علیه السلام)
74 بشدار کردی سهیم، شریک(نگارش کردی: به شدار)
75 بشرا عربی خبر خوب، دختر خوش خبر، بانوی خوش یمن
76 بشری عربی بشارت، مژده
77 بشکو کردی شرکت سهامی (نگارش کردی: به شکۆ)
78 بفران کردی معصوم و روپاک مانند برف (نگارش کردی: به فران)
79 بفرانبار کردی هنگام باریدن برف، نام اولین مه زمستان، دی ماه (نگارش کردی: به فرانبار)
80 بکیل کردی شخم زن (نگارش کردی: بکێڵ)
81 بلار کردی آدم شوخ طبع (نگارش کردی: به لار)
82 بلالوک کردی آلوبالو (نگارش کردی: به ڵاڵوک)
83 بلنجه کردی صاحب خرام، خرامان، نوعی گل خوشبو و خوش رنگ (نگارش کردی: به له نجه)
84 بلواژ کردی آبگینه (نگارش کردی: به ڵواژ)
85 بلور عربی نام ماده معدنی جامد و شفاف مانند شیشه، آنچه از جنس شیشه شفاف و خوب است، معرب از یونانی
86 بلورین عربی، فارسی بلور (عربی) + ین (فارسی) منسوب به بلور، شفاف و درخشان مانند بلور
87 بلیسه کردی لهیب، شراره (نگارش کردی: بڵێسه)
88 بلین کردی عهد، قرار (نگارش کردی: به ڵێن)
89 بناز کردی نازنین (نگارش کردی: به ناز)
90 بنان کردی عنفوان (نگارش کردی: به نان)
91 بناو کردی نوعی درخت محکم و سخت که  به  خاطر سنگینی به زیر آب فرو می ‏رود (نگارش کردی: بناو)
92 بناوان کردی کدبانو، خانه دار (نگارش کردی: بنه وان)
93 بنرخ کردی قیمتی(نگارش کردی: به نرخ)
94 بنفش کردی نگا “وه نه وش” (نگارش کردی: به نه وش)
95 بنگین کردی زندانی ابد(نگارش کردی: به نگین)
96 بنن کردی شه  کوه، جای سخت درکوه (نگارش کردی: به نه ن)
97 بنیا عبری تو فرزند منی
98 بنین کردی نوعی گیاهی خوراکی که در بهار می‏روید (نگارش کردی: به نین)
99 بورچین کردی مرغابی ماده (نگارش کردی: بورچین)
100 بوکان کردی زیبارویان، عروس ها، نام شهری در کردستان (نگارش کردی: بوکان)
101 بوکبویانی کردی نو عروس (نگارش کردی: بوکێ)
102 بوکین کردی خیمه ‏شب بازی (نگارش کردی: بوکین)
103 بونخوش کردی خوشبو (نگارش کردی: بۆنخۆش)
104 بوندار کردی دارای بوی خوش (نگارش کردی: بۆندار)
105 بوین کردی خوشبو (نگارش کردی: بویان)
106 بوین کردی قانع (نگارش کردی: بوێن)
107 بهار فارسی، کردی نام اولین فصل سال، شکوفه درختان خانواده مرکبات، کنایه از لطافت و زیبایی، نام شهری در کردستان که مرکز کردستان در دوره ‏سلجوقی بوده، لقب شاعر و نویسنده ‏و محقق کرد “ملک الشعرای بهار”، (نگارش کردی: به هار)
108 بهجت نام عربی شادمانی
109 بهشت فارسی، کردی فردوس، جنت (نگارش کردی: به هه شت)
110 بی بی گل فارسی، ترکی بی بی (ترکی) + گل (فارسی)، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده
111 بی بی ماه فارسی، ترکی بی بی (ترکی) + ماه (فارسی)، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده
112 بی بی ناز فارسی، ترکی بی بی (ترکی) + ناز (فارسی)، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده
113 بی توش نام کردی همیشه ‏سایه (نگارش کردی: بێ‏توش)
114 بی خال اسم کردی بی نشان (نگارش کردی بێخاڵ)
115 بی خم کردی آرامش (نگارش کردی: بێخه‌م)
116 بی نظیر فارسی، عربی بی (فارسی) + نظیر (عربی) بی مانند، بی همتا
117 بی وینه کردی بی نظیر (نگارش کردی: بێ‏وێنه)
118 بیان کردی بامداد، پگاه (نگارش کردی: به یان)
119 بیانه کردی نگا ” به یان” (نگارش کردی: به یانه)
120 بیبون کردی گلی وحشی که در کوهستانهای کردستان فراوان سبز می‏شود، بابونه (نگارش کردی: به یبون)
121 بیبونه کردی گلی وحشی که در کوهستانهای کردستان فراوان سبز می‏شود، گل بابونه (نگارش کردی: به یبۆن)
122 بیچم کردی هیئت، سیما (نگارش کردی: بیچم)
123 بیرون کردی پرنده‌ای که محل زندگی ندارد (نگارش کردی: بێرون)
124 بیری کردی زنی که شیر می دوشد (نگارش کردی: بێری)
125 بیریفان کردی دوشیدن شیر گوسفند توسط دختران در کوهستان هنگام بهار (نگارش کردی: بێریڨان)
126 بیسان کردی جالیز (نگارش کردی: بێسان)
127 بیستان کردی جالیز (نگارش کردی: بێستان)
128 بیسو کردی بی گمان، کمین گاه ‏شکارچی (نگارش کردی: بێسۆ)
129 بیشو کردی بی حد، بی اندازه (نگارش کردی: بێشۆ)
130 بیکژ کردی هموار، صاف (نگارش کردی: بێکه ژ)
131 بیکن کردی بدون رقیب، یگانه (نگارش کردی: بێکن)
132 بیگرد کردی بی رقیب، کنایه ‏از بسیار زیبا (نگارش کردی: بێگه رد) نام دختر کردی
133 بیگم ترکی به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند فاطمه بیگم، عنوان زنام منسوب به خانواده های سلطنتی و بزرگان
134 بیلو کردی جویبار کوتاه ‏مدت (نگارش کردی: بێلو)
135 بینور کردی دیدنی (نگارش کردی: بینه وه ر)
136 بینیار کردی بیننده (نگارش کردی: بێنیار)
137 بیور کردی بی بهره، عدد میلیون در ریاضی (نگارش کردی: بێوه ر)
138 بیوی کردی  انسان بی آزار، سلامت (نگارش کردی: بێوه ی)


منبع: سایت آکا