از عالم استاد و شاگردي






تحليل فولادين اعتباريات بحث اصول

وقتي از حوزه ي تهران به حوزه ي علميه مقدسه ي قم مهاجرت کردم، بحث اصول ايشان (امام خميني رحمه الله عليه) مجمع فضلا بود، و چون خود حکيمي بود قوي ، و عارفي بود نيرومند، مسايل اصولي را که جزو علوم اعتباري است و با قواعد عقلا و امور عرفي آميخته است ، آنچنان فولادين تحليل مي کرد، که نمي گذاشت از حد جزمي که در محدوده ي علوم اعتباري موثر است پايين تر بيايد ، چون يک حکيمي که فولادمنش است، يک انسان کاملي که استوار و محکم است، خيلي محکم سخن مي گويد، اصول را چون معقول محکم مي گفت، هرگز اجازه نمي داد، که مسايل را با اوهام صرف اعتباريات بگذارند؛ تا آن جا که ممکن بود، محکم سخن مي گفت . (1)

ورود به عالم تحقيق

هنگامي که امام به نجف تشريف آوردند، از ايشان خواهش شد، که درس را شروع بفرمايند. امام سؤال کردند: «بيشتر روي قواعد بحث کنيم، يا روي روايات و نقل اقوال»؟ دوستان به اتفاق گفتند : «ما بيشتر مايليم از قواعد شروع کنيم»؛ يعني همان کاري که شيخ انصاري در کتاب «مکاسب» کرده است. حضرت امام تحولي در نجف ايجاد کردند که روز به روز بر شيفتگي ما نسبت به ايشان افزوده مي شد. تا آن زمان مسأله اقوال بزرگان در فقه ، به عنوان حريمي مقدس بود. مثلا اگر مي گفتيم، اين نظريه ي مرحوم ناييني است ، براي دليل کافي بود؛ زيرا شخصيت فرد بر آرا اثر مي گذاشت. اين موضوع در واقع فقه را از صورت تحقيقي به صورت تقليدي در مي آورد. پس از شيخ طوسي - تا قبل از ابن ادريس - فقه صورت تقليدي به خود گرفته بود. آن بزرگوار که آمد، روش تحقيق را شروع کرد. اخيرا فقه، واقعا رنگ تقليدي به خود گرفته بود. مثلا اگر گفته مي شد کلام ، کلام مرحوم آقا ضياء ، يا مرحوم ناييني ، يا آقا شيخ حبيب الله رشتي ، يا مرحوم فشارکي اصفهاني ، يا ... است، انتساب قول به اين گوينده ها، يک نوع حريم ايجاد مي کرد، و طلبه هايي مانند ما اين جرأت را به خود نمي دادند که رأيي بر خلاف رأي بزرگان دهند، يا تحقيق کنند، ولي حضرت امام يک تحولي ايجاد کردند؛ يعني راه تحقيق فقاهت را باز نمودند. (2)

بررسي جوانب هر مساله

نحوه ي ورود و خروج حضرت امام به درس اين گونه بود، که محصل را به سمت اجتهاد دقيق سوق مي دادند . هر دليلي را با کمال دقت تبيين و به نقد و تحليل و نقض و ابرام مي پرداختند. به قول بعضي فضلا به صورتي اطراف و جوانب هر مسأله و ادله را بررسي مي کردند که اگر درباره ي مسأله مورد بحث تا آن هنگام حتي مقاله اي هم نوشته نشده بود، چيزي فروگذار نمي شد. اين مطلب براي اهل خبره بسيار ارزنده و در خور اهميت است. از خصوصيات بارز معظم له در تدريس اين بود که هنگام طرح هر مسأله خودشان مطلب و شقوق متصوره در آن را پي ريزي مي فرمودند . (3)

دير آمدن و حق اشکال

شايد مکرر امام فرمودند: « من دوست دارم آقايان هنگام آمدن به درس دم در تزاحم کنند»؛ به اين معنا که همه با هم سر ساعت معين دم در مسجد، يا مدرسه برسند. براي ترغيب بيشتر به اين نظم و دقت هنگام اشکال گرفتن کسي که چند دقيقه ديرتر حاضر شده بود، مي فرمودند : « شما دير آمده ايد، و حق اشکال کردن نداريد » . (4)

حاج آقا روح الله چشم و چراغ حوزه

براي اهل فن ،واضح و آشکار است که به ندرت استادي را مي توان سراغ گرفت که در حدي عالي در علوم فقه و اصول و حکمت الهي و عرفان توانا باشد. در غالب آثار خود، با ذکر عناوين از حضرت امام قدس سره مطلب نقل کرده ام. در دوراني که ذکر نام او ممنوع و رساله ي عمليه ي او به قول برخي از دانشجويان، قاچاق بود، کسي از ارباب علم و معرفت به ما اعتراض نمي کرد که چرا با اين عناوين از آن بزرگ ياد مي کنيد و ما نيز با شناسايي کامل و معرفت تام ، به او ارادت داشتيم و جاذبه ي علمي و جامعيت او تأثيري عميق داشت ؛ چنان که مرحوم آيه الله العظمي بروجردي قدس سره روزي به نگارنده فرمودند : « حاج آقا روح الله چشم و چراغ حوزه اند ». منظور حقير آن است که امام قدس سره قبل از ورود به ميدان مبارزه با حکومت زمان ، علماً و عملاً مورد تصديق همگان بودند و منکر نداشتند، جز مغرضان که در هر عصر وجود دارند. (5)

اجتناب از مناظره ، جدال و خودنمايي

يکي از صفات حضرت امام اين بود که از مناظره ، جدال و خود نمايي در بحث اجتناب مي کردند؛ در حالي که اين کار بين بعضي طلبه ها و فضلا مرسوم است و اين صفت را جزو کمالات خود مي دانند که در بحث هاي علمي بر ديگران برتري پيدا کنند و ايشان را مغلوب سازند؛ اگر چه بايد به اين نکته نيز اشاره کرد که چنانچه اين بحث ها مخلصانه و براي اظهار حق باشد ، جاي ايراد نيست، ولي اگر براي تظاهر و خودنمايي و جدال و غلبه بر طرف مقابل باشد، نفس انسان را به سراشيبي سقوط مي کشاند. حضرت امام خميني قدس سره در مباحثات علمي کاملا اهل بحث و دقت بودند. مطالب را به طور دقيق بررسي مي کردند و به اشکالات پاسخ مي دادند، اما در جلسه هايي که بحث به صورت خود نمايي و جدال مطرح مي شد، سکوت مي کردند. اگر کسي از ايشان سؤالي مي کرد، جواب مي دادند؛ در غير اين صورت ساکت بودند و گوش مي دادند. (6)

تعمد نداشتن در جذب شاگردان

امام غير از آن جاذبيت ذاتي که داشتند ، تعمدي به جذب افراد نداشتند. اين جور نبود که افراد را جذب کنند؛ چه شاگرد باشد ، يا غير شاگرد؛ لذا خيلي وقت ها ما از اين جهت ناخشنود بوديم؛ زيرا دلمان مي خواست ، که ايشان در صدد جذب افراد باشند تا جايي براي ايشان باز شود و مريد و شاگردانشان زياد بشود و ما هم خوشحال بشويم. براي مثال يکي از شاگردان امام رفيقي داشت که با آن خيلي صميمي بود، ولي آن رفيق به امام خيلي توجه نداشت و درس ايشان هم نمي آمد. آن آقا مي خواست براي دوستش شرايطي فراهم شود تا با امام رفت و آمد کند و حضرت امام به ايشان عنايت نمايد؛ از اين رو گاهي به حضرت امام پيشنهاد مي کرد که مثلا فلاني روضه دارد، اگر صلاح مي دانيد به روضه ي ايشان برويم، ولي امام قبول نمي کردند. يک بار دوستم به من گله کرد که ما شاگرد ايشانيم و اين قدر به درسشان توجه و عنايت داريم، پس چرا تقاضاي ما را قبول نمي کند؟! امام اين حرف ها را از ما قبول نمي کردند. (7)
در جهان اسلام چنين شخصيتي نداشتيم
جلوه هاي فقاهت حضرت امام قدس سره از آثار باقي مانده ي ايشان به خوبي پيدا و مشخص است. کتاب « مکاسب » شيخ انصاري قدس سره ميدان فقاهت فقيه است. اگر فرد بتواند مکاسب را خوب بخواند و درک کند و حرفي بالاتر از آن داشته باشد، فقيه خوبي است. جولانگاه فقه، کتاب مکاسب شيخ انصاري است. مبارزان اين ميدان، بايد ادعاي خود را ثابت کنند. در ديگر کتب فقه ، قدرت فقيه آنچنان که بايد ، روشن نمي شود. حواشي حضرت امام قدس سره بر کتاب مکاسب موجود است و مباني بسيار عالي و علمي ايشان مشخص است. اين مباني ، خيلي قابل مطالعه و بررسي است. به اعتقاد من درباره ي اين مرد بزرگوار، بايد گفت که جهان اسلام از غيبت کبري تاکنون من حيث المجموع نظير ايشان را نداشته است. بر اين قيد « من حيث المجموع »تأکيد دارم. از نظر خصوصيات علمي ، اخلاقي و شخصيتي ، ما درميان مسلمانان، از غيبت کبري تاکنون، چنين شخصيتي نداشته ايم. (8)

توصيه ي رعايت احترام به مشايخ و بزرگان

حضرت امام نه تنها به استادان خود احترام مي گذاشتند ، بلکه از تمام علما و دانشمندان به نيکي ياد مي کردند. به خاطر دارم که در يکي از نوشته هاي خود درباره ي مطلب کسي نوشته بودم که سخن وي « ظاهر الفساد » است. ايشان هنگام مطالعه ي نوشته ي من ، در کنار آن مرقوم داشتند: « احترام مشايخ و بزرگان پيوسته بايد مراعات شود». روزي درباره ي يک شخصيت علمي سخني از يکي از مجلات لبنان نقل کردم که در حقيقت نقل اهانت بود. حضرت امام نسبت به کلام من اظهار ناراحتي و مرا از نقل آن نهي کردند. چه بسا در حوزه و خارج از آن، شخصيت هاي علمي بودند که از نظر فکري با ايشان همراه نبودند، اما امام در برخورد با آنان يا پشت سرشان، ادب را کاملا رعايت مي کردند؛ به گونه اي که گويي اصلا هيچ گاه اختلاف فکري ميان آن دو وجود نداشته است . (9)

اخلاق رمز موفقيت

رمز موفقيت حضرت امام در تربيت دانشمندان و محققان از ويژگي هاي ايشان است. مهمترين ويژگي ،خلوص آن بزرگوار بود. ايشان همان گونه که همه ي کارها و حرکت هاي خود را از سر خلوص کامل انجام مي دادند، تدريس را نيز به همين گونه انجام مي دادند. ايشان نه تنها خود مهذب بودند، بلکه هميشه سعي داشتند که طلبه ها مهذب شوند؛ از اين رو هر چند وقت يک بار با بيان و روش مخصوص به خودشان به موعظه مي پرداختند. حضرت امام موعظه ها و سخنان خود را با خلوص و علاقه ايراد مي فرمودند. پس از گذشت چند سال ، هنوز بعضي موعظه هاي ايشان را به ياد دارم. ايشان مي فرمودند: « شما آقايان در هر قدمي که براي تحصيل بر مي داريد ، اگر نگويم دو قدم، لااقل يک قدم در تهذيب برداريد». (10)

تجليل حضرت امام از آية الله حائري و آية الله بروجردي قدس سرهم

از آية الله وحيد بهبهاني قدس سره ، آن مرد جليل القدر ، که بايد گفت علم اصول مرهون اوست ، پرسيدند : چگونه به اين مقام رسيديد؟ مرحوم بهبهاني جواب دادند : « اگر به اين جا رسيده ام، مرهون احترامي است که به فقها و علماي اسلام مي گذارم » . و اين خصلت بزرگ، هميشه در امام جلوه اي خاص داشت. معظم له نه فقط به امثال شيخ طوسي ها، صاحب جواهرها، شيخ انصاري ها احترام خاص مي گذاشتند و با تجليل از آنان ياد مي کردند، بلکه درباره ي امثال آية الله العظمي بروجردي بارها مي فرمودند : « در سر حد کرامت است که يک پيرمرد ، به اين خوبي حوزه ي علميه را ، بلکه عالم تشيع را اداره مي کند » . و درباره ي امثال مرحوم موسس حوزه ي علميه قم ، شيخنا العلامه آية الله العظمي حائري يزدي قدس سره مي فرمودند : « درباره ي بزرگي او همين مقدار بس ، که توانست در آن زمان سخت که رضا شاه تصميم داشت حوزه و روحانيت را نابود کند، حوزه ها، بلکه روحانيت را حفظ کند، و اين امانت را به ما داد تا ما به ديگران رد کنيم ». (11)
ناراحتي در اثر غيبت کردن يکي از شاگردان
درس ايشان فقط تعليم و تعلم نبود، بلکه مقيد بودند که ضمن تعليم ، تهذيب هم باشد. به عبارت ديگر ، درس ايشان کار رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله (... و يزکيهم و يعلمهم الکتاب و الحکمه ... ) (12) بود. در مدت بيش از دوازده سال که در دروس عالي ايشان شرکت داشتم ، يک عمل مکروه از ايشان نديدم ، بلکه اگر شبهه ي غيبت و دروغي پيش مي آمد، حالت نگراني به خوبي در چهره ي ايشان نمايان مي شد. يادم نمي رود، که يک روز حضرت امام به جلسه ي درس تشريف آوردند و به قدري ناراحت بودند که نفس هاي تندي مي زدند. آن روز درس ندادند و به جاي درس ، نصحيت تندي کردند و رفتند و تب مالت ايشان عود کرد و سه روز نيامدند، چون شنيده بودند که يکي از شاگردان ايشان ، درباره ي يکي از مراجع ، غيبتي کرده بود. (13)

جلسه ي درس اخلاق حاج آقا روح الله

معروف بود حاج آقا روح الله جلسه درس اخلاقي دارند که جوانان را مي سازد. به اين لحاظ من علاقه پيدا کردم در اين جلسات حاضر شوم. از جمله مطالبي که اکنون خوب به ياد دارم، اين است که يک روز فرمودند : « کساني که قدم در راه سازندگي خود بر مي دارند، برايشان گاه يک روزنه هاي نورانيتي پيدا مي شود و اين روزنه، هر چه بيشتر محافظت گردد، بيشتر مي شود ». پس از جلسه ، خصوصي از ايشان سؤال کردم ، که براي حفظ اين حالت و اين نورانيت چه بايد کرد ؟ فرمودند: « آن حالت را بايد باارتباط با خدا و ذکر خدا حفظ نمود. فرد، تا مي تواند بايد به ياد خدا باشد ». (14)

صداي گريه و استغاثه در مسجد

حضرت امام قدس سره درس اخلاق را در مدرسه ي فيضيه با حضور تعداد زيادي از طلبه ها و مردم عادي کوچه و بازار برگزار مي کردند. مطالب درس اخلاق را در سطح مردم عادي بيان مي کردند. طبق گفته ي بعضي از حاضران، درس اخلاق امام بسيار سازنده بود و گاهي صداي گريه و استغاثه در مسجد طنين انداز مي شد؛ به خصوص مواقعي که امام توضيحاتي درباره ي مسايل آخرت و معاد ارائه مي دادند، تأثير و تأثر فراواني در حاضران به وجود مي آوردند . (15)

مباحث اخلاقي امام و منقلب شدن شاگردان

در ايام طلبگي براي ما، امام تنها يک مدرس فقه و اصول نبودند ، بلکه معلم اخلاق هم بودند؛ به گونه اي که ما بارها از بيانات اخلاقي ايشان استفاده کرديم. عده اي به امام اصرار مي کردند که ايشان مباحث اخلاقي را هر چند وقت يک بار ، عنوان کنند تا ما قدري تربيت شويم. بعضي از شاگردان حضرت امام در اين خصوص خيلي به ايشان اصرار مي کردند. من هم يکي از اين افراد بودم . روزي به حضرت امام عرض کردم : « هر بار که شما صحبت اخلاقي مي کنيد ، تا يک هفته و شايد يک ماه بعد از آن ، در ما حال و هواي ديگري پيدا مي شود ». امام تأثير نفس عجيبي داشتند. وقتي مباحث اخلاقي را به ميان مي کشيدند، اغلب شاگردان ايشان منقلب مي شدند و اشک هايمان جاري مي شد . بعضي ها هم با صداي بلند گريه مي کردند. (16)

نظر حضرت امام و تغيير فتواي آية الله بروجردي قدس سره

فضلاي بزرگ براي من نقل کردند ، که مرحوم آقا بروجردي بقاي بر تقليد ميت را جايز نمي دانستند و معتقد بودند که هر انساني بايد از مجتهد زنده تقليد کند. دو شخصيت علمي با ايشان بحث کردند تا قانع شوند که بقاي بر ميت جايز است. يکي مرحوم آية الله يثربي از علماي کاشان و ديگري حضرت امام بودند. مرحوم آقاي يثربي بحث را شروع کردند، ولي آقاي بروجردي قانع نشدند. امام بسيار مودب و ساکت در آن مجلس نشسته بودند. روش ايشان آن بود، که تا سؤالي نمي شد، جواب نمي دادند.
مرحوم آقاي بروجردي رو به امام کرده و گفتند : « آقا شما صحبتي نمي کنيد ؟» امام پاسخ دادند : « شما امر نفرموديد». اين جا ادب و شخصيت امام به دو دليل معلوم مي شود؛ يکي اين که اول صحبت نکردند و دوم آن که با تواضع فرمودند : شما امر نفرموديد. آقاي بروجردي به ايشان گفتند : « خواهش مي کنم بفرماييد » . امام وارد بحث شدند . پس از اتمام بحث امام. فتواي آية الله بروجردي تغيير پيدا کرد و از آن پس ايشان بقاي بر ميت را جايز دانستند. (17)

خضوع علمي خاص علماي رباني

حضرت امام با همه ي شاگردانشان دسته جمعي در مدرسه ي فيضيه يا مسجد عشقعلي در درس اصول استاد بزرگ حوزه و مرجع عالي قدر ، آية الله بروجردي حاضر مي شدند. تا آن جا که من به ياد دارم ، تا آخرين روزهاي حيات آية الله بروجردي ، حضرت امام در آن درس شرکت مي فرمودند ؛ در حالي که خودشان حوزه ي درس فقه و اصول چهار صد پانصد نفري را اداره مي کردند و به يقين درس حضرت امام در آن هنگام، پر رونق ترين درس حوزه شمرده مي شد و با استعداد ترين طلبه هاي جوان و روشن فکر را به خود جلب کرده بودند. اين همان تواضع و خضوع علمي است که خاص فقها و علماي رباني است. (18)
بيان بسيار روشن ، گيرا و بدون ابهام
درس اصول حضرت امام بسيار عميق و پر مطلب و در عين حال روشن و قابل فهم و دلنشين بود و مجموع اين امتيازات، خاص درس هاي امام بود. بيانش بسيار روشن و گيرا و بدون پيچيدگي و ابهام ،توام با استقامت رأي و واقع بيني و حقيقت نگري و بدون استفاده از اصطلاحات پيچيده ي علمي - که برخي آن را نشانه ي فضل مي دانند - و با قدرت تفکر ، که نتيجه ي دريايي از معلومات فلسفي و فقهي و اصولي و رسيدن به عمق عرفان و بينش و آداب و سنن اسلامي بود. من درس هاي ديگران را هم شرکت کردم، ولي توجهم را جلب نکرد و درس امام را انتخاب کردم. (19)
500 طلبه ي با استعداد در درس اصول
دوره ي سوم درس اصول حضرت امام ، عصرها در مسجد سلماسي تشکيل مي شد. تا هنگامي که من در قم بودم (سال 39) اين درس بيش از پانصد طلبه ي با استعداد و خوش فکر را که بسياري از آنان، تحصيلات دبيرستاني و شايد دانشگاهي هم داشتند، گرد آورده بود. درس فقه امام هم چنين بود. عصر که درس تمام مي شد، از مسجد سلماسي تا صحن مطهر ، خط طلبه ها متصل بود و معلوم بود که درس امام تمام شده است. به يقين همين درس ها افکار علمي و اصلاحي امام را به شيفتگان دانش ، و عاشقان اسلام راستين و انقلابي انتقال مي داد. (20)

مطالب بديع درباره ي احکام

درس اصول امام پر بارتر از درس مرحوم آية الله بروجردي بود. بالاتر اين که وقتي درس امام در حوزه ي علميه آغاز شد، درس فقه و اصول مرحوم ناييني نيز تحت الشعاع قرار گرفت ؛ به ويژه وقتي مطالب بديع حضرت امام درباره ي احکام عنوان مي شد، پيرمردهايي که درس مرحوم ناييني را ديده بودند، تعجب مي کردند. امام با آن روح قوي ، در ضمن آن که ادب اسلامي را رعايت مي کردند و به بزرگان و اشخاص ديگر احترام مي گذاشتند، نظرهاي علمي خودشان را نيز بيان مي کردند. (21)

پي نوشت :

1. گفت و گوي مجله پيام انقلاب ، ش 85.
2. مجله حوزه ، ش 32، ص 137.
3.آرشيو واحد خاطرات، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني قدس سره.
4. همان.
5. کيهان انديشه، ش 24، ص 3.
6. مجله ي پيام انقلاب ، ش 105، ص 21.
7. آرشيو واحد خاطرات .
8. مجله ي حوزه ، ش 32، ص 74.
9. روزنامه ي جمهوري اسلامي ، ويژه نامه سومين سالگرد ارتحال ملکوتي حضرت امام قدس سره ، خرداد 1371.
10. همان ، ويژه نامه ي دومين سالگرد ارتحال ملکوتي حضرت امام قدس سره، خرداد 1370.
11. پا به پاي آفتاب ، ج 4، ص 160.
12. الجمعه (62): 2.
13. پا به پاي آفتاب ، ج 4، ص 159.
14. مجله ي حوزه ، ش 43، ص 92.
15. مجله ي حضور ، ش 1، ص 13.
16. مجله ي پيام انقلاب ، ش 78.
17. مصاحبه با صدا و سيما .
18. پا به پاي آفتاب ، ج 4، ص 303.
19. ياد نامه ي استاد شهيد آيه الله مطهري قدس سره، ج 1، ص 230.
20. همان، ص 331.
21. پيام انقلاب ، ش 96، ص 28.

منبع:برگرفته از نشريه ي نامه ي جامعه شماره 45