نیاز شاید اصلی‌ترین مبنای ارتباط و کرنش انسان‌های عادی باشد و با توجه به تعریف انسان‌ها از نیاز و شناختی که از قدرت موجودات مختلف دارند هر کدام در برابر کسی یا چیزی کرنش می‌کند؛ اما انسانی که از هستی‌شناسی درستی برخوردار است و دایره قدرت و حکمت را در گستره حقیقت عالم می‌شناسد به خوبی درک می‌کند این کرنش جز در مقابل خدای صاحب قدرت و حکمت آب در هاون کوبیدن و سنگ بر سندان زدن است.
 
آنچه باید دانست این است که انسان تا به این فقر و احتیاج نرسد روی آرامش را نخواهد دید و از آن مهم‌تر اینکه تنها جایی که تضمین شده است که خواهش‌ آدمی را بی‌پاسخ نمی‌گذارند در خانه خدایی است که خود فرموده است:
 
«ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ»[1]
«بخوانید تا اجابت کنم شما را»
 

آداب خواهش

یکی از نکاتی که باید در این رابطه به آن توجه شود آداب خواستن از کسی است که اگر عطا کند لطف اوست و اگر عطا نکند حکمت اوست؛‌ این آداب به سه بخش تقسیم می‌شوند که عبارت‌اند از:
 
  1. چه بخواهم؟
  2. چگونه بخواهم؟
  3. چه زمانی بخواهم؟
 
خداوند خود این سه سؤال را برای ما پاسخ گفته است. ربناهای قرآن به ما می­آموزد از درگاه خداوند چه خواسته‌ای داشته باشیم. که در بخش‌های آینده تمنای عارفانه به آن‌ها خواهیم پرداخت.
 

و خدایی که همین نزدیکی است

سؤال دوم این است که چگونه از خدا بخواهیم؟ آنچه از مجموع آیات و روایات بر می‌آید این است که خدا با همه عظمتش نزدیک‌ترین موجود عالم به انسان است و نجوای عاشقانه انسان را می‌شنود پس پیش از هر چیزی انسان باید به این قرابت و نزدیکی آگاه شود تا با رغبت تمام از یک نزدیک شنوا خواهش کند؛ این همان چیزی است که در اوایل بعثت حضرت موسی (علیه‌السلام) این پیامبر بزرگ، از خدا پرسید تا خیالش راحت شود، که آنکه قرار است از او خواهش کند همین نزدیکی‌هاست و هر زمان که به او احتیاج داشته باشد در دسترس است. حضرت موسی (علیه‌السلام) در کوه طور رو به آسمان کرده و از حق تعالی پرسید:
 
«یَا رَبِّ أَ قَرِیبٌ أَنْتَ مِنِّی فَأُنَاجِیَکَ‏ أَمْ بَعِیدٌ فَأُنَادِیَکَ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ یَا مُوسَى أَنَا جَلِیسُ مَنْ ذَکَرَنِی»[2]
«پروردگارم آیا به من نزدیکی تا با تو نجوا کنم یا دوری تا فریاد بزنم؟ پس خداوند به او وحی کرد: من همنشین کسی هستم که مرا یاد کند.»
 
در اخبار آمده است که عربی بیابانی خدمت رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) رسید و عرض کرد: «یا رسول الله آیا پروردگار ما نزدیک است که با او نجوا کنیم یا دور است که فریاد بزنیم؟» در پاسخ این سؤال آیه زیر نازل شد:
 
«وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ...»[3]
«ای پیامبر چون بندگانم از تو در مورد من سوال کردند به آنها بگو من به آنها نزدیکم»
 
و یا در خبری دیگر آمده است که در یکی از جنگ‌های رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) شبی با سپاه خود در یک بیابان بسیار تاریک و وحشتناک قرار گرفتند. برخی از سپاهیان با صدای بلند تکبیر می­گفتند. رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) آنان را از این کار نهی کرد و فرمود: «شما غایب دوری را صدا نمی­زنید.»[4]
 
و در آیه دیگری تصریح شده است که خداوند علاوه بر آن که «قریب» و نزدیک است، «سمیع» و شنوا نیز هست:
 
«إِنَّهُ سَمیعٌ قَریبٌ»[5]
«همانا او شنوایی نزدیک است»
 

خواهش با تضرع

نکته دیگر حالت خواهان است که در چندین آیه به این نکته اشاره شده است. ازآنجاکه انسان قرار است در مقابل بزرگ‌ترین قدرت عالم یعنی خدای باعظمت برای خواهش قرار بگیرد باید حالتی خاضعانه و خاشعانه داشته باشد و در آیات و روایات متعددی به این حالت بنده در مقابل خدا اشاره شده است و این حالت خضوع در کنار حس نزدیکی به خدا از آداب تمنای عارفانه است. یکی از آیاتی که به این حقیقت اشاره کرده است این آیه است که خدا می‌فرماید:
 
«وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فی‏ نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خیفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ...»[6]
«پروردگارت را در دل خود، از روى تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یاد کن...»
 
 در آیه دیگر در وصف مؤمنان چنین فرموده است:
 
«تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً...»[7]
«پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور مى‏شود و پروردگار خود را با بیم و امید مى‏خوانند،»
 
 یعنی مؤمنان در بیم و امید از خدا هستند، نه خود را از عذاب الهی ایمن می­دانند و نه از رحمتش مأیوس‌اند. و این خود حالتی خاشعانه در مقابل خدا به وجود می‌آورد چرا که آنکه از عقاب خدا بیمناک است و قهار بودن او را در نظر دارد از خوف به خشوع روی می‌آورد و آنکه رحمت و مهربانی او را درک کرده است شرمسار در مقابل آن مه بزرگی سر تعظیم فرود می‌آورد.
 

زمان تمنا

در پاسخ سؤال سوم که چه زمانی بخواهیم باید به دو نکته توجه کرد. نخست آن که درخواست و دعا در محضر حضرت باری تعالی زمان خاصی ندارد در واقع این دری است که در هر روز و هر ساعت و حتی هر ثانیه به روی همگان باز است مانند روال معمول دنیا نوبت و صف نمی‌خواهد و کوبه این خانه هرزمان که بکوبیم پاسخی خواهیم شنید اما با این حال ساعاتی در شبانه‌روز به استجابت دعا نزدیک تر است مانند بعد از نمازها، در سجده، در سحر، در شب‌های جمعه، در ماه‌های رجب و شعبان و رمضان و بعضی از مکان‌ها نیز در استجابت دعا مؤثر هستند مانند دعا در صحرای عرفات، زیر قبه امام حسین (علیه‌السلام) در کربلا و در جوار حرم  معصومین (علیهم السلام).
 
آیاتی از قرآن کریم بحث زمان را برای دعا مطرح کرده­اند، از جمله آیه‌ای که پیش‌تر به آن اشاره شد که خدا می‌فرماید:
 
«وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فی‏ نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خیفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ»[8]
«پروردگارت را در دل خود، از روى تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یاد کن.»
 
نکته دوم آن­که برای ارتباط گیری با خداوند هماهنگی قبلی لازم نیست. حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) در سجده خطاب به خداوند چنین عرض می­کرد:
 
«یَا مَنْ لَیْسَ لَهُ حَاجِبٌ یُرْشَى یَا مَنْ لَیْسَ لَهُ بَوَّابٌ‏ یُغْشَى‏؛[9]
 «ای کسی که حاجبی ندارد تا به او رشوه دهیم و ای کسی که دربانی ندارد تا از او بترسیم.»
 
یعنی مانعی برای ارتباط با او نیست، نه مانند سلاطین دنیا که اولاً از دسترس همگان دورند و در ثانی دارای تشریفات و محدودیت­های فراوان‌اند.
 
اما حاجب و بواب یعنی چه؟...هر چند که صاحب لسان العرب این دو را هم معنی دانسته است، اما دیگران گفته‌اند حاجب کسی است که هماهنگی ورود را انجام می‌دهد و بواب دربانی است که پس از هماهنگی، اذن ورود داده و در را می‌گشاید؛ مانند آن چه امروز در حوزه مدیریتی وجود دارد که یکی مسئول دفتر مدیر است و حکم حاجب را دارد و دیگری مسئول مراجعات است و مانند بواب است. به‌هرروی خداوند سلطان مطلقی است که حاجب و دربان ندارد و درگاهش به روی همه باز است.
 

خلاصه آنکه

آنکه قرار است عارفانه از او تمنا کنیم نه دور است که از دسترس خارج باشد و نه تشریفات دارد فقط کافی است با معرفت به علم و حکمت او خاضعانه از او بخواهیم که اگر چه شاید آنچه خواستی ندهد اما یقین دست خالی از در خانه‌اش به در نخواهی رفت.


پی‌نوشت:
[1]. غافر، 60.
[2]. کافی، ج2، ص496.
[3]. عوالی اللئالی، ج2، ص82.
[4]. المیزان، ج8، ص382.
[5]. سبأ، 50
[6] . اعراف، 205.
[7] . سجده، 16.
[8]. اعراف، 205.
[9] . مصباح المجتهد، ج1، ص 302.