آسیب شناسی شخصیت و محبوبیت زن (13)

نويسنده: محمدرضا کوهي




نقش لاقيدي و بدحجابي در بروز ناهنجاري هاي تربيتي خانواده

هدف اين مقاله پرداختن به نقش سوء والدين و محيط خانواده بر شخصيت فرزندان و آسيب هاي فراوان ديگري است که در اثر ضعف غيرت پدران و عدم اهتمام مادران به عفت و پوشش اسلامي و فطري خويش، از جهات گوناگون بر فرزندان خود وارد مي کنند که مهم ترين عامل گمراهي، فساد و يا عدم تربيت صحيح فرزندان محسوب مي شود.
توضيح آن که: خداوند براي حفظ نوع انسان و به منظور رسيدن عده ي بي شماري از انسان ها به کمالات انساني و هدف خلقت از يک سو طبيعت انسان، اعم از زن و مرد را به غريزه ي جنسي پيوند داد و از سوي ديگر ميل و علاقه به داشتن فرزند صالح و سالم را در نهاد آنان قرار داد، لذا هر مرد و زني از عمق وجود خواستار چنين فرزنداني هستند.
رستگاري و صلاح نسل پاک و فرزندان صالح، گذشته از اين که به سود خود آنان بوده و سعادت و خوشبختي آنان را در دنيا و آخرت رقم مي زند، داراي آثار و برکاتي براي والدين نيز مي باشند: مايه ي گسترش و شخص شخصيت و موقعيت آنان؛ باعث سرفرازي و افتخار؛ عامل استحکام و دوام خانواده؛ يار و مددکار و مبارک براي والدين در زمان حيات و وسيله اي براي بالا رفتن مقام و درجه ي بهشتي و طلب رحمت الهي و آمرزش گناهان و فرستادن ثواب اعمال نيک و خيرات براي آنان بعد از مرگشان مي باشند. چنين خانواده هايي مشمول دعاي خير ملائکه و فرشتگان الهي از جمله دخول در بهشت، مي شوند(1) و در آخرت هم اين دعاي مستجاب شده، جامه ي عمل پوشيده و همگي وارد بهشت مي شوند و بدين وسيله بهره مندي ها و لذت هايشان بيشتر مي گردد. (2)

اوليا و درخواست فرزند صالح از خداوند

زنان و مردان با فضيلت همواره در صدد تأمين اين نياز اصيل خود بوده و در تلاش براي اين هدف، پيوسته از خداي بزرگ و بخشنده فرزندان صالحي مي طلبند. قرآن کريم دعاهاي بعضي از انبيا و اوليا را در طلب فرزند پاک و صالح شدن نسل آنها بيان فرموده که نشان از اهتمام شديد آنان در تعليم و تربيت ديني فرزندانشان دارد.
اين دعاها در بردارنده ي نکات مهم و آموزنده است؛ از جمله ويژگي هاي نسل پاک و درستکار، بيان شيوه هاي دعا کردن و طلب فرزند صالح از خداوند را براي پيروان راستين قرآن بيان مي کند و راه گشاي والدين در چگونگي تعليم و تربيت فرزندان و انتقال ارزش هاي راستين به نسل آينده مي باشد.
حضرت زکريا عليه السلام در مناجات با پرورگار خود چنين دعا مي فرمايد:
«رَبّ هب لي مِن لَدُنک ذُرّيّهً طيّبهً إنّک سَميعُ الدُّعاء»؛ پروردگارا! از نزد خود، فرزند و نسل پاکيزه اي به من عطا فرما، به درستي که تو دعا را مي شنوي [و ترتيب اثر مي دهي].(3)
خداوند ضمن بشارت استجابت دعاي حضرت زکريا، خواسته ي او را شرح داده و پاک و ظاهر بودن نسل او را با چند ويژگي بيان مي فرمايد؛ از جمله ي آنها که مورد بحث ما بوده و پدران و مادران مؤمن مي توانند در دعا و طلب فرزند و تعليم و تربيت آنان در نظر گيرند ـ ايمان و تصديق پيامبر الهي، برخورداري از سيادت و سروري در جامعه و رهايي از اسارت هوس و تعديل و حصر غرايز و شهوات مي باشد. (4)
هم چنين در بشارت به حضرت مريم عليهاالسلام در باره ي عطا شدن فرزند با عظمت به او، قرآن چند خصوصيت براي فرزند شايسته و صالح بيان مي کند؛ از جمله کلمه، آيت و نشانه ي خداوند، صاحب شخصيت در دنيا و آخرت و از زمره ي صالحين و مقربان الهي قرار گرفتن. (5)
حضرت ابراهيم عليه السلام پس از سپاس و شکر الهي، به خاطر فرزنددار شدن در پيري، در حق خود و ذريه اش دعا مي کند که خداوند آنان را از احيا کنندگان و برپادارندگان نماز قرار دهد:
«رَبّ اجعلني مُقِيم الصّلاه و مِن ذُرّيّتي ربّنا و تَقبّل دُعاء»؛ پروردگارا من و ذريه ام را از بر پا دارندگان نماز و زنده کنندگان آن در جامعه قرار ده، پروردگارا دعاي مرا قبول فرما. (6)
واژه ي «ذريه» که در اين دعا آمده، بر مذکر و مؤنث، مفرد و جمع، فرزندان بي واسطه و با واسطه اطلاق مي شود، لذا حضرت ابراهيم (ع) در دعاي ديگر خود از خداوند درخواست مي کند که او و فرزندش اسماعيل (ع) را تسليم فرمان خويش قرار داده و به مقام تسليم محض برساند و ذرّيه و دودمانش را تا قيامت امتي قرار دهد که تسليم فرمان حق اند. (7)
بنابراين بر پاداشتن نماز و زنده نگهداشتن آن، مقام تسليم يا حرکت و سير و سلوک براي رسيدن به اين مقام، از صفات فرزند پاک و صالح است که ابراهيم (ع) و اسماعيل (ع) در سايه ي آموزه هاي زندگي بخش آئين الهي و عمل به آنها، به اين مقام رسيدند، لذا در مأموريت قرباني کردن اسماعيل، پدر و پسر در برابر دستور خداوند تسلم محض بودند. (8)
از اين دعاي حضرت ابراهيم (ع) برمي آيد که فرزندان راستين آن حضرت تا قيامت، کساني هستند که زنده کننده و احياگر نمازند و در برابر دستورهاي الهي تسليم محض مي باشند. قرآن کريم يکي از ويژگي هاي بندگان خاص خداوند را دعا براي خانواده ي خويش بر مي شمارد:
«رَبّنا هَب لَنا مِن أزواجِنا و ذُرّيّاتنا قُره أعيُنٍ واجعلنا لِلمتّقين إماماً»؛ پروردگارا، از همسران و فرزندانمان مايه خنکي و روشني چشم به ما عنايت فرما و ما را امام و پيشواي پرهيزکاران قرار ده. (9)
اشک چشم در صورتي که به خاطر حزن و اندوه باشد، گرم و اگر براي شوق باشد خنک است. همسر و فرزنداني که بنده ي مطيع و فرمان بر خداوند و متصف به آداب انساني و کمالات اخلاقي باشند، انسان به خاطر چنين نعمت هايي از شدت احساسات و انبساط روحي، اشک شوق و سرور مي ريزد و چشمانش خنک مي گردد و در پرتو نگاه به آنها چشم هاي او روشن مي گردد.
تقديم همسران بر فرزندان حاکي از آن است که همسر شايسته ـ اعم از زن و مردـ سرچشمه ي نسل صالح است که در اين ميان عظت مقام زن و رسالت اصلي وي چشم گيرتر است. زن مظهر جمال، عطوفت، خلاقيت و ربوبيت الهي است؛ لذا اگر حرمت اين رسالت پرارزش را پاس دارد برترين عمل صالح و بزرگ ترين خدمت را نموده است.
خداي تعالي... خروش عواطف و خودگذشتي را در روح ملکوتي آرام بخش مادران قرار داده و انگيزه و عواطف مادري را در جان و روان مادران به وديعه گذاشته تا از اين راه آنها را مظهر خلاقيت و ربوبيت خويش سازد و به رشد انساني مخصوص خود برساند و از اين سِمت، فيوضات الهي را دريابند و خود سرچشمه ي فيض شوند. (10)

سيماي فرزند صالح در قرآن

قرآن حکيم در تبيين سيماي نوراني فرزند صالح مي فرمايد، او در مقام مناجات با پروردگارش سه چيز از خداوند درخواست مي کند:
«رَبّ أوزِعني أن أشکُرَ نِعمتکَ الّتي أنعمتَ عليَّ و علي والِديَّ و أن أعملَ صالِحاً تَرضاهُ و أصلِح لي في ذُرّيَّتي إنّي تُبتُ إليکَ و إنّي مِن المُسلمين»؛ پروردگارا! مرا توفيق ده که همواره شکرگزار نعمت هايي که به من و پدر و مادرم عطا فرمودي باشم و اعمال صالحي انجام دهم که باعث رضايت و خشنودي تو بشود و فرزندان و دودمان مرا صالح بگردان. من به سوي تو بازگشت و توبه مي کنم و من از مسلمانان [راستين و کساني که در مقابل دستورهاي تو تسليم اند] مي باشم. (11)
طبق اين آيه فرزند صالح و شايسته کسي است که با يک چشم، خداوند و نعمت هاي فراواني را که به او و پدر و مادرش ارزاني داشته مي نگرد و در صدد سپاس گزاري از وليّ نعمت خويش و بهره گيري و استفاده از نعمت ها در راهي که او فرمان داده، برآيد و با چشم ديگر هدف آفرينش و عظمت وجودي خود و کساني را که بر گردن او حقي دارند مي نگرد، لذا پيوسته در انديشه ي انجام کارهاي شايسته و مورد خشنودي خدا و تربيت فرزندان صالح و دين دار است؛ از اين رو همواره از خداي سبحان موفقيت در اين امور را مي خواهد و کليد استجابت و پذيرش اين دعاها را توبه و بازگشت به دامان رحمت الهي و تسليم در برابر فر مان او مي داند.
بشارت باد بر پدران و مادران با ايمان و تقوا که فرزندانشان را اين گونه تربيت مي کنند يا مي خواهند چنين پرورش دهند؛ آنها به فرموده ي قرآن مجيد حقيقتاً بندگان صالحي هستند که جاذبه هاي دنيا، آنان را از دستورهاي الهي و رسالت شان در برابر تربيت فرزندان باز نمي دارد و از صحنه قيامت که در آن، دلها و چشم ها زير و رو مي شود مي هراسند.(12) اينان نه تنها در زمان حيات، از اعمال نيک و شايسته ي فرزندان بهره مند مي شوند و ثواب و حسنه هاي زيادي در پرونده ي اعمال آنان ثبت و وارد مي گرددـ بدون اين که از ثواب اعمال فرزندان کاسته شود ـ بلکه پس از مرگ نيز بهره برند و براي هميشه پرونده ي اعمال آنها در قيامت گشوده خواهد بود و دائماً ثواب و فضيلت براي آنان خواهد بود.
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمودند:
إذا ماتَ الإنسانُ إنقَطَعَ عَملُهُ إلاّ عن ثَلاثٍ: صَدقهٍ جاريهٍ و عِلمٍ يَنفَعُ بهِ و وَلدٍ صالحِ يَدعُو لَهُ؛ هنگامي که انسان بميرد، برنامه ي عمل او نيز تمام مي شود مگر از سه چيز ـ که براي او سودمند خواهد بودـ آثار خيري که استمرار داشته باشد و آثار عملي که مورد بهره برداري قرار بگيرد و فرزند صالحي که براي او ـ با اعمال و کردار نيک و زبان دعا ـ آمرزش بخواهد. (13)
اين يک قانون کلي آسمان است که هر کس سنت نيک يا بدي به يادگار بگذارد و عامل هدايت يا گمراهي فرد يا گروهي شود، مادام که از آن سنت و عمل پيروي مي شود، آن شخص از ثواب يا گناه انجام شده برخوردار مي گردد و عقل و منطق نيز با اين اصل هماهنگ است. بر اين اساس کساني که در تعليم و تربيت صحيح فرزندان خود کوتاهي کرده و چه بسا باعث انحراف آنها مي شوند، از گناهاني که اين فرزندان مرتکب مي شوند و پدر و مادر علت و زمينه ساز آن بوده اند نصيبي هم براي آنها خواهد بود. هم چنان که اگر والدين حيات معنوي و روحي فرزندان را تأمين نمايند، طبق قانون قرآن، مثل آن است که همه ي انسان ها را زنده کرده اند و اگر موجب گمراهي و انحراف شوند، گويا همه انسان ها را گمراه ساخته اند:
«مَن قَتلَ نَفساً بِغير نفسٍ... فَکأنّما قتلَ النّاسَ جميعاً و مَن أحياها فَکأنّما أحيا النّاسَ جميعاً»؛
هر کس انساني را بدون ارتکاب قتل يا فساد در زمين بکشد گويا همه انسان ها را کشته و هر کس انساني را از مرگ نجات داده و زنده کند مثل آن است که همه ي مردم را زنده نموده است. (14)
شريعت اسلام ـ که هم سو و هماهنگ با نظام خلقت انسان است ـ در راستاي تحقق اين نياز مهم، يعني نياز به فرزندان صالح و پاک، دستورهاي بسيار مهم و حياتي بيان نموده که توجه کامل به آنها موجب تأمين درست اين نياز شده و فرد را از نعمت فرزند شايسته و صالح که حقيقتاً گل هاي بهشتي هستند، بهره مند مي گرداند؛ از قبيل انتخاب همسر با ايمان و پرهيزگار، خودسازي و تهذيب نفس از رذايل اخلاقي قبل از انعقاد نطفه، دعا و نيايش و درخواست فرزندان سالم و صالح، به ويژه خواندن دعاهاي وارده در اين زمينه؛ مخصوصاً در شب انعقاد نطفه ي فرزند، انتخاب زمان و مکان مناسب براي اين عمل، ذکر و ياد خدا و خلوص به هنگام انعقاد، تعليم و پرورش صحيح براساس آموزه ها و اصول تربيتي اسلام و ايجاد محيط سرشار از محبت و معنويت و انسانيت در فضاي خانه و خانواده و غير از اينها که در خلال بحث هاي آينده خواهد آمد. (15)
بدا به حال پدران و مادراني که در اثر بي توجهي به دستورهاي سرنوشت ساز اسلام، شيطان را در فرزندان خود دخالت داده و آنان را از کمالات الهي و انساني ـ که هدف زندگي است ـ محروم مي کنند و موجبات شرمندگي خود را در دنيا و سرافکندگي در دادگاه عدل آخرت را فراهم مي سازند.
با اين بيان مي توان گفت از فاجعه ها و پي آمدهاي ناگوار لاقيدي، بدحجابي و طنّازي عده اي از زنان اين است که فرزندان و نسل آنها نه تنها از راه تحرکات جنسي زنان جامعه بلکه از طريق خود آنان و محيط خانواده آسيب هاي سنگين شخصيتي خواهند ديد و از راه ها و جهت هاي گوناگون باعث فساد و گمراهي نسل و انحراف فرزندان از مسير تکامل و انسانيت و يا دست کم ناصلاح شدن آنان مي شوند، که اين جهات از مصداق هاي شريک شدن شيطان در شخصيت فرزندان محسوب مي گردد:
«و شارِکهُم في الأموالِ و الأولاد؛ ـ اي شيطان ـ در دارايي و فرزندان آنان شريک شو». (16)
در اين جا به بيان آنها مي پردازيم :

1ـ ژنتيک و وراثت

يکي از عوامل تکوين و شکل دهنده ي شخصيت فرزند، ژنتيک و قانون وراثت است؛ براساس نظريه ي قطعي علمي دانشمندان در علم زيست شناسي، فرزند نه تنها از نظر صورت و شمايل و ويژگي هاي جسماني از والدين خويش ارث مي برد، بلکه از نظر سيرت و خصوصيات روحي و ملکات اخلاقي نيز از راه ژن و نطفه از آنان ارث مي برد؛ اسپرماتوزوئيد مرد و اُوول زن حامل صفات جسمي و رواني آنهاست که به شکل استعداد و زمينه به کودک متقل شده و در صورت مساعد بودن شرايط و محيط خانوادگي و اجتماعي، شکوفا گشته و به فعليت مي رسد.
بنابراين، نطفه ي مرد و زن يا حامل بذرهاي فضايل اخلاقي است، اگر آنها از سجاياي انساني و الهي برخوردار باشند و يا حامل بذرهاي رذايل اخلاقي است، در صورتي که داراي صفات زشت و رذالت هاي غيرانساني باشند و يا حامل ترکيبي از بذرهاي هر دو نوع صفات است، اگر فضايل و رذايل را توأمان داشته باشند. حتي پاره اي از خود صفات خوب يا بد پدر و مادر از راه وراثت به فرزندان انتقال مي يابد.
البته عوامل محيطي و تعليم و تربيت مي تواند زمينه ي وراثت يا صفات موروثي را از ميان بردارد. از منظر وحي، خلقت انسان با فطرت توحيدي و کمال جويي انجام مي شود؛ از اين رو هر چند هر گونه اختلال در ژنها، از راه وراثت به نسل بعدي منتقل مي شود، اما با ايجاد محيط سالم تعليم و تربيت درست در مسير پرورش فطرت، مي توان اختلال هاي موروثي را از بين برد و فرزندان را براي رسيدن به هدف اعلاي زندگي و نيک بختي ابدي آماده نمود.
دين اسلام ـ که بهترين آيين زندگي است ـ چهارده قرن پيش از عامل وراثت پرده برداشت و با تعابير گوناگون آن را گوشزد نمود؛ قرآن کريم، آن جا که چگونگي رابطه ي زن و شوهر را در سطح گسترده اشاره نموده، در بُعد روابط ويژه ي زناشويي و داشتن نسل شايسته مي فرمايد:
« نِساؤُکم حَرثٌ لَکُم فأتوا حَرثکُم أنّي شِئتُم و قدّموا لأنفُسکُم وتّقوا اللهَ واعلَموا أنّکم مُلاقُوهُ و بشّر المؤمنين»؛ زنان شما کشت زارهاي شمايند پس هر گاه خواستيد، از کشت زارهاي خود استفاده کنيد و براي خود اثر نيکي را پيش فرستيد و تقواي الهي پيشه کنيد و بدانيد خداوند را ملاقات خواهيد کرد و به مؤمنان بشارت ده. (17)
در اين آيه حقايقي از جمله دلالت ضمني بر گزينش همسر خوب و شايسته مورد عنايت واقع شده که يکي از عوامل داشتن فرزند پاک و شايسته مي باشد. هم چنين به صراحت رابطه ي شوهر و زن را از جهت رابطه ي خاص زناشويي به کشاورز و کشت زار تشبيه نموده است؛ زن را کشت زار و محل بذرافشاني انساني شناسانده، نه وسيله ي هوس و کام جويي و در کنار آن مي فرمايد: از اين فرصت بسيار مطلوب کمال استفاده را برده و بذرهاي سالم و خوبي بکاريد تا ثمراه هاي نيکو و لذت بخشي به عنوان فرزندان پاک و صالح و توشه ي آخرت به دست آوريد.
اين عمل با رعايت تقوا و پاکي نفس و اعتقاد راسخ به رستاخيز و ديدار پروردگار هستي ـ با شهود قلبي ـ و نتيجه و تجسّم اعمال ميسر مي گردد؛ از اين رو در پايان آيه به مؤمنان راستين مژده و بشارت داده شده که اين امور را رعايت مي کنند.
يک مزرعه در صورتي سبز و خرم و پرثمر خواهد بود که داراي زمين مستعد و پاک و آماده براي زراعت باشد نه شوره زار و لجن زار و نيز از نعمت بذر سالم بهره مند گردد. زمين دل همسران نيز بايد از آلودگي هاي رذايل اخلاقي و غيرانساني و آثار بد گناه و نافرماني الهي پاک بوده و به صفات و سجاياي الهي و ملکوتي آراسته باشد تا با بذرافشاني سالم، شايستگي مقام پدر و مادر شدن و تربيت نسل سالم و پاک را داشته باشند و از راه ژنتيک و وراثت، سيرت نيک خود را به فرزندان منتقل نموده و زمينه را براي رشد و تربيت نسل پاک و شايسته فراهم آوردند و بدين وسيله توشه اي براي آخرت خويش ذخيره نمايند، چرا که فرزند با ايمان و آراسته به کمالات و فضايل از بهترين و شايسته ترين اعمال والدين محسوب مي شود و از برکات وجودي او در دنيا و آخرت ـ حتي به عنوان شفيع ـ بهره مند مي گردند، لذا پاک سازي کامل روح از رذايل و صفات ناپسند و آراستن به اخلاق حميده، از تلاش هاي زنان و مردان مؤمن، قبل از ازدواج و يا قبل از انعقاد نظفه ي کودک بوده است.
بر اين اساس است که کتاب بزرگ زندگي، قرآن کريم، در اين باره مي فرمايد:
«والبَلدُ الطّيّبُ يَخرُجُ نَباتُهُ بِإذن رَبّهِ والّذي خَبُثَ لا يَخرُجُ ألاّ نَکِداً»؛ سرزمين پاک و طيب، گياه و ثمره اش به فرمان الهي مي رويد، ولي سرزمين ناپاک و خبيث جز گياه ناچيز و بي ارزش نمي روياند. (18)
اين آيه در صدد بيان ويژگي هاي زمين خاکي نيست، چرا که اين خصوصيات روشن بوده و نياز به بيان ندارد، بلکه مي خواهد به حقايق ارزشمندي اشاره کند؛ از جمله اين که سرزمين دل انسان هرگاه پاک و طاهر بود، فرزندان با ايمان و پاک به عنوان ميوه ي نيکوي آن، به اذن خداوند از آن به وجود مي آيد، اما زمين دل و روحي که به صفات پست و گناهان آلوده باشد، فرزندان آنان نيز همانند خودشان خواهند بود و اين همان قانون وراثت است که در روايات از آن با کلمه «عِرق» ياد شده است.
بنابراين فرزند نيکو و پاک طينت نتيجه و عکس العمل پاکي و طهارت روحي پدر و مادر است که طبق فرمان الهي بر قانون وراثت و ژنتيک به عنوان پاداش به آنان داده مي شود. در مقابل، پدر و مادري که از اين ويژگي ها برخوردار نيستند، شايستگي چنين هديه و تحفه ي الهي را ندارند، مگر هم چون خود، افرادي غيرصالح و ناشايست؛ چرا که از کوزه همان برون تراود که در اوست.
البته ممکن است پدر و مادري ناصالح فرزندي نيکو و صالح داشته و والدين خوب و شايسته، فرزندي ناصالح و ناشايست بيابند، اما اين به دليل آن است که شرايط محيطي سالم يا ناسالم، دوستان شايسته يا ناباب، تعليم و تربيت نيکو يا بد و مهم تر از همه اراده ي قوي و ضعف اراده فرزند، بر خلاف آن استعدادها و زمينه هاي موروثي بوده و موقعيت چنين حالاتي را به وجود آورده است و بدين ترتيب زمنيه ي مساعد براي رشد و تثبيت استعدادها موروثي فراهم نگشته است.
از اين رو «پسر نوح با بدان بنشست ـ خاندان نبوتش گم شد و يا فرزندان برخي از تبهکاران، در اثر معاشرت با بزرگان، همانند حضرت علي (ع) و...، انسان هاي وارسته شدند و اين همان معناي آيه کريمه است که مي فرمايد:
«يُخرِجُ الحيَّ مِن الميّتِ و يُخرجُ الميّتَ مِن الحيّ»؛ خداوند زنده را از مرده ـ دل ـ خارج مي کند و مرده را از زنده ـ دل ـ. (19)
نتيجه آن که بي حجابي، بدحجابي و خودآرايي زنان نشانه ي فقدان يا ضعف عفت آنهاست؛ همان گونه که حاکي از نبود يا ضعف غيرت پدر يا شوهر آنان مي باشد و اين رذايل اخلاقي همراه با صفات ناپسند ديگرـ که از آن رذيلت ها و جامعه ي ناسالم ناشي شده است ـ طبق اصل وراثت ـ در تکوين و سرنوشت شخصيت فرزندان آنان مؤثر بوده و زمينه ي پديدآمدن فرزندان ناصالح يا فاسد را فراهم مي کند.

2ـ انعقاد نطفه

نکته ي مهم ديگري که آيه: «نِسائُکم حرثٌ لَکُم...»(20) بدان مي پردازد، آن است که هنگام انعقاد نطفه ي فرزند، نبايد تنها در انديشه ي بذرافشاني و فرزنددار شدن بود، بلکه اين عمل بايد به نحو شايسته و نيکو انجام گيرد و نطفه و بذر سالم کشت شود؛ بايد مواظب بود شيطان در فرزند شريک نگردد، تا طيب و صالح بوده و ذخيره اي مطلوب و عالي براي آخرت باشد.
کوچک ترين غفلت يا سهل انگاري پاي شيطان را به مزرعه ي زن باز مي کند و شريک يا مالک همه ي آن مي شود و فرزندي که به دنيا مي آيد درستکار و پاک نخواهد بود و چه بسا عامل سرافکندگي و مايه ي عذاب والدين در دنيا و آخرت مي شود.
موارد و عواملي که شيطان در انعقاد نطفه و فرزند انسان دخالت کرده و مالک همه ي آن يا شريک بعضي از آن مي شود و دين اسلام نسبت به آنها هشدار ميدهد، چندين مورد است که به پاره اي از آنها، متناسب با بحث، اشاره مي کنيم:
انعقاد نطفه از طريق نامشروع ـ زنا ـ يا در حال حيضِ همسر، يا به هنگام شهوت تحريک شده از حرام، همانند اختلاط يا شوخي با نامحرمان، چشم چراني؛ گوش دادن به موسيقي و آهنگ هاي حرام و تحريک کننده ي غريزيه ي جنسي، تماشاي صحنه ها و نمايش هاي مبتذل از فيلم، سي دي و...، انعقاد نطفه بدون نام و ياد پروردگار عالم يا پيدايش آن از روزي حرام، شبهه ناک يا مالي که وجوه شرعي آن ـ مثل خمس و زکات ـ پرداخت نشده باشد و بالاخره مباشرت و آميزش در جايي که کودک يا هر فرد بيدار ديگري آنان را مي بيند يا صدا و حرکاتشان را احساس مي کند.
نتيجه آن که وقتي زنان از حيا و پوشش اسلامي فاصله بگيرند و با ظاهر آراسته و بزک کرده در مکان هاي عمومي و مجالس مختلط حاضر شوند، غريزه ي جنسي مردان ـ از جمله شوهران آنها ـ با مشاهده آنان شعله ور شده و با هيجان شهواني به همسران خود نزديک مي شوند و چه بسا در آن حالت، زنان مشاهده شده را نيز در ذهن خود تصوير کنند، در اين صورت فرزندي که نطفه اش منعقد شده شيطان در آن شريک خواهد بود و اين کودک، بنده ي صالح براي خداوند و فرزند شايسته اي براي پدر و مادر خود نخواهد شد مگر اين که مشمول لطف خاص الهي بشود.
اين موضوع در باره ي خود زنان بدحجاب و آرايش کرده نيز صادق خواهد بود و مشکل دخالت و سهيم شدن شيطان در انعقاد نطفه شدت مي يابد. متأسفانه بسياري از مجالس ميهماني ها از جمله جشن هاي عقد و عروسي داراي چنين ميوه ي تلخي است، خصوصاً در مورد عروس و داماد در صورتي که شب عروسي، شب زفاف و انعقاد نطفه فرزند باشد.
ضمن اين که پيوندي که با گناه و نافرماني پروردگار عالم آغاز گردد زندگي پاک و مبارکي نخواهد بود و فرجام آن چه بسا طلاق و دست کم حاکم بودن اختلافات شديد خانوادگي است، اما والدين و دو زوج جوان از اين امور و ساير عوامل ناگوار که ميراث مجالس گناه و اختلاط زنان و مردان نامحرم است، غافل مي باشند.

3ـ دوران حمل و ايام شيرخوارگي

براساس تحقيقات علمي دانشمندان جنين شناس و روان شناس کودک، نقش زن در توليد و پرورش انسان قابل مقايسه با نقش مرد نيست، زيرا اگر چه انعقاد نطفه کودک با ترکيب آب مرد و زن آغاز مي شود، چنان که قرآن کريم مي فرمايد:
«إنّا خَلقنا الإنسانَ مِن نُطفهٍ أمشاجٍ»؛ ما انسان را از نطفه مختلط ـ زن و مرد ـ آفريديم. (21)
اما پس از تکوين نطفه، پرورش آن بر عهده ي زن است، زيرا در دوران حمل، سلول تخم و جنين ـ که از راه بند ناف به مادر مرتبط است ـ از يک سو از شيره ي جان مادر تغذيه مي شود و از سوي ديگر تحت تأثير حالات مثبت يا منفي روحي، عاطفي، اخلاقي، رفتاري و جسمي مادر قرار مي گيرد.
در دوران طولاني حمل، سلول تخم و جنين از نظر رشد گوشتي و استخواني و خوني و عصبي به شدت تحت تأثير حالات روحي و عاطفي و شراط جسمي فيزيولوژيک و نوع غذا و دوا و حتي نوع پوشاکي که زن استفاده مي کند، قرار دارد... به علاوه پس از ولادت نيز حتي قطرات شيري که نوزاد از پستان مادر مي خورد و ترکيب خاص شير که با حالات روحي و طپش هاي دل نواز قلب مادر آميخته مي شود دامنه ي تأثير بنيادي شخصيت زن را، به عنوان مادر در تمام دوران شيرخوارگي توسعه مي دهد. (22)
بنابراين آرامش رواني و سلامت روحي مادر از اختلال هاي رواني و شخصيتي، در سلامت و آرامش جسم و روح جنين و کودک تأثير بسياري دارد. از آن طرف، اضطراب و هيجان ها و بيماري هاي شخصيتي مادر، وضع تغذيه کودک را بر هم زده و آرامش رواني او را مختل مي کند و زمينه ي مشکلات و ناهنجاري هاي شخصيتي را در او فراهم مي کند؛ از اين رو مسئوليت مادر، در دوران حمل و بعد از آن، دوچندان مي شود: يکي در قبال خود و روح ملکوتي اش و ديگر در برابر جنين و شخصيت کودک.
گناه و نافرماني خداوند حکيم، بر خلاف ساختار وجودي انسان بوده و آثار زيان باري در روح و جسم و شخصيت انسان دارد؛ معصيت، در حقيقت زهري است که در اثر تکرار و تداوم، روح را به تدريج مسموم نموده و آتش استعدادهاي عالي انساني را در کام خود مي سوزاند و آرامش و سلامت روح را مختل نموده و سلامت جسم را در اثر تأثير متقابل جسم و روح به خطر مي اندازد، لذا امام صادق (ع) فرمودند:
إنّ الرّجُلَ يُذنِبُ الذّنبَ فَيحرِمُ صلاه اللّيل و إنّ العملَ السّيئَ أسرعُ في صاحبهِ مِن السّکّين في اللحم؛ به درستي که انسان گناه مي کند در نتيجه از نماز شب محروم مي شود و همانا تأثير گناه و عمل زشت در صاحبش از اثر چاقو در گوشت سريع تر است. (23)
بر اين اساس، زناني که در اثر عدم خودشناسي و ضعف آگاهي و بينش ديني، حريم ارزش مند عفاف و پوشش درست را رعايت نمي کنند، پيوسته به هنگام حضور برابر مردان نامحرم در حال گناه و معصيت اند و در صورت بارداري دائماً شخصيت انساني خود و کودک را پايمال نموده و زمينه را براي شقاوت و عدم تکامل خود و فرزندان فراهم مي کند. هم چنين در اين گونه خانواده ها معمولاً روابط صحيح و محبت آميز ميان زوجين کم است و در اثر کمبود معرفت و بينش ديني و اخلاق اسلامي، اختلاف در آن زياد بوده که باعث تأثيرات سوء عاطفي و رواني و عصبي در مادر و به دنبال آن در جنين و کودک مي شود.

4ـ از جهت محيط خانوادگي

يکي ديگر از عوامل اساسي شکل دهنده ي شخصيت کودکان، محيط است؛ محيط شامل خانواده، مدرسه و جامعه مي شود.
محيط سالم، به دور از سخنان ناپسند و کردار زشت، به ويژه اعمال منافي عفت در رشد شخصيت روحي و اخلاقي فرزندان اهميت فراوان دارد و محيط ناسالم نيز در تزلزل و سقوط شخصيت آنان بسيار مؤثر است، لذا محيط فرزندان از نوزادي تا جواني بايد کاملاً از اعمال زشت و دور از اخلاق، پاک باشد.
نقش محيط خانواده در سلامت رواني و بهداشت حيات جنسي فرزندان چشم گيرتر از ساير محيط هاست؛ رعايت موازين اخلاقي و اسلامي والدين در برابر آنها به ويژه رابطه ويژه زناشويي در درجه اول و کيفيت روابط آنان با فرزندان در مرحله بعدي از اهميت به سزايي برخوردار مي باشد تا آن جايي که پاي سعادت و شقاوت فرزندان در ميان است، زيرا شخصيت فکري و اخلاقي افراد در خانواده پايه ريزي مي شود.
گر چه استعداد عقلاني نوزاد هنوز شکوفا نگشته و کارهاي خوب و بد، معاني کلمات و امثال اين امور را تشخيص نمي دهد، اما از طريق حواس، مغز و اعصاب و روان لطيف او اثرهايي را مي پذيرد و به ويژه صداهايي را که مي شنود و مناظري را که مي بيند در روان ناخودآگاه او ثبت و ضبط مي شود و در شخصيت و رفتار آينده او تأثير مي گذارد، لذا پيامبر اکرم (ص) فرمودند:
در گوش راست نوزاد اذان و در گوش چپ او اقامه گفته شود. (24)
چنان که در زمينه ارتباط خاص زناشويي حضرت امام صادق (ع) مي فرمايند:
لا يُجامعِ الرجلُ امرأتَه و لا جاريتَه و في البيتِ صبيٌ فَإنّ ذلک يُورِثُ الزنا؛ مرد نبايد هنگامي که کودکي در اتاق باشد با همسر يا کنيزش مجامعت کند، زيرا اين عمل باعث مي شود که طفل به بي عفتي و زنا کشيده شود. (25)
کودک به تدريج با آن چه در محيط و اطراف او مي گذرد، از طريق حواس ظاهري آشنا شده و تحت تأثير آنها قرار مي گيرد؛ حس الگوگيري کودک و انعطاف پذيري عميق او در برابر تأثيرات اخلاقي و رفتاري والدين و علاقه ي فطري او به دانستن، زمينه را براي آگاهي و کسب صفات اخلاقي از والدين فراهم مي سازد و بناي اصلي شاکله وجودي او را پايه ريزي مي کند.
بنابراين در محيطي که مهد محبت، شرافت و عدالت، عفت و غيرت، طهارت و صداقت و ساير صفات انساني باشد کودکان و فرزندان درس انسانيت و آزادگي مي آموزند و در محيطي که رابطه ي والدين با فرزندان براساس محبت معقول و احترام به شخصيت آنان باشد، احساس شرافت و بزرگواري کرده و زمينه را براي پذيرش و رشد اخلاق نيکو در آنها فراهم مي شود. اساساً شخصيت سالم و معتقد فرزندان در فضاي آکنده از مهر و محبت و ديانت و معنويت شکوفا گشته و رشد مي کند.
کودکان با چشمان معصوم، منظره هاي زيباي احترام متقابل و رفتارهاي محبت آميز والدين و ارزش هاي الهي و فضايل انساني و عبادت هاي دل نشين آنان را مشاهده مي کنند و الفاظ خوب و نام مقدس خداوند و پيامبر (ص) و امام معصوم (ع) و... و آهنگ دلرباي تلاوت قرآن و صداهاي موافق با فطرت را مي شنوند، براساس غريزه الگوپذيري و تقليد ـ که از نيرومندترين غرايز انساني بالاخص در کودکان و نوجوانان است ـ تحت تأثير آنها قرار گرفته و از آنان سرمشق مي گيرند و پايه هاي شخصيت اخلاقي و معنوي آنها به صورت شايسته اي شکل مي گيرد و فطرياتشان شکوفا مي گردد. اما اگر محيط کودکان، ناهنجار و ناآرام و ارتباط پدر و مادر ناسالم و خشونت آميز بود و نغمه هاي شيطاني، موسيقي حرام، مناظر سوء و منافي عفت در آن وجود داشت، شخصيت آنها آسيب ديده وحيات اخلاقي، معنوي و جنسي شان در معرض خطر قرار مي گيرد و زمينه ي تحقق شخصيت بيمار در آنان فراهم مي گردد. بديهي است که بيداري غريزه ي جنسي بدون بيداري و شکوفايي فطرت، نتيجه اي جز انحراف نحواهد داشت، چون فطرت کنترل و تعديل کننده ي غرايز است.
در مورد فرزندان نوجوان و جوان نيز از اين قبيل است؛ محيط خانواده بايد از صلح، صفا و محبت برخوردار باشد و به بوي خوش فضايل اخلاقي و معنوي معطر باشد و از عوامل تحريک کننده ي غريزه ي جنسي ـ که سن نوجواني و جواني دوران رشد اين غريزه و آمادگي براي شعله ور شدن آتش شهوت و در نتيجه انحراف است ـ کاملاً مبرا و پاک باشد، تا آنان به آداب انساني و اسلامي روي آورده و در مسير صلاح و سعادت حرکت نمايند.
عدم پوشش لازم والدين ـ به ويژه مادر ـ در برابر فرزندان و بلکه تمام اعضاي خانواده در حضور يکديگر، مخصوصاً خواهر در برابر برادر، مزاح و رابطه عاشقانه پدر و مادر در برابر آنها، استفاده از وسايل سمعي و بصري مخرّب شخصيت، حضور در مجالس مختلط زن و مرد، بي پروايي در حريم عفاف و هر عمل و گفتاري که در بيداري تحريک غريزه ي جنسي مؤثر است و اسلام عزيز نسبت به آن هشدار داده، باعث مي شود فرزندان در معرض انحرافات جنسي، به ويژه خودارضايي قرار گرفته و از راه رستگاري و خوش بختي و آينده ي درخشان بازمانند، که از نتايج و پي آمدهاي وخيم و خطرناک آن رفتارهاي ناپسند آنان نسبت به والدين خويش است.
لذا علت اصلي بسياري از انحرافات جوانان و نوجوانان، ناشي از چنين خانواده هاي آسيب زا است که در اثر بي مبالاتي و بي احتياطي، جگرگوشه هاي خود را به لجن زار فساد و انحرافات انداخته اند.
بنابراين کيفيت ارتباط والدين با يکديگر و با فرزندان در اخلاق و کردار حال و آينده ي آنها نقش مهمي دارد و اين گونه ارتباطات، اولين گام در مسير حُسن يا سوء تربيت آنها مي باشد. از اين رو در اسلام مربي و کسي که در صدد اصلاح ديگران است، بايد اول خود را اصلاح کند تا در تربيت و ارشاد ديگران موفق شود، در غير اين صورت، نصايح و سخنان او مؤثر واقع نبوده، بلکه اثر سوء در افراد خواهد داشت. بر همين اساس تربيت و هدايت عملي در اسلام مقدم بر هدايت و تربيت زباني بوده و بر آن تأکيد شده است؛ چنان که امام صادق (ع) مي فرمانيد:
کُونُوا دُعاهً لِلنّاس بِغيرِ ألسِنَتِکُم؛ مردم را با غير زبان هايتان ـ يعني با اعمال نيک خود ـ دعوت [به سوي خداوند متعال] کنيد. (26)
جاذبه اي که اعمال نيکو خلق و خوي زيبا دارد، به مراتب بيشتر از موعظه ها و جاذبه هاي گفتاري بوده، بلکه قابل مقايسه با آن نيست.
نتيجه ي سخن آن که زنان و مرداني که نسبت به بهداشت حيات جنسي و سلامت رواني افراد اجتماع مخصوصاً جوانان و نوجوانان بي توجه و يا کم توجه اند، يقيناً در محيط خانه نسبت به اموري که ذکر شد توجه چنداني ندارند.
امکان ندارد زناني که در حضور معبود خويش شرم نمي کنند و در برابر نامحرمان و مجالس عمومي با آرايش و نمايش بعضي از اندام ها تحريک آميز، مثل موها و گردن و سينه و لباس هاي زننده و نامناسب حاضر مي شوند و بدين وسيله خواسته ي غيرمعقول نفساني خود را بر فرمان خالق خويش مقدم مي دارند؛ در برابر فرزندان يا برادران خود ـ که محرم او هستند ـ پوشيده و غيرمحرک و بدون آرايش جلب توجه کننده حاضر شوند. آيا مردان و زناني که مصالح اجتماع و انسانيت افراد را فداي هوس ها و آزادي هاي لجام گسيخته مي کنند و طعم شيرين و گواراي حقيقت زندگي را از فرزندان جامعه سلب مي کنند، مي توانند محيط خانه را از تحريکات جنسي و رفتارهاي شهوت آفرين خود پاک کرده و خانه و فرزندان خويش را با عطر محبت و سجاياي اخلاقي و نور عبادت و راز و نياز با جمال بي نهايت و مبدأ زيبايي ها معطر و روشن سازند؟
در حالي که بندگي واقعي خداوند و ارتباط با مبدأ زيبايي ها، منشأ همه ي زيبايي هاي اخلاقي و رفتاري و در نتيجه محبت و عشق راستين در خانواده است و بنده ي هوس و شهوات بودن سرچشمه همه زشتي هاي رفتاري و اخلاقي و اختلافات خانوادگي است؛ به همين جهت پيامبر اسلام (ص) فرمودند:
کُلّما أزداد العَبد إيماناً أزداد حُبّاً لِلنساء؛ هر چه ايمان بنده ي خدا زيادتر شود محبت او به زنان بيشتر مي شود. (27)
کسي که با خود و جان محبوب خويش رابطه منطقي و عاطفي نداشته و موازين و قوانين روح ملکوتي خويش را زير پا مي گذارد، امکان ندارد بتواند روابط معقول و محبت آميز با همسر و فرزندان خويش داشته و به وظايف خويش در مقابل آنها عمل کند. پدران و مادراني که در برابر حفاظت اخلاقي و معنوي خويش احساس مسئوليت ندارند، قطعاً در برابر حفاظت اخلاقي و معنوي فرزندان، مخصوصاً دختران جوان خود که از هديه ها و نعمت هاي بسيار ارزش مند الهي هستند، نخواهند داشت.
بنابراين فرزندان چنين خانواده هايي نه تنها از بيرون خانواده دچار آسيب هاي اخلاقي و معنوي مي شوند، بلکه از درون هم در معرض آسيب ها و خطرات جدي قرار مي گيرند و سلامت رواني و انسانيت و تکامل آنان، قرباني بت هوس ها و خواسته هاي نامشروع نفساني والدين آنها مي شود که دود آن در چشم آنان نيز خواهد رفت.
به راستي اينان که نه به خود و فرزندان خويش رحم مي کنند و نه به فرزندان اجتماع، چگونه انتظار دارند که در سختي ها و مشکلات بالاخص هنگام سکرات و شدايد مرگ و بعد از آن، مورد لطف و رحمت ويژه خداوند متعال قرار بگيرند و از آنها نجات يابند.

5ـ از جهت تعليم و تربيت

بخش مهمي از پايه ريزي شخصيت کودکان و فرزندان بستگي به تعليم و تربيت آنان دارد. عقايد، اخلاق و وظايف، از اين طريق به روح تشنه آنها تزريق مي شود و نقش مهمي در رشد و پرورش استعدادهاي عقلاني و انساني آنان دارد.
هر عقل سليمي حکم مي کند که تعليم و تربيت بايد براساس ساختار وجودي و هماهنگ با نيازهاي روحي و طبيعي انسان باشد و اين منحصر به تعليم و تربيت اسلامي است که از سوي انسان شناس و روان شناس بي نظير يعني خالق و پروردگار انسان تنظيم و تبيين شده است.
در تعليم و تربيت اسلامي، از مهم ترين نيازهاي فرزندان، رشد عقل و انديشه در سايه شناخت خداوند متعال و آيين پاک او، پرورش فضايل اخلاقي در پرتو آموزش، مراقبت، تهذيب و عمل به دستورهاي حياتي اسلام است که تأمل در تمايلات والا و گرايش استعدادهاي انساني به سوي معرفت و کمالات الهي و انساني گوياي اين مدعا است.
قرآن کريم ـ خطاب به اهل ايمان ـ دستور به تعليم و تربيت صحيح خانواده مي دهد و با لحن هشدار آميزي آنان را به داشتن احساس مسئوليت در برابر همسر و فرزندان خويش امر مي فرمايد:
«يا أيّها الّذين آمنوا قُوا أنفُسَکُم و أهليکُم ناراً وقُودُها النّاسُ والحجارهُ عليها مَلائکهٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعصون الله ما أمرهُم و يَفعلون ما يُؤمَرون»؛ اي کساني که ايمان آورده ايد خود و خانواده خويش را از آتشي که هيزم آن انسان ها و سنگ ها مي باشد نگاهداريد؛ آتشي که فرشتگاني بر آن گماشته شده که خشن و سخت گيرند در حالي که هرگز نافرماني خداوند متعال را نمي کنند و هر دستوري به آنها داده شود عمل مي کنند. (28)
از جمله نکات آيه اين است که اولاً: تعبير به «يا أيها الذين آمنوا» اشاره به اين است که لازمه ي ايمان به خداوند متعال و قيامت، عمل کردن به اين دستور الهي مي باشد، لذا تنها مؤمنان راستين به آن عمل مي کنند.
ثانيا: تعبير به «قوا» (نگاه داريد) بيانگر اين است که بايد روح ملکوتي خود و خانواده را در برابر عوامل تباهي و گناهان ـ که باطن آنها آتشي است که در قيامت ظهور و تجسم پيدا مي کنند ـ حفظ کنند و گرنه بي توجهي به جنبه ي روحاني خويش، همسر و فرزندان و رها کردن آنان به حال خود، باعث آلودگي به زشتي ها و گرفتار شدن در آتش جهنم است.
روشن است که نگهداري خود از آتش به اطاعت کامل از فرمان هاي الهي و دوري از گناهان و شهوات نامشروع مي باشد و نگهداري و حراست از زن و فرزندان، به ايجاد محيط سالم و آکنده از محبت و معنويت و انسانيت در فضاي خانه و خانواده، تعليم و تربيت صحيح اسلامي و امر به معروف و نهي از منکر و زدودن عوامل انحرافي و تحريکات جنسي است؛ چنان که در باره ي چگونگي نگهداري خانواده از پيامبر اکرم (ص) سؤال شده حضرت فرمودند:
آنها را امر مي کنيد به آن چه که خداوند متعال امر فرموده و نهي مي کني از آن چه که نهي کرده است، اگر اطاعت تو را کردند آنها را از آتش حفظ کرده اي و اگر مخالفت تو را کردند وظيفه خود را انجام داده اي. (29)
امر به معروف و نهي از منکر نسبت به همسر و فرزندان بايد همراه با آموزش معارف و ارزش هاي اسلامي و دادن آگاهي هاي ديني باشد؛ نه صرف امر و نهي کردن، لذا اميرالمؤمنين (ع) در تفسير آيه فرمودند:
عَلّموا أنفُسکُم و أهليکُمُ الخير وأدّبوهُم؛ نيکي ها و ارزش ها را به خود و خانواده خويش ياد دهيد و آنها را ـ بر محور آن ارزش ها ـ مودّب کنيد. (30)
از آثار و برکات چنين تعليم و تربيتي اين است که تمام اعضاي خانواده ـ مرد و زن و فرزندان ـ خداي خويش را به کمالات بي نهايت و صفات عالي مي شناسند، لذا دستورهايش بر اساس حکمت و علت و فلسفه مي دانند ولو آن حکمت ها را نشناسند. او را در همه ي زمينه ها عادل مي دانند بدون اين که ذره اي ظلم به بندگان خود بکند؛ به همين جهت قوانينش را که به عنوان دين اسلام مطرح است عادلانه مي شمارند.
آن ذات مقدس را دانا و بينا به کل نظام هستي و انسان مي شناسند لذا حضور در پيشگاه خداي خويش را با همه وجود احساس مي کنند و او را بر اعمال و گفتار و نيات خود حاضر و ناظر مي بينند؛ در نتيجه در پرتو چنين شناخت و مسئوليتي از عمق جان تسليم دستورهاي الهي خواهند بود.
همان گونه که با ياد مرگ و قيامت و حساب و کتاب در محکمه ي عدل الهي خود را موجود آن جهاني مي بيند؛ که جهت آمادگي روحي و توشه چيني براي سفر آخرت بايد خود را مهيا و آماده سازند. در نتيجه در برابر گناهان و آلودگي هاي و آتش شهوات در دنيا بيمه شده و از مصائب و سختي هاي قبر و قيامت و آتش دوزخ محفوظ مي مانند.
تنها پدران و مادران با ايمان و با تقوا هستند که با برخورداري از معرفت ديني و اخلاق اسلامي و مهارت هاي تربيتي، در سايه ي هم نشيني با رشد يافتگان و اندوختن معرفت و تربيت از آنها، مي توانند آگاهي هاي مهم و حياتي را به ميزان سن و رشد فرزندان، به آنان بياموزند و با تحليل دستورهاي اسلامي، آنان را با ارزش هاي راستين آشنا و براساس مکارم اخلاقي پرورش دهند و فرزندان صالح و تربيت يافته اي را تحويل جامعه انساني بدهند.
مهم ترين عامل لغزش ها و بزهکاري هاي و گمراهي هاي فرزندان، نداشتن آگاهي هاي لازم ديني و ضعف ايمان و تقوا است. بهترين راه پيشگيري از گرايش به ضدارزش ها و شهوات سرکش و تنها راه درمان و هم چنين مبارزه با تهاجم فرهنگي استکبار جهاني، آشنا نمودن آنان با حقايق زندگي و ارزش هاي ديني و انساني است؛ چنان که در مکتب تربيتي معصومين (ع) اين حقيقت تصريح شده است، حضرت علي (ع) مي فرمايند:
عَلّموا صِبيانَکُم ما يَنفَعهم بهِ لا يَغلِبُ عليهمُ المُرجئه بِرأيها؛ به کودکانتان مطالبي بياموزيد که برايشان سودمند و مفيد است تا اين که [گروه هي منحرف مثل] مرجئه با عقيده باطل شان، بر آنان غالب نشوند ـ و افکار انحرافي خود را بر آنان القا نکنندـ. (31)
امام صادق (ع) به شيعيان خود سفارش مي کند:
مبادرت کنيد به آموزش حديث و دين نسبت به نوجوانان خود، قبل از آن که مرجئه و گروه منحرف بر شما پيشي بگيرند. (32)
اين موضوع در عصر ما اهميت فرواوان دارد، چرا که يکي از هدف هاي اصلي استکبار جهاني، فاسد کردن جوانان و نوجوانان و حتي کودکان است که با وسايل مدرن و پيشرفته و روش هاي مختلف و حربه هاي شيطاني خويش، امواج کوبنده، فساد و انحرافات را در جامعه ايجاد کرده است.
اما متأسفانه عده اي از مردان نسبت به زنان خود و والدين در قبال فرزندان خويش احساس مسئوليت نکرده و آنان را به حال خود رها کرده اند و چه بسا بسياري از خود مردان و والدين در اثر تفکرات باطل و منافي فطرت و شريعت، عامل لغزش ها و تباهي هاي همسران و فرزندان خويش مي شوند که امروزه کاملاً مشهود است؛ چنان که بي بندوباري و بدحجابي زنان و دختران ـ که در جامعه ي ما رو به افزايش است و به سمت بي حجابي و کشف کامل حجاب مي رود و بعضي از جوانان و نوجوانان را در منجلاب فساد انداخته است ـ گوياي اين مطلب است.
مردان، پدران و مادراني که ارتباطشان با معارف ديني و آيين خداوندي ضعيف است و اسلام را منحصر به چند رکعت نماز و روزه و حج خشک و بي روح و امثال آن پنداشته اند و نه آيين کاملي که براي تمام شئون انسان و زندگي دستوراعمل داده و پاي بندي به آنها ضامن سعادت و خوشبختي انسان در دنيا و آخرت مي شود، در تعليم و تربيت صحيح اسلامي و پرورش استعدادهاي فطري و تغذيه روحي خود، همسر و فرزندان کوتاهي و بي توجهي نموده و بيشتر به جنبه ي جسماني و تأمين نيازهاي مادي و يادگيري علوم روز توجه مي کنند و در نتيجه خود و خانواده را از کمالات معنوي و اُخروي محروم کرده و غالباً به آتش فسادها و آلودگي ها گرفتار شده و يا مي شوند.
حتي بسياري از آنها با دست خويش زمينه هاي انحراف و آلودگي به فحشا را براي فرزندان خود فراهم مي نمايند؛ مثل تهيه ي فيلم هاي مستهجن ويدئويي، آنتن ماهواره، امکانات سوءاستفاده از اينترنت، شرکت در مجالس لهو و لعب و هم نشيني با اهل هوس که به فرموده ي حضرت علي (ع) فراموش خانه ي ايمان و محل حضور شيطان است. (33)
خانواده هاي خودنما و بدحجاب از مصاديق روشن اين گونه خانواده ها مي باشند و گرنه استقلال فکري خود را در برابر الفاظ شيک و خيالات باطل از دست نداده و ارزش هاي والاي خود را به دست فراموشي نمي سپردند و شخصيت خود يا همسر خويش را در حد کالاي مادي يا عروسک تنزل نمي دادند.
اين در حالي است که در فرهنگ وحي پيدايش جسم را به خاک و گل و آب متعفن (34) و آفرينش روح را به خداوند نسبت داده است؛ (35) هم چنان که به هنگام سخن از خوردن و تأمين نيازهاي جسمي و مادي، آدمي را در کنار حيوانات نام برده، (36) اما به هنگام سخن از بلنداي مقام روح رشد يافته، آن را در کنار نام مقدس خود و ملائکه به عظمت ياد مي فرمايد. (37)
البته يادگيري علوم اجتماعي، به ويژه علوم مورد نياز جامعه اسلامي ما خوب و چه بسا واجب است، اما اين علوم تنها براي دنياي انسان و خدمت به مردم و استقلال کشور لازم است، ولي به تنهايي براي آخرت مفيد نيست، لذا در هنگام مرگ تمام علوم از ياد انسان مي رود جز معارف الهي در صورتي که بدان ها پاي بند بوده و عمل کرده باشد. فراگيري علوم روز بدون تحصيل معارف توحيدي و حقايق ديني موجب آشنايي با بدنه ي عالم و سرگرم شدن به اسباب و وسايل مي گردد و انسان را از حقيقت عالم غافل مي سازد، با اين که آدمي با دو بال معرفت و توجه به مبدأ و هدف والاي حيات مي تواند در آسمان حقيقت پرواز کرده و به کمال سعادت در دنيا و آخرت مفتخر گردد.
خدمت به جامعه در پرتو عوالم روز نيز در صورتي که براي خداوند و رضاي او باشد بسيار شايسته بوده و از اعمال نيک و صالح محسوب مي شود، ولي روشن است که يادگيري خالصانه چنين علومي و خدمت خالصانه کردن به مردم فقط در سايه معرفت و دين داري ممکن مي باشد؛ افرادي که از شخصيت ديني و معنوي والاي برخوردارند، مي توانند خدمت گزار شايسته اي براي جامعه باشند.

بيزاري پيامبر اکرم (ص) از پدران آخر الزمان

روزي نبي گرامي اسلام (ع) از مکاني عبور مي کردند که عده اي از کودکان مشغول بازي بودند. حضرت نگاهي به آنها کرده و فرمودند: واي به حال فرزندان آخرالزمان از دست پدرهايشان.
اصحاب عرض کردند: يا رسول الله آيا منظورتان پدران مشرک است؟ حضرت فرمودند: خير؛ پدران مسلماني که به وظايف ديني خود عمل نمي کنند و فرزندانشان را به آداب اسلامي تعليم نمي دهند و هر گاه فرزندان، خود به دنبال فراگيري احکام دين مي روند، آنها را منع مي کنند و فقط به دنيا و معيشت آنها دل خوش کرده اند؛ واي بر آنان که من از آنها بيزارم و آنها نيز از من دوري مي جويند. (38)
پدران و مادراني که آينده نگر نبوده و رسالت تربيتي خود را فراموش کرده اند در خسران و زيان هستند (39) و نه تنها در کنار فرزندان منحرفشان در آخرت مسئول و معذّب خواهند بود، بلکه در همين عالم نتيجه ي برخي از اين گونه اعمال خود را ديده و لطمه ي آن را مي خورند و با رفتارهاي غير مؤدبانه و ناسازگارانه يا اعمال منحرفانه و بزه کارانه ي فرزندان، معذّب مي شوند و چه بسا آنان نيز در اثر شدت خشم در مقام انتقام جويي برآمده و مصيبت مي آفرينند.
اين بحث را با کلام نوراني و حيات بخش حضرت رسول اکرم (ص) پايان مي دهيم:
إنّ أحبَّ الخلائقِ إلي الله عزّوجلَّ شابٌّ حَدثُ السِّن في صُورهً حسنهٍ جعلَ شبابَهُ وجمالهُ لِله و طاعتهِ، ذلک الّذي يُباهي بِهِ الرّحمانُ ملائکتهُ، يقولُ: هذا عبدي حقاً؛ محبوب ترين مخلوقات پيش خداوند متعال نوجوان و جواني زيبارو، که جواني و زيبايي خويش را براي خداوند و اطاعت او قرار دهد، به چنين نوجواني خداوند عزوجل بر فرشتگان مي بالد و مباهات مي کند و مي فرمايد حقيقتاً اين جوان بنده من است. (40)
براساس اين حديث؛ بهترين هنرنمايي انسان بالاخص جوان زيبارو ـ اعم از دختر و پسر ـ اين است که در پرتو اطاعت خداوندي و تحصيل کمالات معنوي، خودنمايي در برابر فرشتگان آسماني نموده و انسانيت خويش را در معرض تماشاي اهل آسمان و زمين بگذارد، به گونه اي که خداي سبحان به او افتخار کند، نه اين که در پرتو نعمت هاي خدادادي و جاذبه هاي طبيعي در برابر نامحرمان و ديدگان آلوده، به خودنمايي بپردازد تا اين که شيطان ببالد و مباهات کند. در حالي که هنگامي يک نعمت، سند افتخار و فضيلت براي انسان محسوب مي شود که در سايه ي توفيق مجاهدت و کوشش به دست آورده باشد، آن هم در صورتي که آن نعمت از امور معنوي و اخلاقي باشد.

پي نوشت ها :

1- ر.ك: غافر (40)آيه 8.
2- ر.ك: رعد (13)آيه 23؛ طور (52)آيه 21.
3- ر.ك: آل عمران (3)آيه 38.
4- ر.ك: همان، آيه 39.
5- ر.ك: همان،آيه 45-46.
6- ابراهيم (14)آيه 40.
7- ر.ك: بقره (2)آيه 128.
8- ر.ك: صافات (37)آيه 102.
9- فرقان (25)آيه 74.
10- زن مظهر خلاقيت الله، ص77.
11- احقاف (46)آيه 15.
12- ر.ك: نور (24)آيه 37؛ منافقون (63)آيه 9.
13- تفسير نمونه، ج2،ص98.
14- مائده (5)آيه 32، تحليل و تفسير آيه گذشت.
15- براي آگاهي بيشتر ر.ك: حليه المتقين، مباحث ازدواج، زفاف و...
16- اسراء (17)آيه 64.
17- بقره (2)آيه 223.
18- اعراف (7)آيه 58.
19- روم (30)آيه 19.
20- بقره (2)آيه 223.
21- انسان (76)آيه 2.
22- مقدمه اي بر روان شناسي زن، ص76.
23- بحارالانوار، ج73،ص330.
24- وسائل الشيعه، ج5،ص15.
25- همان، ص28.
26- اصول كافي، ج2،ص105.
27- بحارالانوار، ج103،ص228.
28- تحريم (66)آيه 6.
29- تفسير نورالثقلين، ج5،ص372.
30- الدرالمنثور، ج6،ص244؛ تفسير نمونه، ج 24،ص294، ذيل آيه.
31- بحارالانوار، ج2،ص17.
32- محاسن برقي، ص605.
33- ر.ك: نهج البلاغه، خطبه 86.
34- ر.ك: حج (22)آيه 5؛ مؤمنون (23)آيه 14-12؛ سجده (32)آيه 8-7؛ حجر (15)آيه29.
35- ر.ك: حجر (15)آيه 19و...
36- ر.ك: طه (20)آيه 54؛ عبس (80)آيه 32.
37- ر.ك: آل عمران (3)آيه 18.
38- مستدرك الوسائل، ج2،ص625، ط قديم.
39- ر.ك: منافقون (63)آيه 9.
40- ميزان الحكمه، ج5،ص9.