واقع نگري در انتقاد، تکليف مداري در اقدام
واقع نگري در انتقاد، تکليف مداري در اقدام
واقع نگري در انتقاد، تکليف مداري در اقدام
نويسنده: محمود لطيفي
شرح وصيت نامه ي امام خميني قدس سره
متن وصيت نامه ي امام راحل:
شرح:
1. جهل و ناآشنايي برخي از کارگزاران به فرهنگ کاربردي اسلام.
2. نداشتن تهذيب و تزکيه ي اخلاقي در عده اي ديگر.
3. بي انضباطي رفتاري و اجرايي گروه سوم.
پيش از توضيح اين تحليل بسيار مهم، بايد به مقدمه اي مهمتر اشاره شود و آن، اين که:
از مغالطه هاي بسيار مشهود و مورد ابتلا، تعميم دادن، يا تخصيص دادن به برخي مفاهيم و موضوعات و سپس استنتاج ناروا از آن هاست. منتقدان جاهل، يا مغرض و انتقام جو، مفاهيم کشداري را به کار مي گيرند و جهت خاصي از موضوع را - که مورد تأييد طرف مورد نقد نيز مي باشد - به نقد مي کشند؛ آن گاه آن را به تمام موضوع تعميم داده و با اين مغالطه، کار تبليغي و تخريبي خود را انجام مي دهند. و نمونه ديگري از اين نوع مغالطه ها که براي به زانو در آوردن انسان هاي مصمم و شکستن عزم آنان انجام مي گيرد، القاي ذهنيت غلط «يا همه يا هيچ» است. شيطان به انسان مي گويد: چون رسيدن به قله ي کمال با اين همه مشکلات و موانع، مشکل و شايد ناممکن است، پس قدم نهادن در راه نيز بيهوده و بي نتيجه و بلکه اتلاف نيرو است و به جاي اين که فکر انسان در راه دست يابي به مقدمات و رفع موانع به کار افتد، در برابر ابهت و بزرگي هدف و مشکلات فراوان راه در هم مي شکند و مأيوس مي شود و عزم خود را از دست مي دهد و زمينه ي تاخت و تاز شيطان فراهم مي شود.
حضرت امام قدس سره در ضمن همين فراز به اين دو شگرد مغالط توجه نموده و معتقد است:
اولاً؛ گرچه حکومت اسلامي و حاکميت ديني مطمئن ترين و مؤثرترين زمينه براي رشد و تعالي انسان است و دست يابي به کمال جز از اين راه ميسر نيست، اما نه به صرف تشکيل و تأسيس حکومت اسلامي همه ي مشکلات حل مي شود و نه بهشت برين ايجاد مي گردد و نه مسلمانان به صرف قبول حاکميت دين و شريعت اسلام و حتي ايمان به خدا معصوم مي شوند و شيطان هوا و هوس، از آنان دست بر مي دارد. حضرت امام قدس سره در يکي از خطاب هاي خويش به جامعه محترم مدرسين مي فرمايد:
«... نمي شود يک دفعه کارها درست بشود و هيچ خلافي واقع نگردد. در زمان خود پيامبر و حضرت امير هم خلاف واقع مي شد. بايد جهات مثبت را نگاه کرد، نه جهات منفي را. و ما نبايد توقع داشته باشيم که صبح کنيم در حالي که همه چيز سر جاي خودش باشد». (1)
و ثانياً: از نظر حضرت امام گرچه ما نتوانيم به مرحله ي ايده آل و کمال مطلوب برسيم، اما تکليف داريم که در برابر حاکميت کفر و بي عدالتي بايستيم و در تحقق حاکميت قرآن و دين بکوشيم و اگر به تکليف خود عمل کنيم، دست خدا با ماست؛ زيرا:
«ما هدف مان است که تکليف مان را عمل بکنيم، تکليف ما اين است که از اسلام صيانت کنيم و حفظ کنيم اسلام را. کشته بشويم، تکليف را عمل کرديم، بکشيم هم تکليف را عمل کرديم». (2)
قرآن کريم مي فرمايد: «والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا... »؛ فراز هدايت گر اين نکته است که براي رسيدن به هدف بايد عزم را جزم نمود و پاي در راه نهاد؛ آن گاه: «خود را نمايدت که چون بايد رفت»، در کنجي نشستن و براي دوري مقصد و موانع گوناگون راه تأسف خوردن، جز نااميدي و ناکامي نتيجه اي به بار نمي آورد. و يکي از عوامل موفقيت حضرت امام قدس سره همين بود که حتي يک گام و نيم گام را نيز غنيمت مي شمرد؛ زيرا به چشم تکليف به آن مي نگريست و به دوري، يا نزديکي هدف پاي بند نبود. مشکل بزرگ امروز جوامع اسلامي و رهبران فکري آن ها همين نشستن و منتظر ماندن است تا: «دستي از غيب برون آيد و کاري بکند! ». اين که جامعه اسلامي ما امروز با وجود همه ي امکانات و عوامل سيادت و قدرت در محاصره ي مشتي صهيونيست نژادپرست بي فرهنگ گرفتار شده است براي همين انتظار بيهوده، يا در واقع شانه خالي کردن از تکليف است. و اين که گفته مي شود حضرت امام قدس سره با طرح ولايت فقيه نظريه ي جديدي ارايه نمود و همين سبب انقلاب و تحول در تاريخ سياسي اجتماعي اسلام و ايران گرديد؛ اين سخن جاهلان به فرهنگ اسلام است؛ چرا که اصل امامت و ولايت مبناي اساسي اسلام ناب محمد صلي الله عليه و اله بوده و هست و خواهد بود. تنها اقدامي که حضرت امام قدس سره انجام داد، عزم ايشان به اجرايي نمودن و پياده کردن بخش کوچکي از آن معارف و مباني حيات بخش بود.
راهي براي اصلاح
اولاً؛ چرا از اين همه عظمت هايي که با انقلاب اسلامي پديد آمده و دنياي متمدن امروز را به لرزه درآورده است، تنها به ضعف ها و مشکلات جانبي و غير مهم پرداخته و مي پردازيد؟! ثانياً؛ اين گونه نواقص و کاستي ها نمي تواند دليلي بر ناکارآمدي دين اسلام، يا ناتواني مسلمانان در اداره ي جامعه ي آرماني خود، يا ناتواني انقلاب اسلامي در پاسخ گويي به انتظارات مردم مسلمان باشد. و ثالثاً؛ وجود اراده ي مصمم و قاطع قواي سه گانه ي مديريتي کشور براي حرکت در جهت تحقق اهداف دين مقدس اسلام و اجراي تدريجي قوانين قرآن و پياده کردن حاکميت الهي در تمامي ابعاد جامعه، که با پشتيباني و کمک و خواست و باور و ايمان مردم مسلمان مي باشد، کافي است تا وظيفه ي هر انسان مسلمان و آگاه را در حمايت از انقلاب اسلامي روشن نمايد؛ زيرا اين فرمان صريح قرآن کريم است که: «تعاونوا علي البر و التقوي و لا تعاونوا علي الاثم و العدوان و اتقوا الله ...» (3)؛ «در نيکوکاري و رعايت تقوا با يکديگر همکاري کنيد و در گناه و تعدي دستيار هم نشويد».
و نيز: «و لو شاء الله لجعلکم أمه واحده ولکن ليبلوکم في ما ءاتکم فاستبقوا الخيرات...» (4)؛ «اگر خدا مي خواست شما را يک امت قرار مي داد (با سليقه ها و انديشه هايي هم سو و يک دست) ولي خواست تا شما را در آنچه به شما داده است بيازمايد، پس در کارهاي نيک بر يکديگر سبقت بگيريد». اسلام و انقلاب اسلامي به نام يک حزب و گروه و صنف خاصي ثبت نشده و در تيول هيچ باند و دسته و جمعيتي نيست. خدمت به اسلام و مسلمين و پياده کردن آرمان هاي الهي اسلام وظيفه ي يکايک مسلمانان است و اشکال تراشان که از دور دستي بر آتش دارند - يا شايد ندارند و دروغ مي گويند! - بهتر است به جاي ايراد گرفتن و نق زدن، وارد ميدان شوند و آن گونه که خداوند بر عهده ي تمامي انسان ها فرض نموده است و بدون آن نواقصي که مدعي تشخيص آن هستند، عمل کنند و يقين بدانند که نه تنها هيچ مانعي در اين راه براي آنان و جز آنان وجود ندارد، بلکه باعث تسريع در موفقيت ها شده و باري از دوش خدمت گزاران برداشته مي شود.
حضرت امام قدس سره در بخش پاياني فراز با اشاره به يکي از مهم ترين سنت هاي الهي در جوامع بشري، پاسخ نهايي را به کج روان و اشکال تراشان مي دهند. ايشان مي فرمايد: چون توده ي ميليوني مردم بيدار شده و حاضردر صحنه اند و متوجه منشأ و انگيزه ي مخالفت ها و موافقت ها هستند و مي دانند که اغلب اين انتقادها و اعتراض ها با انگيزه ي انتقام و عقده گشايي است و نه از روي مصلحت انديشي و نصيحت و دل سوزي؛ از اين رو با خواست خداي بزرگ، آمال و اهداف انقلاب اسلامي با پشتيباني همين مردم تحقق يافته، نه به ياري منتقدان خارج از گود نيازمند خواهد بود و نه از اغراض آنان گزندي به روند پيروزي انقلاب خواهد رسيد و اين سخن برگرفته از قرآن کريم است که فرمود: «ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون» (5)؛ «محققا کساني که گفتند: «پروردگار ما خداست» سپس ايستادگي کردند، بيمي بر آنان نيست و (و در پايان کار) اندوگين نخواهند شد». و نيز در آيه ي ديگر مي فرمايد: «وألو استقاموا علي الطريقه لأسقيناهم ماء غدقا» (6)؛ و «و اگر [مردم] در راه درست، پايداري ورزند، قطعاً آب گوارايي بديشان نوشانيم». استقامت و پايداري مردم همان گونه که آغاز پيروزي را نصيب آنان نمود، تداوم و توسعه و تثبيت و تأثيرگذاري و تمدن سازي را نيز تضمين خواهد نمود.
پي نوشت :
1. صحيفه نور، ج 19، ص 180.
2. صحيفه نور، ج 13، ص 107، 1359/7/8.
3.المائده (5): 2.
4. المائده (5): 48.
5.الاحقاف (46): 13.
6. الجن (72): 16.
/س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}