خدمات ايرانيان به فرهنگ اسلامي
خدمات ايرانيان به فرهنگ اسلامي
خدمات ايرانيان به فرهنگ اسلامي
از روزي که ايرانيان، اسلام را پذيرفتند و اين آيين آسماني را با عقل و فطرت خود سازگار يافتند در فراگيري معارف و دستور العمل هايش همت گماردند و تعاليم انسان سازش را در زندگي به کار بردند. از اسلام و آموزه هايش بهره گرفتند و به گسترش و تحکيم معارف اين دين الهي کمک کردند.
به گواه تاريخ و آثار ارزش مند و بر جاي مانده از پيشينيان در ميان اقوام و ملت هاي مختلف هيچ ملتي همانند ايرانيان در گسترش فرهنگ اسلامي نکوشيده اند. و به تعبير شهيد مطهري (ره):
ايرانيان بيش از هر ملت ديگر نيروهاي خود را در اختيار اسلام قرار دادند و بيش از هر ملت ديگر در اين راه صميميت و اخلاص نشان دادند. در اين دو جهت هيچ ملتي به پاي ايرانيان نمي رسد، حتي خود ملت عرب که دين اسلام در ميان آنها ظهور کرد. (1)
ايرانيان مسلمان، در هر قلمروي از حوزه هاي معارف ديني وارد شدند ارزش مندترين آثار فکري و علمي را به جهان دانش عرضه کردند.
در تفسير قرآن کريم: علي بن ابراهيم قمي، شيخ طوسي (صاحب تفسير تبيان) فضل بن حسن طبرسي (صاحب تفسير مجمع البيان)، ملا محسن فيض کاشاني (مؤلف تفسير صافي)، ابوالفتوح رازي صاحب تفسير روض الجنان. سيد هاشم بحراني مؤلف تفسير برهان و ده ها مفسر ديگر.
در حديث، چهره هاي برجسته اي مانند: ثقه الاسلام کليني مؤلف کتاب کافي، شيخ صدوق صاحب کتاب من لا يحضره الفقيه و آثار متعدد ديگر. شيخ طوسي مؤلف کتابهايي چون تهذيب و استبصار، علامه مجلسي مؤلف بحار الانوار. و محدثان بسياري که مجالي براي بيان اسامي و آثار آنان نيست.
در فقه، فقيهاني چون: شيخ طوسي، مقدس اردبيلي، ملا محمد باقر سبزواري، آقا حسين و آقا جمال خوانساري، وحيد بهبهاني، شيخ مرتضي انصاري، آخوند ملا محمد کاظم خراساني، حاج ميرزا حسين نائيني و... .
در فلسفه و حکمت، حکيماني چون: ابن مسکويه رازي، ابو علي سينا، صدر المتألهين شيرازي، شيخ شهاب الدين سهروردي زنجاني، خواجه نصير الدين طوسي، مير داماد، فيض کاشاني، فياض لاهيجي، حاج ملا هادي سبزواري و... .
بزرگاني که اسامي آنها را به عنوان نمونه و با تخصص هاي مختلف بيان کرديم اگر چه از لحاظ زمان و مکان، سبک و سياق بيان، شيوه ها و روش هاي استدلال موضوعات و مفاهيم متنوع و... با يک ديگر فاصله و تفاوت بسيار دارند، ولي هدف والاي اين عالمان بزرگ يکي است و آن فهم حقايق دين و سپس تبيين، تفسير و ترويج معارف و آرمان هاي اسلامي است.
تلاش هاي خستگي ناپذير اين متفکران در طول سده ها و اعصار، به منزله تلاش غواصي مي ماند که در اقيانوس بي کران، به دنبال دست يابي به لؤلؤ و مرجان است و اين غواصان درياي معارف قرآن و حديث هر کدام به ميزان توانايي و تلاش خويش گوهرهاي گران بهاي فکري و معنوي را استخراج و تقديم بشر کرده اند.
از ميدان هاي بسيار وسيعي که با زبان و سبک ويژه اي در حوزه ي فرهنگ اسلامي گشوده شد و امروز يکي از منابع بسيار غني و معرفتي به شمار مي آيد؛ ادبيات و به ويژه شعر و شاعري است.
قرآن و حديث، مايه هاي اصلي ادبيات فارسي را تشکيل مي دهند، زيرا پس از ورود اسلام به ايران بيشترين تأثير را در حيات فردي و اجتماعي مردم اين سرزمين گذاشت.
بارزترين موارد تاثير قرآن و حديث را در سروده هاي شاعران و آثار نويسندگان مي بينيم، تا آن جا که آميختگي شعر و نثر پارسي با مفاهيم اسلامي به گونه اي است که هرگز نمي توان اين امتزاج و اختلاط را از يک ديگر تفکيک کرد چون جدا کردن اسلام از ادب فارسي اولا: غير ممکن است و ثانيا: در صورت امکان و تفکيک ديگر چيزي به عنوان ادب فارسي وجود نخواهد داشت و يا اگر اندکي باقي بماند قدرت تاثير گذاري در جامعه را ندارد.
چه کسي مي تواند منکر شود که شاعران و نويسندگان ايراني در ساخت و ساز جمله ها، انتقال مفاهيم، تنظيم ابيات و اشعار، از اصطلاحات قرآني و حديثي کمک مي گيرند و يا چه کسي از محققان حوزه ادبيات فارسي مي تواند اشعار فردوسي، رودکي، ناصر خسرو، سنايي، عطار، مولوي، نظامي، سعدي، حافظ، جامي و صدها شاعر ديگر را بدون آشنايي با فرهنگ و معارف اسلامي به خوبي بفهمد.
شعر شاعران ايراني در حقيقت تفسيري از معارف اسلامي با زبان شاعرانه و روش اديبانه است چون اکثر آنها بنا به اعتراف خودشان هر چه دارند و هر آن چه به ساحت فکر و فرهنگ ارائه کرده اند از قرآن و حديث بوده است. چنان که ناصر خسرو قبادياني (394- 481) گفته است:
مقرم به مرگ و به حشر و حساب
کتابت زبر دارم اندر ضمير
او در بهره گيري از قرآن کريم مي گويد:
تو هيچ کسي ديدي که آيات قرآن را
جز من به خط ايزد بنمود مسطر
در نفس من اين علم عطاييست الهي
معروف چو روز است نه مجهول و نه منکر
لسان الغيب حافظ شيرازي نيز گفته است:
عشقت رسد به فرياد ار خود بسان حافظ
قرآن زبر بخواني در چارده روايت
در استفاده از قرآن مي گويد:
صبح خيزي و سلامت طلبي اي حافظ
هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
شيخ بهايي، ديوان مثنوي مولانا را چون قرآن مي داند و مي گويد:
من نمي گويم که آن عالي جناب
هست پيغمبر، ولي دارد کتاب
مثنوي او چو قرآن مدل
هادي بعضي و بعضي را مضل
سعدي هم گفته است:
مپندار سعدي که راه صفا
توان رفت جز از پي مصطفي
فردوسي (329- 411) مي سرايد:
اگر خلد خواهي به ديگر سراي
به نزد نبي و وصي گير جاي
گرت زين بد آيد گناه من است
چنين دان و اين راه، راه من است
بر اين زادم و هم بر اين بگذرم
چنين دان که خاک پي حيدرم
برخي مانند «قدامه بن جعفر» و «شمس قيس زازي» و «سکاکي» شعر را کلامي موزون و مقفا که در آن معنايي وجود داشته باشد و بعضي مانند: افلاطون، ارسطو، ابن سينا و خواجه نصير طوسي آن را کلامي مخيل و شورانگيز مي دانند. اما نه موزون بودن به تنهايي مي تواند شرط اصلي باشد و نه خيال انگيزي بلکه براي شناخت واقعي شعر بايد به اين دو عنصر يعني «خيال» و «وزن» عنصر انديشه و تفکر را افزود و گفت: شعر کلامي است موزون که از تلفيق و ترکيب خيال و انديشه به وجود مي آيد. (2)
به تعبير ديگر، شعر سخني است موزون که با خيال همراه باشد و در يکي از قالب هاي شعري عاطفه ي فردي، اجتماعي يا انساني را بيان نمايد. البته اين تعريف بيشتر با شعر سنتي ايران سازگار است تا شعر نيمايي و شعر نو.
از تعريف فوق تفاوت بين نظم و شعر نيز مشخص مي شود، چون هر سخن منظومي را شعر نمي گويند. شعر بايد با تخيل و شورانگيزي همراه باشد. اگر کلام منظوم با خيال آميخته نباشد «نظم» نام دارد. بنابر اين هر شعري نظم هم هست ولي هر کلامي منظومي شعر نيست. ملک الشعراي بهار در اين مورد مي گويد:
شعر داني چيست؟ مرواريدي از درياي عقل
شاعر آن افسون گري که اين طرفه مرواريد سفت
صنعت و سجع و قوافي هست نظم و نيست شعر
اي بسا ناظم که نظمش نيست الا حرف مفت
شعر آن باشد که خيزد از دل و جوشد ز لب
باز در دل ها نشيند هر کجا گوشي شنفت
اي بسا شاعر که او در عمر خود نظمي نساخت
وي بسا ناظم که او در عمر خود شعري نگفت
با توجه به مطالب ياد شده شاعر کسي است که با ذهن بيدار، ذوق سرشار و طبع روان، محتواي فکري و احساسي خود را در قالب يکي از اوزان عروضي مي ريزد و کلامي آهنگين، که با صنايع نظمي و معنوي ادبي، مرصع و مزين گرديده است ارائه مي نمايد.
از منظر آيين آسماني اسلام شعر ابزار و وسيله اي مؤثر براي بيان حقيقت و ابلاغ پيام است. چون کلامي که در قالب هاي هنري و با ظرفيت هاي زيباي شعري، بيان شود به سبب لطافتي که با خود دارد موجب مي گردد تا پيام و محتوا بهتر و سريع تر در ذهن مخاطب بنشيند.
بيان شاعرانه چون نوعي هنر محسوب مي شود هم کشش و جذابيت بيشتري است و هم دوام و عمر طولاني تري را پيدا خواهد کرد، به عنوان مثال اگر حافظ يا سعدي و يا هر شاعري از سخنوران پيشين، مطالب و مفاهيمي که در ذهنشان وجود داشته که آنها را با بيان شعري عرضه نموده اند، در قالب نثر و يا سخنان معمولي ارائه مي دادند، اولا: جذابيت و تاثير لازم را نداشت ثانيا: در چرخه تحولات زمان مطالب آنها از بين مي رفت و دوام و بقايي پيدا نمي کرد. اگر امروز بعد از گذشت چندين سده ديوان حافظ، سعدي، نظامي، مولوي، عطار و فردوسي هم چنان کتاب روز است و هر کدام در ابعاد مختلف آثار تربيتي و فرهنگي فراواني را بر جامعه مي گذارند و به خاطر بيان و قالب هاي هنري است.
رهبر معظم انقلاب آيه الله خامنه اي به همين نکته اشاره کرده و مي فرمايد:
بارها گفته ام که هر پيامي، هر دعوتي، هر انقلابي، هر تمدن و فرهنگي تا در قالب هنر ريخته نشود شانس نفوذ و گسترش ندارد و ماندگار نخواهد بود و فرقي هم بين پيام هاي حق و باطل نيست. (3)
همان طور که گفته شد اسلام به «شعر» به عنوان يک وسيله ي مؤثر مي نگرد. اگر اين وسيله در جهت ترويج حق و عدل، تقويت کمال و جمال انساني به کار گرفته شود، ارزش مند خواهد شد و هر گاه در جهت تقويت باطل و يا ترويج رفتاريهاي شيطاني و بر آشفته ساختن غرايز نفساني بهره گيري شود ضد ارزش و مطرود است.
شخصي نظر پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله را در مورد شعر پرسيد حضرت فرمود: «کلام حسنه حسن و قبيحه قبيح؛ (4) شعر کلامي است که زيباي آن، زيبا و زشت آن زشت است».
شعر پسنديده کلامي نکوست
شعر نکوهيده کلامي است زشت
عطار در مصيبت نامه خود کلام رسول خدا را با بيان شعري ترجمه کرده است و مي گويد:
مصطفي گفته است شعر نام دار
چون سخن هاي دگر دارد شمار
زشت او زشت و نکوي او نکوست
زشت دشمن دار و نيکو دار دوست
شعر اگر حکمت بود طاعت بود
قيمتش هر روز و هر ساعت بود
شعر بر حکمت پناهي يافته است
کو به «يوتي الحکمه» راهي يافته است
«شعر خوب يعني احساسات موزوني که از دماغ پر هيجان و از روي اخلاق عالي تري برخاسته باشد. لغت، اصطلاحات، حسن ترکيب، سجع و وزن و قافيه، صحت يا سقم قواعد و مقررات نظميه اينها هيچ کدام در خوبي و بدي شعر نمي توانند حاکم و قاضي واقع شوند. هر چه هيجان و اخلاق گوينده در موقع گفتن يک شعر يا ساختن يک غزل قوي تر و نجيب تر باشد آن شعر، بهتر و خوب تر خواهد بود.
اساس شعر خوب عمومي احساسات شديد و اخلاق عالي شاعر است... محال است کسي که داراي اخلاق حميده و صفات پسنديده از قبيل: بي طمعي، حريت فکر و عقيده، رحم و عدالت طبيعي، نخوت واستغناي روحي، صحت مزاج و صحت دماغ و امثال اينها نباشد، بتواند شعري بگويد که همه کس آن را خوب بداند.
پس شعر خوب عمومي شعري است که از اثر يک حالت خوب عمومي و يک رشته اخلاق خوب عمومي گفته شده باشد. اين شعر همه وقت و همه جا خوب است مگر در نزد کسي که اخلاق شاعر و احساسات او در نزد آنها پسنديده نباشد.
شعر خوب آن است که خوب تهييج کرده و خوب فهميده شود و خوب به حافظه سپرده شود و خوب ترجمه شود و اين نمي شود مگر اين که در گفتن آن شعر، اخلاق ساده ي عالي، حس و هيجان شديد و سليقه کافي به کار رفته باشد.» (5)
شعري که از فکري والا و دلي مصفا بجوشد و در جهت برکشيدن انسان به عالم بالا، نور افشاني نمايد به تعبير پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله در شمار حکمت قرار دارد؛ «ان من الشعر لحکمه» (6).
زبان شاعري که در خدمت مکارم اخلاقي و زيبايي هاي معنوي باشد کليد گنجينه هاي عرش خداوند است:
«ان لله کنوزا تحت العرش، مفاتيحها السنه الشعراء؛ (7)
براي خداوند در زير عرش گنجينه هايي وجود دارد که زبان هاي شاعران، کليد آن گنجينه ها است».
آن که او بد سرور پيغمبران
گفت در زير زبان شاعران
هست حق را گنج هاي بي شمار
سر اين يک مي نداند از هزار
چرا زبان شاعران متعهد و حقيقت خواه کليد گنجينه هاي الهي نباشد؟ اگر چه به طور مطلق مقايسه ي بين شاعران و اولياي خدا نمي تواند صحيح و منطبق با واقعيت باشد ولي برخي از شاعران به خاطر تعهد، آزادگي، شجاعت، ايمان و عرفان خود به چنان موقعيتي دست يافته اند كه شعرشان از طرف ائمه معصومين عليهما السلام به عنوان منبع معرفت و منشور تربيت معرفي شده است. چنان که حضرت صادق عليه السلام نسبت به شعر شاعر کوفي «سفيان بن مصعب عبدي» فرمود:
«يا معشر الشيعه! علموا اولادکم شعر العبدي فانه علي دين الله؛ (8)
اي همه شيعيان! شعر «عبدي» را به فرزندان خودتان بياموزيد زيرا اشعار او منطبق بر معيارهاي دين خدا است».
امام صادق عليه السلام در مورد منزلت شاعر متعهد و ارزش شعر او مي فرمايد: «من قال فينا بيت شعر بني الله له بيتا في الجنه؛ (9)
هر شاعري که درباره ي ما اهل بيت پيغمبر يک بيت شعر بسرايد خداوند نيز خانه اي در بهشت براي او مي سازد».
علامه ي اقبال پاکستاني، چنين شاعري را وارث پيامبران مي داند:
شعر را مقصود گر آدم گري است
شاعري هم وارث پيغمبري است
بهجتي (شفق) شعر مسئول را اين گونه معرفي مي کند:
شعر مسئول بود حق پرور
نه ستايش گر زور است و نه زر
شعر مسئول پيام است و خروش
از خدا نغمه و از غيب سروش
شعر مسئول حماسي تپش است
بعثت و نهضت و شور و جهش است
شعر مسئول سر افراشتن است
در درون تخم وفا کاشتن است
شعر مسئول جهاد است و تلاش
نه شکم بارگي و حرص معاش
شعر مسئول بت انداختن است
نه ز مداحي، بت ساختن است
در دوران سياه حاکمان ستم گر که اوج مظلوميت خاندان پيامبر بود شاعران شجاع و سخنوران آگاه به پا خاستند و با تيغ تيز زبان به مقابله با ستم گران اموي و عباسي پرداختند؛ شاعراي چون: «کميت»، «فرزدق»، «سيد حميري»، «عبدي»، «منصور غزي»، «ديک الجن» و «دعبل بن علي خزاعي» و... در زمان خود رسالت شاعري را به خوبي انجام دادند و در برابر بي عدالتي ها سکوت را جايز ندانستند.
/س
به گواه تاريخ و آثار ارزش مند و بر جاي مانده از پيشينيان در ميان اقوام و ملت هاي مختلف هيچ ملتي همانند ايرانيان در گسترش فرهنگ اسلامي نکوشيده اند. و به تعبير شهيد مطهري (ره):
ايرانيان بيش از هر ملت ديگر نيروهاي خود را در اختيار اسلام قرار دادند و بيش از هر ملت ديگر در اين راه صميميت و اخلاص نشان دادند. در اين دو جهت هيچ ملتي به پاي ايرانيان نمي رسد، حتي خود ملت عرب که دين اسلام در ميان آنها ظهور کرد. (1)
ايرانيان مسلمان، در هر قلمروي از حوزه هاي معارف ديني وارد شدند ارزش مندترين آثار فکري و علمي را به جهان دانش عرضه کردند.
در تفسير قرآن کريم: علي بن ابراهيم قمي، شيخ طوسي (صاحب تفسير تبيان) فضل بن حسن طبرسي (صاحب تفسير مجمع البيان)، ملا محسن فيض کاشاني (مؤلف تفسير صافي)، ابوالفتوح رازي صاحب تفسير روض الجنان. سيد هاشم بحراني مؤلف تفسير برهان و ده ها مفسر ديگر.
در حديث، چهره هاي برجسته اي مانند: ثقه الاسلام کليني مؤلف کتاب کافي، شيخ صدوق صاحب کتاب من لا يحضره الفقيه و آثار متعدد ديگر. شيخ طوسي مؤلف کتابهايي چون تهذيب و استبصار، علامه مجلسي مؤلف بحار الانوار. و محدثان بسياري که مجالي براي بيان اسامي و آثار آنان نيست.
در فقه، فقيهاني چون: شيخ طوسي، مقدس اردبيلي، ملا محمد باقر سبزواري، آقا حسين و آقا جمال خوانساري، وحيد بهبهاني، شيخ مرتضي انصاري، آخوند ملا محمد کاظم خراساني، حاج ميرزا حسين نائيني و... .
در فلسفه و حکمت، حکيماني چون: ابن مسکويه رازي، ابو علي سينا، صدر المتألهين شيرازي، شيخ شهاب الدين سهروردي زنجاني، خواجه نصير الدين طوسي، مير داماد، فيض کاشاني، فياض لاهيجي، حاج ملا هادي سبزواري و... .
بزرگاني که اسامي آنها را به عنوان نمونه و با تخصص هاي مختلف بيان کرديم اگر چه از لحاظ زمان و مکان، سبک و سياق بيان، شيوه ها و روش هاي استدلال موضوعات و مفاهيم متنوع و... با يک ديگر فاصله و تفاوت بسيار دارند، ولي هدف والاي اين عالمان بزرگ يکي است و آن فهم حقايق دين و سپس تبيين، تفسير و ترويج معارف و آرمان هاي اسلامي است.
تلاش هاي خستگي ناپذير اين متفکران در طول سده ها و اعصار، به منزله تلاش غواصي مي ماند که در اقيانوس بي کران، به دنبال دست يابي به لؤلؤ و مرجان است و اين غواصان درياي معارف قرآن و حديث هر کدام به ميزان توانايي و تلاش خويش گوهرهاي گران بهاي فکري و معنوي را استخراج و تقديم بشر کرده اند.
از ميدان هاي بسيار وسيعي که با زبان و سبک ويژه اي در حوزه ي فرهنگ اسلامي گشوده شد و امروز يکي از منابع بسيار غني و معرفتي به شمار مي آيد؛ ادبيات و به ويژه شعر و شاعري است.
قرآن و حديث، مايه هاي اصلي ادبيات فارسي را تشکيل مي دهند، زيرا پس از ورود اسلام به ايران بيشترين تأثير را در حيات فردي و اجتماعي مردم اين سرزمين گذاشت.
بارزترين موارد تاثير قرآن و حديث را در سروده هاي شاعران و آثار نويسندگان مي بينيم، تا آن جا که آميختگي شعر و نثر پارسي با مفاهيم اسلامي به گونه اي است که هرگز نمي توان اين امتزاج و اختلاط را از يک ديگر تفکيک کرد چون جدا کردن اسلام از ادب فارسي اولا: غير ممکن است و ثانيا: در صورت امکان و تفکيک ديگر چيزي به عنوان ادب فارسي وجود نخواهد داشت و يا اگر اندکي باقي بماند قدرت تاثير گذاري در جامعه را ندارد.
چه کسي مي تواند منکر شود که شاعران و نويسندگان ايراني در ساخت و ساز جمله ها، انتقال مفاهيم، تنظيم ابيات و اشعار، از اصطلاحات قرآني و حديثي کمک مي گيرند و يا چه کسي از محققان حوزه ادبيات فارسي مي تواند اشعار فردوسي، رودکي، ناصر خسرو، سنايي، عطار، مولوي، نظامي، سعدي، حافظ، جامي و صدها شاعر ديگر را بدون آشنايي با فرهنگ و معارف اسلامي به خوبي بفهمد.
شعر شاعران ايراني در حقيقت تفسيري از معارف اسلامي با زبان شاعرانه و روش اديبانه است چون اکثر آنها بنا به اعتراف خودشان هر چه دارند و هر آن چه به ساحت فکر و فرهنگ ارائه کرده اند از قرآن و حديث بوده است. چنان که ناصر خسرو قبادياني (394- 481) گفته است:
مقرم به مرگ و به حشر و حساب
کتابت زبر دارم اندر ضمير
او در بهره گيري از قرآن کريم مي گويد:
تو هيچ کسي ديدي که آيات قرآن را
جز من به خط ايزد بنمود مسطر
در نفس من اين علم عطاييست الهي
معروف چو روز است نه مجهول و نه منکر
لسان الغيب حافظ شيرازي نيز گفته است:
عشقت رسد به فرياد ار خود بسان حافظ
قرآن زبر بخواني در چارده روايت
در استفاده از قرآن مي گويد:
صبح خيزي و سلامت طلبي اي حافظ
هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
شيخ بهايي، ديوان مثنوي مولانا را چون قرآن مي داند و مي گويد:
من نمي گويم که آن عالي جناب
هست پيغمبر، ولي دارد کتاب
مثنوي او چو قرآن مدل
هادي بعضي و بعضي را مضل
سعدي هم گفته است:
مپندار سعدي که راه صفا
توان رفت جز از پي مصطفي
فردوسي (329- 411) مي سرايد:
اگر خلد خواهي به ديگر سراي
به نزد نبي و وصي گير جاي
گرت زين بد آيد گناه من است
چنين دان و اين راه، راه من است
بر اين زادم و هم بر اين بگذرم
چنين دان که خاک پي حيدرم
منزلت شعر و شاعري
برخي مانند «قدامه بن جعفر» و «شمس قيس زازي» و «سکاکي» شعر را کلامي موزون و مقفا که در آن معنايي وجود داشته باشد و بعضي مانند: افلاطون، ارسطو، ابن سينا و خواجه نصير طوسي آن را کلامي مخيل و شورانگيز مي دانند. اما نه موزون بودن به تنهايي مي تواند شرط اصلي باشد و نه خيال انگيزي بلکه براي شناخت واقعي شعر بايد به اين دو عنصر يعني «خيال» و «وزن» عنصر انديشه و تفکر را افزود و گفت: شعر کلامي است موزون که از تلفيق و ترکيب خيال و انديشه به وجود مي آيد. (2)
به تعبير ديگر، شعر سخني است موزون که با خيال همراه باشد و در يکي از قالب هاي شعري عاطفه ي فردي، اجتماعي يا انساني را بيان نمايد. البته اين تعريف بيشتر با شعر سنتي ايران سازگار است تا شعر نيمايي و شعر نو.
از تعريف فوق تفاوت بين نظم و شعر نيز مشخص مي شود، چون هر سخن منظومي را شعر نمي گويند. شعر بايد با تخيل و شورانگيزي همراه باشد. اگر کلام منظوم با خيال آميخته نباشد «نظم» نام دارد. بنابر اين هر شعري نظم هم هست ولي هر کلامي منظومي شعر نيست. ملک الشعراي بهار در اين مورد مي گويد:
شعر داني چيست؟ مرواريدي از درياي عقل
شاعر آن افسون گري که اين طرفه مرواريد سفت
صنعت و سجع و قوافي هست نظم و نيست شعر
اي بسا ناظم که نظمش نيست الا حرف مفت
شعر آن باشد که خيزد از دل و جوشد ز لب
باز در دل ها نشيند هر کجا گوشي شنفت
اي بسا شاعر که او در عمر خود نظمي نساخت
وي بسا ناظم که او در عمر خود شعري نگفت
با توجه به مطالب ياد شده شاعر کسي است که با ذهن بيدار، ذوق سرشار و طبع روان، محتواي فکري و احساسي خود را در قالب يکي از اوزان عروضي مي ريزد و کلامي آهنگين، که با صنايع نظمي و معنوي ادبي، مرصع و مزين گرديده است ارائه مي نمايد.
از منظر آيين آسماني اسلام شعر ابزار و وسيله اي مؤثر براي بيان حقيقت و ابلاغ پيام است. چون کلامي که در قالب هاي هنري و با ظرفيت هاي زيباي شعري، بيان شود به سبب لطافتي که با خود دارد موجب مي گردد تا پيام و محتوا بهتر و سريع تر در ذهن مخاطب بنشيند.
بيان شاعرانه چون نوعي هنر محسوب مي شود هم کشش و جذابيت بيشتري است و هم دوام و عمر طولاني تري را پيدا خواهد کرد، به عنوان مثال اگر حافظ يا سعدي و يا هر شاعري از سخنوران پيشين، مطالب و مفاهيمي که در ذهنشان وجود داشته که آنها را با بيان شعري عرضه نموده اند، در قالب نثر و يا سخنان معمولي ارائه مي دادند، اولا: جذابيت و تاثير لازم را نداشت ثانيا: در چرخه تحولات زمان مطالب آنها از بين مي رفت و دوام و بقايي پيدا نمي کرد. اگر امروز بعد از گذشت چندين سده ديوان حافظ، سعدي، نظامي، مولوي، عطار و فردوسي هم چنان کتاب روز است و هر کدام در ابعاد مختلف آثار تربيتي و فرهنگي فراواني را بر جامعه مي گذارند و به خاطر بيان و قالب هاي هنري است.
رهبر معظم انقلاب آيه الله خامنه اي به همين نکته اشاره کرده و مي فرمايد:
بارها گفته ام که هر پيامي، هر دعوتي، هر انقلابي، هر تمدن و فرهنگي تا در قالب هنر ريخته نشود شانس نفوذ و گسترش ندارد و ماندگار نخواهد بود و فرقي هم بين پيام هاي حق و باطل نيست. (3)
همان طور که گفته شد اسلام به «شعر» به عنوان يک وسيله ي مؤثر مي نگرد. اگر اين وسيله در جهت ترويج حق و عدل، تقويت کمال و جمال انساني به کار گرفته شود، ارزش مند خواهد شد و هر گاه در جهت تقويت باطل و يا ترويج رفتاريهاي شيطاني و بر آشفته ساختن غرايز نفساني بهره گيري شود ضد ارزش و مطرود است.
شخصي نظر پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله را در مورد شعر پرسيد حضرت فرمود: «کلام حسنه حسن و قبيحه قبيح؛ (4) شعر کلامي است که زيباي آن، زيبا و زشت آن زشت است».
شعر پسنديده کلامي نکوست
شعر نکوهيده کلامي است زشت
عطار در مصيبت نامه خود کلام رسول خدا را با بيان شعري ترجمه کرده است و مي گويد:
مصطفي گفته است شعر نام دار
چون سخن هاي دگر دارد شمار
زشت او زشت و نکوي او نکوست
زشت دشمن دار و نيکو دار دوست
شعر اگر حکمت بود طاعت بود
قيمتش هر روز و هر ساعت بود
شعر بر حکمت پناهي يافته است
کو به «يوتي الحکمه» راهي يافته است
«شعر خوب يعني احساسات موزوني که از دماغ پر هيجان و از روي اخلاق عالي تري برخاسته باشد. لغت، اصطلاحات، حسن ترکيب، سجع و وزن و قافيه، صحت يا سقم قواعد و مقررات نظميه اينها هيچ کدام در خوبي و بدي شعر نمي توانند حاکم و قاضي واقع شوند. هر چه هيجان و اخلاق گوينده در موقع گفتن يک شعر يا ساختن يک غزل قوي تر و نجيب تر باشد آن شعر، بهتر و خوب تر خواهد بود.
اساس شعر خوب عمومي احساسات شديد و اخلاق عالي شاعر است... محال است کسي که داراي اخلاق حميده و صفات پسنديده از قبيل: بي طمعي، حريت فکر و عقيده، رحم و عدالت طبيعي، نخوت واستغناي روحي، صحت مزاج و صحت دماغ و امثال اينها نباشد، بتواند شعري بگويد که همه کس آن را خوب بداند.
پس شعر خوب عمومي شعري است که از اثر يک حالت خوب عمومي و يک رشته اخلاق خوب عمومي گفته شده باشد. اين شعر همه وقت و همه جا خوب است مگر در نزد کسي که اخلاق شاعر و احساسات او در نزد آنها پسنديده نباشد.
شعر خوب آن است که خوب تهييج کرده و خوب فهميده شود و خوب به حافظه سپرده شود و خوب ترجمه شود و اين نمي شود مگر اين که در گفتن آن شعر، اخلاق ساده ي عالي، حس و هيجان شديد و سليقه کافي به کار رفته باشد.» (5)
شعري که از فکري والا و دلي مصفا بجوشد و در جهت برکشيدن انسان به عالم بالا، نور افشاني نمايد به تعبير پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله در شمار حکمت قرار دارد؛ «ان من الشعر لحکمه» (6).
زبان شاعري که در خدمت مکارم اخلاقي و زيبايي هاي معنوي باشد کليد گنجينه هاي عرش خداوند است:
«ان لله کنوزا تحت العرش، مفاتيحها السنه الشعراء؛ (7)
براي خداوند در زير عرش گنجينه هايي وجود دارد که زبان هاي شاعران، کليد آن گنجينه ها است».
آن که او بد سرور پيغمبران
گفت در زير زبان شاعران
هست حق را گنج هاي بي شمار
سر اين يک مي نداند از هزار
چرا زبان شاعران متعهد و حقيقت خواه کليد گنجينه هاي الهي نباشد؟ اگر چه به طور مطلق مقايسه ي بين شاعران و اولياي خدا نمي تواند صحيح و منطبق با واقعيت باشد ولي برخي از شاعران به خاطر تعهد، آزادگي، شجاعت، ايمان و عرفان خود به چنان موقعيتي دست يافته اند كه شعرشان از طرف ائمه معصومين عليهما السلام به عنوان منبع معرفت و منشور تربيت معرفي شده است. چنان که حضرت صادق عليه السلام نسبت به شعر شاعر کوفي «سفيان بن مصعب عبدي» فرمود:
«يا معشر الشيعه! علموا اولادکم شعر العبدي فانه علي دين الله؛ (8)
اي همه شيعيان! شعر «عبدي» را به فرزندان خودتان بياموزيد زيرا اشعار او منطبق بر معيارهاي دين خدا است».
امام صادق عليه السلام در مورد منزلت شاعر متعهد و ارزش شعر او مي فرمايد: «من قال فينا بيت شعر بني الله له بيتا في الجنه؛ (9)
هر شاعري که درباره ي ما اهل بيت پيغمبر يک بيت شعر بسرايد خداوند نيز خانه اي در بهشت براي او مي سازد».
علامه ي اقبال پاکستاني، چنين شاعري را وارث پيامبران مي داند:
شعر را مقصود گر آدم گري است
شاعري هم وارث پيغمبري است
بهجتي (شفق) شعر مسئول را اين گونه معرفي مي کند:
شعر مسئول بود حق پرور
نه ستايش گر زور است و نه زر
شعر مسئول پيام است و خروش
از خدا نغمه و از غيب سروش
شعر مسئول حماسي تپش است
بعثت و نهضت و شور و جهش است
شعر مسئول سر افراشتن است
در درون تخم وفا کاشتن است
شعر مسئول جهاد است و تلاش
نه شکم بارگي و حرص معاش
شعر مسئول بت انداختن است
نه ز مداحي، بت ساختن است
در دوران سياه حاکمان ستم گر که اوج مظلوميت خاندان پيامبر بود شاعران شجاع و سخنوران آگاه به پا خاستند و با تيغ تيز زبان به مقابله با ستم گران اموي و عباسي پرداختند؛ شاعراي چون: «کميت»، «فرزدق»، «سيد حميري»، «عبدي»، «منصور غزي»، «ديک الجن» و «دعبل بن علي خزاعي» و... در زمان خود رسالت شاعري را به خوبي انجام دادند و در برابر بي عدالتي ها سکوت را جايز ندانستند.
پي نوشت :
1- شهيد مطهري، مجموعه آثار، ج 14، خدمات متقابل اسلام و ايران، ص 329.
2- دکتر عبدالحسين زرين کوب، نقد ادبي، ص 46.
3- هنر از ديدگاه آيت الله خامنه اي، ص 9.
4- سنن بيهقي، ج 10، ص 239.
5- بهار و ادب فارسي، ج 1، ص 3 و 6.
6- مسند احمد، ج 1، ص 269 و احاديث مثنوي، ص 99.
7- امثال و حکم، علامه دهخدا، ج 1، ص 210.
8- رجال الکشي، ج 2، ص 704 و سفيان بن مصعب العبدي، از السيد هاشم محمد، مجمع جهاني اهل بيت، ص 6.
9- وسائل الشيعه، ج 1، ص 467 و تفسير صافي، ج 4، ص 56.
/س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}