نقد و بررسی انیمیشن«گرینچ»

«گرینچ» نام موجودی بدجنس، بدعنق و مردم‌آزار است که به همراه سگ وفادارش - مکس - در نزدیکی دهکده‌ی آدم‌‌ها زندگی‌‌ می‌کند؛ ولی دل خوشی از آن‌‌ها ندارد. او هر بار که پس از هفته‌‌ها مجبور‌‌ می‌شود به قصد خرید راهی دهکده شود، افرادی را که سر راهش قرار دارند اذیّت و آزار‌‌ می‌کند. گرینچ از شادی و نشاط آدم‌‌ها بیزار است؛ به همین خاطر از جشن گرفتن آدم‌‌ها متنفّر است، مخصوصاً جشن کریسمس که او خاطره‌ی خوبی از آن ندارد. وقتی خبردار‌‌ می‌شود که قرار است کریسمس امسال را سه برابر باشکوه‌تر از سال گذشته برگزار کنند، تصمیم‌‌ می‌گیرد شبانه در نقش بابانوئل به دهکده برود و کریسمس را از آن‌جا بدزدد و هر چیز که کریسمس را به یاد مردم‌‌ می‌اندازد جمع کند و با خود به محل زندگی‌اش ببرد. این اتّفاق‌‌ می‌افتد؛ امّا مردم باز هم به شادی و جشن خود ادامه‌‌ می‌دهند و... .
 
  • یک قصّه‌ی آموزنده در قالب «ادب از که آموختی؟»

معمولاً‌‌ می‌گویند وقتی‌‌ می‌خواهی کسی را نصیحت کنی یا چیزی را به کسی آموزش دهی، بهتر است غیرمستقیم و همراه با طنز و خنده باشد تا هم موضوع را آموزش داده باشی، هم آن را برای آموزش‌گیرنده لذّت‌بخش کرده باشی.

انیمیشن گرینچ سعی دارد یک پیام اخلاقی و آموزنده را به بینندگانش منتقل کند؛ پیام مهربانی، دوستی و در کنار هم بودن. برای این کار، سعی شده شخصیّتی بسازند که مدام دست به کارهای نادرست و غیراخلاقی بزند تا بیننده با دیدن اشتباهات او درس عبرت بگیرد و کار درست را بیاموزد؛ دقیقاً یک چیز در مایه‌‌های «ادب از که آموختی؟ از بی ادبان».

باید اعتراف کنم این انیمیشن جزو سالم‌ترین انیمیشن‌‌های خارجی است که تا کنون دیده‌ام؛ چرا که در اصل برای کودکان نوشته شده و نویسنده نیز سعی کرده مطالب اخلاقی را در قالب ماجرایی جالب به کودک آموزش دهد که به نظر‌‌ می‌رسد موفّق هم بوده است؛ البتّه سالم بودن و دور از مسائل اخلاقی غلط بودن اثر باعث نمی‌شود از کنار ضعف‌‌های دیگر آن عبور کنیم.

 

  • انیمیشن معمولی از روی یک داستان فوق‌العاده!

حدود نیم‌قرن پیش یکی از نویسندگان مشهور ادبیات کودک و نوجوان به نام دکتر سئوس داستان تقریباً کوتاهی نوشت که تا امروز چندین مرتبه از روی آن فیلم و انیمیشن ساخته‌اند و هر کدامش هم زیبایی‌‌های خاصّ خودش را دارد. همان سال‌‌های اوّلیّه نگارش داستان، سال 1966 انیمیشنی به صورت سریالی از روی داستان گرینچ ساخته شد که خیلی‌‌ها اعتقاد دارند بهترین اثری است که تا کنون از روی آن داستان نوشته شده است. بعدها در سال 2000 هم فیلمی با بازی جیم کری(بازیگر نقش ماسک) بر اساس داستان گرینچ ساخته شد که آن هم بسیار پرطرفدار و پرفروش بود.

امّا اگر بخواهم درباره‌ی انیمیشن جدید گرینچ چیزی بگویم، باید اشاره کنم به ضعف‌‌هایی که باعث شده این انیمیشن به اثری ساده و معمولی تبدیل شود و این‌که بدون شک این انیمیشن نه چندان خلّاقانه، نمی‌تواند بهترین اثری باشد که با الهام گرفتن از داستان کوتاه گرینچ ساخته شده است؛ البتّه ساده بودن آن شاید به خاطر این است که در اصل برای کودکان نوشته شده و از روی یک داستان کودک ساخته شده است. همان طور که‌‌ می‌دانید، آثار کودکان نمی‌تواند خیلی پیچیده باشد و مسیر قصّه را با پیچ و خم‌‌های زیاد همراه کرد.

 

  • جادوی صدا

صداها در هر انیمیشن جزو مهم‌ترین ابزار برای جذّابیّت بخشیدن به اثر محسوب‌‌ می‌شوند. منظورم از صدا، هم صداپیشگی روی شخصیّت‌‌هاست(دوبله)، هم موسیقی متن فیلم و هم آهنگ‌‌ها و ترانه‌‌هایی که وسط‌‌ بعضی فیلم‌‌ها پخش‌‌ می‌شود؛ فیلم‌‌هایی که به «فیلم موزیکال» معروف‌اند و موسیقی بخش مهمی از اثر را تشکیل‌‌ می‌دهد.

امّا حالا باید درباره‌ی صداهای انیمیشن گرینچ حرف بزنیم:

البتّه درباره‌ی صدای شخصیّت‌‌ها باید بگویم چون اصولاً ما ایرانی‌‌ها فیلم‌‌های خارجی را با صداپیشگی فارسی تماشا‌‌ می‌کنیم، خیلی نمی‌توانیم درباره‌ی صدای اصلی شخصیّت‌‌ها چیزی بگوییم؛ امّا من چون قصد داشتم روی این انیمیشن نقد بنویسم، آن را یک بار هم با زبان اصلی تماشا کردم و آن‌جا بود که شاهد هنرنمایی «بندیکت کامبربچ» شدم؛ هنرپیشه‌ای که در نقش شرلوک هولمز در سریالی با همین نام و شخصیّت ابرقهرمان دکتر استرنج بسیار مشهور شد و بازی‌‌های بسیار زیبایی انجام داد. او این بار هم در صداپیشگی نقش گرینچ فوق‌العاده خوب عمل کرد و صدای او بخشی از خنده و طنز انیمیشن را بر عهده دارد.

امّا دقیقاً عکس هنرنمایی فیلم در صداپیشگی، در بخش ترانه‌‌ها و موسیقی چندان نتوانسته موفّق باشد. فیلم‌‌های موزیکال معمولاً تلاش‌‌ می‌کنند گفت‌وگوهای شخصیّت‌‌ها و روایت ماجرا را به صورت آهنگین کار کنند و لا‌به‌لای روایت ماجرا، سعی دارند ترانه‌‌ها و آهنگ‌‌هایی را هم بگنجانند، مخصوصاً فیلم‌‌هایی که برای نمایش در روزهای کریسمس ساخته‌‌ می‌شوند و معرف‌اند به «فیلم‌‌های کریسمسی» و تلاش‌‌ می‌کنند کریسمس را زیبا، شاد و به‌یادماندنی نشان دهند و ارزش آن را با نشان دادن دوستی‌‌ها و محبّت بین انسان‌‌ها بالاتر ببرند.

در گرینچ امّا با وجودی که داستان اوّلیه کارش را به خوبی انجام داده و بخش اخلاقی و تربیتی به خوبی نشان داده شده، ولی از موسیقی‌‌ها به خوبی استفاده نشده و آهنگ‌‌ها نیز چندان چنگی به دل نمی‌زند؛ انگار تولیدکنندگان بین موزیکال بودن یا نبودن اثر تردید و شک داشته باشند. این را هم بگویم که داستان اوّلیه دکتر سئوس مانند بیش‌تر داستان‌‌های او به صورت شعر سروده شده و خودش هم آهنگ و وزن و قافیه دارد و به همین دلیل است که ماجرای این انیمیشن به صورت شاعرانه تعریف‌‌ می‌شود. باوجوداین، شخصیّت‌‌ها هیچ‌کدام آهنگین و وزن‌دار حرف نمی‌زنند و حرکت داستان معمولی پیش‌‌ می‌رود.
 
شرکت سازنده‌ی گرینچ که قبلاً انیمیشن‌‌های «لوراکس» و «مینیون‌‌ها» را ساخته است، این بار در سالی که انیمیشن‌‌های درجه یک خیلی کمی ساخته شده، شانس آن را داشت که نمایش خوبی داشته باشد و به موفّقیّت برسد.


منبع: مجله باران