راهكارهاي حفظ ارزشهاي دفاع مقدس (2)
راهكارهاي حفظ ارزشهاي دفاع مقدس (2)
راهكارهاي حفظ ارزشهاي دفاع مقدس (2)
نويسنده: غلامرضا ذاكر صالحي
بدين منظور فضاي فرهنگي كشور مي بايست در اختيار نخبگان فكري قرار گيرد نه نخبگان ابزاري (فعالان) تا بتوانند اين ساز و كار پيچيده را به سامان رسانند. همچنان كه در يك مقطع تاريخي از تاريخ معاصر ايران شاهد بوديم كه امام راحل (ره) در مقام يك نخبه فكري و فرهنگي چگونه حركت فرهنگياي را سامان دادند كه ضمن هدايت جامعه به سوي تحول فرهنگي آن را ازتمامي آسيبهاي موجود فرهنگي اجتماعي به سلامت برهاند واين مسير نبود مگر از طريق روشنگري ايشان درباره مباني معرفت ديني و ان هم آنچنان قدرتمند و شفاف كه بدون واسطه به نظارت اجتماعي قوي ختم شد كه محصول ان تضامن اجتماعي در پيشبرد اهداف مقدس انقلاب اسلامي بود. شيوههايي از اين دست در صورتي قابليت اجرا دارند كه اقتدار فرهنگي خود را دستكم نگيريم. بدانيم كه چه داريم و چگونه بايد از سرمايههاي فكري فرهنگي خود استفاده كنيم. خودباختگي و انفعال در فرايند تحول فرهنگي محصول جهل ما به سرمايههاي خودي است. حضرت علي در اين باره مي فرمايد: الجاهل بنفسه يكون بقدر غيره اجهل يعني آن كس كه به سرمايههاي خود جاهل است به ارزش سرمايه ديگران جاهل تر است.
اگر از اين ديدگاه به ساز و كار پيچيده فرهنگي بنگريم قطعا نه از اقتباس عناصر مثبت فرهنگ بيگانه مي هراسيم و نه از وام دادن عناصر مثبت فرهنگي خودمان ابا مي كنيم. همچنين از برخورد مكانيكي با مسائل فرهنگي مي پرهيزيم و توجه خود را به اصل مسئله معطوف مي سازيم نه به عوارض آن. در چنين شرايطي مبارزه ما بر "پيش بيني و كنترل " مبتني خواهد بود.
يكي ازعواملي كه در اين مقطع فرهنگي از تاريخ انقلاب اسلامي پرداختن به آن به لحاظ مصون كردن ما از خطرات احتمالي فرايند اشاعه فرهنگي مهم و ضروري است "غرب شناسي " است. مطالعه درباره اين موضوع مستلزم بر داشتن چهارگانه اساسي است:
براي تمام كساني كه به حق نگران حفظ ارزشها هستند تلاش براي پيمون اين چهارگام در حوزه انديشه و رفتار اجتماعي همان چيزي است كه حاميان و حاملان اين ارزشها آن را "رفتار توسعه يافته " مي نامند و منظور از ان رفتار عقلاني معطوف به هدف است رفتاري كه حتي در ميان مدت نيز ميتواند اثار و نتايج پرباري در پي داشته باشد و ما را با پشتوانه غني به عرصه گفت گوي فرهنگي با فرهنگهاي ديگر وارد كند.
با پيمودن گامهاي فوق حتي اگر رقيب از طريق ترفندهاي تبليغاتي و سياسي و اقتصادي قصد دستكاري فرايند اشاعه فرهنگي و تبديل آن به تهاجم فرهنگي را داشته باشد مي توان با اعتماد به قوت و قدرت بنيانهاي فرهنگي خودي و اتكا به آنها فعالانه دراين فرايند شركت جست. زيرا در چنين حالتي تنها دارايي ما (و در حقيقت ارزشمندترين آن) براي مقابله با تهاجم فرهنگي همان ارزش هاي ملي و مذهبي است.
درخاتمه اين بخش به نمونههايي مثبت و منفي از برخورد مسلمانان و جامعه اسلامي با جريان "اشاعه فرهنگي " و فرهنگ پذيري اشاره مي شود:
1- سلطه مغولان يا تركان سلجوقي بر ايران، سلطهاي سياسي يا نظامي بود و لذا انتظار ميرفت قوم غالب بتواند بهس رعت و در سطح وسيعي عناصر فرهنگي خود را در كشور ما رواج دهد حال آنكه ايران اسلامي به علت داشتن دستمايههاي قوي فرهنگي و فكري نه تنها مقهور فرهنگ آنها نشد كه توانست فرهنگ نظام غالب را در خود هضم كند وآن دو قوم غالب را به آداب ايراني اسلامي مؤدب نمايد.
2- شهيد مطهري در كتاب ارزشمند خدمات متقابل اسلام و ايران نشان داده است كه هر دو سوي اين تعامل فرهنگي يعني هم تمدن نوپاي اسلامي قرن اول هجري و هم تمدن ايراني به علت اقتباس عناصر مثبت فرهنگي از يكديگر برنده شدند. بنابراين در فرايند اشاعه فرهنگي هميشه الزاما يك طرف برنده و يك طرف بازنده وجود ندارد بلكه به تعبير صاحب نظران "نظريه بازيها "اين بازي ميتواند نتيجه "برد-برد " يا "غيرمجموع صفر " داشته باشد.
3- نمونه برخورد منفي مسلمانان باتماس فرهنگي حمله و ويران ساختن كليساي "قيامت " واقع در بيت المقدس در سال 1010 ميلادي به دستور "الحاكم " خليفه فاطمي بود. اين كليسا نزد مسيحيان تقدس و شأن خاصي داشت. همين برخورد نامناسب بنا به نقل برخي مورخان يكي از علل آغاز جنگهاي صليبي بود كه سه چهار قرن ويراني و كشتار و عقب ماندگي را براي مسلمانان به بار آورد. عامل ديگر وقوع جنگ هاي صليبي ممانعت سلاجقه شام از رفت و آمد آزاد مسيحيان جهت زيارت اماكن مقدسشان در بيت المقدس بود آن هم در شرايطي كه روحانيون مسيحي شايع كرده بودند كه ظهور مسيح نزديك است...
4
باعنايت به موارد ياد شده روشهاي حراست از ارزشهاي دفاع مقدس با سهولت بيشتري قابل تبيين است. اين ارزشها در طول هشت سال جنگ، فرايند "جذب و ارتقا " را طي نمودند. به اين معنا كه از حالت فردي بودن روزهاي نخست جنگ، به سطح ارزشهاي گروهي (گروه رزمندگان) ارتقا يافته سپس با تعميق و گسترش پيام شهداي دفاع مقدس و نفس گرم امام راحل و ساير عوامل ديگر به سطح "ارزش اجتماعي " و در نهايت "ارزش هاي ملي و مردمي " رسيدند اين فرايند را به ميتوان به صورت زير نشان داد:
ارزشهاي فردي==به== ارزشهاي گروهي==به== ارزشهاي اجتماعي==به== ارزشهاي ملي و مردمي
در اين فرايند:
حال چنانچه حاملان ارزشها يا نظام تبليغي كشور اين ارزشها را منحصرا به گروه رزمندگان نسبت دهند دو مرحله به عقب باز خواهيم گشت و روند معكوس و تنزلي آغاز خواهد شد و در نهايت به نقطهاي خواهد رسيد كه واقعا تبلور اين ارزشها به گروه رزمندگان منحصر خواهد شد.
يكي از تعابيري كه امام راحل فراوان از آن استفاده مي نمودند تعبير "همه شما ملت " بود. حضرت امام از طريق ارتقاي ارزشها به سطح ملي ومردمي مي كوشيدند الگوهاي رايجي براي رفتار اجتماعي توليدكنند و در اين راه كاملا موفق و پيشتاز بودند.
راهبرد ديگري براي جلوگيري از تشديد روند معكوس ياد شده زمينه سازي براي بالاتر رفتن "شأن اجتماعي " ايثارگران است.
به همان ميزان كه شأن اجتماعي ايثارگران و بسيجيان بالا مي رود نقش آنان و انتظارات جامعه از آنان نيز ارتقا مي يابد. بديهي است كه نقش اجتماعي يك بسيجي كه مدرك دكترا دارد و با سمت استادي در دانشگاه تدريس مي كند بسيار موثرتر و سودمندتر از نقش يك بسيجي است كه داراي مدرك سيكل است.
بنابراين به ميازن گستردگي و كارايي فعاليت مؤسساتي كه وظيفه ارتقاي آگاهي و توانايي ايثارگران را به عهده دارند فرايند جذب ارزش هاي دفاع مقدس سرعت و عمق بيشتري خواهد گرفت.
5
ارزش ها براي عمق و باروري خود نيازمندند كه "اهميت " پيدا كنند. بدين منظور مباني عقلاني اين ارزشها مي بايست تبيين و عرضه شود. زيرا به هما ميزان كه ارزشها واضح تر مي شوند قابليت پذيرش آنها از سوي ديگران تسهيل مي شود.
تجربه در شكل گيري ارزشها و از جمله ارزش هاي دفاع مقدس نقش دارد. مثلا اين گزاره كه ايثار و از خودگذشتگي در راه آرمان هاي اسلامي و ملي خوب است داراي بار تجربي و عيني است.تجربه نيز خود دو جنبه دارد:
متأسفانه توجه عمده نظام تربيتي و تبليغي ما معطوف به جنبه احساسي و عاطفي ارزش هاست در حالي كه تكيه بر جنبههاي احساسي در محيط هايي كه توجيه عقلاني را مي پسندد آثار منفي بر جاي خواهد نهاد.
راه ديگر براي اهميت پيدا كردن ارزش هاي دفاع مقدس اين است كه حركت و جهت گيري دستگاه تربيتي به سمتي باشد كه مدعيان و حاملان اين ارزشها خود برگردان عيني ارزشها و تجسم واقعي آنها باشند به گونهاي كه نسل جنگ ناديده بتواند بسياري از جاذبههاي معنوي دوران جنگ را در آنها به صورت عينيت يافته و مجسم جست و جو كند و بيابد.
6
باورپذير كردن ارزش هاي دفاع مقدس از ديگر راهبردهاي ضروري براي اشاعه و تعميق آنهاست اما بايد توجه داشت كه براي رسيدن به اين مقصودنبايد بيش از حد از حربه تبليغات سود جست زيرا اين كار ارزشها را از مفاهيم و بار فرهنگي خود دور ميكند. متوليان تبليغات ممكن است تمايل داشته باشند كه از قهرمانان و اسوههاي دفاع مقدس شخصيتهايي افسانه اي بسازند اما بايد به اين خطر هم آگاهي داشته باشند كه در اين صورت شخصيت هايي كه به جامعه عرضه و معرفي مي كنند قابل الگوسازي و الگوپذيري نيستند حال آنكه نسل جوان به الگوهايي نيازمند است كه مناسب و باورنكردني باشند و ضمن هماهنگي با ايده آلها و علايق آنها ساده و بدون تناقض و منطبق با شرايط ملي و محلي آنها باشند.
7
برنامه ريزان و نخبگان فرهنگي و هنرمندان كشور مي توانند از طريق طراحي نمادهاي بديل و جايگزينجايگزين ارزش هاي زيبا و كارآمد دفاع مقدس را حفظ نمايند. اين امر به ويژه درباره نمادهايي كه امكان عرضه آنهابه همان صورت كه در صحنه جنگ بوده اند وجود ندارد اساسي تر و مهمتر است. لذا مي توان بسياري از ان قهرمانها و قهرماني ها و نيز رفتار و گفتار آنها را از طريق علايم و نشانه ها سرودها و داستانها بازآفريني كرد بدون اينكه خدشهاي به تقدس آنها وارد شود.
8
از ديگر راهكارهاي گسترش و ارتقاي ارزش هاي دفاع مقدس اعطاي نقش هاي بالاتر فرهنگي به حاملان اين ارزشها با فراهم آوردن پيش زمينه هاي مناسب است. براي مثال بسياير از ايثارگران عرصه هاي دفاع مقدس مي توانند بين توليدكنندگان فرهنگي (دانشمندان، هنرمندان، نويسندگان و....) و مصرف كنندگان كالاهاي فرهنگي نقش "واسطههاي فرهنگي " را ايفا كنند. حتي ميتوانند واسطه بين مردم و نظام حاكمم باشند و از اين طريق به استقرار و جذب برنامه هاي فرهنگي كمك نمايند. نقش آنان در اين فرايند فرهنگي انعكاس بازخورد برنامه هاي فرهنگي به متوليان آن و فراهم آوردن زمينه هاي اجرا و جذب اين برنامه هاست.
ناگفته نماند كه كسب اين نقش اجتماعي مستلزم كسب صلاحيت و توانايي لازم براي ايفاي اين نقش است (و اين همان چيزي است كه از آن به عنوان پيش زمينههاي مناسب ياد كرديم) وگرنه اعطاي اين نقش به صورت تصنعي و اقتدارگرايانه جز لطمه وارد كردن به زمينه هاي جذب مردم به سوي اين ارزشها نتيجه ديگري در پي نخواهد داشت.
9
آخرين راهكار مورد نظر تقويت و هدايت مؤثر فرايند "كنترل اجتماعي "به سود ارزش هاست. مفهوم كنترل اجتماعي شباهت زيادي به مفهوم "امر به معروف و نهي از منكر " دارد. زيرا كنترل اجتماعي تمكين و تعهد در برابر ارزشها ايجاد ميكند.
دولت و برنامه ريزان و ساير عناصر فعال و مؤثر فرهنگي مي توانند اولا از طريق رسانه هاي جمعي و جهت گيري كلان برنامه هاي فرهنگي جوهره اصلي كنترل اجتماعي را در جهت دفاع از ارزشها زمينه سازي كنند ثانيا الگوهاي مناسبي براي اجراي صحيح و دقيق و كارآمد برنامه ها و آنچه به عنوان امر به معروف و نهي از منرك مي شناسيم ترويج نمايند و به جامعه آموزش دهند كه بر اساس روايات نقل شده از ائمه اطهار جوهره امر به معروف عبارت است از نصح (خيرخواهي براي مخاطب) متانت، محبت و حسن نيت، آگاهي به فرايند تحول رواني انسانها، دوري از تعصب، همراهي علم وعمل، شكيبايي و... ثالثا براي تحقق مواردفوق، مديريت بخش فرهنگ را روز به روز كارآمدتر كنند تا بتوانند بازخوردهاي واقعي را درز مانمناسب و به موقع دريافت نمايند. به منظرو پرهيز از خطر سطحي گرايي و روزمرگي در فعاليت هاي فرهنگي مرتبط با فرهنگ عمومي، مراكز عالي فرهنگي مي بايست همچون كوه يخ، در كنار ستادهاي اجرايي خود كميته ها و مراكز پژوهشي تخصصي متعددي را ايجاد كنند و آنها را به مراكزي فعال و جامعه گرا با جهت گيري كاربردي تبديل نمايند.
راهكارهاي ديگري كه براي پاسداري از ارزش هيا دفاع مقدس مطرح شد عبارتند از:
1- جلوگيري از تنزل اين ارزشها از سطح ملي-مردمي به سطح ارزش هاي گروهي (گروه رزمندگان) از طريق شكستن حصر ارزشها ومنحصر ندانستن آنها به گروهي خاص
2- زمينه سازي براي اهميت يافتن اين ارزشها از طريق تبين مباين عقلاني آنها
3- باور پذير كردن ارزش هاي دفاع مقدس از طريق اجتناب جدي از تبليغاتي كردن آنها و در نظر گرفتن مخاطبان اين ارزشها
4- استفاده از نمادهاي بديل به منظور بازآفريني فرهنگي ارزش هاي دفاع مقدس در عين حفظ روح كلي آنها
5- اعطاي نقش هاي فرهنگي به ايثارگران به عنوان واسطه گران فرهنگي جامعه و رابط هاي ميان مردم و حكومت
6- تقويت و هدايت مؤثر فرايند كنترل اجتماعي به سود دفاع از ارزشها
مجموعه موارد فوق راهكارهايي را سامان مي دهد كه موشكافي و تبيين دقيق و يافتن ابعاد كاربردي آنها بر عهده پژوهشگران فرهنگي كشور است.
منبع: http://www.farsnews.net
/خ
اگر از اين ديدگاه به ساز و كار پيچيده فرهنگي بنگريم قطعا نه از اقتباس عناصر مثبت فرهنگ بيگانه مي هراسيم و نه از وام دادن عناصر مثبت فرهنگي خودمان ابا مي كنيم. همچنين از برخورد مكانيكي با مسائل فرهنگي مي پرهيزيم و توجه خود را به اصل مسئله معطوف مي سازيم نه به عوارض آن. در چنين شرايطي مبارزه ما بر "پيش بيني و كنترل " مبتني خواهد بود.
يكي ازعواملي كه در اين مقطع فرهنگي از تاريخ انقلاب اسلامي پرداختن به آن به لحاظ مصون كردن ما از خطرات احتمالي فرايند اشاعه فرهنگي مهم و ضروري است "غرب شناسي " است. مطالعه درباره اين موضوع مستلزم بر داشتن چهارگانه اساسي است:
براي تمام كساني كه به حق نگران حفظ ارزشها هستند تلاش براي پيمون اين چهارگام در حوزه انديشه و رفتار اجتماعي همان چيزي است كه حاميان و حاملان اين ارزشها آن را "رفتار توسعه يافته " مي نامند و منظور از ان رفتار عقلاني معطوف به هدف است رفتاري كه حتي در ميان مدت نيز ميتواند اثار و نتايج پرباري در پي داشته باشد و ما را با پشتوانه غني به عرصه گفت گوي فرهنگي با فرهنگهاي ديگر وارد كند.
با پيمودن گامهاي فوق حتي اگر رقيب از طريق ترفندهاي تبليغاتي و سياسي و اقتصادي قصد دستكاري فرايند اشاعه فرهنگي و تبديل آن به تهاجم فرهنگي را داشته باشد مي توان با اعتماد به قوت و قدرت بنيانهاي فرهنگي خودي و اتكا به آنها فعالانه دراين فرايند شركت جست. زيرا در چنين حالتي تنها دارايي ما (و در حقيقت ارزشمندترين آن) براي مقابله با تهاجم فرهنگي همان ارزش هاي ملي و مذهبي است.
درخاتمه اين بخش به نمونههايي مثبت و منفي از برخورد مسلمانان و جامعه اسلامي با جريان "اشاعه فرهنگي " و فرهنگ پذيري اشاره مي شود:
1- سلطه مغولان يا تركان سلجوقي بر ايران، سلطهاي سياسي يا نظامي بود و لذا انتظار ميرفت قوم غالب بتواند بهس رعت و در سطح وسيعي عناصر فرهنگي خود را در كشور ما رواج دهد حال آنكه ايران اسلامي به علت داشتن دستمايههاي قوي فرهنگي و فكري نه تنها مقهور فرهنگ آنها نشد كه توانست فرهنگ نظام غالب را در خود هضم كند وآن دو قوم غالب را به آداب ايراني اسلامي مؤدب نمايد.
2- شهيد مطهري در كتاب ارزشمند خدمات متقابل اسلام و ايران نشان داده است كه هر دو سوي اين تعامل فرهنگي يعني هم تمدن نوپاي اسلامي قرن اول هجري و هم تمدن ايراني به علت اقتباس عناصر مثبت فرهنگي از يكديگر برنده شدند. بنابراين در فرايند اشاعه فرهنگي هميشه الزاما يك طرف برنده و يك طرف بازنده وجود ندارد بلكه به تعبير صاحب نظران "نظريه بازيها "اين بازي ميتواند نتيجه "برد-برد " يا "غيرمجموع صفر " داشته باشد.
3- نمونه برخورد منفي مسلمانان باتماس فرهنگي حمله و ويران ساختن كليساي "قيامت " واقع در بيت المقدس در سال 1010 ميلادي به دستور "الحاكم " خليفه فاطمي بود. اين كليسا نزد مسيحيان تقدس و شأن خاصي داشت. همين برخورد نامناسب بنا به نقل برخي مورخان يكي از علل آغاز جنگهاي صليبي بود كه سه چهار قرن ويراني و كشتار و عقب ماندگي را براي مسلمانان به بار آورد. عامل ديگر وقوع جنگ هاي صليبي ممانعت سلاجقه شام از رفت و آمد آزاد مسيحيان جهت زيارت اماكن مقدسشان در بيت المقدس بود آن هم در شرايطي كه روحانيون مسيحي شايع كرده بودند كه ظهور مسيح نزديك است...
4
باعنايت به موارد ياد شده روشهاي حراست از ارزشهاي دفاع مقدس با سهولت بيشتري قابل تبيين است. اين ارزشها در طول هشت سال جنگ، فرايند "جذب و ارتقا " را طي نمودند. به اين معنا كه از حالت فردي بودن روزهاي نخست جنگ، به سطح ارزشهاي گروهي (گروه رزمندگان) ارتقا يافته سپس با تعميق و گسترش پيام شهداي دفاع مقدس و نفس گرم امام راحل و ساير عوامل ديگر به سطح "ارزش اجتماعي " و در نهايت "ارزش هاي ملي و مردمي " رسيدند اين فرايند را به ميتوان به صورت زير نشان داد:
ارزشهاي فردي==به== ارزشهاي گروهي==به== ارزشهاي اجتماعي==به== ارزشهاي ملي و مردمي
در اين فرايند:
حال چنانچه حاملان ارزشها يا نظام تبليغي كشور اين ارزشها را منحصرا به گروه رزمندگان نسبت دهند دو مرحله به عقب باز خواهيم گشت و روند معكوس و تنزلي آغاز خواهد شد و در نهايت به نقطهاي خواهد رسيد كه واقعا تبلور اين ارزشها به گروه رزمندگان منحصر خواهد شد.
يكي از تعابيري كه امام راحل فراوان از آن استفاده مي نمودند تعبير "همه شما ملت " بود. حضرت امام از طريق ارتقاي ارزشها به سطح ملي ومردمي مي كوشيدند الگوهاي رايجي براي رفتار اجتماعي توليدكنند و در اين راه كاملا موفق و پيشتاز بودند.
راهبرد ديگري براي جلوگيري از تشديد روند معكوس ياد شده زمينه سازي براي بالاتر رفتن "شأن اجتماعي " ايثارگران است.
به همان ميزان كه شأن اجتماعي ايثارگران و بسيجيان بالا مي رود نقش آنان و انتظارات جامعه از آنان نيز ارتقا مي يابد. بديهي است كه نقش اجتماعي يك بسيجي كه مدرك دكترا دارد و با سمت استادي در دانشگاه تدريس مي كند بسيار موثرتر و سودمندتر از نقش يك بسيجي است كه داراي مدرك سيكل است.
بنابراين به ميازن گستردگي و كارايي فعاليت مؤسساتي كه وظيفه ارتقاي آگاهي و توانايي ايثارگران را به عهده دارند فرايند جذب ارزش هاي دفاع مقدس سرعت و عمق بيشتري خواهد گرفت.
5
ارزش ها براي عمق و باروري خود نيازمندند كه "اهميت " پيدا كنند. بدين منظور مباني عقلاني اين ارزشها مي بايست تبيين و عرضه شود. زيرا به هما ميزان كه ارزشها واضح تر مي شوند قابليت پذيرش آنها از سوي ديگران تسهيل مي شود.
تجربه در شكل گيري ارزشها و از جمله ارزش هاي دفاع مقدس نقش دارد. مثلا اين گزاره كه ايثار و از خودگذشتگي در راه آرمان هاي اسلامي و ملي خوب است داراي بار تجربي و عيني است.تجربه نيز خود دو جنبه دارد:
متأسفانه توجه عمده نظام تربيتي و تبليغي ما معطوف به جنبه احساسي و عاطفي ارزش هاست در حالي كه تكيه بر جنبههاي احساسي در محيط هايي كه توجيه عقلاني را مي پسندد آثار منفي بر جاي خواهد نهاد.
راه ديگر براي اهميت پيدا كردن ارزش هاي دفاع مقدس اين است كه حركت و جهت گيري دستگاه تربيتي به سمتي باشد كه مدعيان و حاملان اين ارزشها خود برگردان عيني ارزشها و تجسم واقعي آنها باشند به گونهاي كه نسل جنگ ناديده بتواند بسياري از جاذبههاي معنوي دوران جنگ را در آنها به صورت عينيت يافته و مجسم جست و جو كند و بيابد.
6
باورپذير كردن ارزش هاي دفاع مقدس از ديگر راهبردهاي ضروري براي اشاعه و تعميق آنهاست اما بايد توجه داشت كه براي رسيدن به اين مقصودنبايد بيش از حد از حربه تبليغات سود جست زيرا اين كار ارزشها را از مفاهيم و بار فرهنگي خود دور ميكند. متوليان تبليغات ممكن است تمايل داشته باشند كه از قهرمانان و اسوههاي دفاع مقدس شخصيتهايي افسانه اي بسازند اما بايد به اين خطر هم آگاهي داشته باشند كه در اين صورت شخصيت هايي كه به جامعه عرضه و معرفي مي كنند قابل الگوسازي و الگوپذيري نيستند حال آنكه نسل جوان به الگوهايي نيازمند است كه مناسب و باورنكردني باشند و ضمن هماهنگي با ايده آلها و علايق آنها ساده و بدون تناقض و منطبق با شرايط ملي و محلي آنها باشند.
7
برنامه ريزان و نخبگان فرهنگي و هنرمندان كشور مي توانند از طريق طراحي نمادهاي بديل و جايگزينجايگزين ارزش هاي زيبا و كارآمد دفاع مقدس را حفظ نمايند. اين امر به ويژه درباره نمادهايي كه امكان عرضه آنهابه همان صورت كه در صحنه جنگ بوده اند وجود ندارد اساسي تر و مهمتر است. لذا مي توان بسياري از ان قهرمانها و قهرماني ها و نيز رفتار و گفتار آنها را از طريق علايم و نشانه ها سرودها و داستانها بازآفريني كرد بدون اينكه خدشهاي به تقدس آنها وارد شود.
8
از ديگر راهكارهاي گسترش و ارتقاي ارزش هاي دفاع مقدس اعطاي نقش هاي بالاتر فرهنگي به حاملان اين ارزشها با فراهم آوردن پيش زمينه هاي مناسب است. براي مثال بسياير از ايثارگران عرصه هاي دفاع مقدس مي توانند بين توليدكنندگان فرهنگي (دانشمندان، هنرمندان، نويسندگان و....) و مصرف كنندگان كالاهاي فرهنگي نقش "واسطههاي فرهنگي " را ايفا كنند. حتي ميتوانند واسطه بين مردم و نظام حاكمم باشند و از اين طريق به استقرار و جذب برنامه هاي فرهنگي كمك نمايند. نقش آنان در اين فرايند فرهنگي انعكاس بازخورد برنامه هاي فرهنگي به متوليان آن و فراهم آوردن زمينه هاي اجرا و جذب اين برنامه هاست.
ناگفته نماند كه كسب اين نقش اجتماعي مستلزم كسب صلاحيت و توانايي لازم براي ايفاي اين نقش است (و اين همان چيزي است كه از آن به عنوان پيش زمينههاي مناسب ياد كرديم) وگرنه اعطاي اين نقش به صورت تصنعي و اقتدارگرايانه جز لطمه وارد كردن به زمينه هاي جذب مردم به سوي اين ارزشها نتيجه ديگري در پي نخواهد داشت.
9
آخرين راهكار مورد نظر تقويت و هدايت مؤثر فرايند "كنترل اجتماعي "به سود ارزش هاست. مفهوم كنترل اجتماعي شباهت زيادي به مفهوم "امر به معروف و نهي از منكر " دارد. زيرا كنترل اجتماعي تمكين و تعهد در برابر ارزشها ايجاد ميكند.
دولت و برنامه ريزان و ساير عناصر فعال و مؤثر فرهنگي مي توانند اولا از طريق رسانه هاي جمعي و جهت گيري كلان برنامه هاي فرهنگي جوهره اصلي كنترل اجتماعي را در جهت دفاع از ارزشها زمينه سازي كنند ثانيا الگوهاي مناسبي براي اجراي صحيح و دقيق و كارآمد برنامه ها و آنچه به عنوان امر به معروف و نهي از منرك مي شناسيم ترويج نمايند و به جامعه آموزش دهند كه بر اساس روايات نقل شده از ائمه اطهار جوهره امر به معروف عبارت است از نصح (خيرخواهي براي مخاطب) متانت، محبت و حسن نيت، آگاهي به فرايند تحول رواني انسانها، دوري از تعصب، همراهي علم وعمل، شكيبايي و... ثالثا براي تحقق مواردفوق، مديريت بخش فرهنگ را روز به روز كارآمدتر كنند تا بتوانند بازخوردهاي واقعي را درز مانمناسب و به موقع دريافت نمايند. به منظرو پرهيز از خطر سطحي گرايي و روزمرگي در فعاليت هاي فرهنگي مرتبط با فرهنگ عمومي، مراكز عالي فرهنگي مي بايست همچون كوه يخ، در كنار ستادهاي اجرايي خود كميته ها و مراكز پژوهشي تخصصي متعددي را ايجاد كنند و آنها را به مراكزي فعال و جامعه گرا با جهت گيري كاربردي تبديل نمايند.
نتيجه
راهكارهاي ديگري كه براي پاسداري از ارزش هيا دفاع مقدس مطرح شد عبارتند از:
1- جلوگيري از تنزل اين ارزشها از سطح ملي-مردمي به سطح ارزش هاي گروهي (گروه رزمندگان) از طريق شكستن حصر ارزشها ومنحصر ندانستن آنها به گروهي خاص
2- زمينه سازي براي اهميت يافتن اين ارزشها از طريق تبين مباين عقلاني آنها
3- باور پذير كردن ارزش هاي دفاع مقدس از طريق اجتناب جدي از تبليغاتي كردن آنها و در نظر گرفتن مخاطبان اين ارزشها
4- استفاده از نمادهاي بديل به منظور بازآفريني فرهنگي ارزش هاي دفاع مقدس در عين حفظ روح كلي آنها
5- اعطاي نقش هاي فرهنگي به ايثارگران به عنوان واسطه گران فرهنگي جامعه و رابط هاي ميان مردم و حكومت
6- تقويت و هدايت مؤثر فرايند كنترل اجتماعي به سود دفاع از ارزشها
مجموعه موارد فوق راهكارهايي را سامان مي دهد كه موشكافي و تبيين دقيق و يافتن ابعاد كاربردي آنها بر عهده پژوهشگران فرهنگي كشور است.
منبع: http://www.farsnews.net
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}