درآمدی بر مفهوم و مبانی توسعه و توسعه اقتصادی متعارف(1)
از توسعه اسلامی تا توسعه لیبرال
از دیدگاه بررسی تاریخی توسعه[2] به معنای رشدِ ثروت موضوع جدیدی نبوده و موردبحث اقتصاددانانی چون اسمیت، مالتوس، ریکاردو و دیگران است، اما به معنای کوشش آگاهانه، نهادی و برنامهریزیشده، از اوایل قرن بیستم، موردتوجه قرار گرفت.
مفهوم توسعه و توسعه اقتصادی
در مورد تعریف توسعه، در میان صاحبنظران اتفاقنظر وجود ندارد؛ و در تعاریف اولیه اقتصاددانان پیشرفت جوامع انسانی بهعنوان رشد سطح محصولات تفسیر شده است و راهبرد رسیدن به آن را نیز دامن زدن به تولید، پسانداز و مصرف تلقی گردید.این مفهوم از توسعه مترادف با مفهوم رشد و توسعه اقتصادی هست که طی آن ظرفیتهای تولیدی یک جامعه با تکیهبر بهکارگیری، گسترش و درونزا کردن دستاوردهای علمی- فنی افزایش مییابد؛ و افزایش بلندمدت ظرفیت تولیدی در یک کشور بهمنظور عرضه کالاهای هر چه متنوعتر اقتصادی به مردم مدنظر باشد.[1]
از دیدگاه بررسی تاریخی توسعه[2] به معنای رشدِ ثروت موضوع جدیدی نبوده و موردبحث اقتصاددانانی چون اسمیت، مالتوس، ریکاردو و دیگران است، اما به معنای کوشش آگاهانه، نهادی و برنامهریزیشده، از اوایل قرن بیستم، موردتوجه قرار گرفت. درواقع تا پیش از دهه 1940، کشورهای غربی علاقه کمتری به چنین موضوعهایی نشان میدادند و نقش آنها بهطور عموم در ارتباط با کشورهای مستعمره و مسائل آنان بود، بهطوریکه در آن دوره، توسعه به مفهوم بهرهبرداری از منابع طبیعی کشورهای مستعمره و گشودن بازارها برای منافع کشورهای مادر بود.
نگرشهای اخیر به توسعه
اما در نگرشهای اخیر نسبت به توسعه ازجمله رویکرد توسعه انسانی، توسعه دستخوش نوعی تحول مفهومی شده و از معنای رشد کمی منابع جامعه به رشد کیفی فعالان اقتصادی (نیروی انسانی) تغییر معنا یافته است؛ و توسعه را پدیدهای چندبعدی در نظر گرفتهاند که ابعاد مختلف زندگی بشر اعم از جنبههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را در برمیگیرد و در نهادها و ساختارهای جامعه، دگرگونی اساسی و بنیادی پدید میآورد. توسعه، در بسیاری موارد حتی عادات و رسوم و عقاید مردم را نیز در برمیگیرد.[3]بهعبارتدیگر، توسعه به معنای ارتقای مستمر کل جامعه و نظام اجتماعی بهسوی زندگی بهتر یا انسانیتر است.[4] دادلی سیرز توسعه را جریانی چندبعدی میداند که تجدید سازمان و سمتگیری متفاوت کل نظام اقتصادی- اجتماعی را به همراه دارد. به عقیده او توسعه، علاوه بر بهبود میزان تولید و درآمد، شامل دگرگونی اساسی در ساختمانهای نهادی، اجتماعی، اداری و همچنین وجهه نظرهای عمومی مردم است.[5]
موضوع و هدف پارادایم توسعه متعارف
موضوع و هدف پارادایم توسعه متعارف و در اقتصاد سرمایهداری با دیدگاه «فردگرایی»، انسان اقتصادی است در مقام مصرفکننده میخواهد مطلوبیت یا لذت حاصل از مصرف کالا و خدمات را حداکثر کند و در مقام تولیدکننده در پی حداکثر سازی سود هست و اصالت سرمایه بهعنوان موضوع اصلی پارادایم توسعه متعارف مطرح هست.در این پارادایم فردِ حداکثر کنندهی منفعت مادی با عقل ابزارساز خود، مدار و هستهی مرکزی نظام زندگی اقتصادی و درنتیجه هستهی مرکزی همه نظریات اقتصادی را در توسعه متعارف شکل میدهد.
مبانی فکری توسعه متعارف
اگر توسعه متعارف را بهعنوان یک نظریه علمی در نظر بگیریم میتواند دارای مبانی فکری و بینشی باشد که به برخی از آنها اشاره میشود.انسان حیوانی مجهز به عقل
بر اساس مبانی فکری توسعه متعارف، انسان دارای خصوصیات اساسی زیر است: انسان همچون تمامی حیوانات دیگر، موجودی است خواهشگر، اساسیترین وجه مشترکی که میان حیوانات میتوان سراغ کرد این است که تمامی آنها با جدیت تمام و گاه با مایه گذاشتن جان، در پی تأمین امیال خود به حرکت درمیآیند. اعم از اینکه با تأمین آن به لذتی دست یابند یا از رنجی برهند. انسان از این حیث در عداد حیوانات و بلکه در رأس آنها قرار میگیرد، زیرا انسان نهتنها عموم امیال حیوانات را، بعضاً بهشدت و قوت بیشتری دارد، بلکه امیال او تنوع بیشتری نیز به خود میگیرد. تفاوت اساسی و مهمی که انسان را از حیوان جدا میکند این است که انسان برای تحقق امیال خود به ابزاری به نام عقل مجهز است که به او امکان میدهد برای نیل به مقاصد طبیعی خود ابزارسازی کند، اعم از آنکه این ابزار از جنس حیلههای فکری و یا وسائل مادی باشد[6].مبنای اصالت سرمایه و باهدف تکاثر ثروت در اقتصاد
به اعتقاد محققین اقتصاد اسلامی تمامی نظریههای اقتصاد سرمایهداری بر مبنای اصالت سرمایه و باهدف تکاثر ثروت شکلگرفته است؛ و تنظیم امور اقتصادی و ترتیبات نهادی در این نظام چنان است که تکاثر ثروت حاصل میگردد.[7] بهعنوانمثال شبکه اعتباری یک جامعه در رابطه متقابل با شبکههای تولیدی، توزیعی و مصرفی، رفتار کل سیستم اقتصاد کلان را مشخص میکند. حال با توجه به اینکه مبنای سیستم اقتصادی چیست، وظیفه هر یک از این شبکهها نیز مشخص میشود. در سیستمی که بر اساس اصالت سرمایه عمل میکند، شبکه اعتباری وظیفه و نقش خاصی را در رابطه با شبکههای تولیدی، مصرفی و توزیعی دارد که متفاوت با وظیفه شبکه اعتباری در مثلاً سیستم سوسیالیستی است. این میل و نظر شخصی آقای ساموئل سن یا کینز نیست که بگوید شبکه بانکی در رژیم سرمایهداری باید ربوی باشد، بلکه خصلت سیستم سرمایهداری چنین خصوصیت شبکه بانکی را بالضروره ایجاب میکند.[8]در نظام اقتصادی کاپیتالیسم امور اقتصادی و نهادسازیها همه و همه برمدار سرمایه و هدف تکاثر استوار است، فرآیند تکاثری که انسان را نیز به سرمایه تبدیل میکند و از این طریق نیروی کار انسانی نیز صرفاً میبایستی در چارچوب نظریات تکاثر ثروت ارزشگذاری شود.[9] و در این نظام انسان تبدیل به سرمایه میشود که فرآیند رشد و تکاثر ثروت را شتاب دهد، امری که ذاتاً با رشد معنوی متعارض است.[10]
مبنای شناخت تجربه پوزیتویسمی یا عقل تجربه پذیر
با بررسی سیر تاریخی نظریات علمی مطرح در غرب به این نتیجه میرسیم که معرفت در غرب در همه عرصهها منحصراً محصول تجربه پوزیتویسمی و یا عقلانی و عقل تجربه پذیر هست.چنانکه پوزیتویسم، بر دو اصل اساسی تأکید میکرد. اول اینکه هر شناخت اصیل باید از روش علوم تجربی استفاده کند و هر دانشی عینی محدود به واقعیت موجود است و به هیچ زیربنایی فلسفی نیاز ندارد. دوم اینکه جامعه انسانی بر اساس قوانینی بناشده است که همانند قوانین طبیعی است.[11]
اندیشمندان پوزیتویسم که گویا پیامبرگونه بر قله علم قرارگرفته و خود را هدایتگر تحقیقات توسعه انسانی- اجتماعی جوامع میدیدند. بهشتی را به بشریت معرفی میکردند که پایان آن نظام سرمایهداری غرب و الگوی توسعه متعارف آن است. از طرف دیگر جامعهشناسان انتقادی که شیوه مطالعه پوزیتویسم را ناکارآمد میدانستند بافاصله گرفتن از شناخت تجربی و روی آوردن به مطالعات تطبیقی و تاریخی به دنبال سطوح دیگری از علم میگشتند که بتواند راهی نو در فراسوی انسان قرار دهد، اما ازآنجهت که در عمل، معیار و میزانی فراتر از محصولات اجتماعی و تاریخی انسان که معتبر برای همگان باشد در اختیار نداشتند، از ارائه طریقی که بر حقیقتی ثابت و اصولی پایدار در جهت رساندن جوامع به سعادت تأکید ورزد، ناتوان ماندند.[12]
نتیجهگیری
با توجه به تعاریف و اختلاف صاحبنظران و اقتصاددانان توسعه متعارف، میتوان گفت که انسان غربی گرچه به دنبال تحقق اهداف لذتبخش و سود مدار توسعه و تکاثر و سرمایهداریاند ولی آنها هیچگاه توافق قطعی در مورد مقصد پیش رو نداشتهاند. مهمتر اینکه توسعه متعارف لیبرالیسمی و سرمایهداری ناظر به تحقق اهداف مادی و جسمانی و رفاهی و این دنیایی انسان است و کمتر به نیازهای غیر جسمانی و غیر این دنیایی انسان نظر دارد.پینوشت:
[1]. سیمون کوزنتی، رشد نوین اقتصادی،ترجمه مرتضی قرهباغیان؛ 1372، ص 264.
[2] Development
[3] زاهدی. شمس، السادات و نجفی. غلامعلی، بسط مفهومی توسعه پایدار، فصلنامه مدرس علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس، زمستان 1385، دوره 10، ش 4.
[4] تودارو. مایکل، توسعه اقتصادی در جهان سوم، فرجادی. غلامعلی، سازمان برنامهوبودجه، تهران، 1364.
[5] قدیری معصوم. مجتبی، سیری در مفاهیم و ابعاد مختلف توسعه، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، بهار 1379.
[6] سید مرتضی مردیها (1380)، دفاع از عقلانیت، نقش و نگار، ص 15.
[7] مسعود درخشان، (1391)، بومیسازی اقتصادی و اقتصاد اسلامی: ملاحظاتی در رویکردهای تطبیقی و مبنایی، فصلنامه علمی- پژوهشی «پژوهشهای اقتصادی ایران»، ش 52، سال هفدهم، صص 57-85.
[8] مسعود درخشان، همان، صص 57-85. ص 265.
[9] مسعود درخشان، همان، صص 57-85.
[10] مسعود درخشان، همان، صص 57-85.
[11][11] غلام عباس توسلی، (1376). نظریههای جامعهشناسی. انتشارات مهر. قم. ص 15.
[12] بهرامی، احمد، بابا خانیان، محمدرضا، مجله مهندسی فرهنگی آذر و دی 1389 - شماره 47 و 48 (از صفحه 6 تا 14)
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}