فرهنگ و زندگي کوثري و تکاثري (قسمت دوم)

نويسنده:حجه الاسلام سيد محمدرضا علاء الدين




اشاره:

درقسمت اول اين موضوع، واژه تکاثر، ريشه هاي بروز تکاثر (حس افزون طلبي) و عوارض و ضايعات تکاثر در مسائل اجتماعي،اقتصادي و اخلاقي مطرح گرديد. اکنون در قسمت دوم اين موضوع به نشانه هايي از زندگي تکاثري از جمله تفاخر (فخرفروشي) پرداخته و آنگاه به بررسي چند گزاره اخلاقي در زندگي و فرهنگ تکاثري مي پردازيم.

چکيده:

زندگي دنيا و همه امکانات آن از مدت عمرآدمي، مواهب و نعمات خدادادي، نيرو و فکر و ابزارها و تعليمات و تجربه هايي که دراختيار آدمي قرار گرفته است، مزرعه اي است براي آخرت و تجارت گاهي است که در صورت معامله صحيح حداقل سود آن دست يابي به نعيم جاودانه بهشت مي باشد. براين اساس آيات وحياني قرآن کريم و تعليمات قرآني، مردم را به معرفت يابي هوشيارانه و عاقبت انديشانه نسبت به دنيا و آنچه درآن است دعوت نموده تا با چنين آگاهي و شناختي زندگي خود را وسيله ي فراهم ساختن کمالاتي سازد که از او خواسته شده و به خير و سعادتي جاودانه رهنمود کند که براي او فراهم شده است و از آنچه مايه ي بدبختي و بد عاقبتي و سقوط به اسفل السافلين است دوري گزيده و نجات يابد. قرآن کريم دو نوع فرهنگ و زندگي را پيش روي مخاطبان خود ترسيم نموده است. قرآن کريم، اين دو زندگي را در برابر بشريت در پرده هائي زنده چنان مصور مي سازد که سراسر جان آدمي را تحت تأثير قرار مي دهد و همه ي قلب را مجذوب حقايق آن مي سازد. در اين مقاله نشانه هائي از زندگي تکاثري همچون لهو و لعب، فخر فروشي به يکديگر و نازيدن به فزوني اموال و ساير چيزهائي که سبب ساز تفاخر است مطرح گرديده و چند گزاره اخلاقي از زندگي و فرهنگ تکاثري مورد بررسي قرارگرفته است.

کليد واژه:

اخلاق، تکاثر، تفاخر، زندگي، فرهنگ

نشانه هاي زندگي تکاثري:

زندگي تکاثري زندگاني است که آدمي آن را همچون هدفي اصلي در نظر مي گيرد يعني يک زندگي کور و حيواني که تمام تلاش هاي آدمي کسب لذات و تکاثر مالي و مصرف گرائي و تجمل پرستي و زندگي متصف به اين صفات است. قرآن کريم چنين زندگي را اينچنين ترسيم نموده است. ( اعلموا أنما الحياه الدنيا لعب و لهو و زينه و تفاخر بينکم و تکاثر في الاموال و الاولاد) بدانيد که زندگي اين جهان بازي و سرگرمي و آرايشي و فخرفروشي به يکديگر و نازيدن به فزوني اموال و فرزندان است.
انسان در هر مرحله اي از مراحل زندگي دنيوي داراي روحيه و گرايشي متفاوت با مرحله قبل و مرحله بعد است.
1-کودکي: بازي
انما الحيوه الدنيا لعب
2-نوجواني: لهو- اشتغال به کارهاي سرگرم کننده
انما الحيوه الدنيا و لعب و لهو
3-جواني: طالب زينت و خود نمائي
انما الحيوه الدنيا و لعب و لهو و زينه
4-ميان سالي: تفاخر و فخر فروشي به ديگران
انما الحيوه الدنيا ... و تفاخر بينکم
5-پيري و کهنسالي: تکاثر در اموال و اولاد
انما الحيوه الدنيا و تکاثر في الاموال و الاولاد
انسان موجودي فزون طلب، زياده خواه، حريص بر اموال و فرزندانش در دوران پيري مي باشد و اين امر حکايت از تکاثر طلبي انسان دارد. آيات 32 سوره انعام، 38 و 69 سوره توبه، 103 و 104 سوره کهف گرفتاران زندگي تکاثري را اينچنين معرفي نموده اند.
بازي خوردگاني که سرگرم بازي دنيا شده اند.
دنيا طلباني که نعمت زودگذر و ناپايدار دنيا را بر نعمت هاي پايدارجهان آخرت ترجيح مي دهند.
ضرر ديدگاني که در عين زيان ديدن به کارهائي مي پردازند که سودي براي آنها ندارد.
رسول گرامي اسلام (ص) فريب خوردگان تکاثر طلب دنيا را فاقد عقل و شعور و علم دانسته اند (مجلسي،محمد باقر، بحار الانوار، ج73، ص 122).
و امام علي (ع) تکاثر طلبان تفاخر پيشه را به سواراني خفته تشبيه نموده که کاروانشان در حرکت است و آنگاه بيدار مي شوند که تباه شده اند و همه چي خود را از دست داده اند (نهج البلاغه، 1115 (عبده) 165/3).
قرآن کريم يکي از نشانه هاي بارز زندگي تکاثري را تفاخر مي داند (و زينه و تفاخر بينکم) زندگي تجملي و تفاخري که مملو از کبر،اسراف، غرور و نفاق و طغيان گري و حيوان گرائي است، زندگي است که از مسيرحق و عدالت منحرف و از جاده انسانيت و فضيلت به دور و از ميانه روي فرا رفته و فناپذير شده و پژمردگي و تباهي سراسر آن را فرا گرفته است و دلبستگان آن دچار بي خردي، کوري دل و سستي دين و سقوط در ظلمات شده و مي شوند.

تفاخر:

تفاخر يکي از نشانه هاي زندگي تکاثري است. تفاخر به معني مباهات کردن در اموري مانند مال و مقام (راغب اصفهاني، مفردات، ص 627، (واژه فخر) و نيز خود را بزرگ وانمود کردن است. (لسان العرب، ج10، ص 198( واژه فخر) قرآن کريم زمينه هاي تفاخر را اينچنين بر شمرده است. برخورداري از نعمت و ثروت زياد بدون ظرفيت هاي روحاني، ايماني و اخلاقي، جهالت، خود پسندي و عجب، دنيا خواهي، ريا کاري، شرک، قدرت زياد و کثرت فرزند و همراهي شيطان با آدمي که اين امور منشأ، زمينه و خيزشگاه تفاخر و فخر فروشي به ديگران است.

زمينه هاي تفاخر :

با بررسي ترجمه و تفسير آيات (حديد-20و23)، (هود-10)، (کهف-39،37،34،35و42)، (قصص-76و79)، (تکاثر- 1 تا 5)، (نساء- 36و38)، (لقمان-18)، (فصلت- 15)، (زخرف- 51)، (سبأ- 36و38) وزمينه هاي ايجاد تفاخر مشخص مي گردد.
1-بهرمندي از نعمت: ( و لئن اذقناه نعماء بعد ضراء مسته ... انه لفرح فخور) (هود- 10)
2-بهره مندي از ثروت زياد: ( ان قارون کان من قوم موسي ... لا تفرح ان لا يحب الفرحين...) ( قصص- 76و79)
3-جهالت ريشه برتر نمائي: (الهاکم التکاثر * حتي زرتم المقابر) ( تکاثر-1 تا5)
4-خودپسندي و عجب: ( ان الله لا يحب من کان مختالا فخورا) (نساء- 36)
5-دنيا خواهي: ( اعلموا أنما الحياه الدنيا لعب و لهو و زينه و تفاخر بينکم) (حديد- 20)
6-ريا: ( و الذين نيفقون اموالهم رئاء الناس) (نساء- 36و38)
7-شرک:(و اعبدوا الله و لا تشرکوا به شيئا...) ( نساء-36)
8-بهره مندي از قدرت زياد: ( فأما عاد فاستکبروا في الارض بغيرالحق) (فصلت -15)
9-بهره مندي از کثرت فرزند: ( و قالوا نحن اکثراموالا و اولادا و ما نحن بمعذبين) ( سبا- 35)
10-همراهي شيطان با آدمي: (و من يکن الشيطان له قرينا فساء قرينا) (نساء- 38)

انواع تفاخر:

قرآن کريم در آيات متعدد به ذکر انواع تفاخر پرداخته است. با بررسي ترجمه و تفسير آيات (هود- 10و 27)، (شعراء- 105و111)، (کهف- 32و34)، (تکاثر- 1و2)، (سباء- 35)، (کهف- 34)، (فصلت- 15)، (قصص- 76و79)، (مريم- 73)، (توبه- 19)، (حديد-23)، (مومنون-101)، (بقره-200)،انواع تفاخر مشخص مي گردد.
1-تفاخر به اشرافيت: (فقال الملا الذين کفروا من قومه...) ( هود- 27)
2-تفاخر به ملک و باغ: (و اضرب لهم مثلا رجلين جعلنا لاحدهما جنتين من اعناب...) ( کهف -32و34)
3-تفاخر به ثروت: (و نادي فرعون في قومه قال يا قوم..) (زخرف 51و 53)
4-تفاخر به جمعيت: (الهاکم التکاثر* حتي زرتم المقابر) (تکاثر 1و2)
5-تفاخر به فرزند: ( انا اکثر منک مالا و اعز نفرا) ( کهف-34)
6-تفاخر به قدرت: ( ام انا خير من هذا الذي هو مهين و لا يکاد يبين) (زخرف 51و 52)
7-تفاخر به گنج ها و فلزات ارزشمند: (و آتيناه من الکنوز ما ان مفاتحه لتنوا بالعصبه) ( قصص- 76و79)
8-تفاخر به مردگان: ( الهاکم التکاثر*حتي زرتم المقابر) (تکاثر- 1و2)
9-تفاخر به موقعيت اجتماعي: (قال الذين کفروا للذين آمنوا اي الفريقين خير مقاما) ( مريم- 73)
10- تفاخر به نعمت هاي زودگذر: ( و لا تفرحوا بما آتاکم و الله لا يحب کل مختالا فخورا) (حديد- 23)
11-تفاخر به نياکان: ( فإدا فضيتم مناسککم فاذکروا الله کذکرکم آباءکم او اشد ذکرا) (بقره- 200)
12- تفاخر به خدمات اجتماعي: (اجعلتم سقايه الحاج و عماره المسجد الحرام) (توبه- 19) ( مراجعه به تفسير نور الثقلين، ج1،ص 198، روايت امام محمدباقر (ع)).

آثار تفاخر:

قرآن کريم آثار شوم و نفرت انگيز تفاخر را نيز در آيات متعدد مطرح نموده است. با بررسي ترجمه و تفسير آيات
(تکاثر- 1و2)، (نساء- 36و37)، (حديد-23و24)، (مريم- 73)، (لقمان-18)، (کهف-42،34،37و43)، (قصص- 76،79و81)، (سبا- 34و35) آثار تفاخر در صحنه زندگي فردي و اجتماعي انسان مشخص مي گردد.
1-اعراض از ياد خدا: ( فإدا فضيتم مناسککم فاذکروا الله کذکرکم آباءکم او اشد ذکرا) ( بقره- 200).
2-اعراض از ياد آخرت: (الهاکم التکاثر* حتي زرتم المقابر) (تکاثر 1و2)
3-تاثيرناپذيري از قرآن و تلاوت آن: (و اذا تتلي عليهم آياتنا بينات قال الذين کفروا ...) ( مريم- 73)
4-کتمان فضل خدا: (و يکتمون ما آتاهم الله من فضله) (نساء 36و37)
5-کفران نعمت: (و يامرون الناس بالبخل و يکتمون ما آثارهم الله) ( نسا- 36و37)
6- محروميت از محبت خدا: (ان الله لا يحب من کان مختالا فخورا) (نساء -36)
7-ممانعت از پذيرش دعوت انبياء: (و ما ارسلنا في قريه من نذير الاقال مترفوها انا بما ارسلتم به کافرو) (سبا 34و 35)
8-محروميت از نصرت خدا: ( و لم تکن له فئه ينصرونه من الله و ما کان منتصرا) ( کهف- 43)
9-خروج از ايمان و دخول در کفر: ( و هو يحاوره اکفرت بالذي خلقک من تراب)
10-ممانعت از احسان و انفاق: ( و بالوالدين احسانا... ان الله لا يحب من کان مختالا فخورا) (نساء- 36)
11-نابودي ثروت و گرفتاري به فقر و بدبختي: (ان قارون کان ... فخسفنا به و بداره الارض) (قصص- 81)
12-گرفتاري در شهوات و هوس هاي دنيائي: (اعلموا أنما الحياه الدنيا لعب و لهو و زينه و تفاخر بينکم (حديد- 20)
13-گرفتاري به رذائل اخلاقي:
الف) بخل ورزي: (الذين يبخلون و يأمرون الناس بالبخل) (حديد 24)
ب) تکبر:(و لا تصعر خدک للناس (لقمان- 18)
ج) غرور: ( ولا تمش في الارض مرحا ان الله لا يحب کل مختالا فخورا) (لقمان-18)
يکي از مصاديق زندگي تکاثري اخلاق رذيله متکاثران است. زندگي و فرهنگ متکاثران و تفاخر کنندگان چنان دستخوش انحراف، پژمردگي و سقوط مي گردد که با هرکس روبرو گردند حيله اي در نظر گيرند و با تکبر، فخر فروشي، نفاق، ستمگري و طغيانگري به غصب، سرقت و دزدي و فزون طلبي پرداخته و بر روح خود چهره اي حيواني بپوشانند.
امام صادق (ع) خصوصيات اخلاقي و رفتاري متکاثران مترف را اينچنين ترسيم نموده است: ( دنيا همچون پيکره اي است که سر آن تکبر است و چشم آن حرص و گوش آن طمع و زبان آن ريا و دست آن شهوت و پاي آن خود پسندي و دل آن غفلت بود آن نبود و حاصل آن بي حاصلي است. پس هر کس آن را دوست بدارد کبر را از آن به ارث مي برد و هر کس آن را بپسندد حرص و آز بهره اش مي شود و هر کس آن را بجويد به طمع افتد، و هر کس ستايشگر آن باشد به ريا گرفتار گردد، و هر کس خواهان آن شود خود پسندي بر جانش چنگ زند و هر کس دل به آن خوش و آرام دارد غفلت بر او چيرگي يابد و هر کس دلباخته ي متاعش گردد او را هماره مفتون سازد و هر کس (ثروت) آن را گرد آورد و بدان بخل ورزد او را به جايگاه خويش يعني دوزخ کشاند.

بعضي از خصوصيات اخلاقي متکاثران:

تکبر: تکبر از ماده کبرو آن حالتي در انسان است که بر اثر خودپسندي، خويش را برتر از ديگران ببيند. (راغب اصفهاني، مفردات، ص 697، (واژه کبر) امام علي (ع) مردم را نسبت به اين رذيله اخلاقي هشدار داده و فرموده اند: مبادا به شرف و تبار و حسب و نسب و ثروت، خود را برتر از ديگران بدانيد و علت فقر و محروميت محرومان و ضعفا را از خدا بدانيد. (سيد رضي،نهج البلاغه، صفحات 785و 786)
امام صادق (ع) فرموده اند: کسي که در خود نسبت به ديگران برتري ببيند از مستکبران و خود بزرگ نمايان است (کليني، اصول کافي، جلد8، ص 128). با بررسي آيات 27 هود، 32 تا 35 کهف، 146 اعراف، 38 نساء، 76و 78 قصص، 75و 76 صاد زمينه هاي تکبر مشخص مي گردد. قرآن کريم در اين آيات وحياني اشرافيت، بهره مندي از امکانات و نعمات بدون داشتن ظرفيت ايماني، تکذيب آيات خدا، همراهي با شيطان، علم بدون تهذيب و بدون ياد آخرت، غفلت از آيات و ياد خدا، نژاد پرستي و تعصب جاهلانه را به عنوان زمينه هاي پيدايش و استمرار تکبر قلمداد نموده است. همچنين خداوند تبارک و تعالي در آيات 1و2و75 تا 77 صاد، 34و 35 غافر، 146 اعراف، 60 زمر،61و 62 اسراء، 27 هود، 12 و 13 اعراف و 75 آل عمران به ذکر آثار تکبر پرداخته و آثاري همچون خروج از جنت،اسراف، اعراض از آيات خدا، افتراء به خدا، انتقام جوئي،بخل ورزي و ترويج آن، تحقير مومنان، تضييع حقوق مردم، تمرد،جدال، حق ناپذيري، ختم قلب، خيانت، ريا، گناه و گمراهي از مهم ترين آثار تکبر و خود پسندي و غرور دانسته است.
انفاق:به معني دو روئي، پوشاندن کفر و آشکار کردن ايمان، کسي را که به نفاق متصف است منافق مي گويند. خداوند در قرآن کريم در آيات زيادي به منافقان و نفاق اشاره کرده است. قرآن کريم در سوره بقره آيات 142، 138، 14و 143 سوره نساء، 67 توبه ، 4 منافقون، نشانه هاي نفاق و منافقون را مشخص نموده است.
قرآن کريم منافقين را افرادي بي شخصيت، ميان تهي و مثل مجسمه هاي بي روح و وابسته و مترسک هاي فريبکار که هميشه سرگردان و متغير و راهنماي باطل و فساد هستند معرفي نموده است. مرض نفاق از جمله امراض متکائران مترف است. در قرآن آمده است: ( سيقول لک المخلفون من الاعراب،شغلتنا اموالنا و اهلونا فاستغفرلنا يقولون بافواههم ماليس في قلوبهم) (سوره فتح-آيه 11)
( به زودي اعراب مختلف که در جهاد با تو شرکت نداشتند به تو خواهند گفت: محافظت از اموال و خانواده ما را مشغول کرد. پس براي ما آمرزش طلب و آنها به زبان هايشان چيزي را مي گويند که در دل هايشان نيست ( و آن را قبول ندارند)
همچنين در قرآن آمده است: ( يا ايها الذين آمنوا لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذي کالذي ينفق ماله ء رئاء الناس و لا يومن بالله و اليوم الاخره فمثله کمثل صفوان عليه تراب فاصابه وابل فترکه صلدا) (بقره-آيه 264)
( اي کساني که ايمان آورده ايد صدقات خود را با منت نهادن و آزردن باطل نکنيد مانند آن کساني که مالش به ريا براي خود نمائي به مردم انفاق مي کند ولي به خدا و روز واپسين ايمان ندارد و (مثل چنين منافقي مثل سنگ سخت و صافي است که خاکي اندک بر آن نشسته باشد پس باران تند و درشتي به آن برسد و آن سنگ را بدون خاک و گياه واگذارد)
صدقه و انفاق او نظير خاکي است که باران آن را مي شويد و ريا کاران منافق به چيزي از آنچه کسب کرده اند دست نمي يابند.
ستمگري و طغيان گري: متکاثران ستمگران ظالمي هستند که يا در حق خود و يا به ديگران ظلم مي کنند. قرآن کريم ستمکاري آنها را اينچنين ترسيم نموده است: ( و دخل جنته و هو ظالم لنفسه) (کهف آيه 35) و آن مرد توانگر به باغ خود وارد شد و او در حق خود ستم مي کرد و (ان الله لا يظلم الناس شيئا و لکن الناس انفسهم يظلمون) (يونس آيه 44)
خصوصيت ديگر متکاثران طغيان گري است (کلا ان الانسان ليطغي ان راه استغني) (علق آيات 6و7) و (فلما من طغي و آثر الحياه الدنيا فان الجحيم هي الماوي) (نازعات 37 و 38)
خداوند اين ستمگران طغيانگر را غرق در نعمت مي کند و آنها را در مرحله استدراج قرار مي دهد و آنها با غفلت ورزي، قدر ناشناسي، کفران نعمت و حق ناگذاري، نعمات خداوندي را تبديل به نغمت نموده و اسباب سقوط خود را فراهم مي نمايند.
شاد خواري (مترفي): از ديگر خصوصيات اخلاقي و رفتاري متکاثران شاد خواري مترفي است منظور از شاد خواري مترفي زندگي در ناز و نعمت (مرفهان بي درد) است که اموال به دست آورده از راه غصب، اجحاف و سرقت رابا اسراف و اتراف هزينه نموده و با جاه طلبي تمام به تجمل و ترويج آن مي پردازند. از جمله نتايج چنين زندگي مخالفت با انبياء و صالحان و زير بار حرف حق نرفتن مي باشد.
در قرآن کريم آمده است: (و ما ارسلنا في قريه من نذير الا قال مترفوها انا بما ارسلتم به کافرون و قالوا نحن اکثر امولا و اولاد و ما نحن بمعذبين) ( سوره سبا، آيات 34و 35)
در هيچ شهري بيم دهنده اي (پيامبري) را به رسالت نفرستاديم مگر اينکه شاد خوران (مترفين و مرفهين بي درد) گفتند ما به اين دين که براي ابلاغ آن آمده ايد اعتقاد نداريم و گفتند: ما اموال و فرزندان بيشتري داريم و ما عذاب نخواهيم شد.
در ارتباط با نحوه جمع آوري مال و منال توسط شاد خوران مترف احاديث متعددي آمده است که از آن جمله امام صادق (ع) فرمودند: ( انما وضعت الزکاه اختباراً لاغنياء و معونه لفقراء)
اگر (توانگران و مرفهان) زکاه اموال خود را بدهند هيچ مسلماني فقير و نيازمند نخواهد ماند و امام حسن عسگري (ع) فرمودند: (اغنياؤهم يسرقون زاد الفقراء) يعني اغنياء با احتکار،با اجحاف، با گران فروشي و با کم فروشي زاد و توشه فقرا را سرقت مي کنند و حقوق آنها را ضايع مي نمايند. اصولا تحصيل اموال حرام نتيجه اي جز گرايش به اخلاق و کردار حرام نخواهد داشت.

نتيجه :

با تکيه بر آيات قرآن و روايات معصومين (ع) فرهنگ و زندگي تکاثري و عوارض آن ارائه شده تا با شناخت نشانه هاي فرهنگ و اخلاق تکاثري از گرايش و پردازش به آن اجتناب نموده و نيرو و فکر و ابزار و تعليمات و تجربه هاي خود را براي کسب و تحصيل فرهنگ و زندگي کوثري بکار گيريم که نتيجه آن سعادت و خوشبختي دنيا و آخرت انسان خواهد بود. نتايج کاربردي اين بحث بدين ترتيب است:
1-شناخت اخلاق رذيله ناشي از فرهنگ و زندگي تکاثري
2-آسيب شناسي اخلاق رذيله فرهنگ و زندگي تکاثري
3-تهذيب و تزکيه خود از اخلاق رذيله فرهنگ و زندگي تکاثري
4-جايگزيني فرهنگ و زندگي کوثري در اخلاق فردي و خانوادگي و اجتماعي
1-قرآن کريم
2-ابن منظور، محمدبن مکرم، لسان العرب، نشر دارالاحياء التراثا لعربي، 1412ق
3-اخوان حکيمي (محمدرضا، محمد، علي) الحياه (ترجمه احمد آرام) انتشارات دليل ما، 1384
4-العروسي الحويزي، علي بن جمعه، تفسير نور الثقلين، قم، اسماعيليان، 1412
5-راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، نشر ذوي القربي، 1426ق، چاپ پنجم
6-سيد رضي، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، قم، چاپ چهارم، 84.
7- صدر، سيد محمدباقر، مکتب الاعلام الاسلامي، قم، 1375ش.
8-طباطبائي، سيد محمدحسين، تفسير الميزان، بنياد علمي و فکري علامه طباطبائي، چاپ پنجم، 1376.
9- کليني، محمدبن يعقوب، اصول کافي، دارالکتب الاسلاميه، آخوندي، قم، 1387.
10-مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، دارالاحياء التراث العربي، چاپ سوم، 1403ق.
11-مصباح يزدي، محمدتقي، اخلاق در قرآن، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ اول، 1376.
12-هاشمي رفسنجاني، اکبر، فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، قرآن،قم ،بوستان کتاب ،1386.
منبع:نشريه کوثر،شماره 32