انقلاب تاثيرگذار(2)
انقلاب تاثيرگذار(2)
انقلاب تاثيرگذار(2)
نويسنده: مهدي بهرام شاهي
تاثير انقلاب اسلامى بر جنبشهاى شيعى عربستان و كشورهاى حوزه خليج فارس
در جهان عرب (به عنوان مثال لبنان، عراق و كشورهاي حوزه خليج فارس)، رهبران انقلابي شيعه از حمايت مردم برخوردار شدند. البته اين بدان معني نيست كه فقط مردم از جنبشهاي شيعي حمايت مي كردند، بلكه سازمانهاي مهم نيز به حاميان آنان پيوستند و خط مشي سياسي آنان را تاييد كردند. تقريباً همه گروههاي سياسي شيعه پس از پيروزي انقلاب ايران با اتكا بر سازمانهاي انقلابي همه توان خود را بكار گرفتند تا حكومتي بر پايه اصول و تعاليم اسلامي تشكيل دهند. در واقع با پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سال 9ـ1978 ثابت شد كه قدرت دين در جهان معاصر همچنان پا برجاست. كارشناسان و انديشمندان بر اين باورند توسعه صنعتي، شهري و آموزشي از اهميت دين نخواهد كاست و برخلاف تصور بسياري از صاحب نظران، فرآيند مدرنيزاسيون جايگاه دين را متزلزل نخواهد كرد بلكه برعكس اين فرآيند در برخي از مناطق جهان موجب افزايش گرايش به ارزشهاي ديني سنتي شده است. به نقل از «اليور روي» فرآيند مدرنيزاسيون بطور هم زمان احياي اسلام و سكولاريزاسيون را در پي داشته است. تاسيس سازمان انقلاب اسلامي در سال 1975 افزايش آگاهي سياسي شيعيان و ضرورت وجود يك سازمان براي بسيج سياسي و پيگيري مطالبات آنان را بر مي تاباند. در واقع با ظهور سازمان انقلاب اسلامي دو گروه شيعي استان شرقي عربستان يعني محافظه كاران سنتگرا و انقلابيون از يكديگر متمايز شدند. در اين دوره جنبش مبلغان كه بشدت از ادبيات و تجارب انقلابي فلسطين و ايران اثر پذيرفته، متحول شد و روحيه انقلابي اعضاي آن بشدت تقويت گرديد. نظريه پردازان جنبش مبلغان برخلاف ماركس معتقدند آن دسته از جنبشهاي انقلابي كه به يك طبقه اجتماعي خاص محدود نمي شوند (نظير طبقه كارگر و پرولتارليا) و همه اقشار جامعه در شكلگيري آن سهيم بوده اند، نقطه عطف تاريخ بشري محسوب ميشوند. تغيير نحوه توليد، تنها عامل بروز انقلاب نيست بلكه هدف از انقلاب اصلاح حكومت، جامعه، طرز تفكر و نظام ارزشي است. نخستين و مهمترين هدف انقلاب احياي ارزشهاي انساني است و بواسطه انقلاب انسان اعتماد به نفس خود را باز يافته و قابليت خود را براي پيشرفت باور ميكند. ستمگران و طواغيت با توسل به خدعه و نيرنگ و فشار و ارعاب تلاش مي كنند انسان را ضعيف و آسيب پذير نمايند. بنابراين انقلاب در دين اسلام به معني برطرف كردن كاستي ها و ضعفهاي انسان است و هدف غایي آن ايجاد تمدني مدرن بر پايه علم و ايمان مي باشد، هر چند كه در اين راستا از شيوه هاي معمول در تمدن مدرن يا به عبارت ديگر قوانين علمي استفاده مي شود. در دهه 1980 عبارت «انقلاب همه جا هست» شعار اصلي جنبش مبلغان بود و در آثار، سخنرانيها و فعاليتهاي مختلف جنبش به چشم مي خورد. از نظر شيخ صفار انقلاب اسلامي وظيفه ديني همه مسلمين است، در حقيقت اين انقلاب، قيام عليه عقب ماندگي، ظلم و ستم است. هر مومن آگاه بايد به وظيفه ديني خود عمل نمايد و مكلف است به فساد موجود اعتراض كند. براي تحقق كامل اين مهم، شيعيان بايد سازماني انقلابي با استراتژي مشخص و روشن تاسيس كنند و رهبري و عوامل آن بايد از شايستگي لازم برخوردار باشند تا اثر بخشي و كارآيي سازمان افزايش يابد. تاسيس سازمان انقلابي تنها راه موثر براي مقابله با اقدامات سركوبگرانه و ظالمانه رژيم هاي ستمگر است. بطور كلي براساس تعاليم اسلامي مسلمين بايد عليه استبداد، ظلم و فساد مبارزه كنند. ظاهراً شيخ صفار در صدد بود سوء تعبير و برداشت هاي نادرست از تشيع را از اذهان مردم بزدايد و نسخه جديد و مطلوب تشيع را كه چيزي جز ايدئولوژي انقلابي نيست، جايگزين آن نمايد.
در اينجا اين سوال مطرح مي شود كه جنبش مبلغان از چه زماني رويه انقلابي را در پيش گرفت؟
بطور كلي ناظرين و انديشمندان معتقدند استراتژي و جهت گيري جنبشهاي اسلامي در نيمه دوم قرن بيستم به سمت كسب قدرت سياسي و غلبه بر حكومتها و جايگزين نمودن آن با حكومتهاي اسلامي بوده است. «اليوير روي» در اين رابطه مي گويد: غالب اسلامگرايان انقلابي اند. در عين حال اين ديدگاه تا حد زيادي به توسعه سياسي در ايران و مصر اشاره دارد و ضرورتاً موضعگيري و استراتژي همه جنبشها را بر نمي تاباند. در واقع بسياري از جنبش هاي اسلامي معتقدند اسلامي سازي فرآيندي تدريجي است نه دفعي. تقريباً همه جنبش هاي اسلامگرا كه قبل از انقلاب ايران شكل گرفتند، استراتژي تغيير تدريجي يا مرحله گرايي را دنبال مي كردند. اين جنبشها عبارتند از «جنبش اخوت اسلامي»، «حزب آزادي اسلامي» (حزب التحرير)، «حزب دعوت اسلامي» و «جنبش مبلغان» و فقط حزب آزادي اسلامي (التحرير) كه موضع پيشين خود را حفظ نمود و درصدد بدست گرفتن قدرت در اردن، عراق و ديگر مناطق برآمد، از اين قاعده مستثنا بود. فعاليت اين جنبشها صرفا به ترويج تعاليم اسلامي محدود مي شد و فعاليتهاي اجتماعي و سياسي آنان بسيار محدود بود. در ادبيات جنبشهاي مذكور تا زماني كه همه اعضاي جامعه بطور كلي تسليم قوانين الهي نشده اند، نبايد قيام كرد. در واقع از نظر آنان انقلاب مستلزم يك استراتژي طولاني مدت تكاملي است و نقطه كمال اين سير تكاملي، تبلور سياسي آن است. اكثريت جنبشهاي اسلامي در دهه 1960 و 1970 حكومتهاي كشورهاي متبوعشان را مخالف اسلام مي دانستند، زيرا اين حكومتها بر پايه قوانين شريعت استوار نشده بودند، با وجود اين، جنبشهاي مذكور هيچ اقدامي در جهت براندازي اين حكومتها به عمل نياوردند. تا سه دهه قبل از انقلاب ايران جنبشهاي اسلامي بر اين باور بودند كه تغيير و تحول فردي و اجتماعي، پيش شرط و لازمه حكومت اسلامي حقيقي است. در عين حال، با پيروزي انقلاب اسلامي ايران موضع جنبشهاي اسلامي متحول و روحيه انقلابي آنان تقويت شد. در ادبيات جنبش نوظهور مبلغان، واژه انقلابي به جنبشهاي راديكال چپي كه خشونت را تنها عامل تغيير مي دانستند، اطلاق مي شد. ولي به مرور زمان و در پي ظهور مكاتب فكري گوناگون و گرايش هاي مختلف سياسي در ايران، مصر و فلسطين، حساسيت نسبت به اين واژه كمتر شد و به ويژه پس از انقلاب اسلامي ايران، اين واژه بتدريج به فرهنگ لغات ديني و سياسي و ادبيات اسلامي راه يافت. در اين برهه استراتژي جنبش مبلغان بطور كلي دگرگون شد و نگرش مرحله گرايي اعتبار خود را از دست داد، از اينرو بين حزب دعوت اسلامي و جنبش مبلغان فاصله ايجاد شد، چرا كه حزب «دعوت اسلامي» بر مرحله گرايي تاكيد مي نمود در حالي كه جنبش مبلغان شيوه انقلابي را در پيش گرفت، زيرا رهبران جنبش بر اين باور بودند كه همه مراحل در انقلاب ادغام شده اند. محمدتقي مدرسي از هواداران طراز اول ايدئولوژي انقلابي و تشكيل حكومت اسلامي در عراق و ديگر مناطق جهان اسلام بود. جنبش مبلغان در عراق و كشورهاي حوزه خليج فارس نقش عمده اي ايفا نمود و موضعگيري جنبش عليه گرايشهاي سياسي اين منطقه به بروز آشوب و ناآرامي در منطقه منجر شد. همچنين اين جنبش تاثير بسزايي بر نظامهاي اجتماعي و سياسي كشورهاي حوزه خليج فارس بر جاي گذاشت. در ادبيات جنبش مبلغان و سازمان انقلاب اسلامي دو شكل متفاوت و متمايز از تغيير سياسي- اجتماعي نمود يافته كه عبارتند از تغيير تكاملي و تغيير انقلابي. تغيير تكاملي به معناي تحول اجتماعي آرام و تدريجي است كه در نهايت به تغيير حكومت منجر مي گردد. اين تغيير با كمك نهادهاي اجتماعي نظير سنديكاها، مجلس، مطبوعات و نهادهاي مشابه ديگر صورت مي پذيرد. تغيير انقلابي به معناي تغيير دفعي و فراگير است كه از تغيير افراد شروع مي شود و به تغيير ارزشها و ساختار اجتماعي و نهادهاي سياسي منجر ميگردد. براي انجام اين نوع تغيير از هر شيوه ممكن استفاده ميشود و بسته به ميزان كارآيي و تاثير شيوههاي مذكور، هر دو شيوه صلح آميز و خشونت آميز بكار گرفته مي شود.
جنبش مبلغان و سازمان انقلاب اسلامي به شدت شيوه تكاملي را نفي مي كردند. جنبشهاي مذكور در يكي از مقالات خود جنبشهاي اسلامي را براساس استراتژي آنها به پنج گروه تقسيم كرده اند. استراتژي هاي مذكور عبارتند از: استراتژي سياسي (جمال الدين افغاني)، نظري (شيخ محمد عبده، محمد اقبال و ندوالعما)، نظامي (فدائيان اسلام در ايران و الجزاير، الاخوان مسلمين يا جناح نظامي)، تبليغي منحرف (اخوان المسلمين و جماعت اسلامي) و در نهايت استراتژي تبليغي صحيح (جنبش مبلغان). در واقع جنبش مبلغان داراي يك استراتژي فراگير است كه جهتگيري آن به سمت تغيير جنبه هاي فكري، نظامي، سياسي و مدني جامعه مي باشد. در اين استراتژي اسلام به عنوان يك پيام جهانشمول انقلابي تلقي ميگردد. از نظر شيخ صفار، انقلاب يك فرآيند مدني فراگير است و اين فرآيند در مخالفت با حكومت نمود مي يابد. از نظر جنبش مبلغان دو مفهوم اصلاح و انقلاب از يكديگر متمايزند. در واقع اصلاح فرآيندي دائمي در زندگي معنوي و مادي انسان است، در حالي كه انقلاب يك پديده انساني غيرقابل تكرار است. سازمان انقلاب اسلامي در يكي از بيانيه هاي خود رفرم نسبي را نفي نمود، زيرا هواداران اين نگرش مفهوم فراگير جامعه را مد نظر قرار نداده بودند، در حالي كه رفرم مستلزم تغييرات عميق و چند وجهي جامعه است. در اين صورت براي وقوع انقلاب در عراق و ديگر نقاط جهان چه شرايطي لازم بود؟ از نظر مدرسي چهار شرط اساسي براي بروز انقلاب لازم است.
1. انحراف آشكار از اسلام در جامعه
2. آگاهي عميق از اين انحراف
3. عزم راسخ براي تغيير
4. استراتژي مشخص براي عملي نمودن و عينيت يافتن اين اراده.
از ديدگاه مدرسي اين شرايط در جامعه كنوني شيعيان حاصل شده، با وجود اين، پيروزي و به ثمر رسيدن انقلاب به چهار عامل بستگي دارد كه عبارتند از: حمايت مالي، تبليغ، رهبري و حمايت مردم، از اينرو در حال حاضر همه شرايط براي انقلاب مهياست. از نظر سازمان انقلاب اسلامي نهادهاي ديني، مدارس اسلامي، دانشگاهها، مساجد و مراكز ديني خاستگاه انقلاب اند و علما نقش رهبري و هدايت انقلاب و ايجاد تغيير در جامعه را به عهده دارند. بنابراين انقلاب همواره با خشونت همراه نيست، بلكه فرآيند و جرياني چند وجهي است. همواره امكان بروز انحراف و تحريف در جامعه وجود دارد و فقط بواسطه جهاد فرهنگي و فكري و با روشنگري مردم ميتوان از بروز انحراف جلوگيري نمود.
به عقيده شيخ صفار، انقلاب خيزشي عليه سنتها، رسوم و گرايشهاي اجتماعي مخرب است. بنابراين انقلاب فرهنگي يكي از جنبه هاي مهم انقلاب بشمار مي رود و جنبش اسلامي بايد خلا فرهنگي موجود را پر كند. بكار بستن اصول اسلامي مستلزم مطالعات دقيق در باره ابعاد گوناگون اسلام است و اين امر در طي قرون متمادي از سوي روشنفكران مسلمان مورد غفلت قرار گرفته است. با وجود اين انقلاب در ادبيات جنبش مبلغان به معناي براندازي يك رژيم است. در ايدئولوژي سازمان انقلاب اسلامي و لااقل در بعد نظري، انقلاب به معناي خلع سلاح كردن رژيم سعودي و جايگزين نمودن آن با يك حكومت اسلامي، نظير حكومت جمهوري اسلامي ايران است. اگرچه در دهه 1980 ايدئولوژي انقلابي نيروي محركه اصلي سازمان بشمار مي رفت، ولي رهبران سازمان معتقدند انديشه هاي انقلابي مخالفت صلح آميز و آرام را در پي داشته اند كه اين مخالفت به اشكال مختلف نظير فعاليتهاي ژورناليستي و سياسي، تظاهرات، تجمع و گردهمايي، نشر كتب، مجلات و جزوات، توزيع پلاكارد و نوشتن شعارهاي ضد سعودي بر روي ديوارها دنبال شده است. در هر حال اين ديدگاه استراتژي اصلي جنبش مبلغان يعني انقلابگرايي محض را بر نمي تاباند. با وجود اين سازمان انقلاب اسلامي استفاده از خشونت عليه رژيم سعودي را نفي ميكند و معتقد است شيعيان براي عملي كردن اين مرحله هنوز به بلوغ لازم نرسيده اند. در واقع انقلاب اسلامي ايران الگو و الهام بخش شيعيان و عملگرايان مسلمان سراسر جهان شده و اين باور را كه اسلام مي تواند بواسطه انقلاب به قدرت برسد تقويت نموده است. سازمان انقلاب اسلامي با صراحت اعلام كرد «اختلاف بين مردم و حكومت بي دين بدون براندازي اين حكومت برطرف نمي شود». در واقع سازمان با اين بيان روشن و شفاف موضع انقلابي خود را براي براندازي حكومت نامشروع آلسعود توجيه نموده است.
شهادت مهمترين مبحث ايدئولوژيك سازمان انقلاب اسلامي را تشكيل مي دهد. سازمان انقلاب اسلامي با الهام از موفقيت جنبش امام خميني(قدس سره) و تعاليم نظريه پردازان جنبش مبلغان، از حمايت مردمي برخوردار شد و شيعيان را به مبارزه با رژيم سعودي ترغيب نمود. شيخ صفار فرهنگ شهادت را سلاحي عليه رژيم سعودي مي دانست. وي در اين رابطه چنين مي گويد: «شهادت في النفسه سلاحي است كه قيام كنندگان از آن در مقابل رژيمهاي طاغوتي استفاده مي -كنند. شهادت نيروي بسيار عظيمي است كه تاج و تخت ظالمين را نابود مي كند. به عبارت ديگر ما هنوز يك سلاح بسيار موثر و كارآمد در اختيار داريم و آن شهادت است».
در ادبيات جنبش مبلغان، بر نقش تودهها در انقلاب تاكيد زيادي شده است. مدرسي معتقد است ناكامي «اخوان المسلمين» و «حزب ميسومي» در اندونزي ناشي از فقدان پايگاه مردمي است، زيرا اين جنبشها به جبنشهاي مردمي تبديل نشده و صرفاً بر شبكه هاي سازماني اتكا نمودند. جنبشهاي اسلامي بايد در جهت سازماندهي توده ها تلاش كنند و از اين طريق امكان انقلاب فراهم خواهد شد. سازمان انقلاب اسلامي توجه ويژه اي به جوانان معطوف داشته زيرا از نظر رهبران سازمان ضمير جوانان آماده پذيرش هر نوع ايده اي است و اگر نقش و مسئوليت اجتماعي و ديني به آنان محول شود همه توان خود را براي رفع نيازهاي جامعه و تحقق دين بكار مي گيرند، بنابراين مشاركت دادن آنها در فعاليتهاي اجتماعي و واگذاري مسئوليتها به آنان داراي اهميت بسياري است. توزيع نوارهاي سخنراني، جزوات، بروشورها و برگزاري جشنواره هاي ديني به منظور جذب جوانان شيعه استان شرقي عربستان صورت مي گيرد. جوانان در انتفاضه شيعيان عربستان نقش بسيار مهمي ايفا نمودند و بطور گسترده در فعاليتهاي سياسي سازمان انقلاب اسلامي در داخل و خارج از كشور شركت كردند. شيخ صفار معتقد است عدم رغبت جوانان به دين اسلام ناشي از فقدان و نبود اسلام واقعي است. به اعتقاد وي اكثريت جوانان شيعه از اصول و احكام اسلامي بي اطلاع اند و شناخت آنان از اسلام به احكام عبادي محدود مي شود، در حالي كه از جنبه هاي نظري، اقتصادي، سياسي و اجتماعي اسلام شناخت صحيحي ندارند. زنان نيز در انقلاب نقشي محوري ايفا مي كنند. سازمان انقلاب اسلامي بطور كلي دو طيف از زنان را نفي مي كند. طيف نخست زنان محافظه كار، عقب مانده و انزوا طلب را در بر ميگيرد كه بنام عفاف و حجاب به امور خانه داري محدود مي شوند و جاهل و بيسواد باقي ميمانند. براساس نگرش ضعيفتر بودن فيزيكي و ظاهري زنان نسبت به مردان، شان اجتماعي اين طيف از زنان تنزل يافته است. طيف دوم زنان از تمدن غرب اثر پذيرفته اند و خود را از چارچوب خانواده رهانيده اند، آنان از تحصيلات آكادميك برخوردارند و در بخش خدمات عمومي و حوزههاي ديگر فعاليت مي كنند. آلترناتيو مورد تاييد سازمان انقلاب اسلامي زنان «رساليه» يا مبلغ ناميده مي شوند. اين طيف از زنان از فرهنگ اصيل اسلامي اثر پذيرفته اند و در عرصه هاي اجتماعي فعالند. به اعتقاد نظريه پردازان سازمان انقلاب اسلامي، زنان نقشي محوري در عرصههاي اجتماعي و سياسي ايفا مي كنند و اين نقش اختياري نيست بلكه مسئوليت و تكليفي ديني است. زنان مي توانند در بسيج توده ها نقش آفريني كنند، همچنين نقش آنان در انجام برخي از فعاليتهاي سري و مخفيانه اهميت بسياري دارد زيرا آنان صورت خود را مي پوشانند، در حالي كه مردان از اين امتياز بي بهره اند. بنابراين در ايدئولوژي سازمان انقلاب اسلامي، تغيير اجتماعي بواسطه شيوه هاي انقلابي توسط توده هاي مومنين امكان پذير است.
جهان گرايي
«ما جزو مستضعفين بشمار مي رويم در حالي كه طواغيت سعودي جزو مستكبرين و استثمار گرانند، اينك نزاع بين اين دو گروه در جريان است. نبرد ما با حكومت مستبد و ظالم سعودي حلقه اي از زنجيره انقلاب جهاني است كه بدون شك به فروپاشي ابر قدرتهاي امپرياليست و حاكميت مستضعفين خواهد انجاميد».
با پيروزي انقلاب اسلامي ايران، ستمديدگاني كه زير يوغ دولتهاي ملي جبار و ستمگر قرار دارند مصمم شدند ميراث تمدن اسلامي را احيا كنند و بسياري به جهانگرايي يا كلگرايي كه اصطلاح امت اسلام به آن اشاره دارد روي آوردند، بدين ترتيب ايدئولوژي مذكور حكومتهاي مستبد را به چالش كشيد. از اينرو كلگرايي جنبش مبلغان نفي غير مستقيم و تلويحي دولت ملي است. مدرسي معتقد است دو مفهوم ناسيوناليسم اسلامي و وطن پرستي از يكديگر متمايزند و وطن پرستي بر پايه اسلام، تقوا و ايمان استوار نشده بلكه مجموعه اي از ارزشهاي باطل را در بر مي گيرد كه بايد نابود شوند. بدين ترتيب مدرسي با آن دسته از جنبشهاي اسلامي كه فعاليت خود را فقط به ايران و يا منطقه خاص ديگري محدود مي كنند مخالف است و مسلمين را به تشكيل يك جنبش جهاني فرا مي خواند. سازمان انقلاب اسلامي با مخالفت با دولت ملي، موافقت خود را با ايده موجوديت ديني و سياسي فراملي و جهاني اعلام نمود. تلاش براي تعميق انشقاق فرقه اي مسلمين به منظور از بين بردن وحدت و انسجام آنان كه استيلاي رژيم را در پيخواهد داشت، تجزيه امت اسلامي و استثمار بخش اعظم ملت، منحرف كردن افكار عمومي از مباحث مهم و خلق دشمن واهي به نحوي كه هر فرقه ديگري را دشمن اصلي خود بپندارد، از جمله شيوه ها و اقدامات رژيم سعودي براي حفظ و بقاي حكومت است. سازمان انقلاب اسلامي بشدت از انقلاب ايران اثر پذيرفته و آنرا «انقلاب ما» مي نامد. در ايدئولوژي اين سازمان، انقلاب ايران يك انقلاب اسلامي است و نه ايراني، همچنين رهبر جنبش مبلغان معتقد است انقلاب ايران مدافع مرزهاي ايران نيست بلكه مدافع هويت همه مسلمين جهان است، زيرا اين انقلاب به يك شخص، منطقه يا گروه محدود نمي شود. از نظر مدرسي صدور انقلاب مستلزم همياري جمعي است و همه مسلمين را تحت الشعاع قرار مي دهد و از اين طريق مي توان فرآيند غربي سازي را متوقف نمود و وابستگي مسلمين به غرب را از ميان برد. با تحقق اين آرمان، مسلمين اعتبار خود را باز خواهند يافت و استقلال سياسي و پيشرفت تكنولوژيكي حاصل خواهد شد.
برگرفته از كتاب THE SHI''IS OF SAUDI ARABIA ، اثر فواد ابراهيم
منبع: http://www.pegahhowzeh.com
/س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}