این جملات به چشم ما بسیار آشناست و حتماً روی در و دیوار محله خودمان یا جاهای دیگر، آن‌ها را بارها دیده‌ایم و خوانده‌ایم: «لعنت خداوند بر پدر و مادر کسی که در اینجا زباله بگذارد»، «لعنت خداوند بر پدر و مادر کسی که ماشین خود را جلوی درب پارک کند» و جملاتی از این قبیل. جملاتی که حس منفی شدیدی به انسان می‌دهد و البته روی مخاطبان احتمالی‌اش هم تأثیر بسیار کمی دارد، چون معمولاً در همان نقطه‌ای که این جملات نوشته‌شده، تعداد قابل‌توجهی کیسه‌زباله قرار دارد و ماشین‌ها پارک کرده‌اند بدون اینکه شماره تماسی پشت شیشه گذاشته باشند!!
 
اما در مقابل شاید دیده باشید صاحب‌خانه‌هایی را که به جای این جملات، از جملات دیگری استفاده کرده‌اند: «رحمت خداوند بر پدر و مادر کسی که زباله‌های خود را اینجا نگذارد» و «از اینکه ماشین خود را جلوی درب منزل پارک نمی‌کنید، از شما ممنونیم». جملاتی که علاوه بر حس آرامش خوبی که به انسان می‌دهد، معمولاً بیشتر هم اثر می‌گذارد، مگر روی افرادی که به هیچ صراطی مستقیم نیستند و فقط با جریمه می‌شود به راهشان آورد.
 
استفاده از هرکدام از این دو مدل جمله، به ویژگی‌های شخصی و ذاتی استفاده‌کنندگان از آن‌ها برمی‌گردد و با دیدن همین جملات می‌شود پیش‌بینی کرد که اگر کسی با این افراد حضوراً روبرو شود، با چه شخصیت و اخلاقی مواجه خواهد شد.
 
دسته اول کسانی هستند که احتمالاً تندی و عصبانیت در اخلاقشان موج می‌زند و خدا رحم کند به کسی که ازقضا درحالی‌که دارد زباله‌اش را در مکان موردنظر می‌گذارد یا ماشینش را پارک می‌کند، با صاحب‌خانه مواجه شود! اما دسته دوم انسان‌های آرام و بااخلاقی هستند که اگر مجرم در صحنهٔ جرم با آن‌ها مواجه شود، احتمالاً تحت‌تأثیر اخلاق مهربان و خوب آن‌ها قرار می‌گیرد و از اشتباهش ابراز پشیمانی می‌کند.
 

آثار و برکات خوش‌اخلاقی

البته تأثیرات و برکات خوش‌اخلاقی خیلی بیشتر از این است و در آموزه‌های دینی ما نیز روایات متعددی پیرامون این مسئله وارد شده است. امام باقر علیه‌السلام در حدیثی کوتاه و زیبا فرموده‌اند:
 
إِنَّ أَکْمَلَ الْمُؤْمِنِینَ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً؛
کامل‌ترینِ مؤمنین ازنظر ایمان، افرادی هستند که خوش‌اخلاق‌تر هستند.[1]
 
این ایمان کامل، اثرات واقعی خود را در قیامت نشان می‌دهد. همان‌طور که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرموده‌اند:
 
مَا یُوضَعُ فِی مِیزَانِ امْرِئٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَفْضَلُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ؛
در روز قیامت، در ترازوی سنجش اعمال انسان، چیزی سنگین‌تر از خوش‌اخلاقی قرار داده نمی‌شود.[2]
 
همچنین ایشان در حدیث دیگری در بیان ارزش این ویژگی اخلاقی ارزشمند فرموده‌اند:
 
إِنَّ حُسْنَ الْخُلُقِ یَبْلُغُ بِصَاحِبِهِ دَرَجَةَ الصَّائِمِ الْقَائِمِ؛
خوش‌اخلاقی، صاحب خود را به درجهٔ انسان روزه‌داری که شب‌ها را به عبادت قیام می‌کند، می‌رساند.[3]
 
خوب است بدانید افراد جاهلی که می‌گویند انجام واجبات و ترک محرمات آن‌قدرها مهم نیست و باید انسان در رفتار با دیگران اخلاقش خوب باشد و انصاف داشته باشد و این قبیل صحبت‌ها، به همین احادیث استناد می‌کنند. همان‌هایی که درک درستی از دین ندارند و فکر می‌کنند که قرار است آن‌ها برای دین چهارچوب تعیین کنند، نه دین برای آن‌ها.
 
ناگفته مشخص است که تمامی این احادیث نشان‌دهندهٔ ارزش این ویژگی اخلاقی است، نه اینکه بخواهد ارزش آن را از انجام واجبات بیشتر معرفی کند. البته در بعضی فرمایشات معصومین علیهم‌السلام به این مسئله تصریح‌شده تا دیگر جای شک و شبهه‌ای باقی نماند. یکی از یاران امام صادق علیه‌السلام نقل می‌کند که امام به من فرمود:
 
مَا یَقْدَمُ الْمُؤْمِنُ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَمَلٍ بَعْدَ الْفَرَائِضِ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی مِنْ أَنْ یَسَعَ النَّاسَ بِخُلُقِهِ؛
انسان مؤمن بعد از انجام واجبات، عملی محبوب‌تر از اینکه با مردم خوش‌اخلاق باشد به پیشگاه خداوند متعال نمی‌آورد.[4]
 

فرصت خوش‌اخلاق شدن

پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله از این فراز از خطبه شعبانیه، شروع به اشاره به بعضی از رفتارهای اجتماعی می‌کنند. اولین ویژگی اخلاقی که ایشان به آن اشاره می‌فرمایند و برای آن آثار ویژه‌ای بیان می‌کنند، خوش‌اخلاقی است:
 
أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ حَسَّنَ مِنْکُمْ فِی هَذَا الشَّهْرِ خُلُقَهُ کَانَ لَهُ جَوَازٌ عَلَی الصِّرَاطِ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْأَقْدَامُ؛
ای مردم! هر کس از شما که در این ماه اخلاق خود را نیکو کند، این کار برای او جواز عبور از پل صراط است در [روز قیامت] روزی که پاها در آن می‌لغزد [و هر کس از روی پل صراط بلغزد، در جهنم سقوط می‌کند].[5]
 
نکته‌ای که در این فراز قابل‌توجه است، سفارش ایشان به تلاش برای خوش‌اخلاق شده در این ماه است. ماهی که سراسر رحمت و برکت است و خوب شدن در آن آسان‌تر در سایر ایام سال است، زیرا با روزه گرفتن و عبادت و قرائت قرآن، آمادگی انسان برای تغییرات مثبت بسیار بیشتر است. پس باید از این فرصت استفاده کنیم و تمرین کنیم برای تغییر موقت اخلاق‌های ناشایست خود و بعد هم تبدیل این تغییرات موقت، به اخلاق جدید همیشگی.
 
در پایان این قطعه، خوب است از یک نکته مهم غافل نشویم؛ اینکه خوش‌اخلاقی معمولاً به‌عنوان یکی از آداب معاشرت اجتماعی معرفی می‌شود و به همین دلیل است که برخی اوقات می‌بینیم که متأسفانه بعضی افراد این اخلاق را فقط در خارج از خانه و در برخورد با اطرافیان خود دارند؛ و در خانه در برخورد با اعضای خانوادهٔ خود، اخلاقشان آن‌قدر تغییر می‌کند که باورکردنی نیست، گویا از همسر و فرزندان خود طلب‌کارند و باید هرطور شده به آن‌ها ایرادی بگیرند و با آن‌ها تندی کنند.
 
فراموش نکنیم که طبق آموزه‌های دینی ما، خوش‌رفتاری با خانواده یکی از ملاک‌های برتری مؤمنین معرفی شده است. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در حدیثی تأمل‌برانگیز فرموده‌اند:
 
خَیْرُکُمْ خَیْرُکُمْ لِأَهْلِهِ وَ أَنَا خَیْرُکُمْ لِأَهْلِی؛
بهترینِ شما کسی است که با خانوادهٔ خود خوب‌تر [و خوش‌اخلاق‌تر] باشد؛ و من بهترینِ شما هستم [زیرا] در برخورد با خانواده خودم [بهترین رفتار را دارم].[6]
 
در این مسئله فرقی بین زن و مرد نیست و هر دو نفر وظیفه دارند نسبت به همسر و فرزندان خود بهترین رفتار را داشته باشند و خوش‌اخلاق باشند، نه اینکه خوش‌رفتاری و لبخند و مهربانی‌شان مخصوص غیر باشد و در رفتار با یکدیگر نه صبر داشته باشند و نه گذشت و نه مهربانی و نه محبت. برای اینکه اهمیت این مسئله را بهتر بدانیم، این قطعه را با یک حدیث ارزشمند پایان می‌بریم. حدیثی که پیرامون سعد بن معاذ یکی از یاران ویژه پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله است و با دقت در آن، میزان ارزش خوش‌اخلاقی با خانواده به‌خوبی روشن می‌شود.
 

داستان سعد بن معاذ

عده‌ای خدمت حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله مشرف شدند و عرض کردند: ای رسول خدا! سعد بن معاذ رحلت کرده است. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله [وقتی خبر درگذشت سعد را شنید] همراه اصحاب خود برخاستند، [و به طرف منزل سعد حرکت کردند] و درحالی‌که در تکیه‌گاه بودند، امر کردند تا سعد را غسل دهند؛ وقتی غسل به پایان رسید و حنوط [و واجبات مربوط به میت] انجام شد، او را کفن کرده و به‌سوی تابوتش حرکت دادند. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله با پای‌برهنه و بدون عبا و ردا، جنازه را تشییع می‌کرد و گاهی طرف راست و گاهی طرف چپ تابوت را می‌گرفت تا آنکه کنار قبرش رسیدند.
 
آنگاه حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله داخل قبر شد و او را در لحد گذاشته و خشت‌ها را جدا کرده و چید. می‌فرمود: «به من سنگ بدهید»، «به من گِل بدهید» و با آن‌ها میان خشت‌ها را پر کرد [و کار دفن را تماماً انجام فرمودند]؛ رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله چون از این کار فارغ شد و خاک بر روی سعد ریختند و قبر را مرتب کردند فرمود: «می‌دانم که پوسیدگی به این قبر می‌رسد، اما پروردگار دوست دارد بندهٔ خدا وقتی کاری را انجام می‌دهد، در آن محکم‌کاری کند؛‌وقتی حضرت از مرتب‌کردن قبر فارغ شد و خاک به روی آن ریختند، مادر سعد گفت: «بهشت بر تو گوارا باد.» حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «ای مادر سعد! بر چیزی که گفتی مطمئن نباش».

رسول خدا بعد از دفن سعد، بازگشت و مردم نیز برگشتند و عرض کردند: ای رسول خدا! ما امروز از شما کارهایی را درباره سعد مشاهده کردیم که تابه‌حال درباره هیچ‌کس دیگر ندیده بودیم، [یکی اینکه] بدون ردا و کفش به دنبال جنازهٔ سعد حرکت کردید! فرمود: فرشتگان آسمان بدون کفش و ردا به تشییع‌جنازه سعد آمده‌اند، من هم به آن‌ها تأسی کردم.

عرض کردند: شما گاهی جانب راست و گاهی جانب چپ تابوت را می‌گرفتید! فرمود: دست من در دست جبرئیل بود، هر طرف را که او می‌گرفت من نیز می‌گرفتم. عرض کردند: شما دستور دادید که سعد را غسل دهند و خودتان بر جنازه‌اش نماز خواندید و برای او لحد قرار دادید؛ و بعد از آن فرمودید که «قبر، بدن سعد را فشار داد!» [آیا ممکن است چنین شخصیتی با این همه احترام و جایگاه، فشار قبر داشته باشد؟!] حضرت فرمود: «آری! چون سعد با اهل منزلش کمی بداخلاقی داشت».[7]

بعد از خواندن این حدیث، جای تردید نمی‌ماند که اگر خدای‌نکرده با خانواده خود دچار بداخلاقی هستیم، باید از فرصت ماه رمضان استفاده کنیم برای تغییر آن؛ و البته حواسمان باشد که هرچند این حدیث در مورد مردی به نام سعد بود؛ اما در این مسئله تفاوتی بین آقایان و خانم‌ها وجود ندارد. فرصت باقی‌مانده از ماه خدا را از دست ندهیم...


پی‌نوشت:
[1]. اصول کافی، جلد 2، صفحه 99، حدیث 1.
[2]. اصول کافی، جلد 2، صفحه 99، حدیث 2.
[3]. اصول کافی، جلد 2، صفحه 103، حدیث 18.
[4]. اصول کافی، جلد 2، صفحه 100، حدیث 4.
[5]. أمالی شیخ صدوق، صفحه 94، حدیث 4.
[6]. من لا یحضره الفقیه، جلد ‌3، صفحه 555، حدیث 4908.
[7]. أمالی شیخ طوسی، صفحه 427، حدیث 12.