کودکان دیرآموز چه کسانی هستند؟

کودک دیرآموز، کودکی است که توانایی یادگیری مهارت‌های تحصیلی ضروری را دارد، اما میزان و عمق یادگیری‌اش نسبت به متوسط همسالانش کمتر است. این کودکان دارای بهره هوشی بین ۷۰ تا ۸۵ هستند و به علت رشد ذهنی کم، قادر به فراگیری مطالب و حل مسائل، همانند افراد عادی و هم سن و سال‌های خود عمل نمی‌کنند.1
 

ویژگی های کودکان دیر آموز چیست؟

کودکان دیرآموز در ظاهر مانند دیگر کودکان در جامعه هستند، اما بهره هوشی آن ها کمتر از دیگر همسن هایشان (بین 70 - 84) است. این کودکان علاقه ای به یادگیری و کارهای فکری نداشته و قادر به برنامه ریزی و انجام کاری به صورت پیشرفته نیستند.

اغلب این کودکان در زمینه تحصیلی دچار مشکل می شوند، به طوری که ضعف تحصیلی در تمامی دروس مشخص است. در مقابل کودکان دچار اختلالات یادگیری ممکن است در برخی مهارت‌ها بسیار عالی عمل کنند. دیگر نشانه های کودکان دیر آموز به شرح زیر است.

1_ در پردازش اطلاعات ضعف دارند؛ یکی از علل قابل شناسایی بدکاری در سیستم عصبی مرکزی است.

2_ از نظر مهارت های حرکتی درشت مثل راه رفتن تفاوتی با همسالان خود ندارند، اما از نظر مهارت های ظریف مثل نخ کردن دشواری هایی دارند.

3_ یک نوع کندی حسی حرکتی در انجام کارهای شخصی خود دارند.

4_ درجاتی از آسیب مغزی یا بدکاری سیستم اعصاب مغزی را در آنها دیده می شود.

5_ در حافظه دیداری و شنیداری مشکلات جدی دارند. در نتیجه دیکته و نوشتن برای شان دشوار و سخت می باشد.

6_ بیشتر این کودکان به خاطر بازخوردهایی که در طول زمان از دیگران دریافت می کنند، از اعتماد به نفس و خودپنداره پایینی برخوردارند.2
 

تشخیص کودکان دیر آموز

در واقع نمرات آزمون هوش کودکان دیرآموز بالاتر از آن است که این کودکان را در ردیف کودکان عقب‌مانده ذهنی قرار بدهیم و پایین‌تر از آن است که آن‌ها را با گروه کودکان دارای توانایی یادگیری نرمال مقایسه کنیم. به‌ طور کلی خانواده‌ها در تشخیص و شناسایی کودکان دیرآموز با مشکلاتی مواجه هستند. به این دلیل که آن‌ها معمولا در ظاهر مشکلی ندارند.

این کودکان در بسیاری از موقعیت‌ها رضایت‌بخش عمل می‌کنند و تشخیص این امر بیشتر مواقع تا رفتن به مدرسه به طول می‌انجامد. هر چند با ورود این کودکان به مدرسه، تشخیص این مساله ممکن است و می‌توان این کودکان را در کلاس درس با ویژگی‌هایی مثل ناتوانی در درک مفاهیم انتزاعی، محدود بودن دامنه معلومات عمومی، محدود بودن خزانه لغت نسبت به سایر همسن‌ و سال‌ها، کند بودن روند یادگیری نسبت به سایر کودکان، مشکلات اساسی در خواندن و فهم کتاب‌های درسی، نداشتن اعتمادبه‌نفس و نداشتن توجه و تمرکز کافی تشخیص داد.

این کودکان به جای آنکه اعمال و فعالیتهای یک تصویر را توصیف کنند ، چیزها را نام می برند. ظرفیت و دامنه حافظه کوتاه مدت آنها کمتر است تفکر آنها بیشتر عینی، ملموس و انعطاف ناپذیر است و کمتر قادر به بازگشت پذیری هستند. در مقایسه کردن امور با هم مشکل دارند. نمی توانند از دانش ریاضی خود در خارج از محیط مدرسه استفاده کنند.

آگاهی و جهت گیری زمانی آنها ضعیف است. نقاشی های این کودکان بسیار ساده، ناپخته و با جزئیات کمتری همراه است. مهارتهای فراشناختی آنها بسیار ضعیف است. آنها نمی دانند که چه چیزی یادگیری آنها را کاهش می دهد و چگونه می توانند یادگیری خود را افزایش دهند. یادگیری این کودکان ناقص و بسیار کند است.1
 

ریشه مشکل دیر آموزی کودکان چیست؟

علل بروز اختلالات یادگیری و دیرآموزی کودکان هنوز به طور دقیق مشخص نشده است، با این حال در پژوهش های مختلف مجموعه ای از عوامل در بروز دیرآموزی کودکان شناسایی شده اند. هر کدام را به اختصار شرح داده ایم. 
 
عوامل ژنتیکی
تحقیقات نشان می دهد در خانواده هایی که عضوی دچار اختلال یادگیری است احتمال بروز چنین اختلالی بیشتر می شود.
 
عوامل فیزیولوژیکی و بیوشیمی
آسیب به مغز در اثر صدمه و یا ابتلا به یک بیماری می تواند منجر به اختلال در یادگیری یا دیرآموزی کودک شود. این آسیب ها ممکن است در دوران جنینی و یا بعد از زایمان نیز رخ دهد. برای اطلاع بیشتر درباره اختلالات عصبی رشدی کلیک کنید.
 
عوامل آموزشی
نداشتن فعالیت های محرک، تخصص ناکافی معلم در شیوه های آموزشی پایه، توقعات بسیار بالا یا پایین معلمان از دانش آموزان، تدریس ناکافی به دانش آموزان از دیگر عوامل محیطی می باشند.2
 

به عنوان یک شهروند درباره افراد دیرآموز به چه نکاتی باید توجه داشته‌باشم؟

بزرگ سالان باید تفاوت‌ها را بپذیرند، وقتی این تفاوت‌ها را پذیرفتیم، آن وقت دیگر خیره به افراد متفاوت نگاه نمی‌کنیم، آن‌ها را دست نمی‌اندازیم و مسخره نمی‌کنیم. توجه کنید که حضور این افراد در اجتماع اهمیت زیادی دارد.

حذف کردن آن‌ها، هم به ضرر آن هاست، هم به ضرر خانواده‌های‌شان و هم به ضرر جامعه. وقتی در جامعه پذیرش بیشتری وجود داشته‌باشد، شانس این‌که این بچه‌ها بتوانند مستقل از والدین و دیگران، در جامعه حضور پیدا کنند، افزایش می‌یابد.

شما تاکید دارید که والدین و به ویژه مادران کودکان دیرآموز باید برنامه‌هایی برای کسب آرامش و شادی داشته‌باشند و دچار احساس گناه در این باره نباشند. چرا این شاد بودن مهم است؟

شاد بودن برای همه مهم است. همه در هر موقعیتی که هستند و با هر امکاناتی که دارند باید بتوانند از زندگی خود لذت ببرند. یک شکل خوب زندگی کردن این است که بتوانیم از زندگی لذت ببریم. اما والدین فرد دیرآموز با توجه به دغدغه‌های بسیار زیادی که دارند، نیاز بیشتری به زمان‌هایی برای شادی و کسب آرامش دارند.

این گروه از والدین دغدغه‌مند هستند، اگر زمانی برای استراحت نداشته باشند، فرسوده می‌شوند. هر کس با فعالیتی می‌تواند آرام شود، یکی ممکن است خیاطی کند، یکی کتاب بخواند.

برای خود من در دوره‌ای تماشای کارتون "باخانمان" در عصر‌های جمعه بود که به من انرژی می‌داد. در خصوص احساس گناه کردن بابت داشتن زمانی برای آرامش و تفریح، یادمان باشد فواید این کار فقط برای مادر یا حتی والدین نیست.

برای تمام خانواده است. چرا که وقتی مادر از انرژی منفی تخلیه شد، دوباره روحیه می‌گیرد و بعد سرشار از انرژی مثبت می‌تواند فعالیت‌های خود را پیگیری و تلاش کند. در این شرایط کیفیت زندگی برای همه افزایش می‌یابد. بر همین مبنا هم تاکید میشود که اگر امکانش هست و مادر نیازش را حس می‌کند برای چند ساعتی بچه را دست کسی بسپارد و به دنبال فعالیت مورد علاقه خودش برود.3
 

بهترین روش  کمک به کودکان دیرآموز

1- خانواده ها به طــور موثــر با معلم همکاری کــرده و معلم از این همکاری استقبال کند.

2- این کودکان در کلاسهایی قــرار بگیرند که دارای دانش آموزان کمتــری باشد.

3- معلم به آموزش انفرادی بپردازدو بتدریج کودک را درگیرفعالیتهای گروهی و تدریس جمعی نماید.

4- پیشرفت این کودکان به صورت هفتگی ثبت و در صورت نیاز از وجود یک مشاور کمک گرفته شود.

5- فعالیتهـــای یادگیـــــری به صـــورت گام به گام و از ساده به مشکـــل و با حجم کمتـــــری انجام شود.

6- تدریس با تکـــــرار بیشتــری همــــــراه باشد و از بیان لفظــــــی خود دانش آموز استفاده شود.

7- در مورد پاسخهای درست و نادرست بازخورد فــوری و همــراه با توجه، تحسین، تشویق و البته در صورت لــزوم از تنبیه خفیف استفاده شود.

8- به کــودکان کمک شود که هـــرچه زودتـــر به مرحله عملیات عینــی بــرسند.

9- بـر روی پیشرفت تــوجه و رشد مهارتهای کلامــی کودکان کار شود.

10- روند افزایش سن عقلی در دانش ‌آموزان عادی مطابق با افزایش سن شناسنامه‌ای است، اما در دانش‌آموزان دیرآموز به ازای هر سال که بزرگ‌تر می‌شوند، حدود ۱۰ ماه به سن عقلی آن‌ها افزوده می‌شود و این نکته مهمی است که معلم دانش‌آموز دیرآموز، از ارفاق نمره خودداری کند.

زیرا فرد در پایه بالاتر دچار مشکلات شدیدتر می‌شود. ضمنا دانش‌آموز، پیش نیازهای پایه بالاتر را کسب نکرده است. از طرف دیگر تکرار یک پایه باعث افزایش سن عقلی و آمادگی بیشتر دانش ‌آموز می‌شود.

11- مهارت آمـوزی مورد توجه قرار بگیرد. از آنجایی که تقریباً 13% دانش آموزان مدارس عادی دیرآموز هستند، رسیدن به اهداف فوق نیازمند آن است که یک دوره آموزشــی برای معلمان دوره ابتدایی در نظر گرفته شود و یک کمیته تخصصی بر عملکرد مدارس نظارت داشته باشد.

12- اگــر کودکان دیرآموز در همان کلاسهای اول و دوم آموزش مناسب ببینند و درگیــر فعالیتهایی شوند که به طور نظامدار جذب سیستم ادراکی آنها شود و مهارت کلامــی آنها را رشد دهد، هم نمرات کلاســی و هم رشد هوشــی آنها پیشرفت می کند و به حد دانش آموزان عادی می رسد.1

پینوشتها
1.www.beytoote.com
2.www.honarehzendegi.com
3.www.yjc.ir