ابعاد تمدني ميانه‏روي اسلامي

نويسنده: محمد علي تسخيري*




هدف از خلقت انسان بندگي حق تعالي است و اسلام با طاغوت و هر آن چه از اعتدال خارج باشد، مخالفت مي‏كند. بي‏ايماني يا ايمان به خدايان ساختگي دو عامل مهم طغيان‏گري و تهديد عليه امنيت انساني‏اند كه اسلام در صدد است با ترويج ايمان، صلح عادلانه را براي همه بشريت به ارمغان آورد. جامعه‏اي كه اسلام ترسيم مي‏كند جامعه‏اي است برخوردار از امنيت و در آن عبادت خدا و دوري از طاغوت محسوس است. در اين راستا سازمان ملل متحد نيز خواهان جلوگيري از تروريسم و مرجع جهاني براي برقراري صلح عادلانه در زمين است كه در اين مقاله راه‏كارهايي براي موفقيت سازمان در اين مبارزه ارائه مي‏شود.

مقدمه

براي همه كساني كه اسلام را بررسي و مطالعه كرده‏اند روشن است كه هدف خداوند متعال از آفريدن، به كمال رسيدن آفريده‏هاست و مي‏خواهد استعدادهاي ذاتي نهفته و بالقوه آنها به فعليت برسند؛ اين همان چيزي است كه وجدان فطري انسان هنگامي كه طراحي هستي و هماهنگي و هدفدار بودن خلقت را ملاحظه مي‏كند، درك مي‏نمايد.
در مورد آفرينش انسان، قرآن كريم هدف از خلقت او را روشن‏تر مشخص مي‏نمايد و مي‏فرمايد: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الإِْنْسَ إِلاّ لِيَعْبُدُونِ (ذاريات: 56)؛ جن و انس را نيافريدم مگر براي پرستش خودم». چنين چيزي نشان مي‏دهد كه تكامل انسان زماني صورت مي‏پذيرد كه ويژگي بندگي خداوند متعال در او به عنوان يك فرد ريشه بدواند. اوج كمال فرد در شخص پيامبر تجلي مي‏يابد و بالاترين صفتي كه به پيامبر داده مي شود «نعم العبد» است، يعني او بهترين بنده خداست.
خداوند تبارك و تعالي مي‏فرمايد: «وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَيْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوّابٌ(ص: 30)؛ ما سليمان را كه بهترين بنده و توبه كننده بود به داوود بخشيديم».
هنگامي كه شخص موءمن براي رسول خدا و سرور كائنات به پيامبري شهادت مي‏دهد، بندگي او را بر پيامبري‏اش مقدم مي‏شمارد و مي‏گويد: «اشهد أن محمدا عبده و رسوله؛ گواهي مي‏دهم كه محمد بنده و پيامبر او است». اين موضوع بر جامعه انساني نيز صدق مي‏كند. بندگان صالح و شايسته خدا و در سرلوحه آنها پيامبران، براي برپايي جامعه‏اي تلاش مي‏كنند كه در آن مردم بنده خدا باشند:
«وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ (نحل: 3)؛ ما در هر امتي پيامبري مبعوث كرده‏ايم كه خداوند را پرستش كنند و از طاغوت بپرهيزند». بنابراين راه و روش صحيح، متوازن و تكامل بخش، پيروي كردن از دو خط است: خط بندگي خداوند و خط پرهيز و دوري جستن از طاغوت و اين دو دستاورد عمده بندگي مطلق براي خداوند متعال است.
بنابراين ما در اين جا با جزئيات بيشتري براي بندگي روبه‏رو هستيم و آن بندگي خدا و مخالفت با طاغوت است.

مفهوم عبادت و طاغوت

عبادت در مفهوم اسلامي به طور خلاصه به معناي هموار ساختن زندگي براي اطاعت خداوند متعال و اجراي دستورها و نهي هاي اوست:
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ(انفال: 24)؛ اي كساني كه ايمان آورده‏ايد پاسخ مثبت دهيد به خدا و پيامبر او زماني كه شما را به چيزي كه ضامن حيات شما است دعوت مي‏نمايند».
اين معنا در برگيرنده بندگي به معناي اخص همچون نماز و روزه است كه زندگي در آن خلاصه نمي‏شود بلكه همه زندگي به مسجد و نماز تبديل مي‏شود.
طاغوت يعني از حد اعتدال و ميانه روي مورد نظر اسلام، چنان كه راغب در تفسير آيه شريفه «إِنّا لَمّا طَغَي الْماءُ حَمَلْناكُمْ فِي الْجارِيَةِ» (الحاقه: 11) طغيان را عبارت از فرا رفتن از حد مي‏داند (مفردات: 305).
اعتدال و ميانه روي اسلامي به معناي عدل، توازن، حكمت، خرد و قرار دادن هر چيزي در جاي خود است به گونه‏اي كه هدف از آن تحقق يابد، البته مقياس و سنجش در اين جا كمّي نيست. چنان‏چه امت اسلامي امت وسط و معتدل باشد (وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً ) (بقره: 143) به خاطر پيروي از پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله كه اسوه همگان است، الگو و اسوه تمدني براي ديگر امت‏ها خواهد بود.
رجوع به مفهوم‏هايي كه اسلام از آن‏ها نفرت دارد نشان مي‏دهد كه آن مفهوم‏ها از حد اعتدال و ميانه روي بيرون‏اند؛ نظير الحاد، شرك، فاحشه، تهور، اسراف و حتي رهبانيت، بخل، ترس و عدم احساس مسئوليت، همگي نوعي تجاوز و عدم پايبندي به حد شرعي است.
بنابراين معيار آن حد انساني است كه خداوند متعال براي بندگان خود قرار داده است و شايد به خاطر آشكار بودن آن با وجدان انساني قابل درك باشد مثل طيبات و خبائث. ديدگاه الهي تصوير كاملي از حد اعتدال و يا حد طبيعي به ما مي‏دهد كه خارج شدن از آن به معناي خارج شدن از خود و فراموش كردن آن است. در اين جا است كه اين تعبير زيباي الهي خود را نشان مي‏دهد: «نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ (الحشر: 19)؛ خدا را فراموش كردند خدا نيز خودشان را از يادشان برد، آنان از جمله فاسقان‏اند».
امنيت بشريت نيز در طول تاريخ در معرض تهديد سركشان و فاسقان بوده است. چنان چه به جوي‏هاي خون و اشك‏ها و تجاوز به نسل و ناموس و انسانيت‏ها نگاه كنيم به آساني مي‏توانيم به تعبير شهيد محمد باقر صدر آن را ناشي از دو مظهر از مظاهر سركشي بدانيم:
اول: گمراهي و وابستگي، دوم: غلو در هواداري و متحول نمودن حقيقت‏هاي نسبي به حقيقت‏هاي مطلق كه اسلام از آن به «الحاد» و «شرك» ياد كرده است. اين دو در يك نقطه اساسي به هم مي‏رسند و آن جلوگيري از انسان در مسير تكامل و استمرار خلاّقيت و شايستگي است (الفتاوي الواضحة: 595) و علاج آن همان ايمان به خداوند يكتا و احساس مسئوليت در برابر اوست.
بي ايماني يا ايمان به خدايان ساختگي نمودهايي از طغيان‏گري و به عبارت ديگر دو عامل بزرگ طيغان‏گري‏اند كه موجب گريز از مسئوليت يا تشديد پرستش ذات يا حاكم، اسطوره، مقام، مال، قدرت و شهوت مي‏شوند. اين امور كه همه نسبي‏اند در اثر جهل و ناداني به اموري مطلق تبديل شده و درنتيجه ويراني و ويرانگري و تهديد امنيت انساني را در عرصه‏هاي مختلف به دنبال خواهند داشت.
ما مي‏توانيم گونه‏هاي فراواني از امنيت انساني را تصور نماييم: امنيت فكري، اجتماعي، اخلاقي، انساني، خانوادگي، بهداشتي، زيست محيطي، سياسي، اقتصادي و... كه سركشي و فرا رفتن از حد و مرز و افراط و تفريط همه اين امنيت‏ها را تهديد مي‏كند.
فرعون نمونه اي از سركشي است كه قرآن از او چنين ياد مي‏كند:
«اذْهَبا إِلي فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغي (طه: 23)؛ نزد فرعون برويد كه او سركشي كرده است».
«وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِي الأَْرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ(يونس: 83)؛ و به درستي كه فرعون در زمين برتري‏جويي مي‏كند و از اسراف‏كاران است».
حتي ايمان هم نياز به اجازه گرفتن از او داشت: «قالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ (اعراف: 123)؛ فرعون گفت شما پيش از آن كه من به شما اجازه بدهم به او ايمان آورده‏ايد؟»
او سمبل تهديد حضور مردم و نسل و خلق بود: «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الأَْرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ يَسْتَحْيِي نِساءَهُمْ إِنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ(قصص: 13)؛ به راستي كه فرعون در زمين برتري جست و مردمان آن را گروه گروه كرد و گروهي از آنها را ناتوان كرد، پسران آنها را سر مي‏بريد و زنانشان را زنده نگه مي‏داشت به راستي كه او از مفسدان بود».
فرعون سمبل سبك شماردن امت بود: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ (زخرف: 14)؛ او قوم خود را سبك شمرد آنها نيز از او پيروي كردند. به درستي كه آنها قوم فاسقي بودند».

نقش اسلام در تحقق امنيت انسان‏ها

اسلام با نظام اخلاقي و تربيتي خود براي فراهم كردن امنيت اخلاقي تلاش مي‏نمايد:
«هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الأُْمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ (جمعه: 15)؛ او در ميان مردم بي سواد پيامبري از خودشان مبعوث كرد كه آياتش را برايشان بخواند و آنها را تزكيه و پاك كند».
اين دين آسماني با تحريم مفاسد اخلاقي كه انسانيت انسان را مي‏كشد، هر چيزي كه فضاي انساني اخلاقي را به لوث مي‏كشد نفي مي‏نمايد؛ با تشكيل ساختار خانواده و نفي همه عواملي كه باعث سوق دادن غريزه‏ها به سوي بي‏بندوباري يا ارضاي نادرست گردد، امنيت اجتماعي را فراهم مي‏نمايد؛ و با ارائه نظامي اجتماعي و متعالي، معيارهاي مادي همچون رنگ، زبان، نژاد، قبيله و جغرافيا را كه باعث چند دستگي مردم مي‏شود، محكوم مي‏نمايد.
هم‏چنين با تضمين كامل حقوق، كرامت و آزادي انسان‏ها و تأمين اجتماعي و اقتصادي آنان و نيز مخالفت با عوامل تخريب همچون بخل، غصب، حرام‏خواري، تمركز ثروت، اسراف، بي‏ديني، فحشا، آدم كشي و... در تحقق اهدافش تلاش مي‏نمايد. و با عمل كردن به اصل شورا و ولايت و تعميم مسئوليت در تضمين مشاركت مردمي و سياسي تلاش مي‏كند. اين مسائل آن قدر بديهي و روشن است كه نياز به توضيح بيشتر ندارد.
اسلام در راستاي اصول انساني و در سطح تمدني خود، در صدد تحقق امنيت و صلح عادلانه براي همه بشريت است و حتي اگر ناچار به جنگ شود اين جنگ تنها به پاسخ دادن به متجاوزان محدود خواهد بود و چيزي متوجه بي گناهان نخواهد شد و حتي طبيعت نيز در امان و سالم خواهد ماند. رسول اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله به اصحاب خود توصيه مي‏كند:
«سيروا باسم الله و بالله و في سبيل الله و علي ملة رسول الله، لا تغلوا، لا تمثلوا، و لا تغدروا، ولا تقتلوا شيخاً فانياً، و لا صبياً و لا امراة، و لا تقطعوا شجراً الا أن تضطروا اليها... (كنز العمال: 4/223 و الكافي: 5/27)؛ به نام خدا و با ياد خدا و در راه خدا و بر آيين رسول خدا حركت كنيد. غلو و مثله نكنيد، از پشت حمله نكنيد، پيرمردان فرتوت، كودكان و زنان را نكشيد و درختي را از جا نكنيد مگر اين كه ناچار شويد».
امنيت محيط زيست، طبيعت و حيوانات از نظر اسلام تأمين است. قاعده «لاضرر و لا ضرار في الاسلام» يك قاعده عمومي است كه از آسيب رساندن به محيط زيست كه آسيب به همه بشريت است، منع مي‏كند.
اسلام طبيعت را در اختيار بشر قرار داده است تا شكرگذار نعمت خدا باشد و كفران نعمت نكند:
«وَ آتاكُمْ مِنْ كُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ الإِْنْسانَ لَظَلُومٌ كَفّارٌ (ابراهيم: 34)؛ خداوند هرچه از او خواسته‏ايد به شما داده است و چنان‏چه بخواهيد نعمت‏هاي او را بشماريد نمي‏توانيد و به راستي كه انسان ستمگر است و كفران نعمت مي‏كند».
حتي روابط دوستي و عاطفي مي‏تواند ميان شخص مسلمان و طبيعت بر قرار شود. پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله هنگامي كه از كنار احد گذر مي‏كرد مي‏فرمود: «هذا جبل احد يحبنا و نحبه (الصحاح)؛ اين كوه احد است كه ما را دوست دارد و ما نيز آن را دوست داريم».
اين وعده الهي همچنان در انديشه مسلمان به عنوان يك هدف كه پيوسته به سوي آن حركت مي‏كند، باقي مي‏ماند:
«وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَْرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضي لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ؛ خداوند به كساني كه ايمان آورده و عملشان شايسته باشد وعده داده است كه آنها را در زمين جانشين خود قرار دهد همان گونه كه پيشينيان را جانشين خود قرار داد و دين آنها را كه مورد رضايت او است حاكم خواهد كرد و ترس آنها را به امنيت تبديل خواهد نمود تا مرا بندگي كنند و چيزي را شريك من قرار ندهند و كساني كه پس از آن كفر بورزند به درستي در زمره فاسقان هستند».
جامعه اسلامي جامعه‏اي جانشين و عبادت كننده پروردگار و در امان از دشمنان خارجي و داخلي است. برقراري چنين جامعه‏اي كه در آن عبادت خدا و دوري از طاغوت تحقق مي‏يابد، هدف پيامبران است.
اگر با نگاهي واقع‏بينانه و با منطق كلي انساني، تروريسم را به «هر كاري كه از نظر وسيله يا هدف با وجدان انساني هماهنگ نباشد و امنيت را به شيوه‏هاي مختلف به خطر اندازد» تفسير نماييم، خواهيم ديد كه اسلام با تمام توان در مقابلش مي‏ايستد و براي ريشه‏كن كردن آن تلاش و كوشش مي‏نمايد.
البته با پا بر جا بودن علت‏ها نمي‏توان معلول را از بين برد و امروزه بيشتر مظاهر تروريسم به علل زيادي مربوط است كه از آن جمله است:
الف) گسترش ناداني، تعصبات كور و نگرش تاريك به جهان
ب) گسترش فقر و گرسنگي و محروميت: «كاد الفقر ان يكون كفراً»
ج) گسترش ستم، استبداد، قهر، خشونت و سلب حقوق و آزادي‏هاي مشروع انسان‏ها
د) نبودن انگيزه معنوي، افت سطح ارزشي و گسترش روحيه حريص و كور حيواني
تا زماني كه طرح‏ها و برنامه‏هاي جهاني و دلسوزانه براي از بين بردن اين علت‏ها و كاهش تأثيرات آن وجود نداشته باشد، تروريسم هم‏چنان ادامه خواهد يافت. فراتر از همه اين مسائل، برخي از كشورهاي بزرگ كه تاريخ آنها با جنگ، ويراني و تروريسم گره خورده است، خود را سرآمد مبارزه با تروريسم مي‏دانند؛ در حالي كه در جنگ تحميلي خود عليه تروريسم كثيف‏ترين شيوه‏هاي آن را به كار مي‏گيرند و رژيم‏هاي تروريستي و فاشيستي به تمام معناي اين كلمه، همچون رژيم صهيونيستي را پشتيباني مي‏نمايند.
از اين رو ما در ديدارهاي خود خواستار انجام تلاش‏هاي زير در سطح جهاني و اسلامي هستيم:

موضع پيشنهادي در سطح بين المللي

به عنوان يك گام راهبردي براي بازدارندگي از همه اشكال تروريسم، محتوا و منابع آن، اقدام سازمان ملل متحد را براي به عهده گرفتن اين برنامه لازم مي‏دانيم، با اين شرط كه با فراهم آوردن ساز و كارهاي تازه مانع اقدام كشورهاي بزرگ به منحرف كردن اين طرح در جهت منافع ويژه آنها شود، و براي تأمين هدف‏هاي استكباري فشارهاي خود را متوجه سازمان ملل متحد نمايد. از اين رو سازمان ملل متحد مي‏تواند مرجع جهاني در مبارزه فراگير عليه تروريسم و بر قراري صلح عادلانه در زمين شود.
ما موفقيت اين مبارزه را در گرو تحقق موارد ذيل مي‏دانيم:
1ـ برابر بودن حقوق و وظايف كشورهاي عضو در سازمان ملل متحد و جلوگيري از سلطه يك يا چند كشور بر تصميمات اين سازمان، به ويژه آن چه به مكانيزم غير عادلانه آن ارتباط دارد و شوراي‏امنيت تصميمات خود را از طريق آن اعمال مي‏نمايد. اين مكانيزم براي مثال باعث ادامه تروريسم در بسياري از كشورهاي جهان از جمله در فلسطين شده است. چنان كه ايالات متحده آمريكا با استفاده از حق وتو در اين شورا ده‏ها بار از صدور قطعنامه شوراي امنيت عليه تروريسم صهيونيستي جلوگيري كرده است.
2ـ بر طرف كردن ستم از ملت فلسطين و ديگر ملل مجاور ملت فلسطين كه در معرض تروريسم و نقض حقوق بشر از سوي رژيم صهيونيستي قرار دارند.
3ـ ايجاد يك مكانيزم بين‏المللي براي جلوگيري از پشتيباني كشورهاي بزرگ از رژيم‏هاي خودكامه و نژادپرست و نيز از سازمان‏ها و گروه‏هاي تروريستي.
4ـ مبارزه با فقر، ناداني، تعصب كور، بيماري و هر گونه مظاهر عقب ماندگي و بيماري‏هاي ناشي از تمدن امروزي و نيز مبارزه با رسانه‏هايي كه خشونت و نژاد پرستي را تشويق و معنويت‏ها و ارزش‏هاي اخلاقي را در سطح جهان تضعيف مي‏نمايند، زيرا اين امور زمينه مناسبي را براي پرورش گرايش‏هاي تروريستي ايجاد مي‏نمايد.
براي رسيدن به اين اهداف از راه‏كارهاي زير مي‏توان بهره جست:
الف) تعميم منطق گفت‏وگو ميان تمدن‏ها و اديان
ب)تشويق دموكراسي سازگار با ارزش‏ها
ج) كمك به اجراي برنامه‏هاي توسعه در جهان
د) تقويت سازمان‏هاي بين المللي و زدودن عناصر سلطه گري از آن
ه) بالا بردن سطح معنوي و ارزش‏هاي اخلاقي، تضمين نقش دين و احترام به نقش خانواده در روند سازندگي جامعه
و) به خدمت گرفتن فن‏آوري اطلاعات به نفع بشريت
ز) تقويت جنبه هاي انساني هنر و به كارگيري آن به نفع هدف‏هاي والا
5ـ جلوگيري از سوء استفاده كشورهاي غربي از رويدادها در راه ايجاد كشمكش ميان تمدن‏ها و اديان و انتقام گيري از برخي رژيم‏ها به زيان ملت‏ها
6ـ كاهش رنج‏هاي ملت‏هاي فلسطين و عراق، ارائه كمك‏هاي غذايي، لباس، سر پناه، دارو و ديگر ابزار زندگي به آنان، تلاش براي عقب نشيني كامل نيروهاي آمريكايي و ديگر نيروها از كشور عراق و بازگشت حاكميت به مردم آن
7ـ ادامه گفت‏وگو ميان نخبگان بشريت و پيروان اديان، تمدن‏ها و مذاهب و گسترش و تعميق آن به منظور ايجاد افكار عمومي جهاني كه بتواند نقش خود را در گسترش عدالت، صلح و دوستي ميان ملل جهان ايفا نمايد.
صلحي كه ما و بشريت خواهان آن هستيم، صلح عادلانه‏اي است كه فرصت‏ها در آن براي همگان برابر باشد، هر صاحب حقي به حق خود برسد، با ستمديده عادلانه برخورد شود و متجاوز مجازات گردد. به اعتقاد ما برقراري صلح عادلانه تنها تضمين كننده ريشه كني خشونت و تروريسم است، اما صلح تحميلي و غير عادلانه بيشتر به مشكلات دامن زده، آن را مثل آتش زير خاكستر بر جاي خواهد گذاشت، زيرا جنايت‏كار و قرباني در آن برابر، حقوق مردم تضييع و سياست عمل انجام شده حاكم خواهد ماند و سرانجام اقدام‏هاي خشونت بار قبلي و شايد شديد تر از آن باز خواهد گشت. بدين سان صلح غير عادلانه عاملي براي ادامه مشكلات و كانوني براي بحران‏ها خواهد بود؛ چيزي كه ما امروز در بسياري از كشورهاي جهان شاهد آن هستيم.
راه برون رفت از مشكلات در گستره جهان اسلام خيلي آشكار است و تحقق آن در موارد ذيل تأمين مي‏شود:
يك: بالا بردن سطح شناخت و آگاهي توده‏هاي مردم در زمينه‏هاي گوناگون (شناخت اسلام و هدف‏هاي آن، درك صحيح از اوضاع موجود و شناخت تكليف و وظيفه خود)
دو: تلاش براي اجراي شريعت اسلامي در همه امور زندگي
سه: به اجرا در آوردن روندي تربيتي و فراگير براي قشرهاي گوناگون مردم بر اساس ارزش‏هاي اسلامي
چهار: تلاش در ايجاد اتحاد و يك پارچه‏سازي موضع امت اسلامي به طور عملي به دور از خيال بافي و سازش‏پذيري، با پيروي از برنامه‏هاي معتدل و واقع‏گرايانه و با توجه به هدف‏هاي از پيش تعيين شده
پنج: تلاش براي تقويت نهادهاي فرامليتي اسلامي و فراهم نمودن امكانات و آزادي عمل براي استفاده بيشتر از مكانيزم‏هاي جديد، فعّال و مفيد
شش: برنامه‏ريزي فراگير براي بهره‏گيري بهتر از امكانات سياسي، اقتصادي، تبليغاتي جغرافيايي و مادي و امكانات مردمي، علمي و فرهنگي و بسيج نمودن آن در روند رويارويي
هفت: تلاش براي حل برخي كشمكش‏هاي جانبي يا كنار گذاشتن و به تعليق درآوردن آن به منظور رسيدن به اهداف مهم‏تر و پاسخ‏گويي به اولويت‏ها
هشت: پشتيباني از اقليت‏هاي مسلمانان موجود در كشورهاي جهان كه جمعيت آنها بالغ بر يك سوم كل جمعيت مسلمان‏ها مي‏شود و تاكيد بر:
1 ـ موجوديت
2 ـ وحدت
3 ـ هويت آن‏ها و تقويت زمينه هاي همبستگي آنان با امت اسلامي
نه: تاكيد بر حمايت از نهادهاي خيريه، امدادي و تبليغاتي و رها نكردن آنها به حال خود و جلوگيري از گرفتارشدن‏شان در اختلافات جانبي، مذهبي و سياسي
ده: حفظ اصالت آموزش، استقلال نهادهاي آموزشي و عدم پذيرش فشارهاي خارجي به منظور ايفاي نقش خود به بهترين وجه
يازده: استفاده بهينه از نهادها و سازمان‏هاي بين المللي غير دولتي در راه تأمين منافع عادلانه خود
دوازده: ايستادگي قاطعانه در راه مسائل سرنوشت‏ساز خود كه مهمترين آن مسئله فلسطين است و برنامه ريزي براي آن.
در اين زمينه موارد ذيل را پيشنهاد مي‏كنيم:
1ـ بسيج كردن همه ملل اسلامي جهت ناكام سازي طرح شارون براي به زانو در آوردن ملت فلسطين و پايان دادن به انتفاضه قهرمان با پشتيباني از پايداري و مقاومت شجاعانه اين ملت
2ـ بسيج امكانات براي كمك به آوارگان فلسطين و بازسازي خرابي‏ها و درخواست از كشورهاي ثروتمند براي تأمين هزينه‏ها
3ـ تأكيد بر اسلامي بودن مسئله فلسطين و به كارگيري امكانات جهان اسلام به نفع آن
4ـ استفاده از همه امكانات قانوني و محافل بين المللي در راه افشاي جنايات صهيونيستي
5ـ اجازه ندادن به آمريكا براي تكروي در مسئله فلسطين و نظاير آن و عدم اعتماد به راه‏حل‏هاي آمريكايي
6ـ برنامه‏ريزي جدّي براي بازگشت به سيستم تحريم همه‏جانبه عليه رژيم غاصب صهيونيستي و حمايت كنندگان آن و اجراي فوري تحريم‏هاي مردمي
7ـ فعال نمودن نقش سياسي سازمان كنفرانس اسلامي در اين زمينه و به ويژه به اجرا در آوردن قطعنامه‏هاي بين‏المللي براي مطالبه حقوق فلسطينيان
8ـ تلاش بين المللي در راه ارائه تعريفي فراگير براي تروريسم و تفاوت قائل شدن ميان آن و مقاومت مشروع
9ـ اعطاي پوشش حقوقي به مقاومت ملت فلسطين
10ـ لزوم استفاده فعال از امكانات سازمان‏هاي غير دولتي همانند اقدام كنفرانس «دوربان» در آفريقاي جنوبي
سر انجام تأكيد مي‏كنيم كه:
تمدن اسلامي كه قرآن كريم و سنت پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله آن را به ارمغان آورده، نمونه‏هايي از تمدن انساني و والا در زمينه‏هاي زير ارائه نموده است:
ـ گفت‏وگو با پيروان ساير اديان بلكه همه غير مسلمانان حتي مشركان و حفظ احترام آنان
ـ پذيرش تكثر ديني، مذهبي و فرهنگي
ـ جنگ عاري از ويرانگري و كشتار جمعي
ـ پذيرش عهدنامه‏ها و اجراي كنوانسيون‏هاي داخلي و بين المللي
ـ احترام به حقوق انسان‏ها بلكه حيوانات و محيط زيست
ـ احترام به اماكن عبادي و مذهبي ديگران
ـ تلاش براي حمايت از عدالت و دفاع از مستضعفان، محرومان و گرسنگان
ـ تلاش براي اشاعه روح گفت‏وگوي اصولي، انساني و سالم با تعيين محل نزاع، وپيروي از شيوه‏هاي علمي، حفظ تناسب ميان گفت‏وگو كنندگان، احترام به طرف مقابل، رد روش‏هاي جنجالي و اعمال روش‏هاي شايسته
ـ آزادي امت در انتخاب رهبران و سرنوشت خود و مسئوليت حاكم در برابر همه افراد جامعه حتي اگر پيرو دين ديگري باشند.
ـ پيشبرد صلح و تأييد راه‏حل‏هاي مسالمت آميز حتي با فرض وجود توطئه
ـ تبادل تمدني با همه ملت‏ها و در همه حال و همه جا به دنبال علم و دانش بودن
ـ كشش و انگيزش به سوي بخشش، تسامح، تعاون، ايثار و ساير ارزش‏ها
چنين تمدني شايسته متهم شدن به افراط گري، خشونت، تروريسم و اشاعه ترس از آن (اسلاموفوبيا)، راه‏اندازي جنگ صليبي عليه آن، برنامه ريزي براي ايجاد ترديد در ارزش‏هاي آن و دست زدن به تهاجم فرهنگي عليه آن نيست.
* دبير كل مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي.
** ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372