جهان پهلوان ؛ خودكشي يا شهادت؟ (2)






مردم ايران در سوگ تختي قهرمان

ساعت يازده صبح روز دوشنبه 18 دي ماه 46 خبر شهادت تختي برق‌آسا در سراسر تهران پخش شد. مردم بدون در اختيار داشتن هيچ وسيله ارتباطي جز تلفن اين خبر دردناك را دهان به دهان و گوش به گوش به يكديگر مي‌رساندند. ديري نپاييد كه صدها نفر از مردم كوچه و بازار به سوي پزشك قانوني به حركت درآمدند، دانش‌آموزان مدارس را ترك گفتند، دانشجويان كلاسها را تعطيل كردند و به خيابانها ريختند. در حدود ساعت 3 بعدازظهر هزاران نفر از مردم تهران پزشك قانوني را محاصره كرده بودند و از يكديگر درباره علت مرگ تختي سؤال مي‌كردند.
هيئت حاكمه ايران،‌بر آن بودند پيش از آنكه مردم خبردار شوند، جنازه تختي را به گورستان برسانند و به خاك بسپارند، از اين رو در آن روز خبر مرگ او را از رسانه‌هاي گروهي پخش نكردند. ليكن اين خبر برق‌آسا در سراسر تهران پيچيد و مردم را به خيابانها كشانيد.
در ساعت 5 بعدازظهر پليس تهران جنازه تختي را شتاب زده در آمبولانس گذارده روانه گورستان كرد. در محل خروجي پزشك قانوني، هجوم مردم به طرف آمبولانس چنان شديد بود كه آمبولانس را از حركت بازداشت. پليس وارد عمل شد و به هر نحوي بود آمبولانس را از دست مردم رها ساخت و به سرعت به طرف ابن بابويه حركت كرد. در ابن بابويه نيز مأموران انتظامي، از نزديك شدن مردم به غسالخانه و ديدن جنازه جلوگيري كردند. در هنگام دفن نيز پافشاري مأموران براي بازداشتن مردم از ديدن جنازه شديد بود و سرانجام پيش از آنكه مردم بتوانند دريابند كه چه حادثه‌اي رويداده است، جنازه تختي را در گور نهادند و روي آن را پوشاندند.
آن گاه كه جسد تختي به گورستان برده مي‌شد، نخست چند نفر شعار "تختي ما كشته شد" را زمزمه كردند و به تدريج اين شعار همگاني شد و همه آنهايي كه در تشييع جنازه آن شهيد شركت كرده بودند، اين شعار را تكرار مي‌كردند.
برخورد مرموزانه دولت با اين حادثه و شتابي كه در به خاك سپردن او از خود نشان دادند و پافشاري مأموران انتظامي در دور كردن مردم از جنازه آن مرحوم بدگماني مردم را نسبت به دولت در اين جريان بيشتر كرد و آن گاه كه روزنامه‌ها گزارش‌هاي ضد و نقيضي درباره چگونگي مرگ او درج كردند، اين بدگماني زيادتر شد و رفته رفته ملت ايران دريافت كه تختي قهرمان با توطئه‌اي حساب شده و از پيش طرح‌ريزي شده ساواك به شهادت رسيده است. و اين حقيقت در مراسم يادبود و گرامي‌داشت تختي از طرف گويندگان متعهد با اشاره مطرح شد و بيشتر پرده‌ها را بالا زد.
ساواك گزارش داد كه:
"فخرالدين حجازي واعظ غيرمعمم در مسجد ارشاديه قلهك مطالبي در مورد مرگ تختي اظهار داشته و عنوان نموده كه تختي با اين همه قدرت جسماني امكان نداشته از نظر روحي تا اين حد ضعيف باشد و تلويحا نتيجه‌گيري نموده كه وي را كشته‌اند ... رحمةالله ياوري ... طلبه مدرسه بروجردي كرمانشاه در مجلس ختم غلامرضا تختي كه از طرف دانش‌آموزان دبيرستان محمدرضا شاه كرمانشاه برگزار شد، اظهاراتي كه مفهوم آن عدم خودكشي تختي بوده ايراد نموده است ... روز جمعه 22/10/46 در يكي از مساجد تهران يك واعظ در روي منبر بعد از اشاره به اينكه انتحار از نظر اسلام و شرع و عرف پسنديده نيست گفته تختي چون باتقوا و جوانمرد بود خودكشي نكرده بلكه وي را كشته‌اند، همان شب واعظ مزبور دستگير شد..." (6)
مردم در هر كوي و برزن از شهادت تختي به دست ساواك گفتگو مي‌كردند و خودكشي تختي را قاطعانه و بدون كوچكترين ترديد، دروغ مي‌دانستند و اظهار نظر مي‌كردند:
"تختي بچه نبود كه بر سر يك مقدار اختلافات جزيي خانوادگي دست به خودكشي بزند، او يك قهرمان بود و اگر زنش بد بود طلاقش مي‌داد، برخي ديگر مي‌گفتند: تختي از همه چيز زندگي به خاطر هدفش گذشت و با توجه به محبت شديدي كه به مادرش داشت بعيد به نظر مي‌رسيد كه به خاطر مادرش هم شده به اين كار دست بزند،‌ حتما او را در جاي ديگري مسموم كرده‌اند و بعد جسدش را به هتل آتلانيك آورده‌اند..."
در مراسم شب هفت تختي چند نفر با هم درباره مرگ تختي به طور خصوصي صحبت مي‌كردند. يكي از آنان اظهار داشت: "اين مملكت كه من مي‌بينم هر كس حرف حسابي بزند فورا هلاكش مي‌كنند و عنواني پوچ برايش مي‌تراشند. تختي اين همه مدال و افتخار براي ايران كسب نمود، آيا سزايش اين بود كه او را مخفيانه بكشند و بنويسند از دست زنش خودكشي كرده كه مردم فكر كنند حتما زنش فاسد بوده است؟! تف بر اين بي‌شرمي ...
طبق اظهار آقاي اميري نامه‌رسان جمعيت شير و خورشيد، همسر تختي را، در آرامگاه آن شهيد ديده كه مي‌گفته: تختي عزيز به تو گفته بودم اينها بالاخره تو را مي‌كشند... عده‌اي از روحانيان به مسجد جامع آمده بودند، شيخ نجات اظهار داشت: خانم من با چند نفر زن به مجلس ترحيم تختي رفته بودند،‌زن تختي در حاليكه گريه مي‌كرد گفت: چندي قبل تختي گفت به من پيشنهاد شده كه از عقيده خود دست بردارم يا مرا از بين خواهند برد...
راننده تاكسي در حالي كه عكس تختي را بر شيشه ماشين خود زده بود اظهار داشت او فرد مسلماني بود و كسي كه قرآن مي‌خواند، خودكشي نمي‌كند. چون جزء‌ جبهه ملي بود از طرف دولت او را كشته‌اند...
يك كارگر خط لوله نفت ري در قهوه‌خانه جنب انبار نفت ري اظهار مي‌داشت كه تختي خودكشي نكرده و در كشتن او دولت دست داشته است ....
اكبر پيغامي كارگر خبازخانه سيمان تهران در مورد فوت تختي اظهار داشت خبر مرگ تختي را آن طوري كه در روزنامه‌ها چاپ و منتشر ساختند نبوده و اشخاصي در قتل او دست داشته‌اند... به طور كلي در بين مردم شايع است كه تختي به دستور اعليحضرت و والاحضرت غلامرضا به وسيله سازمان امنيت به قتل رسيده است ..." (7)
دانشجويان دانشكده صنعتي پلي‌تكنيك تهران نيز با پخش اعلاميه‌اي "از دست دادن غلامرضا تختي را به عموم طبقات"‌تسليت گفته بودند و با آوردن شعري شهادت تختي به دست رژيم را گوشزد كرده بودند آن شعر چنين است:
"هر شب ستاره‌اي به زمين مي‌كشند و باز اين آسمان غم‌زده غرق ستاره‌هاست"
پذيره شگرف و گسترده مردم در مراسم گرامي‌داشت تختي و موج خشم آنان عليه رژيم شاه كه دست به خون آن جهان پهلوان آلاييد، ساواك را سخت به وحشت افكند و بر آن داشت كه با اشاعه هر چه بيشتر "خودكشي تختي"!‌و تكيه روي اين نكته كه خودكشي در اسلام حرام است، از محبوبيت تختي در ميان توده‌هاي مسلمان بكاهد و شخصيت او را پايين آورد! از اين رو، رييس ساواك دستور داد:
"توجه روزنامجات و مردم بايد جلب شود كه طبق موازين شرعي و قرآن خودكشي قتل نفس است، اين آيه قرآن را پيدا كنيد و مقالاتي در اين مورد نوشته شود" .(8)
به دنبال آن، روزنامه‌هاي وابسته و قلم به دستان جيره‌خوار هر يك به نوبه خود در مورد خودكشي تختي قلمفرسايي كردند و آن جهان پهلوان شهيد را با اتهام دروغي و ساخته دست ساواك محكوم ساختند و كوشيدند كه با اين توطئه اذهان را آلوده كنند و از محبوبيت تختي در ميان مردم بكاهند!
مجله مكتب اسلام كه زير نظر آقاي سيدكاظم شريعتمداري ديگر عوامل دارالتبليغ اداره مي‌شد، پيرايه بي‌مايه ساواك درباره شهادت تختي را چنين انعكاس داد:
"در ماه گذشته غلامرضا تختي با يك تصميم شتابزده‌اي خودكشي كرد، اين كار او بي‌شك كار غلط بود و ما اميدواريم كه جوانان مسلمان هرگز از اين عمل سرمشق نگيرند..."
مجله مكتب اسلام ضمن "نقل سطوري چند درباره زندگي شرافتمندانه او از جرائد و مجلات تهران" در پايان مقاله خود چنين آورده است:
"ما از خودكشي او بسيار متأسفيم و اميدواريم كه جوانان ورزشكار ايراني اخلاق نيك او را سرمشق خود قرار دهند و هرگز به خاطر مشكلات زندگي به دنبال خودكشي نروند" (9)
ليكن با وجود اين گونه جوسازي‌ها و سمپاشي‌ها عليه تختي شهيد،‌هر روز كه از شهادت او مي‌گذشت، شور و احساسات مردم بيشتر برانگيخته مي‌شد و نفرت و انزجار توده‌ها نسبت به مسببين قتل او فزوني مي‌يافت. اعلاميه‌ها و تراكتهايي پي در پي در تهران و شهرستانها، پيرامون شهادت تختي نشر مي‌شد،‌در يكي از آن تراكتها مي‌خوانيم:
دشمنان خون قلب ما را ريختند تا شعله زندگي ما را خاموش سازند اما در رگهاي ملتها، خون كافي هست كه باز هم فرياد خود را به آسمان برساند".
در تراكتي كه از طرف دانشجوها، پخش شده بود مي‌خوانيم:
"شهادت قهرمان بزرگ ملي را به عموم هموطنان خصوصا دانشجويان تسليت عرض مي‌نماييم.
دانشجويان دانشگاه ملي ايران"

تظاهرات مردمي در سوگ تختي

روز شنبه 23/10/46 كه مصادف با هفتمين روز شهادت تختي بود،‌ جمعيت انبوهي در آرامگاه ابن‌بابويه اجتماع كردند و براي شادي روح آن شهيد، طلب آمرزش نمودند و نشان دادند كه دروغ‌پراكني‌هاي ساواك و دستگاه‌هاي تبليغاتي وابسته به رژيم شاه نتوانسته مردم را بفريبد و به آنان بباوراند كه تختي خودكشي كرده است. مردم در اين مراسم يك صدا فرياد مي‌زدند:"دروغ شاخدار سال خودكشي قهرمان"
دانشجوهاي دانشگاه‌هاي تهران، پلي‌تكنيك، ملي و صنعتي در مراسم هفت تختي فعالانه شركت كردند و هر يك عكس تختي را سر چوبي كوبيده با خود حمل مي‌كردند و در صفي منظم به طرف آرامگاه ابن‌بابويه رفتند. آنها شعار مي‌دادند:
"اي دشمن خائنين،‌اي تختي مبارز
مرگ بر دشمنانت
درود بر روانت
تختي قهرمان
دشمن خائنين بود
مرگ بر دشمنانش
درود بر روانش
اي عزيز فاطمه تختي بود مهمان تو
جان ما قربان تو"
مقامات دولتي در اين مراسم كه از اوج تظاهرات شركت كنندگان عليه رژيم،‌ سخت به وحشت افتاده بودند، در صدد برآمدند كه هر چه زودتر، پايان مراسم را اعلام كنند و شركت كنندگان را متفرق سازند،‌از اين رو، به وسيله بلندگو مرتب از مردم درخواست مي‌شد كه آرامگاه را ترك كنند و متفرق شوند،‌ليكن دانشجوها مشتهاي خود را گره كرده فرياد مي‌زدند: خفه شو، خفه شو!‌ در اين موقع يكي از دانشجوها، سخنراني كرد و در اين سخنراني اظهار داشت:
"... تختي يگانه رادمرد مبارز ايران را نمي‌دانم مستقيم، يا غيرمستقيم، كشتند... خلاصه ما دانشجويان دانشگاه‌ها با تمام ملت ايران هم عقيده و مي‌گوييم كه تختي قهرمان در راه آزادي شهيد شد ولي تختي نمرده است بلكه هميشه در قلب فردفرد ملت ايران به خصوص دانشجويان زنده است و ملت ايران راه تختي عزيز و مرام او را دنبال خواهد كرد..."
آن گاه يك گوينده روحاني به نام احمدي به سخنراني پرداخت و شهادت تختي را به عموم شركت كنندگان و ورزشكاران تسليت گفت و درباره نقش اسلام در مبارزه با ظلم و ظلمه صحبت كرد و اظهار داشت كه اسلام يك دين انقلابي است و مسلمان بايد انقلابي باشد.
آن گاه نماينده دانشجويان به سخنراني پرداخت و براي شادي روح تختي يك دقيقه سكوت اعلام كرد. با پايان سخنراني او شركت‌كنندگان به طرف در خروجي راه افتادند و همگي شعار مي‌دادند:
"سلام بر خميني،‌درود بر مصدق،‌درود بر فاطمي، فاطمي فاطمي راهت ادامه دارد".
آن گاه كه شركت كنندگان از آرامگاه بيرون رفتند، اين شعار به گوش مي‌رسيد: "مسير ما مجلس قانونشكن" و آن گاه شعار دادند: "مرگ بر اين دولت قانونشكن" و تظاهركنندگان با اين شعار و شعار "سلام بر خميني درود بر مصدق" به سوي تهران راه افتادند.
از ديگر شعارهاي آن روز مردم در آن مراسم چنين بود:
"ديكتاتور نابود است
استبداد محكوم است
مرگ بر اين ديكتاتور پوسيده
تختي شهيد گشته تا مرگ قاتلينش از پا نمي‌نشينيم
تختي به تو سوگند كه ما راه تو آييم
خميني بت‌شكن خدا نگهدار تو بميرد بميرد دشمن خونخوار تو
خميني بت‌شكن ملت تو را مي‌خواهد
اسراييل نابود است
فلسطين پيروز است
ويت‌كنگ پيروز است
جانسون نابود است
مسير ما مجلس قلابيه
مسير ما مجلس قانون‌شكن"
تظاهركنندگان در ميدان شوش مورد حمله پليس و كماندوها قرار گرفتند، مأموران نظامي و انتظامي با باتون و قنداق تفنگ به ضرب و جرح مردم پرداختند و شماري را نيز دستگير كردند. دستگيرشدگان در شكنجه‌گاه‌هاي ساواك طبق معمول زير شكنجه‌هاي وحشيانه قرار گرفتند و شماري از دانشجويان را به جرم افشاگري درباره شهادت تختي، روانه سربازخانه كردند.
آنچه در اين تظاهرات مردمي بيش از هر چيز ديگر جلب نظر مي‌كند، آگاهي، موقع‌شناسي و استفاده شايسته از فرصتها از طرف مردم مسلمان ايران در آن روز مي‌باشد، كه با وجود خفقان شديد و استقرار حكومت وحشت و ترور، مردم از فرصتي كه دست داده حداكثر بهره‌برداري را مي‌كنند و نه تنها جنايت رژيم شاه درباره تختي را برملا مي‌سازند، بلكه با شعارهاي كوبنده و انقلابي پشتيباني و وفاداري خود را از امام امت،‌ بار ديگر اعلام مي‌كنند. و تنفر و انزجار خود را از دولت قانون‌شكن ابراز مي‌دارند. با شعار "مرگ بر ديكتاتور پوسيده"‌نفرت خود از شاه را نيز مي‌نمايانند و موضع خود را در برابر اشغالگران فلسطين، جنايتكاران ويتنام رزمندگان فلسطين و ويت‌كنگ نيز نشان مي‌دهند و كوتاه سخن آنكه در مراسمي كه به مناسبت چهلمين روز شهادت يكي از عزيزان ملت برگزار مي‌گردد ملت بيدار و روشن‌ضمير ايران، از فرصت استفاده كرده سياست درون‌مرزي و برون‌مرزي خود را به نمايش مي‌گذارند و به رژيم شاه مي‌فهمانند كه تبليغات شبانه‌روزي و توطئه‌هاي همه جانبه آن رژيم نتوانسته است ملت ايران را از راه، خط و انديشه اسلام و امام دور سازد و به بي‌تفاوتي، سردي و سستي بكشاند.
رژيم شاه ادعا داشت كه تختي خودكشي كرده و ساواك در مرگ او دست نداشته است،‌بنابراين، چند سؤال در اينجا مطرح مي‌شود:
1. تختي براي خودكشي چرا به هتل "آتلانتيك" كه هتلي لوكس و يكي از مراكز فعاليت ساواك بوده است و از پشت، به حياط يكي از ادارات ساواك راه داشته است (10) مي‌رود و چه نيازي به سكونت در آن هتل دارد؟ آيا در منزل خود در تهران، در باغ خود در شمال، و يا در گوشه‌اي از بيابان دور دست،‌و يا در دل كوهي نمي‌توانست سم بخورد و خود را از بين ببرد؟ با آنكه تختي فرزند كوه و صحرا است؟
2. با در نظر گرفتن آنكه مردم از اول با خبر خودكشي تختي با شك و ترديد روبرو شدند چرا روزنامه‌هاي دولتي و وابسته نتوانست گزارش صحيح و درستي از جريان به اصطلاح خودكشي تختي ارائه دهد تا بتواند شك و ترديد مردم را برطرف كند؟‌ و برعكس در گزارشات خود دچار آن چنان تناقض‌گويي آشكار و رسوايي شد كه به سوءظن و ناباوري مردم دامن زد؟ آيا گزارشات ضد و نقيض روزنامه‌هاي وابسته به رژيم شاه در مورد مرگ تختي، بازگو كننده اين حقيقت نيست كه جريان به آن صورتي كه رژيم شاه و رسانه‌هاي گروهي وابسته به آن ادعا مي‌كردند نبوده است؟
3. چرا رژيم شاه پيش از آن كه خبر خودكشي تختي را رسما اعلام كند برنامه خاك‌سپاري او را با شتاب هر چه بيشتر به مرحله اجرا گذارد؟ و جسد او را به دست خانواده او نداد؟ و حتي از نشان دادن جسد او به آنان خودداري كرد؟
4. عده‌اي از آنان كه جسد تختي را در غسالخانه ديده بودند،‌ نقل كردند كه پشت سر تختي شكاف برداشته و در بدنش آثار ضرب و جرح نمودار بوده است. (11)
5. چرا ساواك دستور جمع‌آوري عكس‌هاي تختي را در سراسر كشور صادر مي‌كند و حتي پس از گذشت حدود سه سال از شهادت او وقتي مي‌بيند عكس او در سالن ورزش دانشگاه شيراز نصب شده است،‌دستور مي‌دهد: "به نحوي كه دخالت ساواك افشا نگردد نسبت به برداشتن عكس غلامرضا تختي از سالن فوق اقدام نمايند".
رژيم شاه پس از گذشت چند سال از شهادت تختي،‌ از عكس او وحشت دارد و در صدد برمي‌آيد كه آن عكس را دور از چشم مردم بربايد آيا از خود او وحشت ندارد؟ و آيا در دوران زندگي آن قهرمان،‌در صدد برنمي‌آيد كه او را دور از چشم مردم بربايد و از بين ببرد؟ و چراهاي ديگري كه به خوبي روشن مي‌كند، تختي قهرمان به دست آدمكشان ساواك به شهادت رسيده است.
متن دستور ساواك در مورد برداشتن عكس تختي از سالن ورزش دانشگاه شيراز چنين است:
"خواهشمند است دستور فرماييد به نحوي كه دخالت ساواك افشا نگردد نسبت به برداشتن عكس غلامرضا تختي از سالن فوق اقدام و نتيجه را به اداره كل اعلام نمايند. ضمنا بهتر است مسئولين دانشگاه در جريان قرار گيرند و از آن طريق اقدام گردد".
مدير كل اداره سوم، مقدم

پي نوشت :

6 . پرونده غلامرضا تختي، جلد 3، سند شماره 19، 44، 58.
7 . گزيده‌هايي از گزارشات ساواك درباره نظريه‌هاي مردم پيرامون شهادت تختي.
8 . پرونده شهيد تختي، جلد 3، سند شماره 71.
9 . مجله مكتب اسلام، شماره 3، سال نهم، صفحه 58 بهمن ماه 1346.
10 . قهرمان ملي جهان پهلوان تختي، صفحه 55.
11 . قهرمان ملي جهان پهلوان تختي،‌صفحه 57.

منبع:مركز اسناد انقلاب اسلامی