حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) دومین پیامبر اولوالعزم خداست است. زندگی آن حضرت پر از شگفتی‌ها و درس‌های آموزنده است و خداوند او را به عنوان الگوی جاویدان خداپرستان آخرت‌گرا معرفی نموده و می‌فرماید: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ...؛[1] براى شما در زندگى آنها اسوه حسنه (و سرمشق نیکویى) بود، براى کسانى که امید به خدا و روز قیامت دارند...»
 
از شگفتی‌های زندگی ایشان پدر شدنشان در حدود صد سالگی است. فرشتگان الهی ابراهیم (علیه‌السلام) را به تولد فرزندی دانا بشارت دادند، درحالی‌که همسرش پیرزنی نازا بود.
 

مأموریت عجیب­‌تر

دوران حمل هاجر به پایان رسید و زندگی آنان با تولد اسماعیل (علیه‌السلام) نشاطی وصف‌ناشدنی یافت؛ اما ناگهان فرمان الهی صادر شد که ابراهیم (علیه‌السلام) هاجر و طفل شیرخوارش را از کنعان به مکه یعنی سرزمین خشک و سوزانی که نشانی از زندگی در آن نیست ببرد. ابراهیم تسلیم فرمان پروردگار بار سفر به سوی مکه بست و به سوی مکه حرکت کرد. ایشان در آن سرزمین در سه مرحله دست به دعا بلند کرد و از محضر قاضی الحاجات درخواست­‌هایی داشت که به‌اختصار بیان می­شود.
 

خواسته­‌های مرحله اول

هنگامی که ایشان وارد سرزمین مکه شدند چنین دست به دعا برداشتند: «...رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً...؛[2] پروردگارا! این سرزمین را شهر امنى قرار ده!» اولا اینجا شهر شود، ثانیا شهر امن و امان باشد. بخش اول دعا یعنی شهر شدن مکه خیلی زود اجابت شد و شاید قبل از آنکه ابراهیم (علیه‌السلام) به کنعان برسد بنای آن نهاده شد. زمزم جاری شد و سکونت قبیله جرهم در کنار آن مقدمات شهر شدن آن فراهم کرد و بخش دوم نیز با قوانین و مقرراتی که برای این شهر وضع نمود تأمین کرد، آن هم امنیتی همه‌جانبه که حتی حشرات و پرندگان هم از آن بهره­مند هستند: «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أمنَا...؛[3] هنگامى که خانه کعبه را محل بازگشت و مرکز امن و امان براى مردم قرار دادیم!»

در فراز دوم آن حضرت وسعت رزق برای اهل ایمان آن شهر درخواست کرد: «وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ...؛[4] و اهل آن را- آنها که به خدا و روز بازپسین، ایمان آورده‏اند- از ثمرات (گوناگون)، روزى ده!...» ولی خداوند که ارحم الراحمین است و در دنیا همه از رحمت عام او برخوردارند یک قید به دعای ابراهیم (علیه‌السلام) می­زند و آن اینکه کافران نیز بهره محدودی از نعمت دنیا می­برند ولی پس از آن گرفتار عذاب و سرنوشت بد می­شوند.
 

امنیت ضروری­‌ترین نیاز

امنیت گواراترین نعمت و ضروری­ترین نیاز اجتماعی است و اینکه ابراهیم (علیه‌السلام) در مرحله نخست دعای خود برای اهل مکه امنیت طلب می­کند نشانه اهمیت امنیت و اولویت آن نسبت به سایر نعمت­‌ها است. اگر امنیت حاکم نباشد همه چیز تحت‌الشعاع قرار می­‌گیرد و فعالیت­‌های علمی، اقتصادی و غیر آن مختل می­شود. قرآن کریم و روایات اسلامی توجه ویژه­ای به امنیت داشته­اند. خداوند وقتی می­خواهد یک آرمان­‌شهر را معرفی کند به امنیت آن اشاره می­کند: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً...؛[5] خداوند (براى آنان که کفران نعمت مى‏کنند،) مثلى زده است: منطقه آبادى که امن و آرام و مطمئن بود...) امام صادق (علیه السلام) در تفسیر «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ»[6] فرمودند: آن نعمتی که خدا از آن سوال می‌کند نعمت امنیت است.[7]

امنیت نعمت مجهولی است که مورد غفلت است و اگر سلب شد انسان متوجه اهمیت آن می­شود و این هم در زندگی فردی و هم در زندگی اجتماعی و ملی چنین است: «دو نعمت ناشناخته­‌اند: سلامت و امنیت.»[8] علی (علیه‌السلام) امنیت را گواراترین نعمت دانسته است[9] که رفاه و آسایش زندگی به آن وابسته است.[10] از نظر ایشان بدترین شهرها شهری است که امنیت نداشته باشد.[11]

امام خامنه­‌ای هم می­‌فرماید: «در همه شؤون زندگی امنیت یک ضرورت برای انسان است. در دوران عبادت، در دوران سازندگی، در دوران تجارت هر فعالیتی که انسان بخواهد بکند، محتاج امنیت است.»[12]
 
همه این‌ها بیانگر آن است که چرا امنیت با تأکید و تکرار سرلوحه خواسته‌­های ابراهیم (علیه‌السلام) برای مکه به عنوان یک پایگاه معنوی برای جهان است، زیرا آن حضرت دو بار بحث امنیت را خواهان شد. یک بار عرض کرد: «رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً»[13] و بار دیگر عرض کرد: «ُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْنی‏ وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ؛[14] «پروردگارا! این شهر [مکّه‏] را شهر امنى قرار ده! و من و فرزندانم را از پرستش بتها دور نگاه دار!»

امنیت اولاً دارای ابعاد مختلفی است مانند امنیت فردی، اجتماعی، ملی و بین‌المللی ثانیاً تحقق آن به ویژه در بعد اجتماعی، ملی و جهانی الزاماتی مانند وحدت و تکیه بر توانمندی­های داخلی دارد.
 

سلامت اندیشه

همه انبیاء رسالت اصلاحی خود را از اصلاحات در حوزه اندیشه آغاز نمودند و در گام اول جامعه را به پرستش خدای یگانه دعوت نمودند. ابراهیم (علیه‌السلام) سیزده سال زندگی مخفی داشت، بعد که به جامعه وارد شد بلافاصله برای اصلاح عقاید جامعه اقدام کرد و آنان را از پذیرش بت‌ها بر حذر داشت و بر بت پرستان به خاطر کارشان نهیب زد: «أُفٍّ لَکُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ؛[15]اف بر شما و بر آنچه جز خدا مى‏پرستید! آیا اندیشه نمى‌‏کنید؟» ابراهیم آشکارا از بت‌­ها بیزاری جست و در نهایت آن‌ها را در بت‌خانه شکست. سرانجام او را به آتش بی‌­نظیر نمرود انداختند، ولی آتش به‌فرمان خدا بر او سرد و سلامت شد.

انبیای دیگر نیز خطاب به قومشان می­گفتند: «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ؛[16]اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید آن کس که شما را آفرید.»
 

دومین خواسته ابراهیم

اکنون که ابراهیم وارد سرزمینی شده است که بنا است مرکز جهانی توحید باشد، به سلامت اندیشه توجه کرده می­فرماید: «...وَ اجْنُبْنی‏ وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ؛[17] ... و من و فرزندانم را از پرستش بتها دور نگاه دار!» بت پرستی کج راهه است، تو ما را از این کج روی‌ها بازدار. آن حضرت در ادامه سخنان خود به خداوند یک درس دیگری هم به ما می­دهد و آن شیوه رفتاری با مخالفان است: «... ِ فَمَنْ تَبِعَنی‏ فَإِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصانی‏ فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحیمٌ؛[18]  هر کس از من پیروى کند از من است و هر کس نافرمانى من کند، تو بخشنده و مهربانى!» البته مخالفان دو دسته هستند. عده­ای متکبرانه از پذیرش حق سر باز می­زنند که خود حضرت قاطعانه با آن‌ها برخورد می­کند، اما گروه دیگری هستند که از سر جهل و نادانی از پذیرش دعوت توحید امتناع می­‌کنند و حضرت برای این گروه به خداوند عرض می­کند: «َإِنَّکَ غَفُورٌ رَحیمٌ»
 

دغدغه­‌ها برای فرزندان

ابراهیم (علیه‌السلام) گرچه در مقام دعا از خداوند سلامت اندیشه و عقاید خود و فرزندان را خواست، اما به آن اکتفا نکرد و به علت دغدغه­‌هایی که داشت فرزندان را جمع کرد و به عنوان یک پدر دلسوز به آنان سفارش کرد که هرگز از راه دین خدا خارج نشوند: «وَ وَصَّى بِها إِبْراهیمُ بَنیهِ وَ یَعْقُوبُ یا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ لَکُمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ؛[19]و ابراهیم و یعقوب (در واپسین لحظات عمر)، فرزندان خود را به این آیین، وصیت کردند (و هر کدام به فرزندان خویش گفتند): «فرزندان من! خداوند این آیین پاک را براى شما برگزیده است و شما، جز به آیین اسلام [تسلیم در برابر فرمان خدا] از دنیا نروید!»
 
لقمان حکیم نیز به این مسئله توجه نموده و به فرزندش سفارش کرد: «یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ؛[20]پسرم! چیزى را همتاى خدا قرار مده که شرک، ظلم بزرگى است.»

در واقع آنچه رکن خواسته‌های ابراهیم است امنیت توأم با سلامت در اعتقاد است که پایه همه خوبی‌ها و خیرها در عالم است.
 

پی‌نوشت:
[1]. ممتحنه،6.
[2]. بقره،126.
[3]. بقره،125.
[4]. بقره،126.
[5] . نحل،112.
[6] . تکاثر،8.
[7]. مجمع البیان، ج10، ص583.
[8]. کافی، ج8،ص116.
[9] . غررالحکم، ص793.
[10]. همان، ص389.
[11]. همان، ص409.
[12]. دیدار با پرسنل نیروی انتظامی، 1376.
[13] . بقره، 126.
[14]. ابراهیم،35.
[15] . انبیاء،67.
[16]. بقره، 21.
[17]. ابراهیم، 35.
[18]. ابراهیم، 36.
[19]. بقره، 132.
[20]. لقمان، 13.