مروري بر نقش آمريكا در جنگ عراق عليه ايران (8)






الكساندر هيگ: ما نسبت به نتيجه اين جنگ بي تفاوت نيستيم

موقعيت جنگي ايران و ديدار هيگ - صالح

بعد از سفر "موريس دراپر " به بغداد و توافق سياسي آمريكا و عراق بر سر موضوع حمله اسرائيل به اوسيراك، در بهار و تابستان 1360 گاه به گاه آمريكا و عراق تمايل خود را به برقراري رابطه اعلام مي‌كردند. برژينسكي كه در آن زمان در حكومت ريگان سمتي نداشت در شهريور سال 1360 سرسختانه بنفع عراق موضع گرفت .
وي گفت: "حمايت همه جانبه از صدام حسين از هدفهاي آمريكا است. "براي متوقف كردن انقلاب اسلامي ايران بايد از صدام پشتيباني كرد. "
مهر ماه 1360 فرصت مناسبي را براي عراقي‌ها پيش آورد تا بار ديگر در مجمع عمومي سالانه سازمان ملل با آمريكايي‌ها تماس علني برقرار كنند.
تابستان 1360 تقريبا تحرك نظامي خاصي در جبهه‌ها اتفاق نيفتاد و نيروهاي ايراني درصدد تجهيز و تدارك و هماهنگي رزمي عليه عراقي‌ها بودند. ضمن اينكه در 31 خرداد ماه 1360 بني صدر از رياست جمهوري عزل شد و ركود و عدم تحرك در جبهه‌ها كه دكتر چمران بشدت نگران آن بود،‌جاي خود را به تحركات تازه‌اي داد. شهيد چمران اعتقاد داشت كه بايد جبهه‌ها را از وضعيت فعلي آن رهايي بخشيد و حالت دفاعي را به حالت تهاجمي تبديل كرد. عمليات "فرمانده كل قوا، خميني روح خدا " در 31/3/60 يعني همان شبي كه بني‌صدر عزل شد، آغاز گرديد. عدم موفقيت گروه مسعود رجوي در واژگون كردن انقلاب و كنار رفتن جناح ميانه‌رو از اركان سياسي انقلاب، موجب شد تا آمريكا مجددا موضوع حمايت از صدام حسين را بطور جدي‌تري دنبال كند، زيرا آمريكايي‌ها آخرين اميدهاي خود را براي سازش و مصالحه در دورن نظام سياسي ايران از دست داده بودند.
در پنجم مهر 1360 ايران دست به يك حمله برق‌آسا و مهم در جبهه ابادان زد. نام عمليات "ثامن‌الائمه " بود و در ميان بهت كامل جهانيان، نيروهاي عراقي از آبادان عقب زده شدند و پس از يك سال، محاصره شهر مهم آبادان شكسته شد. اين عمليات همزمان با اجلاس ساليانه مجمع عمومي سازمان ملل به اجرا درآمد و هيات عراقي سخت به تكاپو افتاد. روز پيش از عمليات سعدون حمادي وزير خارجه عراق كه از هر فرصتي براي تبادل نظر با آمريكا استفاده مي‌كرد، در مقر سازمان ملل به ديدار هيگ رفت. در اين ديدار پيرامون موضع آمريكا در جنگ عراق و ايران و سياست كلي آمريكا در خاورميانه بحث و تبادل نظر صورت گرفت.
كنار زدن عراقي‌ها از آبادان، زنگ خطر را براي عراق بصدا درآورد و ياس عجيبي در نظاميان عراقي ايجاد كرد. عراقي‌ها فعاليت‌ سياسي را شدت بخشيدند و خواهان كمك بودند. اوضاع در جبهه‌ها به ضرر عراق پيش مي‌رفت. مجمع عمومي بهانه و فرصت مناسبي براي طرح كمك به عراق بود.
"صالح عمر علي " نماينده وقت عراق در سازمان ملل دست به كار شد و درصدد بود تا با الكساندر هيگ ديداري داشته باشد. در 26 آذر ماه 1360 هر دو با هم ملاقات كردند. آلن فريدمن به تشريح اين ديدار پرداخته و مي‌نويسد:
"از 17 دسامبر 1981 هيگ مجبور شد كه بدگمانيهاي شخصي را نسبت به رژيم عراق كنار گذارد و در طول هفته صبورانه به سخنان صالح، نماينده عراق در سازمان ملل گوش كند. اين ملاقات بمناسبت اجلاس ساليانه مجمع عمومي سازمان ملل تشكيل شد. در يك سالن خصوصي و دور از محل استراحت هياتهاي اعزامي كه معمولا با لباسهاي رسمي در آنجا مي‌نشينند و ضمن نوشيدن و خوردن با هم گپ مي‌زنند، هيگ و صالح سرگرم بحث جدي‌تري بودند. "
در همين زمان با گذشت 8 ماه از روي كار آمدن دولت ريگان، عراقي‌ها به موقعيت ويژه‌اي در سازمان ملل دست يافتند. چند روز پيش از ديدار صالح و هيگ، عصمت كتاني، سياستمدار كار كشته و دوست صميمي صدام حسين در يك شرايط استثنايي، رياست مجمع عمومي سازمان ملل را برعهده گرفت.
در اين زمان ناظران سياسي معتقد بودند كه عراق بخاطر پاسخ ملايمش به حمله هوايي اسرائيل به نيروگاه اتمي اوسيراك، از حمايت نمايندگان سياسي كشورهاي حامي آمريكا در مجمع عمومي برخوردار شد و عصمت كتاني آراء لازم را كسب كرد. انتخاب نماينده كشوري به عنوان رئيس مجمع عمومي سازمان ملل آنهم كشوري كه آشكارا عليه كشور ديگر وارد جنگ شده بود، گواهي بر حمايت‌هاي پشت پرده غرب بويژه آمريكا در چنين اقدامي بود. شكي نبود كه موضع تعديل شده عراق در برابر اسرائيل نيز در آن زمان عراق را براي رسيدن به چنين منصبي كمك كرد.
طارق عزيز در اظهارات گذشته خود صريحا گفت كه بغداد از آمريكا نمي‌خواهد كه از اسرائيل حمايت نكند، بلكه از آمريكا مي‌خواهد يك يك سياست موازنه‌اي داشته باشد. در پي اين اظهارات،‌عراق اعلام مي‌كند كه قصد پاسخگويي به حمله اسرائيل به مركز اتمي عراق (در خرداد ماه 1360)‌ندارد. در شهريور ماه 1360 عصمت كتاني پس از اتخاذ چنين مواضعي،‌آراء لازم را در مجمع عمومي كسب كرد. بنابراين در آذر ماه 1360 عصمت كتاني رياست سي و ششمين اجلاس مجمع عمومي را برعهده گرفت. عراق شرايط خود را در سازمان ملل تثبيت كرد و اين سازمان به مقري براي تحرك ديپلماسي عراق مبدل شد. در چنين شرايطي صالح عمر علي مذاكرات خود را با هيگ آغاز كرد.
"آلن فريدمن "‌مي‌افزايد كه "صالح " سالها بعد يادآور شد كه پاسخ هيگ به درخواست كمك مثبت بوده است و دولت آمريكا تقاضاي عراق را براي كمك از آمريكا در جنگ نظامي عليه بنيادگرايي امام خميني بسيار جدي مي‌گرفت.
وي مي‌نويسد:
" در واقع، نماينده عراق در سازمان ملل بسيار بيشتر از آنچه كه در طول اين ملاقات با هيگ نشان داد، اطلاعات داشت. براي مثلا، مي‌دانست كه دولت ريگان از همان نخستين روزهاي قدرت يافتن،‌با مخفي‌ترين صورت ممكن در راه ايجاد روابط دوستانه باكشور او وقتي را تلف نكرده است. بويژه "صالح " مي‌دانست كه ناظران نظامي آمريكايي به عراق فرستاده شده‌اند و در ساختمان وزارت دفاع در بغداد اقامت دارند. به شكلي كه بعدها، صالح اين گفتگو را به خاطر آورده، هيگ پيام خود را با تصديق وجود تهديد و خطر رژيم امام خميني، به پايان رساند،آمريكا درك مي‌كرد كه برقراري مجدد تعادل در منطقه كاملا ضروري است. صالح به خاطر مي‌آورد كه هيگ به او گفته است كه اقدامات مناسب انجام خواهد گرفت. "
از طرف ديگر طرح تهديد ايران در زماني مطرح مي‌شد كه اوضاع جبهه‌ها در جنگ براي عراق بسيار وخيم گزارش شده بود. زماني كه صالح و هيگ در 26 آذر ماه در سازمان ملل به مذاكره پرداختند، در جبهه‌ها يك تحول مهم ديگر جنگي رخ داده بود. در 8 آذر 1360 نيروهاي ايراني بطور اعجاب‌انگيزي در جبهه "بستان " عمليات موفق "طريق‌القدس " را به اجرا درآوردند و نيروهاي عراقي را با تلفات سنگين از "بستان " عقب راندند و سرپل‌هاي مهمي در اين منطقه استراتژيك بدست آوردند . در اين حال عراقي‌ها همه چيز خود را از دست رفته يم‌ديدند و "صالح " با اطلاع كامل از اوضاع عراق در جبهه‌ها،به مذاكره با آمريكا پرداخته بود. شكي نيست كه پيشروي در عمليات "ثامن‌الائمه " و "طريق‌القدس " عراقي‌ها را به وحشت انداخته بود و با همفكري ياران سعودي و اردني و مصري، خواهان ارتباط مجدد با آمريكا بودند. اما در اين خصوص نكته مهم اين بود كه عراق‌ها در آ‌ن شرايط مايل بودند زودتر از آنكه روابط سياسي برقرار شود ( بطور رسمي)‌روابط نظامي آغاز شود. عراقي‌ها براي اين كار دلايلي داشتند. يكي از دلايل آنان اين بود كه آمريكا براي نشان دادن حسن نيت و جلب اعتماد عراق براي برقراري روابط رسمي، بايد با كمك نظامي اين راه را همواره كند.

آمريكا و حذف نام عراق از فهرست كشورهاي حامي تروريسم

شكست عراق در محاصره آبادان در مهر ماه 1360 و بازپس‌گيري "بستان " در آذر ماه همان سال،عراقي‌ها را متوجه هدف نهايي ايران براي آزادسازي خرمشهر كرده بود، لذا بحث روابط با آمريكا بطور جدي‌تر از سوي عراق مطرح شده بود. تحركات نظامي موفق ايران در منطقه عمومي دزفول،‌كشورهاي عربي و آمريكا را نيز متوجه جنگ عراق با ايران كرده بود و تمايل عمومي براي برقراري تعادل و توازن در جنگ به نفع عراق ايجاد شده بود. در بهمن ماه 1360 تحرك سياسي عراق با ماموريت "طه ياسين رمضان " نخست وزير عراق آغاز شد.وي در 19 بهمن با پيامي از سوي صدام حسين وارد رياض شد. ماموريت وي زماني انجام شد كه "گاسپار واينبرگر " به بحث پرداخت. يونايتدپرس خبر ديدار اين دو مقام عراقي و آمريكايي را مخابره كرد.
ديدار طه ياسين رمضان با يك مقام نظامي عاليرتبه آمريكايي در رياض حاكي از آغاز تحركات سياسي براي كمك‌هاي نظامي به عراق بود. واينبرگر در دولت ريگان جزو كساني بود كه شديدا از موضع حمايت از عراق در جنگ حمايت مي‌كرد و پيامي كه سه ياسين رمضان براي وي از سوي صدام حسين برد بر روابط پنهاني نظامي آمريكا و عراق در آن زمان صحه مي‌گذارد، ضمن اينكه بر اساس شواهد در همين زمان "رابرت گيتس " عضو فعال سازمان سيا و دوست صميمي ويليام كيسي رئيس سازمان سيا، سفري محرمانه به بغداد داشت. همچنانكه در خبر آمده بود يكي از موارد مذاكره ميان دو مقام، بحث بر سر استفاده گسترده‌تر از "آواكس‌ها " در منطقه بود و عراقي‌ها مايل بودند از اطلاعات آواكس‌ها استفاده كنند.
به طرح جدي شكست‌هاي عراق در دو عمليات مهم ايران، و تحرك ديپلماتيك عراق، سرانجام در روز جمعه 8 اسفند ماه 1360 يك گام مهم براي حمايت از عراق برداشته شد و دولت ريگان به كنگره آمريكا اطلاع داد كه نام عراق را از فهرست كشورهاي حمايت كننده از تروريسم بين‌‌المللي خارج كرده و نام كوبا را بجاي اين كشور وارد فهرست كرده است.
اين اقدام آمريكا يكي از مهمترين اقدامات ايالات متحده براي برقراري روابط سياسي بشمار مي‌رفت و پيام آشكاري براي ايران داشت. آمريكا بطور مشخص و علني جانب عراق را گرفته بود. اينكه آيا حذف نام عراق از ليست كشورهاي حامي تروريسم، پايه و اساسي منطقي داشت، بعدها زير سوال رفت و بسياري از مقامات دولت بوش در ماجراي عراق گيت معتقد بودند كه در همان زمان نيز عراق با حمايت از گروه
"ابونضال " همچنان از اين گروه حمايت مي‌كرد.
از سال 1979 عراق در فهرست كشورهايي قرار گرفت كه وزارت خارجه آمريكا، آنان را حامي تروريسم تشخص داده بود، دولت كارتر باني چنين طرحي بود و اكنون پس از گذشت 3 سال عراق همه مواضع قبلي خود را تغيير داده بود.
آمريكا در اجريا اين تصميم چند دليل داشت. نخست آنكه روابط پنهاني نظامي ميان عراق و آمريكا پيش از اين برقرار شده بود و وزارت خارجه آمريكا با موانع حقوقي صدور مجوز به عراق روبرو بود، زيرا روابط سياسي قطع بود و عراق در ليست كشورهاي حامي تروريسم قرار داشت.
بنابراين فشاري از جانب بخش خصوصي و وزارت بازرگاني آمريكا به وزارت خارجه وجود داشتكه تا قبل از برملا شدن روابط غير قانوني نظامي ميان آمريكا و عراق، مجاري قانوني پيش بيني شود. وزارت بازرگاني براي كسب هر مجوزي براي صدور كالاهاي اقتصادي و يا نظامي به عراق با منع قانوني وزارت خارجه روبرو مي‌شد. بنابراين بايد دولت ريگان تدبيري براي اين موضوع مي‌انديشيد تا پس از فاش شدن صدور مجوزهاي غير قانوني و حل اختلافات سياسي ميان دو كشور آمريكا و عراق، روابط نظامي، مشروعيت قانوني پيدا كند.
"كنت. آر. تيرمن " كارشناس و پژوهشگر آمريكايي، بنحوي به دلايل حذف نام كشور عراق از فهرست كشورهاي حامي تروريسم اشاره دارد و مي‌نويسد:
"نخستين اقدام آن بود كه ... نام عراق را از فهرست كشورهاي مظنون به حمايت از تروريسم بين‌المللي حذف كند. هر كشوري كه نامش در اين فهرست بود، تابع كنترل سياست خارجي قرار مي‌گرفت. مبادله تجاري آمريكا با آن كشور دشوار مي‌شد و استحقاق دريافت كمك‌هاي آمريكايي را نداشت. پس براي آنكه بتواند به بغداد كمك كند، بايد ابتدا تهام تروريستي را از پيشاني عراق پاك مي‌كرد. حاميان عراق در دستگاه دولتي ريگان و از جمله نيكولاس وليوتس كفيل وزارت خارجه آمريكا در امور خاورميانه و مايكل آرماكاست معاون وزارت خارجه، اين را يك مسئله صرفا اداري مي‌دانستند، اما وزارت خارجه براي زدودن اتهام تروريستي از رژيم عراق، در "جعبه پاندورا " را باز كرد. "
"هوارد تيچر " مدير بخش خاور نزديك و جنوب آسيا در شوراي امنيت ملي وقت مي‌گويد:
"ما خيلي خوب مي‌دانستيم كه پايگاه ابونضال در بغداد بود. ما از حمايت عراق از سازمان وي و ديگر سازمانهاي تروريستي با خبر بوديم. تصميم مربوط به حذف نام عراق از ليست كشورهاي تروريسيتي توسط كيسي و كلارك اتخاذ شد.
در همان زمان "رابرت هابر " مشاور كميته روابط خارجي مجلس سناي آمريكا و نماينده كميته خدمات تسليحاتي كه مسئول فروش اسلحه و كمك‌هاي نظامي آمريكا بود در پاسخ به اين پرسش خبرنگاران كه چرا دول آمريكا نام عراق را از كشورهاي باصطلاح تروريست حذف كرد گفت:
"با توجه به قطع روابط ديپلماتيك ايران و آمريكا اين عمل آمريكا بعنوان تنبيه ايران و باز كردن راهي براي عراق از بن بست موجود مي‌باشد،‌دولت آمريكا مطمئن است كه برقراري روابط با عراق ارزش قمار دخالت غير مستقيم آمريكا را در جنگ دارا مي‌باشد. "
رابرت هابر عقيده داشت كه حذف نام عراق در واقع واكنشي به سياستهاي ايران بود و اين اقدام را به عدم تمايل ايران به نزديكي به آمريكا مربوط مي‌داند. بدين ترتيب بود كه آمريكا راه را براي همكاري‌هاي دو جانبه با عراق هموار كرد و به تعبير ديگر، اين اقدام پيامي آشكار براي عراق داشت.

واكنش آمريكا در برابر عمليات فتح المبين و بيت‌المقدس

بهار 1361 براي ايران، نويدبخش عمليات نظامي موفق بود. در نخستين روزهاي سال نو بسيج، سپاه و ارتش در غرب دزفول تهاجم وسيع و سريعي را به اجراء درآوردند و نيروهاي عراقي را از غرب دزفول عقب راندند. وحشت و اضطراب، عراق و حاميان غربي و عربي آن را فرا گرفت و بار ديگر تلاش‌هاي سياسي آغاز شد.
آمريكا واكنش صريح خود را در برابر عمليات "فتح‌المبين " اعلام كرد. وزارت خارجه آمريكا در 13 فروردين 1361 از پيروزي ايران در جنگ ابراز نگراني كرد و پيروزي ايران را عامل بي‌ثباتي در منطقه توصيف نمود و آن را گامي براي گسترش انقلاب اسلامي در منطقه دانست. در پي پيروزي هاي پي در پي، سناتور "ادوارد كندي " از جناح دمكرات وضع عراق را نااميد كننده عنوان كرد.
خبرگزاري فرانسه از واشنگتن گزارش داد پيروزي چشمگير ايران در جبهه‌هاي جنگ، واشنگتن را تكان داده اس، بطوري كه "دين فيشر " سخنگوي وزارت امور خارجه آمريكا روز سيزدهم فروردين ما 1361 بطور ناگهاني چنين اعلام كرد:
"آمريكا از كليه اقدامات بين‌المللي براي پايان دادن به جنگ عراق و ايران و قبول طرفين براي انجام مذاكرات در اين زمينه پشتيباني خواهد كرد. آمريكا از ادامه جنگ به اين صورت نگران است. جامعه بين‌المللي بايد از هر فرصتي براي دست‌يابي به يك "راه حل فوري " براي پايان دادن به جنگ استفاده كند. آمريكا معتقد است اتخاذ يك راه حل مسالمت‌آميز كه استقلال و تماميت هر دو كشور درگير را در اين جنگ مورد تاكيد قرار دهد، براي حفظ امنيت منطقه ضروري است. "
همزمان با عمليات "فتح‌المبين " ،آمريكا احساس خطر جدي مي‌كند و اين گونه اظهارات نشان مي‌دهد كه با تغيير وضعيت جنگ به نفع ايران، آمريكا مجبور به موضع گرفتن بود. اين نخستين موضع‌گيري آمريكا در جنگ بود كه نسبت به پيروزي‌هاي ايران، اظهار نگراني مي‌كرد. به عبارت بهتر، عمليات تاريخي و كم نظير "فتح‌المبين " صبر و حوصله آمريكايي‌ها را نيز برده بود. كارشناسان پنتاگون و وزارت امور خارجه آمريكا، تحولات جبهه جنگ را زير نظر داشتند و آن را از نزديك دنبال مي‌كردند. موضعگيري جديد آمريكا در واقع اولين واكنش اين كشور نسبت به موفقيت عمليات نظامي ايران بود.
ادامه عمليات "فتح‌المبين " و آزاد شدن خاك وسيعي از ايران در غرب دزفول در فروردين ماه، واكنش شديدتري را از سوي آمريكا در پي داشت. "الكساندر هيگ " در مصاحبه با روزنامه مصري الاهرام چاپ قاهره در 21 فروردين ماه 1361 چنين گفت: " آمريكا در برابر هرگونه تغيير اساسي در موازنه قدرت در منطقه خليج فارس كه ناشي از جنگ عراق و ايران باشد، بي‌تفاوت نخواهد بود. آمريكا هيچ تهديدي نسبت به امنيت عربستان را تحمل نخواهد كرد. "
اين اظهارات، حمايت غيرمستقيم آمريكا از عراق تلقي مي‌شد و آمريكايي‌ها هنگامي سخن از عدم بي‌تفاوتي نسبت به جنگ مي‌رانند كه ايران در حال پيشروي به سوي مرزهاي عراق بود و عملا موضعي عليه ايران به شمار مي‌آمد. در همين زمان صدام حسين كه متوجه شكست عراق از نيروهاي ايراني شده بود با يك تغيير تاكتيكي و چرخش سياسي، خطاب به مجلس عراق، چنين فرماني را صادر كرد:
عراق حاضر به عقب نشيني از خاك ايران مي باشد مشروط بر اينكه ايران تضمين كند به خاك عراق تجاوز نكند.
ترفند صدام حسين مبني بر عقب نشيني نيز مؤثر نبود و هدف صدام آن بود كه نيروهاي ايران وارد خاك عراق نشوند. وحشت مشترك عراق و آمريكا بار ديگر ضرورت همكاري بيشتر نظامي و سياسي را دو چندان كرد. برخي از محافل ديپلماتيك خارجي در لندن در نيمه دوم فروردين ماه خبر از حضور شاه حسين و داماد رئيس كارخانه جنرال موتورز آمريكا را در بغداد دادند و اين امر را ناشي از حساسيت موقعيت نظامي عراق در جنگ عنوان كردند. در اين زمان رئيس حفاظت منافع آمريكا در سفارت بلژيك نقش مؤثري را براي در جريان قرار دادن دولت ريگان از اوضاع جنگي بر عهده داشت و فراتر از حد يك سفير نقش رابط را بين عراق و آمريكا بازي مي‌كرد. از سوي ديگر جبهه متحد عربي نيز فشارهاي خود را به دولت ريگان افزايش دادند.
بعد از پايان مراحل نهايي عمليات "فتح المبين " و ثبيت نيروهاي نظامي ايران در مواضع تازه و قبل از آغاز عمليات غرورافرين و تاريخي "بيت المقدس " در دهم ارديبهشت ماه 1361 تحرك سياسي آمريكا آغاز شد و مجددا وزارت خارجه آمريكا در بيانيه‌اي خواستار آتش بس ميان عراق و ايران و حل و فصل جنگ از طريق مذاكره شد.
"دين فيشر " سخنگوي وزارت امور خارجه گفت:
آمريكا كماكان مانند گذشته از تلاش‌هاي سازنده براي خاتمه جنگ پشتيباني مي‌كند. آمريكا از استقلال و تماميت ارضي ايران و عراق و نيز ساير كشورهاي منطقه پشتيباني مي‌كند.
نكات مهمي در اظهارات "دين فيشر " وجود داشت. آمريكا هنگامي نگران نقض تماميت ارضي ايران و عراق شده بود كه ايران در موقعيت برتر قرار داشت. بنابراين طبيعي بود كه روي سخن "فيشر " در اين اظهارات صرفا ايران باشد.
بايد توجه داشت كه طي شش ماه اول جنگ كه عراق در موضع نسبتا برتر نظامي و ايران در موضع ضعف قرار داشت، هرگز آمريكا نگران ضعف و يا تزلزل قواي ايراني نشد و كاملا آشكار بود كه آمريكا از همان نخست جانب عراق را گرفته بود.
با فتح خرمشهر در سوم خردادماه 1361 موضع "الكساندر هيگ " وزير امور خارجه آمريكا تندتر شد و وي در برابر شوراي روابط خارجي آمريكا در "ايلينويز " شيكاگو گفت كه جنگ بين عراق و ايران "خطر بزرگي " براي منافع غرب در خليج فارس به وجود آورده و ممكن است دامنه نبرد به كشورهاي ديگر منطقه گسترش يابد.
وي در ادامه گفت: « جنگ ايران و عراق ممكن است تغييرات اساسي و غيرقابل پيش بيني درموازنه قوا در منطقه پديد آورده و به شوروي فرصت دهد تا نفوذ خود را در اين قسمت ازجهان گسترش دهد ايالات متحده از آغاز جنگ در 20 ماه قبل سياست كاملا بي طرفانه پيش گرفته و از تحويل هرگونه سلاح ساخت آمريكا به دو طرف متخاصم خودداري كرده است، اما مفهوم اين بي طرفي آن نيست كه ما نسبت به نتيجه اين جنگ بي تفاوت هستيم. آمريكا دوستان ومنافعي دارد كه بر اثر ادامه جنگ مورد تهديد قرار گرفته‌اند و از اين رو مصمم است از منافع حياتي خود در منطقه دفاع كند. »
هيگ در ادامه گفت:
« آمريكا در هفته‌هاي آينده نقش فعال‌تري را براي جستجوي يك راه مسالمت آميز بر اساس احترام به استقلال و تماميت ارضي دو كشور به عهده خواهد گرفت. »
به دنبال اين اظهارات، سران آمريكا در جلسه اي عواقب پيروزي‌هاي ايران و پيشروي نيروهاي ايراني از خرمشهر به طرف بصره و تحولات نظامي در اطراف آن را بررسي و تصميماتي براي كمك عاجل و ضروري به عراق گرفتند.
آلن فريدمن درباره اين جلسه مي نويسد:
نظر همه اين بود كه اگر واشنگتن مايل است از پيروزي ايران جلوگيري كند بايدمقداري از اطلاعات حساس و مهمتر خود را كه به صورت عكس‌هاي ماهواره‌اي بود در اختيار صدام حسين قرار دهد.... ويليام كيسي سرانجام رئيس جمهور را متقاعد ساخت كه انجام چنين كاري را اجازه دهد ".
صدام حسين فردي كه با پاره كردن قرارداد الجزاير، مغرورانه و آشكارا وارد مرزهاي بين المللي ايران شده بود و جهان نيز مشتاقانه پيروزي‌هاي مقطعي وي را با شادي پاسخ داده بود در 20 خرداد ماه 1361 چنين گفت:
عراق اعلام كرده كه آماده است سريعا به تمام اشكال عمليات نظامي به محض آنكه ايران با آتش بس موافقت كند پايان دهد.
صدام حسين گفت:
« تعهد مي‌كند ظرف ده روز از ايران بيرون رود. »
موضع ايران در آن زمان معرفي متجاوز، مجازات و محاكمه صدام حسين و همچنين ساقط كردن صدام حسين به عنوان يك جنايتكار جنگي و رد هرگونه صلح با فردي بود كه منشأ شرارت در منطقه بود و ايران تصميم به ادامه جنگ تا سقوط صدام حسين گرفته بود. بنابراين صدام حسين در يك سخنراني ديگر خطاب به كشورهاي قدرتمند به ويژه آمريكا چنين گفت:
پيشرفت اقتصادي و تكنولوژي عراق به طور جدي در خطر است و بدون كمك خارجي و حمايت خارجي قادر به حيات نخواهيم بود. اين يك اقدام اساسي براي پايان دادن به جنگ است و هيچ كس حق ندارد به ما بگويد در امور خودمان چطور رفتار كنيم.
عمليات "بيت المقدس " عزم عراق را در درخواست كمك از آمريكا جزم تر كرد. در مقطع 31 شهريور 1359 تا 3/3/61 روابط آمريكا و عراق تحت تأثير جنگ عراق با ايران قرار داشت. در اين مقطع هم آمريكا و هم عراق بسيار با احتياط نسبت به برقراري روابط اقدام كردند. در پاره‌اي از مواقع نيز تماس‌هاي جدي براي حل اختلافات و موانع موجود در بر سر راه برقراري روابط سياسي برقرار شد. عراق در اين مرحله مي‌كوشيد كه كمك هاي آمريكا را به طور پنهاني دريافت دارد ولي با به اجرا درآمدن سلسله عمليات‌هاي منتهي به فتح خرمشهر، علنا خواهان كمك آمريكا شد.
آمريكايي‌ها ظاهرا در اين دوران ضمن نزديكي به عراق در تلاش بودند كه همه درها را به روي ايران نبندند و جناحي در دولت ريگان همچنان اميدوار بود كه شايد بتوان با تهران به مصالحه رسيد و ايران را متقاعد به حل صلح آميز جنگ كرد و از سوي ديگر انقلاب اسلامي ايران را به ميانه روي كشاند. اين جناح معتقد بود كه دور شدن از تهران سياست تندروي و انقلابي ايران را تشديد خواهد كرد و نزديك شدن علني به عراق ، آمريكا را به دخالت علني در جنگ خواهد كشاند. از اين دوران به بعد دكترين هنري كيسينجر مبني بر "جنگ بدون طرف پيروز " عملا در رأس سياست خارجي آمريكا قرار گرفت.
عراق در كمال احتياط به جانب آمريكا روي آورد و مي‌كوشيد تا از نفوذ سياسي آمريكا در مجامع بين‌المللي و منطقه عربي خاورميانه بهره برد و ايران را در انزواي سياسي قرار دهد. نكته ديگر كه از بررسي روابط آمريكا و عراق در اين مقطع بدست مي‌آيد آن است كه عراق تمايل داشت تا كمك‌هاي نظامي و اقتصادي به همين صورت (پنهاني) ادامه يابد. اما آمريكا دچار محدوديت‌هاي بسيار بود براي تأمين نيازهاي اقتصادي و نظامي آمريكا بايد مجوزهاي لازم را براي وزارت بازرگاني فراهم مي‌كرد و قطع روابط سياسي و ذكر نام عراق در وزارت خارجه به عنوان يك كشور تروريستي مهمترين موانع اوليه صدور كمك هاي فوق بود. از سوي ديگر سفارش عراقي ها و درخواست‌هاي نظامي عراق روز به روز گسترش مي يافت و عراق خواهان تكنولوژي نظامي پيشرفته بود. بنابراين آمريكاييها روي برقراري روابط سياسي اصرار بيشتري داشتند.
شك نيست كه تعلل آمريكا براي آغاز روابط سياسي دلايلي داشت. آمريكايي ها اميدوار بودند كه جنگ هرچه زودتر به مصالحه بيانجامد و اين اقدام پس از پايان درگيري‌هاي نظامي ميان ايران و عراق آغاز شود تا به معني نقض بي طرفي و دخالت مستقيم آمريكا در جنگ تلقي نشود. اما فشار اعراب و طولاني‌تر شدن جنگ و سرسختي ايران نسبت به مواضع جنگي خويش و جدي‌تر شدن خطر سقوط صدام حسين امري نبود كه براي كاخ سفيد خوشايند باشد. بدين ترتيب مرحله جديدي پس از فتح خرمشهر در تاريخ جنگ ميان روابط آمريكا و عراق رقم خورد و آمريكا حركت به سوي برقراري روابط سياسي را شدت بخشيد.
ادامه دارد.....
منبع: http://www.farsnews.net