بد اخلاقی پاشنه آشیل نظام ما

آنچه ابتدا لازم است ذکر شود؛ حضور چهل میلیونی در این انتخابات بود که این رقم بیش از 85% جمعیت دارای شرایط شرکت در انتخابات را تشکیل می داد. این رخداد در نوع خود در جهان کنونی بی نظیر بوده، اما مع الاسف، به رغم آیات و روایات بسیاری (1) که در خصوص شکر منعم بوده و امام خمینی نیز آن را به عنوان احکام فطری دانسته و عمل به مقتضای آن را واجب می شمرند (1).

متاسفانه عده ای که به سختی می توان گفت درد دین داشته  و یا خواهان ثبات و استقرار نظام اسلامی ایران باشند، با پیروی از هواهای نفسانی به جای شکر منعم، کفران نعمت کردند و این شربت خوشگوار را به کام خوبان تلخ کرده و آن را به جام شرابی تبدیل و صرف بد مستی دشمنان نمودند.

تنها کسی که به سپاس و پاسداشت این نعمت بزرگ قد علم نمود، قافله سالار نظام اسلامی و قلیلی از بندگان سپاسگزار خدا بودند که صدای سپاس و شکر آنان نیز در این موج فزاینده کفران نعمت به سختی به گوش می رسید، در اینجا جا دارد که یادآور شویم آنانکه داعیه اداره این کهن مرز و بوم  اسلامی را دارند باید به پیروی از رهبر فرزانه انقلاب ، پیش از هر عملی خود را مجلّی و مزین به صفت شکر منعم نمایند و چنانچه خود را به این صفت نیکو آراستند؛ مرتکب کفران نعمت نمی شوند و به پیروی از هوای نفس، اقدام نمی نمایند و بدینسان بسیاری از مشکلاتی که هم اکنون حادث شده، رخ نمی داد و نمایانگر نمی شد.

اما متاسفانه ، عده ای که به سختی می توان گفت درد دین دارند و خواستار ثبات و استقرار نظام اسلامی ایران هستند با پیروی از هواهای نفسانی به جای شکر منعم، کفران نعمت کردند و این شربت خوشگوار را به کام خوبان تلخ کرده و آن را به جام شرابی تبدیل و صرف بد مستی دشمنان نمودند.
 

ناسزاگویی و شماتت

ناسزاگویی و شماتت ؛ ساز و کاری است که در این ایّام از گروههای متقابل سر می زند و رفته رفته افزون گردیده و هر یک ، دیگری را  به بدی یاد می کند. در ناسزاگویی کافی است نظری به روایات زیر بیفکنید.

امام صادق علیه السلام می فرمایند: همانا دشنام گوئی و بد زبانی و هرزه گوئی از نفاق و دوروئی است.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به عایشه فرمود: اگر برای دشنام صورت و مثالی بود مثال و صورت زشتی می‏بود.

سماعه گوید: خدمت امام صادق علیه السلام مشرف شدم، آن حضرت بدون مقدمه به من فرمود: ای سماعه این چه رفتاری بود میان تو و شتربانت؟ بپرهیز از دشنام گوئی و عربده کشی و لعنت گوئی. گفتم: به خدا سوگند اگر من چیز ناروائی گفته باشم به خاطر ستمی‏ است که شتردار بر من روا داشته است، امام فرمود: اگر او بر تو ستم کرده تو هم با او (در فحش و فریاد) برابر آمدی، این کارها از روش من نیست و شیعیانم را هم به آن دستور نداده‏ام استغفار کن و دیگر از این کارها نکن، گفتم: استغفار می‏کنم و دیگر چنین کاری را نمی‏کنم.

امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند دوست می‏دارد شخص با حیای بردبار و بی‏نیاز عفیف را، آری و خداوند دشمن می‏دارد دشنام گوی بد زبان را.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در سفارشهای خود به علی علیه السلام فرمود: یا علی! بزرگترین جهاد این است که انسان صبح کند و در نیت و قصدش نباشد که بر کسی ستم کند ای علی! هر که مردم از زبانش بترسند از اهل آتش باشد، یا علی! بدترین مردم کسی است که مردم از ترس دشنام و شرارتش احترامش کنند، یا علی! بدترین مردم کسی است که آخرتش را به دنیایش بفروشد و بدتر از او کسی است که آخرتش را به دنیای غیرش بفروشد.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوند حرام کرده است بهشت را به کسی که دشنام گو، بد زبان، و کم حیاء بوده و باکی نداشته باشد که چه می‏گوید و در باره‏اش چه می‏گویند اگر اصل او را بررسی و پی‏جوئی کنی از شرکت شیطان زاده شده . سؤال شد: مگر شیطان در زایش مردم شرکت می‏کند؟ حضرت فرمود: آیا سخن خدا را نخوانده‏اید که می فرماید: و شرکت کرد با ایشان در اموال و فرزندانشان.[3]

امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند دوست می‏دارد شخص با حیای بردبار و بی‏نیاز عفیف را، آری و خداوند دشمن می‏دارد دشنام گوی بد زبان را.

پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در وصیت خود به علی علیه السلام فرمود: یا علی! خداوند بهشت را حرام کرده بر کسی که دشنام گو و بد زبان باشد و توجه و باکی نکند که چه می‏گوید و در باره‏اش مردم چه می‏گویند یا علی! خوشا بحال کسی که عمر طولانی کند و عمل نیکو انجام دهد. [4]

متاسفانه می بینیم جبهه گیری ها به داخل خانه ها کشیده شده و هر گروه طرفدارانی دارد که در مواجهه با یکدیگر گاه تا مرز تکفیر یکدیگر پیش می روند و چنان به عداوت یکدیگر می پردازند که مسلمان با ترسا و کافر چنان نمی کند.

باید دولت مردان را پیش از صدارت بیازمائیم و همانگونه که زبردستی و تخصص آنان مورد آزمایش قرار می گیرد، پیشتر باید ادب و تربیت آنان مورد لحاظ قرار گیرد که آیا سزاوار صدارتند یا خیر؟

آیا در مواجهه با زیردستان فروتند یا باد صدارت آنان را به این سو و آن سو می کشد؟

عدالت محورند، مهرورزند، با فقیران اهل مدارا هستند یا خیر، اهل تبعیضند؟ اگر چنان آزمونی برگزار نشود زبردستی و مهارتشان نیز به پشیزی نمی ارزد و اگر هیچیک را نداشتند و فقط تملق گوی پر حرف بودند که بدا بحال ما !!!

بد نیست به ذکر اتفاقی که دیروز در یکی از بانک های تهران افتاد و خود ناظر آن بودم اشاره نمایم :  زن به ظاهر فقیری که در پشت باجه ای ایستاده بود، منتظر دریافت مبلغ درخواستی بود.

کارمند نیز پول ها را مرتب می کرد تا به او بپردازد. مبلغ زیادی نبود، در همین اثنا، مرد به ظاهر  پولداری وارد بانک شد، چکش به سرعت نقد شد و مبلغ درخواستیش در یک پاکت تمییز با احترام کامل و با تراولهای نو به او پرداخت گردید و هنوز زن بیچاره پولش را دریافت نکرده بود بعد از مدتی ، پول درخواستی زن فقیر ، آماده شد، دسته هایی از پولهای سده گذشته، چرک و چروک و هر یک پاره تر از دیگری!

عمده وجه پرداختی به این صورت بود و چند تراول پرداختی دیگر که آنان نیز کهنه بود! بله کارمند بانک نیز قبل از نشستن پشت باجه باید ادب بیاموزد! تا تبعیض قائل نشود، چه رسد به صدرنشینان که آنان باید مربیان ادب باشند نه مروجان بی ادبی ! در اسلامی که بوق زدن نیز ادب دارد و امام صادق می فرماید از موارد ستم آن است که سواره بر پیاده بانگ زند ، که راه را باز کنید (الطریق)، آیا سزاوار است اخلاق اسلامی اینگونه لگد مال شود؟

در اسلام عزیزی که باید مباهات کرد به چنین مکتبی. هر چیز جای خود را دارد و هر عملی احکام خود را می طلبد. مثلاً اگر  کسی مرتکب ضرر و یا قتل نفس شد ، باید قصاص شود و یا دیه پرداخت نماید، گرچه بخشش نیز به عنوان امتیاز عمده ای مطرح است ، مثلاً اگر شما ضربه ای به صورت و سر کسی وارد نمودی به مقدار سرخی، کبودی و یا خونی که جاری می گردد به میزان هر یک دیه ای مشخص شده است و فرقی بین بالا دست و پایین دست نیست، حکم اسلامی است، که باید اجرا شود، حقی است که باید اداء شود! پیش از آنکه ارتکاب این گونه اعمال از بزرگان و صدرنشینان انتظار نمی رود! بنابراین فرق نمی کند چه کسی سیلی به رخ دیگری بزند و یا سینه اش را زخمی نماید.

حتی هیچکس حق ندارد فردی را مورد بهتان قرار دهد و قذف نماید. اگر چنین کرد، به فرموده قرآن باید حد بر او جاری شود و حتی شهادت او در محاکم قضایی به هیچ وجه مورد قبول نیست، اما در این روزگار می بینیم به یکدیگر بهتان می زنند، در زندگی خصوصی افراد تجسس می کنند، در پی مچ گیری از یکدیگر هستند و این گونه افشاگری ها را نمی توان گفت به جهت تقرب الهی است! بلکه  شیطان را راضی نماید !!

بله، اینک؛ کامها باز است و زبانها می چرخد! هر کس بدون در نظر گرفتن عاقبت کار و بدون هرگونه  دوراندیشی، هر سخنی را به زبان می آورد، عده ای اظهارنظر می کنند بدون آنکه صلاحیت آن را داشته باشند و بدینسان به اغوای مردم پرداخته اند! تنویر افکار که نمی کنند، هیچ! کورسوی هدایت دلها را نیز خاموش می سازند! گویا ماموریت مستقیم از جناب ابلیس دارند که خلق خدا را از جاده حق دور و به ورطه هلاکت اندازند.

شماری از بامدادان تا شامگاهان چون مگسان به این سو و آن سو می روند و در صدد ریختن عرض و آبروی این و آنند!

کافی است مسئله کوچکی رخ دهد، تحلیل هاست که در حول آن می تراود  و جالب آنکه هیچکس خوشبین نیست و اعمال افراد  طبق اندیشه ها و اصول اسلامی بر اساس اصل صداقت حمل به صحت نمی شود ، هیچکس در اندیشه برپایی فضای شور و  شعور و نشاط نیست و اگر صدایی نیز در راستای تلطیف فضا بلند شود در گلو خفه خواهد شد.

به نظر می رسد پاشنه آشیل نظام مقدس جمهوری اسلامی بداخلاقی است. همان بداخلاقی هایی که اکنون به اوج خود رسیده است و چون مردم نیز به بزرگان خود می نگرند، آنان نیز چون بزرگان خود می شوند و اینگونه جامعه به بداخلاقی متّصف می شود.

پس لازم است دولت مردان پیش از ورود در هر جایگاهی آزمون اخلاق دهند و چنانچه رتبه لازم را حائز نگشتند، خود را بسازند، پس آنگاه به عرصه مدیریت وارد شوند و اگر خود ساخته نبوده و ادب لازم اداره جامعه را نداشتند بدانند حتماً به نظام و مردم و عاقبت دنیایی و اخروی خویش ضربات مهلکی وارد ساخته اند.

امیدواریم همه ، به پیروی از پیشوایان بزرگ و معصوممان (سلام الله علیهم) و امام بزرگ انقلاب، خمینی کبیر و رهبری معظم انقلاب اسلامی  (دام ظله العالی)، اخلاق را سر لوحه  زندگی خانوادگی و کاری خود نمایند و بدانیم اگر ادب لازم را مراعات کردیم ، بسیاری از بغض ها به دوستی تبدیل شود و بحران بی مهری به مهر و عاطفه مبدل می گردد .

پی نوشت:
(1)  امام (ره) در بیان شکر منعم در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل می فرمایند : بدان که از فطریاتى که در فطرت همه عائله (خانواده) بشرى به قلم قدرت حق ثبت ، و همه با هم در آن موافق و مشترکند ، تعظیم منعم و ثناى او است ، و هر کس به فطرت پاک و خالص خود رجوع کند ، در مى یابد که تعظیم و محبت منعم در کتاب ذاتش ثابت و ثبت است .
تمام ثناها و تعظیم هائى که اهل دنیا از صاحبان نعمت و موالیان دنیایی خود کنند ، به همین فطرت الهیه است . تمام تعظیم ها و ثناهایی که متعلمان از دانشمندان و معلمان کنند نیز از این فطرت است .
و اگر کسى کفران نعمتى کند یا ترک ثناى منعمى نماید ، با تکلف و برخلاف فطرت الهیه است ، و خروج از غریزه و طبیعت انسانیت است . و لهذا به حسب فطرت ، کافران نعمت(ناسپاسان) را نوع بشر تکذیب و تعییب کنند (معیوب می پندارند) ، و از غریزه ذاتیه انسانیت خارج شمارند ، اینها که مذکور شد ، راجع به شکر منعم مطلق حقیقى و مجازى بود. همانگونه که ملاحظه فرمودید خصلت سپاسگزاری از واجبات فطری انسان است  و ناسپاسی نسبت به منعم حقیقی که همان خدای بزرگ است و  ناسپاسی نسبت به منعم مجازی که  افراد بشر را شامل می شود ، کفر اعظم است و اصغر.
(2)  آیه  شریفه می فرماید: اگر سپاسگزار بودید ، بخشش های خود را بر شما افزون سازم ، اما اگر ناسپاسی کردید ، بدانید که شکنجه من هر آینه دردناک است (سوره ابراهیم آیه 7).
در خصوص سپاسگزاری از منعم بیش از  50 مورد در قرآن کریم یافت می شود ، که نشانگر اهمیت بحث سپاسگزاری است.
[3] . سوره مبارکه اسراء آیه 64
[4] . جهاد النفس وسائل الشیعة-ترجمه صحت، ص: 307 تا ص ص: 311 .