تمناي وصال






بارالها دوري خانه و زن و فرزند را ، خدايا گلوله هاي سربين دشمن را ، خدايا بي خوابي هاي فراوان را تحمل مي کنم ، ولي دوري تو را حتي يک لحظه تحمل نخواهم کرد .
خدايا تو را سپاس مي گزارم که اين بار سعادت را نصيبم کردي تا در يک تلاش براي برپايي عدل و قسط در جامعه شرکت داشته باشم و آرزو دارم خالصانه از من بپذيري .
خدايا ، چشم طمع به بهشت تو نيز ندارم . زيرا که عبادت هايم را براي اين به درگاهت مي کنم که تو را لايق عبادت مي دانم و تو را عادل مي دانم و مي دانم که تنها بودن در جوار تو سعادت حضور در قيامت توست که انسان را سعادتمند مي کند . خدايا سالها و ماه هاست که به دنبال دست يافتن به وصال خويش شهرها و آبادي ها و کوه ها و جنگل ها و دشت ها و بيابان ها را پشت سر گذاشته ام . با کارواني از دوستان و عزيزان حرکت کردم در هر مسيري ، بر سر هر کوي و برزني از يکي از عاشقان و مخلصان تو جدا گشتم . يک يکشان به سوي حق پرواز کردند و شهد شهادت نوشيدند . در جنگل ها به ياد عزيز ، در کوه ها به ياد ياري مهربان ، در صحرا و شن زار به ياد سرداران و ... شال عزا بر گردن نهادم و هميشه در اين فکر بودم که چگونه مي توان عاشق شد ، عاشق الله . شيفته الله . آري خداي مهربان ، اين بار نيز در آب هاي هور دنبال رسيدن به وصال خويش حرکت کردم ، شايد به آرزوي خويش آرزوي خويش دست يابم .
برادران خوبم ! امروز ديگر آن شور انقلابي بايد همراه با شعور انقلابي شود . کار و مقام نبايد ما را از دوستانمان جدا کند . شما را به خدا قسم مي دهم ، خصومت هاي شخصي را کنار بگذاريد و خالصانه با هم کار کنيد .
منبع: ماهنامه راهيان نور، امتداد 25 و 26