17 دی 1388 / 21 محرم الحرام 1431 / 7 ژانویه 2010

در پي توطئه استعمار در مبارزه با فرهنگ غني اسلام، عاملان استعمار در كشورهاي اسلامي، همزمان اقدام به اعمال مشابهي نمودند. "امان‏اللَّه خان" در افغانستان، "مصطفي كمال آتاتورك" در تركيه و "رضاخان پهلوي" در ايران مأموريت يافتند با مظاهر اسلام مخالفت و مبارزه كنند. استعمارگران دريافته بودند كه مستقيماً نمي‏توانند مسأله كشف حجاب را مطرح كنند لذا بهتر ديدند ابتدا از تغيير لباس مردان شروع كنند زيرا اين كار دو نتيجه داشت. اول اين كه ذهن و روح جامعه را نسبت به تغييرات عمده كه جزء آداب و رسوم اجتماعي به شمار مي‏رفت آماده سازد، و دوم اين كه، نحوه عكس‏العمل اقشار مختلف مردم را بسنجد. در اين راستا رضاشاه با مطرح كردن تغيير لباس و كلاه اروپايي (شاپو) و متحدالشكل كردن لباس مردان، اقدام به تغيير لباس اسلامي و كشف حجاب بانوان نمود. وي اين عمل شنيع را از خانواده خويش آغاز كرد و سپس به كل جامعه سرايت داد. نخستين گروهي كه به اين كاروان ضداسلامي پيوست، خانواده وزيران و دست‏اندركاران نظام استبدادي بودند. در نهايت علي رغم مخالفت‏هاي فراوان مردم مسلمان وعلما و نيز وقوع حادثه خونين مسجد گوهرشاد مشهد در اعتراض به كشف حجاب، رضاخان در هفدهم دي ماه 1314ش، در جشن فارغ التحصيلي دانشسراي مقدماتي دختران در تهران، قانون كشف حجاب زنان را به طور آشكار آغاز نمود و خود به اتفاق همسر و دخترانش كه بدون حجاب بودند در اين جشن شركت كرد. مأموران رضاخان در راستاي اجراي اين قانون، شب و روز در كوچه‏ها و خيابان‏ها گشت مي‏زدند و هر جا زنِ باحجابي را مي‏يافتند با خشونت با او برخورد نموده، چادرش را برمي‏داشتند و مردان را مجبور مي‏كردند تا زن‏هايشان را سر برهنه به خيابان‏ها و مجالس ببرند. با اين همه، عده زيادي از زنان مسلمان، با به جان خريدن همه خطرات و تحقيرها، تا پايان حكومت رضاخان و پس از آن حاضر به ترك حجاب خود نشدند و با مقاومت، افتخار نسل‏هاي آينده شدند.
عالم رباني و عارف بزرگوار، آيت‏اللَّه ميرزا علي آقا شيرازي در حدود سال 1255 ش (1294 ق) در نجف اشرف به دنيا آمد. او پس از درگذشت پدر، در 22 سالگي راهي اصفهان شد و از محضر درس استادان نامداري همچون سيد محمد باقر درچه‏اي در فقه و آخوند ملامحمد كاشاني و جهانگير خان قشقايي در علوم حكمت و فلسفه استفاده‏هاي وافر بُرد. ميرزا علي آقا همچنين به دليل علاقه به طب، به فراگيري اين علم روي آورد و در آن تبحر يافت. ايشان سپس به شوق علم‏اندوزي بيشتر به نجف اشرف شتافت و از درس عالماني همچون شيخ الشريعه اصفهاني، علامه محمد كاظم يزدي و ملامحمد كاظم آخوند خراساني استفاده‏هاي شاياني برد. ميرزا علي‏آقا شيرازي از آن پس به اصفهان بازگشت و مدتي به امور بازرگاني پرداخت تا اينكه با همفكري شهيد سيد حسن مدرس، به تدريس نهج البلاغه روي آورد و جان شيفتگان را با دُرهاي تابناك اين كتاب مقدس سيراب مي‏ساخت. افكار ميرزا در علوم متداول آن زمان تحول آفريد. وي مبناي درس اخلاق و جلسات وعظ خويش را بر محور نهج‏البلاغه قرار داد و گروه كثيري از شهرهاي مختلف در محضرش گرد آمدند. در اين مسير شاگرداني پرورش يافتند كه: شهيد مرتضي مطهري، حاج آقا رحيم ارباب، سيد جلال الدين همايي، احمد فياض، علي مشكوة، سيد روح‏اللَّه خاتمي، شيخ عبدالكريم ملكان، شيخ جواد جبل عاملي و حسين عمادزاده و علي شيخ الاسلام و... از آن جمله‏اند. ميرزا علي آقا شيرازي به موازات تدريس، از كاوش در منابع قرآني، رِوايي و نيز آثار گذشتگان غافل نبود و به احيا و چاپ كتبي همچون تفسير تبيان شيخ طوسي، زادُالمعاد علامه مجلسي و من لايحضُرُهُ الطَّبيب زكرياي رازي اهتمام ورزيد. سرانجام اين استاد فرهيخته در 17 دي ماه 1334ش در 79 سالگي رحلت كرد و در قبرستان شيخانِ قم دفن شد.
به دنبال شكست مفتضحانه دولت در جريان لايحه انجمن‏هاي ايالتي و ولايتي در آذر 1341، رژيم يك بار ديگر قدرت خود را در مصاف با روحانيت آزمود و با استفاده از مناسبت 17 دي 1341، مي‏خواست از زنان بي‏حجاب براي رژه خياباني و تظاهرات كه به صورت غيرمستقيم عليه اسلام و روحانيت تمام مي‏شد، بهره برداري نمايد. حضرت امام خميني(رحمت الله علیه) كه با هوشياري كامل مراقب اوضاع بودند، پس از اطلاع از ماجرا بي‏درنگ طي پيامي به دولت هشدار داد كه در صورت وقوع چنين حادثه‏اي، علماي اسلام متقابلاً همان روز را به مناسبت فاجعه مسجد گوهرشاد، عزاي ملي اعلام نمايند. ايشان همچنين در اين پيام عنوان كردند از عموم ملت خواهند خواست كه دست به تظاهرات بزنند و نسبت به عاملين آن ابراز تنفر و انزجار كنند. تهديد رهبر نهضت كه عقب‏نشيني رژيم را به دنبال داشت، يكبار ديگر موج وسيعي از اميد و پيروزي و معرفت به رهبر را در دل‏هاي مردمِ به ستوه آمده به وجود آورد و نهضت را به پيروزي دوم خود رساند.
جهان پهلوان غلامرضا تختي در شهريور 1309 ش در يكي از محلات جنوبي تهران و در خانواده‏اي متوسط به دنيا آمد. وي از كودكي به ورزش روي آورد و ورزش را فقط براي سلامتي و تندرستي بدن مي‏خواست. او در عين حال به نجاري مشغول بود تا اين كه در بيست سالگي در اولين مسابقات قهرماني كشتي كشوري شركت كرد. از آن پس شهره عام و خاص گرديد و در ميدان‏هاي جهاني مدال‏آور شد. تختي سرشار از پاكي و صداقت بود و دلي بي‏باك و جسور داشت. او داراي قلبي رئوف و مالامال از عشق مردم بود و در زندگي خود، بيش از قهرماني به انسان زيستن و از خودگذشتگي مي‏انديشيد. تختي با وجود قهرماني در ميادين بين‏المللي كشتي، هيچ گاه فروتني و تواضع خود را در برابر مردم از دست نداد. وي در دوران قهرماني خود، 9 مدال طلا و نقره جهاني و بازي‏هاي المپيك را كسب كرد و از جمله ورزشكاران ايراني است كه بيشترين مدال‏هاي طلا و نقره را در بازي‏هاي مهم بين‏المللي، به ارمغان آورده‏اند. جهان پهلوان تختي از مريدان آيت‏اللَّه سيدمحمود طالقاني به شمار مي‏رفت و در ملي شدن صنعت نفت حضوري فعال داشت. وي هم‏چنين در جمع‏آوري كمك‏هاي مردمي به زلزله‏زدگان بويين‏زهرا در شهريور 1341، نقش مهمي ايفا كرد به طوري كه حساسيت رژيم را دربرداشت. رژيم كه كمابيش از فعاليت‏هاي سياسي تختي آگاهي پيدا كرده بود، براي به سلطه كشيدن او، رياست فدراسيون كشتي كشور را به او پيشنهاد نمود؛ ولي او اين پيشنهاد و حتي پيشنهاد براي به دست گرفتن شهرداري تهران يا نمايندگي مجلس را نيز رد كرد. در نهايت، رژيم سفاك پهلوي چون هيچ راهي براي نفوذ به تختي نيافته بود و هم‏چنين محبوبيت روزافزون تختي در ميان مردم و مخالفت وي با رژيم وابسته شاه، طاغوتيان را خشمگين كرده بود، سرانجام باعث شد تا عوامل رژيم پهلوي در توطئه‏اي مشكوك، وي را در هفدهم دي ماه 1346 در 37 سالگي به قتل برسانند. هرچند كه در آن زمان، مرگ تختي را، خودكشي عنوان كردند، ولي اين توطئه رژيم با آگاهي يافتن مردم از اصل ماجرا، نقش بر آب گرديد. پيكر جهان پهلوان تختي با حضور خيل دوستداران و مشتاقان، در شهر ري به خاك سپرده شد.
رژيم پهلوي كه با ترفندهاي گوناگون از قبيل زندان و تبعيد نتوانسته بود از نفوذ امام خميني(ره) رهبر روحاني انقلاب مردمي ايران جلوگيري كند، با اقدامي ناپسند و ضد ديني، در هفدهم دي ماه 1356 مقاله‏اي توهين‏آميز عليه حضرت امام با نام جعلي رشيدي مطلق درج نمود. نويسنده اجير ساواك در اين مقاله با وقاحت كامل سعي كرده بود با اهانت به امام، به زعم خود شخصيت رهبر نهضت را بشكند و امام را به طرفداري از مالكين و شهرت‏طلبي و عامل استعمار بودن متهم نمايد. چاپ اين مقاله كه در آن، حضرت امام را سرسپرده شوروي و كمونيست معرفي كرده بود، با عكس‏العمل شديد مردم و قيام خونين 19 دي مردم قم مواجه گرديد. انتشار اين مقاله، در سراسر ايران با عكس‏العمل تند و خشم و نفرت عمومي مواجه گرديد و بلافاصله، درس‏ها و جماعت‏ها در حوزه علميه قم به عنوان اعتراض تعطيل شد. به تعبيري ديگر واكنش مردم نسبت به اين عمل ساواك به منزله آغاز قيام اصلي مردمي در براندازي رژيم پوسيده پهلوي بود.
سليمان خاطر در 14 مهر 1364 شمسي با فرياد "اللَّه اكبر" هفت صهيونيست را در صحراي سينا به هلاكت رساند. رژيم حُسني مبارك اين سرباز قهرمان را در دادگاه نمايشي محاكمه و به خاطر زيرپا گذاشتن پيمان ننگين "كمپ ديويد" و به هلاكت رساندن صهيونيست‏ها، به حبس ابد با اعمال شاقه محكوم كرد. در 12 دي ماه همان سال، يك عكاس صهيونيست در جريان تهيه گزارش و فيلم، با دوربين خود، سليمان خاطر را مورد حمله قرار داد و ضربه مغزي بر او وارد آورد و سرانجام اين سرباز سرافراز در 17 دي ماه برابر با 7 ژانويه 1986 م در زندان رژيم حسني مبارك در مصر به شهادت رسيد.
آيت‏اللَّه شيخ احمدعلي احمدي شاهرودي در سال 1305ش (1346ق) در اطراف شاهرود به دنيا آمد. وي در ابتدا براي تحصيل راهي مشهد مقدس شد و از محضر اساتيدي همچون اديب نيشابوري دوم، شيخ هاشم قزويني، شيخ مجتبي قزويني، ميرزاكاظم محقق دامغاني و ميرزا احمد مدرسي يزدي بهره‏مند گرديد. آيت‏اللَّه احمدي شاهرودي سپس به حوزه علميه قم عزيمت نمود و در آن‏جا نيز در حلقه درس حضرات آيات: سيدحسين بروجردي، سيد محمدتقي خوانساري، سيدمحمد حجت كوه كمره‏اي، سيدصدرالدين صدر و حضرت امام خميني(ره) جاي گرفت. ايشان در اين ميان مدتي از طرف آيت‏اللَّه بروجردي، براي تبليغ دين و مبارزه با فرقه ضاله بهائيت راهي شهرهايي در استان اصفهان، فارس و چهارمحال و بختياري گرديد و در اين راه خدمت نمود. آيت‏اللَّه احمدي شاهرودي از آن پس براي طي مدارج عالي علمي رهسپار حوزه علميه نجف اشرف گرديد و از محضر آيات عظام: سيد عبدالهادي شيرازي، سيدمحسن حكيم و سيدابوالقاسم خويي بهره‏ها برد. ايشان پس از اخذ اجتهاد، مقيم حوزه علميه قم گرديد و به تدريس و تاليف پرداخت. اين عالم رباني در طول جنگ تحميلي، علي‏رغم كهولت سن، ماه‏ها در جبهه‏هاي جهاد دفاعي با رزمندگان اسلام همراه بود و حضوري روحيه‏بخش داشت. از اين پژوهشگر معارف اسلامي آثار متعددي بر جاي مانده كه تقليد الاَعلَم، سيري در عقايد، به سوي خدا برويد و جنگ خيبر از آن جمله‏اند. آيت‏اللَّه احمدي شاهرودي سرانجام در هفدهم دي ماه 1375ش برابر با 25 شعبان 1417ق در هفتاد سالگي در مكه و در جوار بيت‏اللَّه الحرام درگذشت و به مواليان طاهرينش پيوست.
«اَنس بن حارس كاهِلي» در حماسه عاشورا به درجه رفيع شهادت رسيد. از اودر برخي از منابع با نام« مالك انس كاهلي» نيز ياد شده است وي از صحابه حضرت رسول اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و از ياران با وفاي امام حسن وامام حسين عليهم السلام بود . مالِك بن انس از جمله افراد سعادتمندي بود كه شبانه با امام حسين (علیه السّلام) ديدار كرد و به ايشان پيوست . اين مبارز مؤمن در دهم محرم با وجود كهولت سن پس از كسب اجازه از سالار شهيدان به ميدان رفت و تا آخرين قطره خون خويش به مبارزه بااكفار ادامه داد . سرور شهيدان حسين بن علي (علیه السّلام) در حاليكه با چشمان گريان او را مينگريست فرمودند: «خداوند تو را اجر دهد اي شيخ ».
احمد بن عبداللَّه بن احمد بن اسحاق معروف به ابونعيم اصفهاني از محدثيني به شمار مي‏آيد كه فقه و تصوف را با حديث توأم ساخت. برخي او را اهل تسنن دانسته‏اند. اما به نظر شيخ بهايي و ميرمحمدحسين خاتون آبادي، نه تنها او شيعي مذهب بلكه از خُلّصين شيعه بود و از شدت تقيه، تشيع خود را از مخالفين شيعه كتمان نموده است. شاهد اين مطلب تأليفات او مي‏باشد. "تاريخ اصفهان" و "دلائل النبوة" ازجمله آثار اوست.
حسن بن يوسف بن علي بن مطهر معروف به علامه حلي در 29 رمضان 648 ق در شهر حلّه در عراق به دنيا آمد. سال‏هاي آغازين حيات وي مقارن با حملات وحشيانه‏ي مغولان به سرزمين‏هاي اسلامي بود كه با تدبير چند تن از علما از جمله پدرش، حله ازطوفان حملات مغول در امان ماند و در همان جا به رشد و نمو و تحصيلات خود ادامه داد. وي از محضر شيخ مفيد، محقق حلي، خواجه نصيرالدين طوسي، سيدبن طاووس و اساتيد بزرگ ديگر استفاده كرد و در علم به درخششي عظيم دست يافت و عنوان "آيت اللَّه" گرفت. علامه حلي با ارايه‏ي تصويري صحيح از تشيع، اُلجايتو، حاكم مغوليِ ايران، معروف به سلطان محمد خدابنده را به اين مذهب مجذوب كرد و باعث نشر مذهب اهل بيت(علیه السّلام) در سراسر ايران گرديد. شاگردان و آثار قلمي علامه بسيار زياد و گسترده مي‏باشند. فرزند نابغه‏اش معروف به فخرُالمُحققين، قطب الدين رازي، علي بن احمد حلي و ابن مُعَيَّه از جمله شاگردان و مُنتهي المطلب في تحقيقِ المَذهب و تَبصِرَةُ المُتعلّمين در فقه، نهاية الوصول الي عِلم الاصول در اصول، نهايَةُ المَرام در كلام، جامِعُ الاخبار در حديث، كَشفُ المَقال في مَعرفةِ الرِّجال در رجال، القول الوَجيز في تفسير الكتابِ العزيز در تفسير و شرح حكمة الاشراق در فلسفه و عرفان و ده‏ها اثر ديگر از زمره‏ي آثار اين عالم خستگي‏ناپذير مي‏باشند. سرانجام علامه حلي در 78 سالگي وفات يافت و در حرم مطهر امام علي(علیه السّلام) مدفون گشت.
يوست وَندل، اديب شهير هلندي در چهارم آوريل 1587م در هلند به دنيا آمد. وي از جواني ساكن آمستردام شد و به سرودن اشعار خود پرداخت. وندل، شاعر ملي بود و اشعار او به مقتضاي زمان و به سبك خطابي و وعظ سروده مي‏شد. وي بعدها به مذهب كاتوليك گراييد و بسياري از اشعار او از همين تغيير مذهب و نيز مرگ همسر و فرزندانش الهام گرفته‏اند. اشعار وندل، نغمه‏دار و روان و باحذف حروف صدادار همراه است كه وي اين سنّت را در شعر هلندي رواج داد. او در كنار سرودن شعر، به نمايش‏نامه‏نويسي نيز مشغول بود كه به سبك قدما نوشته شده و رنگ ديني و مسيحي دارد. در اين نمايش‏نامه‏ها، موضوع تعارض ميان هوس طغيان آدمي و آرزوي وي براي اطاعت از فرمان خدا، مطرح مي‏گردد. وندل بيش از تمام شعراي هلند، آثار منظوم و منثور از خود به جا گذاشته است. او بيش از سي تراژدي عالي دارد كه شانزده عدد آن، مذهبي است. در هلند، وندل را نجيب‏ترين و با قريحه‏ترين شاعر هلند و از روشن‏فكران و نوابغ اين سرزمين مي‏دانند. در زبان هلندي، هيچ كس اثري بديع‏تر از او پديد نياورده است. با اين حال وندل، اين فصاحت و بلاغت اعجازآميز را فقط در راه تجليل از كشور خود و شهر آمستردام به كار برده است. يوست وندل سرانجام در 7 ژانويه 1679م در 92 سالگي درگذشت.
جوزف پريسْتْلي دانشمند انگليسي در سيزدهم مارس 1733م در نزديكي شهر ليدْزْ انگلستان به دنيا آمد و در كودكي يتيم شد. وي از آن پس تحت سرپرستي عمه‏اش به تحصيل پرداخت و زبان‏هاي فرانسه، آلماني، ايتاليايى و عربي را به خوبي فرا گرفت. پريستلي پس از چندي به علم شيمي علاقه پيدا كرد و آزمايش‏هايى در اين زمينه انجام داد. وي در يكي از آزمايش‏هاي خود، قطعه چوبي را سوزاند و سپس آن را در معرض گازي كه از خمره آبجو خارج مي‏شد قرار داد و مشاهده كرد كه شعله چوب خاموش مي‏شود. اين واقعه باعث پيگيري بيشتر پريستلي و كشف گاز كربنيك گرديد. او آزمايش‏هاي خود را ادامه داد و با انجام فعل و انفعالاتي بر روي گاز كربنيك يك گاز بي‏رنگ و بو كشف كرد كه همان گاز ازت است. پريستلي در يكي ديگر از آزمايش‏ها، مقداري از گاز كربنيك را در آب حل كرد و براي اولين بار، راه تهيه مشروبات غيرالكلي را به جهان نشان داد. با اين كشف‏ها، پريستلي شهرت بي‏نظيري به دست آورد و از طرف دولت فرانسه به استادي آكادمي علوم برگزيده شد. يكي ديگر از كارهاي مهم او آن است كه براي اولين بار، گاز اكسيژن را كشف كرد. وي در سال 1744، با حرارت دادن به اكسيد جيوه گازي را كشف كرد كه اين گاز پس از مطالعه توسط لاوازيه، شيمي‏دان معروف فرانسوي، به نام گاز اكسيژن شناخته شد. پريستلي دريافت كه گياهان مي‏توانند اكسيژن توليد كنند. او هم‏چنين به تنفس گياهان پي برد و راه طبيعي تهيه اكسيژن را كشف كرد. در اين ميان برخورد پريستلي و عده‏اي از آشوبگران در جريان انقلاب كبير فرانسه، به حمله اين خرابكاران به منزل و كتابخانه پريستلي انجاميد و حاصل زحمات چندين ساله‏اش در اين تاراج از بين رفت. پس از اين حادثه، پريستلي از فرانسه راهي امريكا شد و فعاليت‏هاي علمي خود را ادامه داد. زماني كه پريستلي در آزمايشگاه شخصي خود در پنسيلوانيا كار مي‏كرد، به كشف مهم ديگري نائل آمد. او گاز سمي و مرگ‏آور اكسيد كربن را از احتراق ناقص زغال، بنزين يا هر سوخت ديگر با اكسيژن كشف كرد كه درجهان علم داراي ارزش زيادي است. وي هم‏چنين درباره جوهر گوگرد، آمونياك و جوهر نمك مطالعات و تحقيقات و آزمايش‏هاي فراواني انجام داد كه امروزه، نتايج اين تحقيقات در علم شيمي داراي اهميت بسزايي مي‏باشند. جوزف پريستلي سرانجام در 7 ژانويه 1804م در 71 سالگي درگذشت.
شارْلْ پِگي، شاعر و نويسنده فرانسوي در هفتم ژانويه 1873م در فرانسه به دنيا آمد. وي در جواني وارد نظام شد اما پس از چندي آن را رها كرد و پس از ورود به دانش‏سراي عالي پاريس، از پايان اين دوره نيز صرف‏نظر كرد. پگي از آن پس به نويسندگي روي آورد و در سال 1900م نشريه دفترهاي دو هفتگي را بنيان گذارد كه انتشار آن تا زمان مرگش ادامه يافت. مطالب اين نشريه شامل انديشه‏هاي مختلف و مباحث گوناگون در قلمرو افكار بود كه با بينشي روشن طرح مي‏گرديد. قدرت خستگي‏ناپذير پگي در القاي فكر و پرخاشگري و حساسيت فراوان و هم‏چنين نظريه‏هايش در سلسله نوشته‏هاي اين دفتر آشكار شده است. پگي براي ادراك عمق و عظمت عالم انساني و عالم هنر، هم با اشارات و كنايات سمبوليسم و نمادگرايى مخالف است و هم با صراحتِ ناتوراليسم كه در آن بيشتر به تقليد دقيق و مو به موي طبيعت پرداخته مي‏شود. مذهب پگي، نوعي مذهب شاعرانه بود بدون قيد و مستقل از هر نوع قانون خشك مذهبي. مسائل مربوط به خدا در وجود پگي با نوعي عرفان آميخته بود. شارل پگي هرچند از جانب بسياري از نويسندگان بزرگ عصر خود تحقير مي‏شد و انتقاد او به كليسا مورد هجوم واقع مي‏گرديد، اما بعدها پيشرو گروهي از نسل جوان گشت و آثارش از مهم‏ترين آثار در طول نيمه اول قرن بيستم به شمار آمد. حتي مقامات دانشگاهي و كليسايى آن را ستودند. شيوه نگارش پگي چنان است كه دست يافتن به انديشه‏هايش را دشوار مي‏سازد. نثرش همراه با تكرار خستگي ناپذيري است كه تازگي و ابتكار فكري او را از چشم عامه مردم، دور نگه مي‏دارد. آثار كامل پگي پس از مرگ او در پانزده جلد منتشر شد و آثار كامل منظوم وي در سال 1941م به چاپ رسيد. شارل پگي سرانجام در پنجم سپتامبر 1914م در چهل و يك سالگي درگذشت.
بوريس نيكالايوويچ زاخودِر، ايران‏شناس معروف روسي در ششم اوت 1898م در يكي از شهرهاي روسيه به دنيا آمد. در يكي از شهرهاي روسيه به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات دبيرستان، در سال 1927م موفق به گذراندن دوره مؤسسه خاورشناسي مسكو شد و سپس دوره دكتراي آن را به پايان رسانيد. زاخودر از 32 سالگي به سمت دانشيار و متصدي كرسي زبان فارسي مؤسسه مسكو تعيين گرديد و در سال 1934م به موزه تمدن‏هاي خاوري منتقل شد. وي هم‏زمان براي تصدي كرسي تاريخ قرون ميانه دانشگاه مسكو دعوت گرديد. زاخودر در كنار تدريس، به كارهاي تحقيقاتي خود ادامه داد و در عين حال، نخستين دوره دروس رشته مطالعاتي تاريخ قرون وسطي در شرق را بنيان نهاد و در همين زمينه اولين مولّف كتب درسي تاريخ ملل خاور نزديك و خاورميانه در قرون ميانه بود.زاخودر هم‏چنين موفق شد شعبه مشرق زمين در دانشگاه مسكو را در سال 1944م ايجاد نمايد و خودْ متصدي كرسي تدريس در آن شود. فعاليت‏هاي گسترده زاخودِر در رشته شرق‏شناسي در آثارمتنوع وي نمايان مي‏باشد. دانش نامه دكتراي او تحت عنوان خواجه نظام‏الملك شرحي درباره تاريخ سلطنت سلجوقيان، وي را در شمار محققان درآورد. هرچند دايره علايق علمي زاخودِر متنوع بود، ولي بررسي تاريخ قرون وسطاي كشورهاي خاورميانه و آسياي مركزي را در اولويت تحقيقاتِ خود قرار داد. علاوه بر مسائل اداري جنبه تاريخي، زاخودر به مسائل ميراث مدني و فرهنگي كشورهاي خاور زمين هم توجه مي‏كرد. از اين رو يك سلسله مقالات و گزارش‏هايى درباره مظاهر برجسته و نامدار تمدن و فرهنگ خاور زمين مانند ابوعلي سينا، فردوسي و... به نگارش درآورد. زاخودر از جمله مورخان و شرق‏شناساني بود كه به نحوي پسنديده به مهم‏ترين مسائل تاريخ و ادبيات جهان واقف بود و اين معلومات را با توانايى خود براي حل بغرنج‏ترين مسائل تاريخي خاورزمين مورد استفاده قرار داد. وسعت معلومات او اجازه مي‏داد كه با تبحر خودْ در بحث درباره مسائل مربوط به خاور نزديك و دور شركت كند و ضمن تدريس تاريخ عمومي قرون ميانه، كنفرانس‏هايى علمي و درسي درباره مسائل قرون وسطايي مشرق زمين ايراد نمايد. از زاخودر آثار متعدد ديگري نيز بر جاي مانده كه تاريخ قرون وسطي در شرق، تاريخ ايران در قرون وسطي و مجموعه خزري از آن جمله‏اند. بوريس زاخودِر، سرانجام در هفتم ژانويه 1960م در 62 سالگي در مسكو درگذشت.
پس از آن كه در سال 1970م، حكومت قانوني كامبوج با يك كودتاي نظامي با حمايت امريكا سرنگون شد، پول پوت رهبر خِمرهاي سرخ و يارانش كه از حمايت چين برخوردار بودند، از اين فرصت استفاده كرده و با گسترش نفوذ خود، به تدريج كنترل بخش بزرگي از روستاهاي كامبوج را به دست گرفت. با تضعيف ارتش كامبوج در سال 1975م كه به خاطر فرار سربازان شدت يافت، خِمِرهاي سرخ پنوم پن، پايتخت كامبوج، را تصرف كردند. تصرف پنوم پن از طرف خِمرهاي سرخ، سرآغاز فاجعه‏اي بود كه نه تنها در قرن بيستم، بلكه در طول تاريخ بشري، نظير آن ديده نشده است. مشخصه بارز حكومت پول پوت، استفاده از روش‏هاي خشونت‏آميز و كوچ دادن اجباري مردم شهرها به روستاها و محو هر گونه آثار و نشانه تمدن به بهانه اجراي همه اصول كمونيسم بود. در اين ميان افرادي كه كمترين مقاومتي از خود نشان مي‏دادند كشته مي‏شدند به‏طوري كه پول پوت، و خِمرهاي سرخ در مدت كمتر از چهار سال حكومت بر كامبوج، حدود 2 ميليون نفر از مردم، به خصوص اتباع ويتنامي‏تبارِ كامبوج را كشتند. چنين فاجعه‏اي با توجه به نسبت جمعيت شش ميليوني كامبوج، در دوران زمام‏داري هيچ يك از جباران ديگر تاريخ سابقه ندارد. از اين رو، ارتش ويتنام نيز به بهانه حفظ جان اتباع خود، به كامبوج حمله برد و حكومت پول پوت را در هفتم ژانويه 1979م سرنگون كرد. با وجود اين، خِمِرهاي سرخ به مبارزه مسلحانه خود در قسمت‏هايى از كشور عليه دولت مركزي ادامه دادند. پول پوت پس از سقوط از قدرت، در جنگل‏هاي شمال اين كشور ساكن شد. وي در سال 1995م دچار سكته شد و قسمتي از بدن او فلج گرديد. پول پوت در اين هنگام براي اينكه ثابت كند از قدرت او چيزي كاسته نشده است بر خشونت خود به زيردستان خود در گروه خمرهاي سرخ، افزود و همين خشونت بيش از حد او، باعث نارضايتي اطرافيانش شد. در نتيجه عليه وي شوريدند و او را به دادگاه تحويل دادند. با اين حال پول پوت پس از دستگيري، قتل عام مردم را، خدمت به بشريت دانست و از آن اظهار پشيماني نكرد. لازم به ذكر است كه در تمام دوران حكومت پول پوت، تنها دولت چين بود كه از اين دولت خون‏ريز حمايت مي‏كرد.