معرفی نام های دخترانه و پسرانه با حرف گ
انتخاب نام برای فرزند یک تصمیم سخت برای والدین می باشد. والدین می توانند با مشورت گرفتن از اطرافیان بهترین نام را برای فرزند خود انتخاب کنند. در مطلب زیر برای کمک به شما دوستان عزیز فهرست کامل اسامی پسرانه و دخترانه با حرف گ را برایتان جمع آوری کرده ایم. با ما همراه باشید.
اسامی پسرانه که با گ شروع میشوند
اسامی فارسی
ردیف | اسم | معنی |
1 | گیلو | نام وزیر و قهرمانی در منظومه ویس و رامین |
2 | گیارنگ | کیارنگ، سردار و فرمانده |
3 | گلباد | کلباد، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر ویسه برادر پیران پهلوان تورانی |
4 | گشواد | کشواد، دارای بیان شیوا و فصیح است. |
5 | گشسپ | از شخصیتهای شاهنامه، نام جد بهرام چوبین سردار ساسانی |
6 | گشتاسپ | دارنده اسب از کارافتاده،از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر لهراسپ پادشاه کیانی |
7 | گشتاسب | گشتاسپ، دارنده اسب از کارافتاده،از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر لهراسپ پادشاه کیانی |
8 | گستهم | از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر نوذر پادشاه پیشدادی و برادر طوس سپهسالار ایرانی و جزو سپاهیان کیسرو پادشاه کیانی |
9 | گرسیوز | از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر پشنگ و برادر افراسیاب تورانی و از سرداران سپاه وی |
10 | گلینوش | از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار شیرویه پادشاه ساسانی |
11 | گلگله | از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی، از فرزندان تور و جزو سپاهیان افراسیاب تورانی |
12 | گلشاه | نخستین انسان روی زمین به عقیده پارسیان |
13 | گردآزاد | پهلوان آزاده، از پهلوانان حماسه ملی ایران |
14 | گژدهم | از شخصیتهای شاهنامه، نام دژدار ایرانی در زمان نوذر پادشاه پیشدادی |
15 | گروی | از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر زره از سپاهیان افراسیاب تورانی |
16 | گروخان | از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان ایرانی در دربار کیخسرو پادشاه کیانی |
17 | گرمایل | گرمانک، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دو نفر رهاننده ایرانیان از دست ماران ضحاک |
18 | گرمانک | از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دو نفر رهاننده ایرانیان از دست ماران ضحاک |
19 | گرگین | از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوانی ایرانی پسر میلاد در زمان کیکاووس پادشاه کیانی |
20 | گرشاسب | دارنده اسب لاغر،از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر نریمان جد رستم پهلوان شاهنامه، نیز نام پسر زو، از پادشاهان پیشدادی |
21 | گراهون | از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری زابلی در سپاه گرشاسپ پادشاه کیانی |
22 | گرانخوار | از شخصیتهای شاهنامه، نام وزیر اردشیر بابکان، پادشاه ساسانی |
23 | گهار | از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری تورانی و جزو سپاه افراسیاب تورانی |
24 | گوشیار | نام حکیمی از فارس |
25 | گورنگ | نام برادر گرشاسپ و پدر نریمان |
26 | گودرز | مرغی است که بیشتر بر کنارهای آب نشیند. نام پهلوان ایرانی پسر قارَن پسر کاوه ی آهنگر ،نیرومند |
27 | گرامی | محترم، عزیز، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر جاماسپ وزیر گشتاسپ پادشاه کیانی |
28 | گرازه | از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار ایرانی در سپاه کیکاووس پادشاه کیانی |
29 | گیو | به معنی گویا باشد که سخن کننده است.گیو یکی از شخصیت ها و پهلوانان شاهنامه.پهلوان.برادر |
30 | گرستون | گرستودن است که قپان باشد. نام سردار سپاه ماهوی سوری |
31 | گرزم | برادر اعیانی اسفندیار، از شخصیتهای شاهنامه |
32 | گردگیر | از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از پسران افراسیاب تورانی. به معنی تمیز نیز میباشد |
33 | گرداب | از شخصیتهای گرشاسب نامه، نام پهلوانی ایرانی در سپاه گرشاسب پهلوان نامدار |
34 | گارنیک | پری کوچک |
35 | گایار | یار بزرگ یار قدرتمند |
اسامی دخترانه که با گ شروع میشوند
اسامی فارسی
ردیف | اسم | معنی |
1 | گیتا | جهان، آفرینش - گیتی |
2 | گیتی | جهان، دنیا، کره ی زمین، کیهان -، عالم |
3 | گیتی ناز | آن که موجب فخر و مباهات گیتی است |
4 | گیسو | زلف، طره، کاکل، گیس، مو |
5 | گیلنار | مرکب از گیل (گیلک) + نار (انار) |
6 | گیهان | جهان، دنیا، گیتی |
7 | گهرناز | گوهرناز |
8 | گهردخت | ارزشمند، زیبا و دارای اصل و نسب - دختر دارای اصالت |
9 | گوهرین | منسوب به گوهر، از گوهر، گوهری، ، آراسته به گوهر، جواهرنشان |
10 | گوهره | نام روستایی در نزدیکی کرمانشاهان |
11 | گوهرنگار | مانند جواهر. شبیه به مروارید درخشان، گوهر (جواهر) + نگار (نقش) |
12 | گوهرناز | هر شخص یا چیز والا و نفیس + ناز = کرشمه، غمزه، قشنگ، زیبا |
13 | گوهرشید | گوهر درخشان، مروارید روشن، گوهر و نژاد پاک |
14 | گوهرشاد | آن که ارزشمند و ارجمند و خوشحال است، دارای سرشتی شاد و خوشحال، نام همسر شاهرخ میرزا پسر امیرتیمور پادشاه گورکانی |
15 | گوهرتاج | تاجی از گوهر |
16 | گوهرتاب | تابنده چون گوهر |
17 | گوهربانو | بانوی گرامی و اصیل |
18 | گوهرافروز | افروزنده گوهر |
19 | گوهرآرا | آراینده گوهر، آراینده جواهر |
20 | گوهر | سنگ قیمتی و گرانبها، سرشت، نهاد، جانمایه، اصل و نسب، نژاد |
21 | گلی | منسوب به گل، مانند گل، به رنگ گل |
22 | گلنسا | زیباروی زنان؛ (به مجاز) بسیار زیبار |
23 | گلنوش | مرکب از گل + نوش (عسل)، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی |
24 | گلنواز | نوازش کننده گل |
25 | گلندام | گل اندام |
26 | گلنام | دارای نامی زیبا چون گل |
27 | گلناز | دارای ناز و عشوهای چون گل |
28 | گلنار | گل درخت انار که سرخ رنگ است، از شخصیتهای شاهنامه |
29 | گندمک | گندم کوچک، سبزی بهاره خوردنی |
30 | گلین | منسوب به گل، به رنگ گل |
31 | گلفشان | گل افشان |
32 | گل طلا | گل + طلا = گلزر |
33 | گلچهره | گلچهر، آن که چهرهای زیبا چون گل دارد، زیبا رو |
34 | گلچهر | گلچهره، آن که چهرهای زیبا چون گل دارد، زیبا رو |
35 | گل چمن | گلِ چمن؛ (به مجاز) زیباروی و لطیف و خرّم. |
36 | گل جهان | ویژگی کسی که به لحاظ خصوصیت ویژه ای (نظیر زیبایی) در دنیا ممتاز و سرآمد باشد؛ (به مجاز) زیبارو. |
37 | گل پیکر | ویژگی آن که پیکرش مثل گل زیبا و لطیف است، گل اندام |
38 | گلپونه | گلهای کوچک معطر به رنگ صورتی یا بنفش، پونه جوان و تازه |
39 | گلپسند | زیباروی مورد پسند |
40 | گلفام | به رنگ گل سرخ، گلگون |
41 | گلشن | گلستان |
42 | گلشکر | گل + شکر= (به مجاز) لب معشوق، زیبارو، لب گلگون معشوق، گلِ زیبارو |
43 | گلشید | گلی که چون خورشید میدرخشد. |
44 | گلشهر | از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر پیران ویسه پادشاه تورانی |
45 | گلشاد | گل شاد و خندان، شادان مثل گل، زیبا و با طراوت آن که با دیدن گل شاد است |
46 | گلشا | بهترین و زیباترین گل، شاه گلها |
47 | گلسرخ | هر گلی که سرخ باشد، وَرد؛ (به مجاز) زیبارو |
48 | گلستانه | منسوب به گلستان، گلستان |
49 | گلسر | آن که سر و رویی چون گل دارد. |
50 | گلسان | گلسا، مانند گل |
51 | گلسا | گلسان، مانند گل |
52 | گلزری | گلزر |
53 | گلزر | گل طلا، گل طلایی رنگ؛ (به مجاز) زیبا و لطیف. |
54 | گلزار | گلستان |
55 | گلزاد | زاده گل |
56 | گلریز | گل ریختن بر جایی یا بر سر و پای کسی، دارای نقش گل، همچنین نام یکی از گوشههای موسیقی ایرانی میباشد. |
57 | گلرو | گلچهره، آن که صورتی زیبا همانند گل دارد، زیبا رو |
58 | گلرنگ | به رنگ گل |
59 | گلیار | یار و همدم گل، نام روستایی در نزدیکی مهاباد |
اسامی لری دخترانه با گ
ردیف | اسم | معنی |
1 | گوطلا | با ارزش مثل طلا، آنچه یا آنکه به زیبایی طلا باشد. |
2 | گوهرتاش | گوهر (فارسی) + تاش (ترکی) همتای گوهر |
اسامی شیک دخترانه ترکی با حرف گ
ردیف | اسم | معنی |
1 | گزل (گوزل) | زیبا، خوشگل، قشنگ؛ ظریف، برازنده، خوب، نیکو، نازنین |
2 | گلین | عروس |
3 | گویچک | زیبا، رعنا، قشنگ، خوشگل، دلپسند. |
منبع: سایت دلگرم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}