نگرش جامعه شناختی به معضل خودکشی در جامعه
نگرش جامعه شناختی به معضل خودکشی در جامعه
نگرش جامعه شناختی به معضل خودکشی در جامعه
نويسنده: علیرضا تاجریان
● تعریف خودکشی
خودکشی به عنوان یک رفتار، مرگی است که به دست خود شخص انجام می گیرد و به گفته اشنادیمن «خودکشی عمل آگاهانه آسیب رساندن به خود است که می توان آن را یک ناراحتی چند بعدی در انسان نیازمندی دانست که برای مسأله تعیین شده، این عمل را بهترین راه حل تصور می کند.»
بر مبنای تعریف مرکز مطالعات انستیو ملی بهداشت روانی آمریکا، خودکشی تلاشی آگاهانه به منظور خاتمه دادن به زندگی شخصی است که شاید این تلاش به اقدام تبدیل شود یا فقط به شکل احساسی در فرد بماند.»
دورکیم نیز خودکشی را این گونه تعریف می کند: «خودکشی به هر حالتی از مرگ اطلاق می شود که نتیجه مستقیم یا غیرمستقیم عملی باشد که شخص قربانی آن را انجام داده و از نتیجه عملش آگاه بوده است.»
در این تعریف برای آنکه اصطلاحات «مستقیم» و «غیرمستقیم» تشریح شود باید به مفاهیم «کردار مثبت» و «کردار منفی» تعریف شود؛ «کردار مثبت» مثل این است که فرد گلوله ای را در شقیقه خود خالی کند. «کردار منفی» مانند آن است که انسان خانه ای را که در آتش شعله ور است ترک نکند یا آنقدر از خوردن غذا خودداری کند که بمیرد. اصطلاحات «مستقیم» یا «غیرمستقیم» بازگو کننده تمایز همانند با تمایز مثبت و منفی است. یک گلوله در شقیقه مستقیماً به مرگ می انجامد، در حالی که ترک نکردن خانه ای شعله ور در آتش یا امتناع از خوردن غذا ممکن است غیرمستقیم یا نهایتاً به نتیجه منظور یعنی به مرگ کشیده شود یا نتیجه آن مرگ نباشد.
این تعریف نه تنها موارد معمول خودکشی، بلکه موارد مشابه دیگری را هم در بر می گیرد؛ یک افسر فرمانده که کشتی خود را غرق می کند تا تسلیم نشود، یک سامورایی ژاپنی که خود را می کشد؛ زیر شرف خویش را لکه دار می بیند، برخی زنان هندی که بنا به رسم خویش مجبورند همراه شوهرانشان به گور روند، مرگ عشاق نومید، بانکداران ورشکسته در شرایط نابهنجار اقتصادی، جنایتکار دستگیر شده تمام این موارد مرگ، جزو خودکشی محسوب می شود.
● انواع خودکشی
۱) خودکشی دگرخواهانه
اگر بخواهیم برای خودکشی دگرخواهانه مثالی بزنیم، می توان خلبانان از جان گذشته ژاپنی در جنگ جهانی دوم را نام برد که با بمبهای بسته به خودشان به کشتیهای آمریکایی حمله می کردند و ضمن از بین بردن خودشان صدها آمریکایی را نیز نابوده می کردند.
مثال دیگر جاسوسی که دستگیر شده، قبل از آنکه حرفی بزند و اسراری را فاش کند، کپسول سمی را می بلعد.
در جوامع ابتدایی که از همبستگی گروهی نسبتاً بالایی برخوردارند، خودکشی دگرخواهانه بیشتر رواج دارد و زندگی فردی را مجموعه ای از سنتها و عادتهای رایج به شدت کنترل می کند. به بیان دیگر، در چنین جوامعی فرد جان خود را به دلیل اجرای احکام عالیتر گروهی، از جمله به علت فداکاری مذهبی یا به دلیل اطاعت کورکورانه از جمع، فدا می کند. این نوع خودکشی در جامعه های نوین نیز گاه در ارتش، یعنی جایی که الگوهای کهن امر و نهی و اطاعت متداول است، دیده می شود. در جریان جنگها و انقلابها نیز معمولاً مردم با فراموش کردن خود و مسایل و رنجهایشان، به سوی نوعی اتحاد برای کار و هدف مشترک جلب می شود همین امر موجب افزایش خودکشی دگرخواهانه می گردد.
۲) خودکشی خودخواهانه
خودکشی خودخواهانه می تواند حاصل احساس تنهایی، درون گرایی، انزوا، یا نوعی اختلال روانی باشد. معمولاً در خودکشی خودخواهانه همبستگی فرد با زندگی خانوادگی ناچیز و سست است؛ زیرا هر چه اعضای خانواده به هم نزدیکتر و صمیمی تر باشند، ایمنی فرد نسبت به خودکشی بیشتر می شود؛ نرخ خودکشی نسبتاً بالایی که در مجردان دیده می شود تایید بر این مدعاست.
۳) خودکشی ناشی از بی هنجاری
بی هنجاری یکی از عوامل اجتماعی است که بر تمایل خودکشی تاثیر می گذارد. بی هنجاری هنگامی به وجود می آید که معیارهای روشنی برای راهنمایی رفتار در حوزه معینی از زندگی اجتماعی وجود نداشته باشد و مردم در چنین شرایطی احساس بی جهتی و نگرانی کنند.
خودکشی ناشی از بی هنجاری درست در برابر خودکشی های سنتی که از نوع خودخواهانه است، قرار می گیرد. در این نوع خودکشی، فرد به حیاتش نه از آن رو پایان می دهد که از هنجاری را شکسته، یا به قانون مورد پذیرش گردن ننهاده، بلکه بدین سبب دست به خودکشی می زند که بعد از تلاش بسیار، زندگی را سراب، پیروزیها را بی فرجام و حیات را پوچ یافته است.
وقتی که فرد در خطر روزافزون تحرکات اجتماعی قرار می گیرد و تغییرات سریع و ناگهانی اوضاع اجتماعی سبب بروز فاصله زیاد بین عادات و نظام اجتماعی قبلی و جدید می شود، دستیابی به مقاصد و هدفهای شخصی با مشکلاتی مواجه می گردد و این مشکلات به نوبه خود به خودکشی منجر می شود.
این نوع خودکشی، به نظر دورکیم بارزترین خصیصه جامعه جدید است، زیر از طریق همبستگی موجود میان فراوانی خودکشی و مراحل ادواری اقتصادی می توان به وجود آن پی برد.
با وجود اینکه استدلال دورکیم این است که وفور اقتصادی که امیال انسان را بر می انگیزد، خطر وقوع بی هنجاری را نیز به همراه دارد، زیر این وفور «ما را می فریبد تا باور کنیم که تنها به خود وابسته ایم، حال آنکه فقرا را در برابر خودکشی محافظت می کند، زیرا به خودی خود یک عامل بازدارنده است.» اما باید توجه داشت که همواره خودکشی ناشی از نابسامی تنها در بحران های اقتصادی افزایش نمی یابد، بلکه میزان آن با روابط خانوادگی رابطه مستقیم دارد؛ مثلاً به موازات افزایش میزان طلاق، خودکشی نیز فزونی می یابد.
۴) خودکشی جبری
● علل و انگیزه های خودکشی
در زمینه علل خودکشی طبقه بندی های متعددی وجود دارد مثلاً در یک طبقه بندی، علل خودکشی را در سه گروه قرار می دهند:
۱) علل آسیب شناختی- روانی که شامل بیماری های جسمی و بیماری های روانی همچون افسردگی است.
۲) علل اقتصادی که شامل بیکاری، مشکلات اقتصادی، ورشکستگی و از دست دادن پایگاه های اجتماعی است.
۳) علل عاطفی که شامل شکست های تحصیلی، شکست در عشق، از دست رفتن شخص مورد علاقه، مرگ یا بیماری خطرناک یکی از نزدیکان و درگیری های خانواده است.
در طبقه بندی دیگری، علل خودکشی را در دو گروه قرار می دهند:
۱) عوامل اجتماعی
۲) عامل روانشناختی و پزشکی
اما اگر بخواهیم به یک طبقه بندی کلی و مفید درباره علل و انگیزه های خودکشی برسیم، می توان طبقه بندی زیر را انجام داد:
۱) شخصیت و تجربه های مراحل اولیه کودکی
روانشناسان خصوصیات شخصیتی افسردگی، خودانگیختگی، بدبینی، خودپنداری منفی، انفعال، درون گرایی و تضاد فکری را که اغلب منجر به خودکشی می شوند، با ضربه روانی مراحل اولیه کودکی مرتبط می دانند.
۲) عوامل فرهنگی
کاهش اعتقادات مذهبی، مدارا با رفتارهای انحرافی در خرده فرهنگ جوانان نیز از جمله علل خودکشی به شمار می رود.
۳) یگانگی اجتماعی
۴) شرایط اقتصادی
بیکاری ناکامی های ناشی از آن حتی در بین افرادی که دارای تحصیلات عالی هستند، نرخ خودکشی را افزایش می دهد.
۵) تجدد طلبی (نوگرایی)
● گروههای در معرض خودکشی
▪ افسردهاند و افکار نومید کننده دارند.
▪ سابقه اقدام به خودکشی دارند.
▪ سابقه اقدام به خودکشی در یکی از اعضای خانواده آنها وجود دارد.
▪ والدین آنها طلاق گرفته و یا از هم جدا شدهاند.
▪ در خانواده آنها درگیری و اختلافات خانوادگی وجود دارد.
▪ مشکلات قانونی در امور مربوط به خود دارند.
▪ در زندگی و یا تحصیل شکست خوردهاند.
▪ مورد سو استفاده عاطفی و یا جنسی قرار گرفتهاند.
▪ از بیماری جسمی مزمن و طولانی رنج میبرند.
▪ اعتیاد به مواد مخدر دارند.
▪ شکایت از سیر شدن از زندگی خود داشته و از خودکشی صحبت میکنند.
▪ اتفاقات ناگواری برای آنها رخ داده باشد.
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}