چگونه احساس‌های‌مان را بشناسیم و دوست داشته باشیم

امروز بعد از یک رگبار کوتاه امّا شدید، رنگین‌کمانی از این سر کوچه تا آن سر کوچه دیده شد. خورشید درست بالای سرمان بود. من روی پشت‌بام بودم و امتداد رنگین‌کمان را دنبال می‌کردم. از آپارتمانی ابتدای کوچه سرک کشیده بود تا خانه‌ای نقلی و ویلایی در انتهای کوچه. با خودم گفتم: «حتماً این خانه‌ها خوش‌بختی رنگین‌کمانی دارند امروز». بنفش، نیلی، آبی، سبز، زرد، نارنجی و قرمز. اثری از سیاه و سفید نبود. همه چیز در آسمان رنگی به چشم می‌خورد. به سیاه و سفید که جایش در آن منظره‌ای که از پشت‌بام می‌دیدم، فکر کردم. زیبا بود و زیبایی از طیف‌های رنگی تشکیل می‌شد. پس چرا گاه دنیا را سیاه و سفید می‌دیدم؟ خوب و بد؟ زشت و زیبا؟ خوش‌بختی و بدبختی؟ شانس و بداقبالی؟ فکر کنم دنیای زیبا هم مثل همین آسمان و رنگین‌کمان و خانه‌هایش باشد. نه سیاه داشته باشد، نه سفید. شاید گاه خاکستری باشد؛ امّا سراسر رنگ است. رنگ‌هایی که گاه ما دوست‌شان داریم و گاه نداریم.
 

سیاه و سفید نبینید

هر اتّفاقی را که برای‌تان می‌افتد، نمی‌توان با قاطعیّت گفت بد مطلق است. بد مطلق یعنی سیاه. گاه از اتّفاقی آن‌قدر خوش‌حال می‌شویم که فراموش می‌کنیم شاید خوب مطلق نباشد. خوش‌حالی و غم زیاد، انسان را از واقع‌بینی و دوراندیشی فاصله می‌دهد. اگر به نظرتان چیزی بد آمد، فکر خوب کردنش یا دیدن نکته‌هایی که به شما کمک خواهد کرد باشید؛ حتّی شما می‌توانید «ادب از که آموختی/ از بی‌ادبان» لقمان حکیم را به اتّفاق‌ها هم ربط دهید. هر اتفاقی یک تجربه است که شما را قوی‌تر و بزرگ‌تر می‌کند. خوش‌حالی بهترین حسّ دنیاست. فقط حواس‌تان باشد که دکمه‌ی دوراندیشی‌تان خاموش نشود و تلاش کنید خوش‌حالی بادوام برای خودتان بسازید. پس خوش‌حالی‌ها مواظب می‌خواهند و ناراحتی‌ها، تلاش.
 

با اضطراب‌تان دوست شوید

فرق آدم و روبات در احساس است. روبات‌ها محاسبه‌های طولانی و سخت، کارهای فیزیکی طولانی‌مدّت و دشوار و عملیات ظریف و دقیق را به خوبی انجام می‌دهند. انسان با فکر و احساس می‌تواند تصمیم‌هایی بگیرد و چیزهایی خلق کند که پیشرفته‌ترین روبات‌ها هم نتوانند به آن دست پیدا کنند. احساس‌ها نقش مهمّی در زندگی و تصمیم‌های ما دارند. پس باید درست آن‌ها را بشناسیم و پرورش دهیم. اوّلین قدم برای خوب‌تر کردن این هدیه‌ی خدا، دوست داشتن هر چیزی است که در ماست. می‌دانیم! اخلاق بد، بد است؛ امّا اگر اخلاقی را در خودتان دوست ندارید، سرزنش مدام و بد و بیراه گفتن به خودتان اوضاع را بهتر نمی‌کند، بدتر هم می‌کند. سعی کنید روی احساس‌های مثبت و مفیدتان تمرکز کنید و آن‌هایی را که باعث رشد شما نمی‌شود و به نوعی آسیب زننده‌ است کم کنید. خودتان را تشویق کنید و دوست داشته باشید. آدمیزاد با دوست داشتن است که زنده است؛ مثلاً اضطراب همیشه بد نیست. اگر شما اضطراب شدید دارید، باید حواس‌تان باشد که این اضطراب را کم کنید؛ اما نه با دعوا! به خودتان بگویید این اضطراب به من کمک می‌کند که بیش‌تر، بادقّت و منظّم‌تر به امورم رسیدگی کنم؛ پس باید باشد؛ ولی جلویش را باید بگیرید که به شما صدمه نزند. آرامش را به خودتان هدیه دهید و با اضطراب‌تان دوست شوید.

عکاس: یلدا ابراهیمی


منبع: مجله باران