امام  حسن مجتبی علیه السلام شباهت بسیاری به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم داشت. شاید در همان روزهای آغازین حیات مبارکش بود که پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله وسلم با نظاره جمال و کمال او فرمود: تو از لحاظ آفرینش و خوی (صورت و سیرت) مانند من هستی. ابن صبّاغ مالکی در کتاب «الفصول المهمّة» چهره شکوهمند امام مجتبی علیه السلام را این گونه به تصویر کشیده است: «امام ابومحمد الحسن بن علی، رنگی سپید آمیخته با سرخی داشت. دیدگانش درشت و سیاه، گونه‌هایش هموار، موی وسط سینه اش نازک، موی ریشش انبوه، پشت گوشش پرمُو، بینی اش کشیده و برّاق همچون شمشیری از نقره، مفاصلش درشت و شانه‌هایش از یکدیگر دور، بود. انسانی متوسّط القامه و ملیح بود. نیکوترین صورت را داشت. با رنگ سیاه خضاب می‌کرد. مویش پر چین و کوتاه و قامتش رسا بود.»
 

همسران و فرزندان امام حسن علیه السلام

از امام حسن مجتبی علیه السلام 15 فرزند بر جای مانده است که اسامی‌آن‌ها، با تفکیک مادرانشان، عبارتند از: زید، امّ الحسن و امّ الحسین؛ از مادری به نام «بشیر» بنت ابی مسعود. -حسن، (معروف به حسن مثّنی)؛ از مادری به نام «خولة» بنت منصور. -قاسم، عبداللّه و عمر؛ از مادر کنیز. -عبدالرحمن؛ از مادر کنیز. -حسین، فاطمه و طلحه؛ از مادری به نام «امّ اسحاق» بنت طلحة بن عبداللّه. -فاطمه، رقیّه و امّ سلمه؛ که مادرانشان متفاوت بوده است. بر اساس بیان تاریخ نگاران، فقط حسن و زید، صاحب نسل بوده اند و از سایر فرزندان امام مجتبی علیه السلام نسلی باقی نمانده است.
 

فروتنی همراه با سخاوت

روایت شده است که حسن بن علی علیهما السلام بر گروهی از فقرا گذشت که تکه نان‌های بر زمین نهاده و گرد یکدیگر نشسته بودند و از آن برمی‌داشتند و می‌خوردند. این جماعت به امام علیه السلام گفتند: ای پسر دختر رسول خدا علیهما السلام، بفرمایید. حضرت فرود آمد و فرمود: «خداوند مستکبران را دوست ندارد» و همراه آنان به خوردن نشست تا از خوردن دست کشیدند. سپس امام علیه السلام آن‌ها را به مهمانی دعوت کرد و اطعامشان نمود و جامه شان بخشید. امام علیه السلام چون از این کار فراغت یافت، فرمود: «فضیلت و برتری از آن‌هاست؛ زیرا آن‌ها جز آنچه ما را بدان اطعام کردند، نداشتند ولی ما بیش از آن چه دادیم، داریم». این مطلب فروتنی فراوان امام علیه السلام را نشان می‌دهد.
 

امام حسن علیه السلام در کلام مقام معظم رهبری(مدظله العالی)

«اگر امام حسن علیه السلام صلح نمی‌کرد، تمام ارکان خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را از بین می‌بردند و کسی را باقی نمی‌گذاشتند که حافظ نظام ارزشیِ اصیلِ اسلام باشد. همه چیز به کلی از بین می‌رفت و ذکر اسلام برمی‌افتاد و نوبت به جریان عاشورا هم نمی‌رسید... امیدواریم خداوند به همه ما بصیرتی عنایت کند، تا بتوانیم این بزرگوار را بشناسیم و نگذاریم پرده جهالت و غبار بد شناختی که تا مدت‌ها بر چهره آن بزرگوار بوده، باقی بماند؛ یعنی حقیقت را همه باید بفهمند و بدانند که صلح امام مجتبی علیه السلام همان قدر ارزش داشت که شهادت برادر بزرگوارش، امام حسین علیه السلام ارزش داشت و همان قدر که آن شهادت به اسلام خدمت کرد، آن صلح هم همان قدر یا بیشتر به اسلام خدمت کرد».
 

امام حسن مجتبی علیه السلام بعد از پدر

پس از آن که حضرت علی علیه السلام در محراب عبادت خون خویش را به پای درخت توحید نثار کرد امام مجتبی علیه السلام غمگین در سوگ اسوه‏‌ی صبر و بردباری، برفراز منبر رفت و بعد از حمد و سپاس خداوند در فرازی از سخنانش فرمود : ... لقد قبض فی هذه اللیلة رجل لم یسبقه الاولون بعمل ولا یدرکه الاخرون بعمل (1) شب گذشته مردی از این جهان در گذشت که هیچ یک از پیشینیان - در انجام وظیفه و اعمال شایسته بر او سبقت نگرفتند و از آیندگان نیز کسی را یارای پا به پایی او نیست...  و سپس فرمود: علی علیه السلام در شبی رخت از جهان بست که در آن شب عیسای مسیح به آسمان عروج کرد، یوشع بن نون جانشین موسای پیامبر نیز در آن شب درگذشت.
 
پدرم در حالتی دنیا را ترک کرد که هیچ سیم و زر و اندوخته‌ای نداشت. مگر تنها هفتصد درهم که از هدایای مردم به جا مانده بود که قصد داشت‏ با آن خدمتکاری بگیرد. در اینجا، امام گریست و مردم نیز همصدا با حضرت مجتبی علیه السلام گریستند. سپس ادامه داد: من پسر بشیرم، من پسر نذیرم، من از خانواده ‏ای هستم که خداوند دوستی آنان را در کتاب خویش (قرآن) واجب کرده است آن جا که می ‏فرماید:«قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی ومن یقترف حسنة نزد له فیها حسنا..» . (2) بگو من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم در خواست نمی ‏کنم جز دوست داشتن نزدیکانم [اهل بیتم]; و هر کس کار نیکی انجام دهد، بر نیکی‏اش می‏ افزاییم‏».
 
بر این اساس دوستی ما - خاندان - همان حسنه و خوبی است که خداوند بدان اشاره کرده است. سپس بر جای خود نشست.در این هنگام «عبدالله بن عباس‏» برخاست و به مردم گفت: این فرزند پیامبر شما و جانشین امام علی علیه السلام است، اکنون او رهبر و امام شماست. بیایید و با او بیعت نمایید!
 
مردم گروه گروه به سوی حضرت مجتبی علیه السلام روی آوردند و بیعت کردند. سپس امام علیه السلام خطبه‏ ای بیان فرمود که در آن بر لزوم اطاعت از خدا و پیامبر و اولی الامر تاکید شده بود و مردم را از پیروی شیطان برحذر داشت و اهمیت ایمان و عمل خیر را یادآور گردید (3) .
 
امام مجتبی علیه السلام در سال چهلم هجرت و در سن 37 سالگی با مردم بیعت کرد و با آن‌‏ها شرط کرد که: با هر که من صلح کنم شما هم صلح کنید، با هر که من جنگ کنم شما هم جنگ کنید و آن‏‌ها قبول کردند (4) .
 
در ضمن امام علیه السلام نامه‌‏ای به معاویه نوشت و او را دعوت به بیعت کرد و متذکر شد که اگر در امر اداره‏‌ی جامعه اخلال کند و جاسوس بگمارد با قاطعیت‏ برخورد خواهد کرد و در مورد دستگیری و اعدام دو جاسوس وی به او هشدار داد (5) .
 
معاویه در پاسخ امام نوشت:..من از تو سابقه بیشتری دارم، پس بهتر آن که تو پیرو من باشی. من نیز قول می‏ دهم که خلافت مسلمانان، پس از من با تو باشد و هر چه بیت‏ المال عراق است در اختیار تو خواهم گذارد... (6) و چنین بود که معاویه از پذیرش حق امتناع ورزید و نه تنها از بیعت‏ با امام حسن علیه السلام خودداری کرد، بلکه عملا به طرح توطئه علیه حضرت پرداخت و با خدعه و فریب و تطمیع، افرادی را برانگیخت تا نسبت‏ به قتل امام علیه السلام اقدام نمایند.
 
پی‌نوشت‌ها:
1. ارشاد مفید، ص‏348- جلاء العیون مجلسی، ص‏378، تهران، انتشارات اسلامی، چاپ 1353.
2. شوری / 23.
3. زندگانی چهارده معصوم علیه السلام، ص‏543، عماد زاده .
4. جلاء العیون، ص‏378 .
5. ارشاد مفید، ص‏350 .
6. نهج البلاغه، شرح ابن ابی الحدید، ج‏16، ص‏35 .
 
منابع:
1. قرآن تی وی/ ویژه نامه ولادت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
2. حوزه/ طلوع خورشید در خانه وحی
3. حجیج/ ولادت حضرت امام حسن (علیه السلام)