نام های پسرانه با حرف واو
نامگذاری یکی از بزرگترین دغدغه پدران و مادران قبل از تولد فرزندشان است. راحت تلفظ شدن، با مفهوم و معنا بودن، هماهنگی با دیگر اسامی اعضای خانواده، سازگار با عرف جامعه و محل زندگی، از جمله عوامل تاثیر گذار در انتخاب اسم فرزند شما است. با توجه به این موضوع و علاقه والدین به انتخاب اسمی شایسته برای فرزندان، گلچینی از زیباترین اسامی پسرانه که با حرف و آغاز میشوند را جمع آوری کردهایم.
معرفی اسامی زیبای پسرانه با حرف و
اسم گذاری روی فرزند می تواند روندی استرس زا، دوست داشتنی، طولانی، یا لحظه ای باشد.اسم مناسب را ممکن است ماه ها قبل از بارداری پیدا کرده باشید یا تا لحظه امضای اسناد منتظر بمانید.
فرآیند انتخاب اسم و اسم انتخابی ممکن است رابطه شما را با همسرتان، خانواده اش یا دوستان محکم تر کند یا به آن صدمه بزند.
به همین دلیل حتما شما هم برای انتخاب اسم فرزند دلبندتان سراغ کتاب ها و سایتهای متفاوتی رفته اید و تا بحال موفق به انتخاب نام نشده اید.
معرفی اسامی زیبای پسرانه با حرف و
ردیف | اسم | ریشه | معنی |
1 | واتیار | کردی | سخنگو |
2 | واثق | عربی | (در قدیم) دارای اطمینان، مطمئن ؛ استوار |
3 | واجد | عربی | دارنده، دارا، از نامهای خداوند |
4 | واحد | عربی | یگانه، آن که در نوع خود بی نظیر و منحصر به فرد است |
5 | وادا | آشوری | مکان مقدس |
6 | وادیار | کردی | اینطور که پیداست، ظاهر امر |
7 | واران | یونانی | نامی که مورخان یونانی به پادشاهان ایرانی می دادند |
8 | وارتان | ارمنی | نام پسر بلاش اول پادشاه اشکانی |
9 | وارسته | رها شده از تعلقات، به ویژه تعلقات دنیوی، آزاده | |
10 | وارش | کردی | بارش – باریدن باران |
11 | وارونا | سنسکریت | نام یکی از خدایان هندو |
12 | واسپور | سنسکریت | |
13 | واسع | عربی | از نامها و صفات خداوند ؛ (در قدیم) وسیع |
14 | واصف | عربی | به اندازه لازم و مورد نیاز، کافی، وفاکننده |
15 | واصل | عربی | از ریشه و ص ل |
16 | وافی | عربی | به اندازه لازم و مورد نیاز، کافی، وفا کننده |
17 | واقد | عربی | تابناک، مشتعل |
18 | واقف | عربی | آگاه ، با خبر ، مطلع ؛ (در فقه، در حقوق) |
19 | والا | عربی | بالا عزیز، گرامی، محترم، دارای ارج و اهمیت، اصیل |
20 | والاگهر | عربی، فارسی | والا تبار ؛ دارای اصل و نسب عالی، اصیل |
21 | والی | عربی | حاکم، پادشاه،از نامهای خداوند |
22 | وامق | عربی | نام مردی که عاشق عذرا بود |
23 | وانیار | نام پسرانه و دخترانه کردی | با سواد، فارغ التحصیل، اسم ایرانی |
24 | واهب | اسم عربی | عطاکننده، بخشنده، از نامهای خداوند |
25 | وائل | عربی | طالب رستگاری |
26 | وتار | کردی | مقاله، سخنرانی |
27 | وثوق | عربی | اعتماد، اطمینان |
28 | وجیه الله | عربی | دارای قدر و منزلت خداوند |
29 | وحدت | عربی | یگانگی، اتحاد و همچنین به معنی تنهایی |
30 | وحید | عربی | یگانه، یکتا، بی نظیر |
31 | وحیدالدین | عربی | بی نظیر و یگانه در دین، نام دانشمندی از معاصران |
32 | وحیدرضا | عربی | ترکیب وحید و رضا |
33 | وخشور | عربی | (در قدیم) پیغمبر، رسول |
34 | وداد | عربی | (در قدیم) دوستی، محبت |
35 | ودود | عربی | بسیار مهربان، از نامهای خداوند |
36 | ودیع | عربی | آرمیده – جوینده راحتی و آسایش-همچنین به معنای عهد |
37 | ورجاوند | اوستایی، پهلوی | بلند پایه و برازنده و ارجمند |
38 | ورد | معرب از پهلوی | (در قدیم) (در گیاهی) گلِ سرخ ؛ گل |
39 | وردا | (ورد + ا (پسوند نسبت)) منسوب به وَرد، ← وَرد | |
40 | وردان | شاگردان ، مریدان | |
41 | وردین | آشوری | محافظ، نگهبان، فصلها |
42 | ورزان | کردی | |
43 | ورزمیار | کردی | حامی اهورا مزدا |
44 | ورزنده | کار کننده، ممارست (تمرین) کننده، حاصل کننده | |
45 | ورزیار | کردی | |
46 | ورزیر | کردی | برزگر |
47 | ورشتاد | ورستاد، کمک معاش که به طالبان علم و کارمندان | |
48 | ورشنگ | کردی | آفتاب خوشحال |
49 | ورگر | اسم کردی | با دوام |
50 | ورگیر | کردی | مترجم |
51 | ورهران | پهلوی | بهرام، آتش بهرام، آتشی که در خانهها |
52 | وسام | ||
53 | وشم | اسم مازندرانی و گیلکی | |
54 | وصال | نام پسرانه و دخترانه عربی | رسیدن به چیزی یا کسی و به دست آوردن آن یا او، لقب |
55 | وفا | نام پسرانه و دخترانه عربی | پایدار بودن در قول و قرار، تعهد و دوستی |
56 | وفا اندیش | فارسی، عربی | وفا (عربی) + اندیش (فارسی)، وفاپرورد |
57 | وفادار | عربی، فارسی | آن که یا آنچه به تعهد، دوستی پایبند است |
58 | وقار | عربی | متانت، سنگینی، آهستگی، آرامی، شکوه، جلال |
59 | ولا | اسم عربی | دوستی، محبت |
60 | ولام | کردی | پیام، پاسخ |
61 | ولی | عربی | پدر، مادر یا کفیل، دوست و یار نیکان، بالاترین |
62 | ولی الله | عربی | دوست خداوند، لقب علی (علیه السلام) |
63 | ولید | عربی | فرزند ، نام دوتن از خلفای اموی |
64 | ولیداد | فارسی، عربی | ولی (عربی) + داد( فارسی) داده ولی |
65 | وندا | آرامی | هزوارش است به معنی خورشید |
66 | ونداد | اوستایی، پهلوی | خواهش، امید، آرزو، نام پسر سوخر از خاندان قارن |
67 | وندیداد | عربی | |
68 | وهاب | عربی | بسیار بخشنده، از نامهای خداوند |
69 | وهاج | عربی | (در قدیم) فروزان ، روشن ؛ (به مجاز) تیز |
70 | وهاد | عربی | (جمع وهده)، جای مطمئن و هموار، زمین پست |
71 | وهب | عربی | بخشش، عطا، نام پدر آمنه مادر پیامبر (صلی الله علیه و آله) |
72 | وهرز | ||
73 | ویام | اوستایی | از واژهی اوستایی ‘ آئیویامَ |
74 | ویرا | کردی | شجاع |
75 | ویریا | فارسی، سنسکریت | همت، یکی از کمالات ششگانه که یک بوداسف باید بداند |
76 | ویس | نام کردی | عشیره یکرنگ |
77 | ویستور | اوستایی، پهلوی | گشوده و منتشر شده |
78 | ویکتور | نام پسرانه و دخترانه لاتین | پیروز شدن، ظفر یافتن |
79 | ویگن | اسم ارمنی |
منبع: سایت آکا
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}