جهانی شدن یکسان سازی یا تنوّع فرهنگی و سیاست‌های ملّی (قسمت سوم)
 
نویسنده:سید حسین شرف الدین



 

جهانی شدن و اختلاط فرهنگی

دسته ای از نظریات بر این باورند که جهانی شدن نه به یکسان سازی و غلبه‌ی یک فرهنگ بر سایر فرهنگ ها و نه به تنوع فرهنگی به معنای تقویت متوازن فرهنگ ها و خرده فرهنگ های موجود و نه حتی به گزینش و بازترکیب مشترکات فرهنگی در قالب جدیدی تحت عنوان فرهنگ عام و مشترک بشری در عین حفظ و تقویت درجاتی از خاص گرایی و تمایز، بلکه به نوعی اختلاط، آمیزش و حتی آنارشی فرهنگی و برونداد ترکیبی نامتوازن و نا متقارن و دایماً تجدید شونده از عناصر مختلف منجر شده است. این سنتز بیش از هر چیز از شیوع «ارتباطات میان فرهنگی»، اشاعه پرشتاب، فرهنگ‌پذیری ناخواسته، کنده شدن فرهنگ ها از قلمرو استقرار خود و ورود و نفوذ آسان وبدون کنترل به قلمروهای یکدیگر، پرتاب شدن افراد به قلمروهای میان متنی، فعالیت رسانه های فراگیر، ورود آسان مصنوعات فرهنگی بیگانه، کثرت متولیان فرهنگ سازی، فقدان مدیریت کلان در عرصه‌ی برنامه ریزی و سیاست گذاری فرهنگی، کالایی شدن اقلام فرهنگی، توطئه های سیاسی و فرهنگی و مانند آن ناشی شده است. فرهنگ ها در حال تعامل با یکدیگرند و به شکل های گوناگون از یکدیگر متأثر می شوند.
فرهنگ هایی که از ابزارهای قوی تر و جهان شمول برخوردار باشند، بیشترین جایگاه را برای خود در بین سایر فرهنگ ها باز می کنند و سپس در فرایند زمان به تثبیت خود پرداخته و به یک ارزش در آن فرهنگ تبدیل می شوند. بدین ترتیب، نفوذپذیری و فروریزی فزاینده مرزها، فضای امن و خلوت فرهنگ ها را نیز از بین می برد و در فضای بسیار فراخ زندگی اجتماعی، فرهنگ های مختلف به آسانی گسترش و جریان می یابند. همه‌ی حوزه های استحفاظی در هم می ریزند و هر فرهنگی به ناچار در فضایی قرار می گیرد که عرصه حضور و ابراز وجود فرهنگ های دیگر هم هست. بدین ترتیب، فرایند جهانی شدن به واسطه سرزمین زدایی، پیوندهای فرهنگ با مکان را تضعیف می کند و نظام های معنایی را از لنگرگاه محلی خود آزاد می نماید، کنار هم قرار گرفتن فرهنگ های خاص، ذات پروری ومطلق گرایی فرهنگی را به شدت متزلزل می کند.(1)
اختلاط و دو رگه شدن هویت هایی که از عناصر سنتی وجدید و محلی و جهانی با نسبت های مختلف ترکیب یافته اند، همچون ظهور وابستگی های چندگانه و پیچیده متناظر با جهانی شدن نیروهای محلی و ملی در اشکال و ترکیبات جدید و متغیر، از دیگر آثار مشهود جهانی شدن است. ملیت یک شهروند جهانی ممکن است ترکیبی از چند ملیت یا چند نژاد مختلط یا ترکیبی از بافت های طبقاتی گوناگون باشد. اشخاص دورگه از یک سو، به دلیل برخورداری از جنبه های مختلف ومتنوع هویتی دارای ویژگی مثبت بوده و از سوی دیگر، به دلیل ناسازگاری محتمل میان ابعاد مختلف محلی، ملی، مذهبی، نژادی، طبقاتی و بالاخره جهانی، درجاتی از تعارض را تجربه می کنند.
اسمیت در توضیح تأثیرات متقابل، نامتقارن، پیچیده و کنترل ناپذیر مقولات محلی (راه و رسم های خرد، سنّت ها و شیوه ها و زیست نظام های به لحاظ جغرافیایی محدود) و مقولات جهانی (عناصر اجتماعی فرهنگی جاری در جهان زیست به لحاظ مکانی گسترده) و به بیان تسامحی، تعامل میان فرهنگ محلی و فرهنگ جهانی، بر آن است که این فرایند به پیامدها و نتایج پیچیده و ناهمگونی منجر شده است:
در بعضی موارد، همگن سازی روی می دهد. برای مثال، سلایق، ترجیحات و «سبک های زندگی» مشترکی در بین قشر مرفّه طبقات متوسط در تمام ملل وممالک توسعه یافته وجود دارد. این امر تاکنون با گرایشی به حذف یا به حداقل رساندن آثار فرهنگ ها و سبک های زندگی محلی، همراه بوده است. در بسیاری موارد، یافته ها در این عرصه با جریان غالب نظریه‌ی جامعه شناختی در باب فرایندهای مدرنیزاسیون مطابق بوده اند، حاکی از آنکه «بقیه» نیز به «غرب» خواهند رسید. [شق دوم] ممکن است از ترکیب فرهنگ ها و سبک های زندگی اختلاط برآید. این مضون در تصویر لیوتار از جهان وطنی شهری برجسته می شود، یا تصویر هومی بابا از مهاجران دوره پسااستعماری که واجد ویژگی های مشترک مرکز و حاشیه، هر دو هستند. مضمون عمده در اینجا احتمالاً این است که نیروها و محصولات جهانی چگونه تحت تأثیر شرایط محلی، سازگار یا تعدیل می شوند. [شق سوم] تفاوت امر محلی را می توان از طریق جهانی شدن از طریق جهانی شدن از نو تثبیت کرد. در عین حال که پدیده های واضحاً متمایز، رقیبان قومی، مبارزات برای کسب حقوق قومی و ملی، بنیادگرایی مذهبی، و واکنش های نژادپرستانه را می توان پاسخ های تدافعی در برابر جهانی شدن به شمار آورد. این واکنش ها، ناشی از میل به دفاع و حفظ راه و رسم های ارزشی زندگی در برابر چیزهایی بوده اند که آثار زیان بخش نفوذهای خارجی و جهانی به حساب می آیند.(2)
ادامه این روند به شکل گیری نوعی «جهان وطن» منجر می شود و انعکاس آن در شخصیت افراد به گونه های خاصی بازتاب می کند.
فرد جهان وطن دقیقاً کسی است که می تواند از نظر اخلاقی، از نظر فرهنگی، در آن واحد هم در سطح جهانی و هم در سطح محلی زندگی کند. جهان وطن ها می توانند مشرب های فرهنگی خاص خود را به رسمیت بشناسند و به آن ارزش گذارند و با محلی های خودسالار دیگر به عنوان افراد برابر مذاکره کنند. اما آنها در عین حال می توانند به فراسوی امر محلی رفته، به پیامدهای دوردست و درازمدت اعمال خود بیندیشند، منافع جهانی مشترک را به رسمیت بشناسد و با افراد دیگری که از فرضیات متفاوتی برای پیشبرد این منافع حرکت می کنند، وارد گفت و گویی هوشمندانه شوند.(3)
بیان دیگر این اختلاط اینکه جهانی شدن از طرق مختلف با فرایند ضمنی موسوم به «پسامدرن» پیوند خورده و به همین دلیل، برخی جامعه شناسان، فرهنگ جهانی را فرهنگی پسامدرن تلقّی کرده اند. این فرهنگ با توجه به ویژگی های عام پسامدرنیسم، فرهنگی به سرعت متغیر، چند پاره، گسسته، متکثر، مختلط و تلفیقی است. هیچ یک از نظریه پردازان جهانی شدن درصدد ارائه‌ی یک فهرست جهانی واحد از باورها، الگوها و شیوه های عمل مورد اتفاق همگان برنیامده اند.
نمود دیگر این اختلاط، فرسایش تدریجی وابستگی های فرهنگی به دلیل مخدوش شدن مرزهای هویتی و در نتیجه، شیوع فردگرایی به معنای رها شدگی فرهنگی و برون افتادن از چتر نظارت و کنترل فرهنگی است:
فردگرایی اکنون از طریق یکپارچکی اقتصادی جهانی، فرهنگ واحد جهانی و هزار و یک طریق تحکیم کننده متقابل در همه جا رواج یافته و بیش از پیش در جوامع غیر غربی نفوذ کرده است. اما بینش فردگرایانه موجب فرسایش پیوندهای اجتماعی می شود و همچون سرطان بافت همبستگی سنتی را می خورد. آنچه فردگرایی را مقاومت ناپذیر می سازد آن است که فرد همیشه آن را آزادی تصور می کند. این بینش البته فرد را عملاً از بند قیود رها می سازد و امکانات فراوانی را پیش روی او قرار می دهد، اما این کار را به قیمت نابودی همبستگی حافظ یکپارچگی اجتماع انجام می دهد.(4)
شکل حاد و گسترده این تأثیرپذیری، چیزی است که دی کوزمو از آن به «احساس بی خانمانی» تعبیر کرده است: دی کوزمو بر آن است که جهانی شدن نوعی احساس بی خانمانی پدید می آورد، و این کاملاً شبیه احساس یهودیان از بی خانمانی و بی جهان بودن است. به اعتقاد وی، این احساس بی خانمانی، بی جهان بودن و بی ریشگی نوعی انومی فکری (معنوی) به وجود می آورد. این احساس بی جا بودن، بی جهان بودن، عین احساس یک روح جهانی یا یک هویت «اکنون و اینجا» بودن است.(5)
نکته‌ی دیگر اینکه فرهنگ به عنوان «شیوه‌ی زندگی» به تبع خاستگاه های موطن خود از نوعی تنوع، تکثر، تمایز، خصوصیت، محلیت و قلمرو مرزی و جغرافیایی مشخص برخوردار است. پدیده ای با چنین ویژگی چگونه می تواند با فرایند جهانی شدن که لاجرم به عام گرایی، همگن سازی، جهان شمول گرایی، زدودن محدودیت های محلی و منطقه ای و قطع تعلقات فضایی و اجتماعی منجر خواهد شد همراه شود؟
این امر از بسیاری جهات پدیده ای مشکل آفرین است که مستلزم نفوذ همزمان نیروهای دوردست در جهان های محلی، و کنده شدن معانی روزمره از «لنگرگاه»ها یشان در محیط محلی است. جسمیت و نیروهای اوضاع مادی، غالب اوقات، بیشتر ما را مقید به مکان می کنند، اما این مکان در حال تغییر است و بیش از جاهای دیگر احساس می شود، و گاه با گرایش های مخالف برای استقرار دوباره قدرت محلیت وربه رو می شود.(6)
در هر حال، تردیدی نیست که جهانی شدن به دلیل فشردگی زمان و فضا، پیوستگی وارتباط متقابل افراد و جوامع مختلف و دوردست را فراهم ساخته و بستر مناسبی برای نفوذ و گسترش فرهنگ های فرادست و مجهز به ابزارها و امکانات جهان گستر مهیا ساخته است. این ارتباط غالباً یک سویه، به دلیل نفوذ به قلمروهای فرهنگی فرودست، زمینه‌ی دورگه و چندرگه شدن آنها را فراهم ساخته است.
فناوری ارتباطات و انقلاب انفورماتیک، سرعت چشمگیر انتقال داده ها به دور افتاده ترین نقاط جهان، تجارت الکترونیک، دسترسی سریع و آسان به انواع و اقسام برنامه و کالاهای فرهنگی از طریق ماهواره ها و شبکه های جهانی؛ در واقع امواج فرهنگی، دیوارهای حفاظتی مرزها را فرو ریخته اند و در عمق لایه های اجتماعی نفوذ کرده اند و قدرت و توانایی دولت های ملی در کنترل این امواج فرهنگی را محدود و ناکارآمد ساخته اند.(7)
از سوی دیگر، از میان رفتن پیوند میان فرهنگ و محل با درآمیختن این راه و رسم های فرهنگی از جا کنده شده و ایجاد اشکالی جدید، پیچیده و دورگه ای از فرهنگ همراه بوده است. آمیختگی زبان ها و آداب و رسوم و سایر نشانه های منحصر به فرد ملیت از نمودهای بارز این جریان است.
نکته‌ی پایانی اینکه، فرهنگ های متنوع به رغم مرزها و دیوارهایی که بر گرد آنها ترسیم شده است، مایل به همپوشی و ادغام در یکدیگرند. این همپوشی اگر نه در متن واقع، دست کم در تجربه شخصی افراد جهان وطن به وقوع پیوسته است:
... فرهنگ ها به جای آنکه همچون قطعات کاملاً متمایز موزائیک به سادگی از یکدیگر جدا باشند، گرایش به همپوشی و ادغام دارند. در حالی که می دانیم این فرهنگ ها در ساختار اجتماعی جهان به نحوی متفاوت از هم جای گرفته اند، اما این هم قابل ذکر است که خطوط مرزی ای که ما پیرامون آنها رسم می کنیم، اغلب اعتباری است. به هر حال، چنین دیدی نسبت به وضعیت فرهنگی حاضر می تواند به ما در شناسایی فرد جهان وطن یاری دهد. چهره نگاری از فرد جهان وطن می باید در برگیرنده روابطی باشد در حیطه کثرت فرهنگ ها به منزله هویت های مشخص و متمایز ، و هر چه بیشتر این هویت ها مشخص باشند بهتر ... اما به علاوه، جهان وطن گرایی در معنای دقیق تر شامل گرایش به سوی تعدد و همزیستی فرهنگ ها در درون تجربه فردی است. جهان وطن گرایی اصیل تر، اول از همه جهت گیری و اشتیاقی است در پرداختن به «دیگری».(8)

یونسکو و تنوع فرهنگی

سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) بر اساس گزارش کمیسیون جهانی فرهنگ و توسعه با عنوان «تنوع خلّاق ما» و برنامه‌ی کار مصوب کنفرانس بین دولتی «سیاست های فرهنگی برای توسعه» (استکهلم 1998) و «اعلامیه جهانی تنوع فرهنگی» (2001) تلاش کرده است تا در راهبردهای توسعه‌ی ملی و بین المللی، نقش محوری و اصلی فرهنگ مد نظر قرار گیرد. این سازمان به ویژه در بیانیه نشست سی و یکم خود بر کثرت گرایی فرهنگی مذهبی و زبانی، احترام یکسان به همه فرهنگ ها، تقویت همبستگی در جوامع چند قومی و چند فرهنگی، ضرورت حضور محتویات فرهنگی محلی در فضای مجازی، ضرورت حفاظت از میراث مادی و معنوی، حرمت نهادن به خلّاقیت های هنری و فکری و محافظت از حقوق فرهنگی، مالکیت معنوی و کپی‌رایت و تلاش برای جلوگیری از قاچاق میراث وسرمایه های فرهنگی، چالش های جهانی شدن با تنوع فرهنگی، و تقویت پیوند میان تنوع فرهنگی با توسعه پایدار تأکید کرده و تاکنون اقدامات عملی مهمی را در این خصوص مبذول داشته و مصوبات قابل توجهی را تهیه و تنظیم کرده است. بیانیه جهانی «تنوع فرهنگی» مصوب سی و یکمین نشست کنفرانس عمومی یونسکو که در اکتبر و نوامبر 2001 / دهه‌ی سوم مهر و دهه اول آبان 1380، شرکت 180 کشور در پاریس تشکیل شد، مهم ترین و جامع ترین بیانیه ای است که تاکنون توسط این سازمان در پاس داری از تنوع فرهنگی در سطح ملی و بین المللی منتشر شده است. این اعلامیه در ضمن موادی، بر اصول ذیل تأکید کرده است:
- تنوع فرهنگی باید به عنوان میراث مشترک بشری و منبع تبادل، نوآوری و خلّاقیت به رسمیت شناخته شده و حفظ شود.
- کثرت گرایی ضامن تعامل موزون و تمایل به همزیستی میان ملت ها و گروه های دارای هویتفرهنگی متنوع است.
- کثرت گرایی، واکنش سیاسی به واقعیت تنوع فرهنگی و جزء لاینفک ساختار دموکراتیک است و به تبادل فرهنگی و شکوفایی ظرفیت های خلّاق که حیات عمومی را پایدار می سازند، منجر می شود.
- تنوع فرهنگی دامنه انتخاب برای همگان را گسترش می دهد و از جمله منابع نیل به توسعه همه جانبه است.
- دفاع از تنوع فرهنگی به عنوان یک الزام اخلاقی با احترام به شأن و کرامت انسان همراه است.
- همه‌ی افراد باید بتوانند آراء و اندیشه های خود را ابراز کنند و آثارشان را به زبانی که می خواهند، به ویژه به زبان مادری، خلق و منتشر کنند.
- همگان سزاوار آموزشی مطلوب و مناسب اند که هویت فرهنگی آنان را محترم شمارد، و باید بتوانند در حیات فرهنگی مورد علاقه شان مشارکت کنند و آداب فرهنگی خاص خود را، مشروط به رعایت حقوق بشر و آزادی های اساسی دیگران، اجرا کنند.
- با تضمین جریان آزاد افکار از طریق کلام و تصریر همه فرهنگ ها باید فرصت ابراز و شناساندن خود را داشته باشند.
- آزادی بیان و نشر، کثرت گرایی در رسانه ها، کثرت گرایی زبانی، دسترسی مساوی به هنر و به دانش علمی و فناوری از جمله دانش دیجیتالی ضامن تنوع فرهنگی است.
- کلیه اشکال میراث فرهنگی باید حفظ شده و به عنوان سند تجربه و آمال بشر به نسل های آینده انتقال یابد تا به این طریق خلّاقیت با همه تنوعی که دارد تقویت شده و به گفت و گوی حقیقی میان فرهنگ های بینجامد.
- لزوم توجه ویژه به تنوع عرضه آثار خلّاق، به ویژه شناسایی حقوق نویسندگان و هنرمندان به عنوان حاملان هویت، ارزش ها و مفاهیم. کالاها و خدمات فرهنگی را نباید به عنوان کالاهای تجاری یا اجناس مصرفی تلقّی کرد.
- تمهید شرایط لازم برای مطرح شدن صنایع فرهنگی در صحنه‌ی ملی و بین المللی و امکان یابی برای تولید و توزیع کالاها و خدمات فرهنگی.
- تقویت همبستگی و همکاری بین المللی با هدف توانمندی کشورهای در حال توسعه و در حال گذر برای تأسیس صنایع فرهنگی رقابتی و ماندگار در سطح ملی و بین المللی و پایان دادن به عدم توازن موجود کشورها در جریان مبادله خدمات و کالاهای فرهنگی.
- تأکید بر همکاری و مشارکت بخش خصوصی و جامعه‌ی مدنی در کنار نیروهای بازار با هدف تضمین حفظ و ترویج تنوع فرهنگی.
یونسکو همچنین در جهت تحقق مندرجات اعلامیه «تنوع فرهنگی»، کشورهای عضو را به اتخاذ سیاست های مناسب برای تحقق اهداف ذیل متعهد ساخته است:
- تعمیق مباحثات بین المللی درباره‌ی تنوع فرهنگی به ویژه با توجه به رابطه آن با توسعه و تأثیر آن بر سیاست گذاری در سطوح ملی و بین المللی؛
- یافتن روش ها و الگوهای مناسب همکاری برای حفظ و ترویج تنوع فرهنگی؛
- گسترش تبادل دانش و بهترین رویه های مربوط به کثرت گرایی فرهنگی به منظور تسهیل مشارکت افراد و گروه های دارای زمینه های فرهنگی گوناگون در جوامع متنوع؛
- تلاش برای درک و تشریع مفهوم حقوق فرهنگی به عنوان جزء لاینفک حقوق بشر؛
- پاس داری از میراث زبانی بشر و حمایت از حق بیان، آفرینش و اشاعه به بیشترین تعداد ممکن زبان ها؛
- تشویق تنوع زبانی در کلیه سطوح آموزش ضمن محترم شمردن زبان مادری؛
- ارتقای سطح آگاهی عمومی نسبت به ارزش مثبت تنوع فرهنگی؛
- استفاده از شیوه های فرهنگی مناسب برای برقراری ارتباط وانتقال دانش؛
- ترویج آموزش انفورماتیک و کسب مهارت در فناوری های ارتباطی و اطلاعاتی نوین؛
- ترویج تنوع زبانی در فضای رایانه ای و تشویق دسترسی آزاد به کلیه اطلاعات حوزه عمومی از طریق شبکه های بین المللی؛
- مبارزه با شکاف دیجیتالی از طریق ایجاد امکانات لازم برای کشورهای در حال توسعه؛
- تشویق تولید، حفظ و اشاعه مفاهیم متنوع در رسانه ها و شبکه های اطلاعاتی جهانی؛
- حفظ و حمایت از میراث طبیعی و فرهنگی، به ویژه میراث فرهنگی معنوی و مقابله با قاچاق و انتقال غیر قانونی کالاها و خدمات فرهنگی؛
- تشویق روند تحرک و جابه جایی پدید آورندگان، هنرمندان، پژوهشگران و روشن فکران و توسعه طرح های تحقیقاتی بین المللی؛
- تضمین حمایت از حق مؤلف و حقوق وابسته به آن؛
- مساعدت در تأسیس یا تقویت صنایع فرهنگی در کشورهای در حال توسعه و در حال گذار، همکاری برای گسترش ساختارها و مهارت های لازم، ایجاد بازارهای محلی پویا و تسهیل حضور محصولات فرهنگی این کشورها در بازار جهانی و شبکه های توزیع بین المللی؛
- گسترش سیاست های فرهنگی؛
- مشارکت بخش های متفاوت جامعه مدنی در تدوین سیاست های عمومی که هدف آنها حفظ و ترویج تنوع فرهنگی است؛
- تصدیق مشارکت بخش خصوصی در تقویت تنوع فرهنگی و تشویق آن و کمک به برگزاری نشست هایی با هدف برقراری گفت و گو میان بخش های دولتی و خصوصی.(9)
یونسکو ضمن تأکید بر اینکه همه فرهنگ ها بخشی از میراث مشترک بشری اند و هویت فرهنگی هر ملت از طریق تماس تفاهم آمیز با سنت ها و ارزش های دیگران تجدید شده و غنا می یابد، در توضیح تنوع فرهنگی بر آن است که:
در جهانی که نزدیک به 10000 اجتماع انسانی در مرزهای حدود 200 کشور همزیستی می کنند تنوع فرهنگی بدین معناست که تمامی افراد و گروه ها بتوانند از حقوق فرهنگی خود بر مبنای حقوق بشر و آزادی های اساسی انسان بهره مند شوند. همه‌ی فرهنگ ها امکان فعالیت مساوی همگام با سایرین را داشته باشند و در این زمینه انواع تبعیض ها و نابرابری ها به دلایل مختلف وجود نداشته باشد. هر چند جوامع انسانی در خیلی از ویژگی های فرهنگی با هم اشتراکاتی دارند، اما در عین حال، همه جوامع چه در حوزه‌ی داخلی و چه در مقایسه با همدیگر، به درجات مختلف دارای سرشت نامتجانس فرهنگی هستند. این تنوع و کثرت باید همچون «تنوع زیستی» به عنوان «میراث مشترک بشری» و «گنجینه‌ی سرشار تجربه، خرد و رفتار تمام انسان ها» مورد حفاظت و حمایت قرار گیرد. اصل کثرت گرایی به معنای دیگرپذیری و احترام به کثرت فرهنگ ها، هم در داخل کشورها و روابط بین قومی و هم در مناسبات بین کشورها حایز اهمیت بسیار است. حق برخورداری از فرهنگ خاص خود، حق ابراز ایمان و اجرای مراسم دینی خاص خود، حق استفاده از زبان خاص خود، حق شرکت در زندگی فرهنگی و... از جمله مواردی هستند که در حوزه داخلی می توان آنها را برشمرد.(10)
در درون یک جامعه‌ی متکثر فرهنگی اجتماعات فرهنگی نباید دچار تبعیضات عمدی یا غیر عمدی بوده و باید از احترام برابر و فرصت های یکسانی برای شکوفایی خود برخوردار باشند. هویت ملی باید به شکلی باشد که در آن هیچ یک از اجتماعات طرد نشده و نامشروع به حساب نیایند. رخدادها، آیین ها، نمادها و سایر موضوعات ملی باید بازتاب سرشت متکثر فرهنگی جامعه باشند. جامعه متکثر فرهنگی باید تضمین کند که اجتماعات فرهنگی اش قادرند میراث فرهنگی خود (مانند زبان، تاریخ و مذهب و...) را حفظ کنند و اشاعه دهند.(11) و در همین ارتباط به لزوم رعایت حقوق اقلیت های موجود در درون یک جامعه توجه داده است:
از جمله حقوقی که این اعلامیه برای اشخاص متعلق به اقلیت ها به رسمیت می شناسد می توان به موارد زیر اشاره کرد:
حق برخورداری از فرهنگ خاص خود، حق ابراز ایمان واجرای مراسم دینی خاص خود، حق استفاده از زبان خاص خود، حق شرکت در زندگی فرهنگی، دینی، اجتماعی و اقتصادی و عمومی و نیز فرایند تصمیم گیری در مورد اقلیتی که به آن متعلق اند، حق ایجاد و اداره انجمن خاص خود یا شهروندان کشورهای دیگری که با آنان پیوندهای ملی، قومی، دینی یا زبانی دارند، بدون هیچ گونه تبعیض.(12)
یونسکو همچنین در ماده‌ی 114 گزارش کنفرانس 1982 خود، بر ارتباط وثیق میان توسعه و میراث فرهنگی جوامع در حال توسعه تأکید کرده است:
در موارد بسیاری سیاست های فرهنگی با توسعه بومی در پیوند است. توسعه هیچ جامعه ای نمی تواند به معنای به کنار نهادن میراث فرهنگی آن جامعه فهمیده شود. از آنجا که گرایش فزاینده ای در جهت یکسان سازی فرهنگی در میان بسیاری کشورها یا بخش هایی از مردم این کشورها مشاهده می شود که بر سبک زندگی و ذهنیات مردم و شیوه های سازمان یابی زندگی اجتماعی، شخصی و خانوادگی اثر می گذارد، نیاز مبرمی به طراحی راهبردها ی جدیدی که ویژگی های اجتماعی و فرهنگی خاص هر ملت را در نظر گرفته و کوشش های همه افراد و گروه های تشکیل دهنده‌ی آن را یکپارچه سازد، به چشم می خورد. البته باید توجه کرد که تصمیم به تضمین توسعه بومی و خودی هرگز نباید به این معنا فهمیده شود که هر جامعه درهای خود را به روی جوامع دیگر ببندد و خود را تافته جدا بافته انگارد. مراد از این تصمیم ها صرفاً باید این باشد که تأثیرپذیری از سایر اشکال فرهنگی تحت نظارت و کنترل قرار گیرد.(13)

دولت ها باید... برای ترویج حمایت از تنوع مظاهر فرهنگی در حوزه‌ی سرزمینی خود مسئولیت هایی را عهده دار شوند و فرصت آفرینش، اشاعه، توزیع و امکان دسترسی به کالاها و خدمات فرهنگی را برای افراد و گروه های جامعه خود فراهم سازد و به حقوق هنرمندان احترام قایل شده و حمایت از تنوع فرهنگی را به عنوان شاخصی برای توسعه پایدار دانسته و گفت و گوی بین فرهنگی را از طریق ترویج فعالیت خلّاقانه و مظاهر هنری تشویق کنند.
هدف اصلی یونسکو در واقع جهت دادن تنوع به سوی یک کثرت گرایی سازنده با ایجاد سازوکارهای اخلاقی و اجتماعی برای تشویق مناسبات موزون و برابر میان فرهنگ هاست. برای نیل به این هدف، دولت ها و جامعه مدنی با ترویج برابری و همگونی و نه یکسان سازی با شناخت حس تعلّق توانمندی و با پذیرش حق بهره مندی اشخاص از امنیت فردی و هویت جمعی در یک متن اجتماعی و دمکراتیک پذیرفته شده، نقش مهمی دارند.
اقدام مفید دیگر یونسکو توجه دادن به مفهوم «حقوق فرهنگی» در یکی دو دهه اخیر است؛ مفهومی که اینک تا حدی در محافل فرهنگ دوست جهان رواج یافته و در سطح جهان تلقّی به قبول شده است. مفهوم حق فرهنگی، حق انسان برای دسترسی به فرهنگ در همه ابعاد آن است. مراد از «حقوق فرهنگی» این است که همان طور که امروزه حداقل در عالم نظر، حقوق بشر، امری بدیهی و پذیرفته شده تلقّی شده است، می بایست حقوق فرهنگی مردم جهان نیز به رسمیت شناخته شود؛ یعنی پذیرفته شود که همه‌ی انسان ها حق دارند به فرهنگ دسترسی داشته باشند. از فرآورده های فرهنگی استفاده کنند و در امر تولید فرهنگی مشارکت نماید. رواج و پذیرفتن این مفهوم به عنوان یک اصل، دخالت دولت ها برای تأمین حقوق شهروندان جهت دسترسی به فرهنگ را توجیه می کند.(14)
و در نهایت، موضع یونسکو در خصوص شکل گیری جامعه‌ی جهانی این است که:
امر جهانی نمی تواند بر اساس برداشتی از یک فرهنگ واحد بنا شود. این امر از تجربیات تمامی مردمان جهان که از هویت های آنها بنا شده، نشأت می گیرد. هویت فرهنگی چندگونگی فرهنگی از هم جدا نیستند.(15)

پی نوشت ها:

1- احمد گل محمدی، جهانی شدن، فرهنگ، هویت (تهران، نشر نی، 1381)،ص 242.
2- فیلیپ اسمیت، درآمدی بر نظریه‌ی فرهنگی، ترجمه‌ی حسن پویان (تهران، دفتر پژوهش های فرهنگی و سازمان گفت و گوی تمدن ها، 1383)، ص 365.
3- جان تاملینسون، پیشین، ص266.
4- سرژ لاتوش، غربی سازی جهان، ترجمه‌ی امیر رضایی (تهران، قصیده، 1379)، ص 131.
5- مسعود کوثری، «جهانی شدن، هویت و بریکولاژ فرهنگی» در:هویت ملی و جهانی شدن (مجموعه مقالات) (تهران، مؤسسه‌ی تحقیقات و توسعه‌ی علوم انسانی، 1384)، ص 132.
6- جان تاملینسون، پیشین، ص 49.
7- ابوالقاسم صیادی، انقلاب اسلامی و چالش های جهانی شدن فرهنگ (زنجان، نیکان کتاب، 1384)، ص 43.
8- اولف هنرز، «جهان وطنان و بومیان در فرهنگ جهانی»، ترجمه‌ی هومن پناهنده، کتاب سروش (مجموعه مقالات 2: رسانه ها و فرهنگ) (تهران، سروش، 1376)، ص 197.
9- بیانیه‌ی «تنوع فرهنگی» یونسکو، رسانه 47 (پاییز 1380)، ص 63-65.
10و11- میر حسن آذری، تنوّع فرهنگی: سیری در اقدامات و اعلامیه های یونسکو (تهران، دفتر مطالعات فرهنگی، 1385)، ص 3 / همان، ص 3و4.
12- خاویر پرزدوکاوئیار، پیشین، ص 65.
13و14- به نقل از: پرویز اجلالی، سیاست گذاری و برنامه ریزی فرهنگی در ایران (تهران، نشر آن، 1379)، ص 57 / ص 29.
15- World Confernce on Cultural Policios, Paris, Unesco, 1982, p. 42.

منبع: مجله ی معرفت شماره ی 123