آفات عبادت





در مقابل عواملي که مايه ي کمال عبادت محسوب مي شوند، عواملي را نيز مي توان نام برد که آن را باطل و يا کم ارزش مي کنند. بعضي از اين عوامل عبارت اند از:

الف)ريا

ريا، مهم ترين باطل کننده ي عمل است. ريا، عبارت است از تظاهر و خودنمايي و اظهار عمل به انگيزه ي جلب توجه و ستايش مردم.(1) برخي ريا را فقط در عبادت مي دانند و برخي در همه ي کارهاي نيک.
ريا اقسامي دارد:
1-ريا در عقيده: به اين معناست که انسان در باطنش، معتقد به خدا و روز جزا نبوده و براي احکام الهي، ارزشي قائل نباشد، اما براي جلب قلوب مردم و يا دفع ضرر از خود، با زبانش اظهار دين داري مي کند. اين قسم از ريا، نفاق است و بدترين نوع ريا شمرده مي شود.
2- ريا در عمل: ريا در عمل ممکن است در اعمال و عبادات واجب يا مستحب يا در گفتار و معاشرت و يا در شکل و قيافه و ... باشد.

علل و عوامل ريا

1- عدم شناخت خداوند: اگر کسي واقعا خدا را شناخته باشد و بداند که همه ي عوالم و امور در دست اوست، ديگر به دست ديگران، چشم طمع نمي دوزد.
2- حب جاه و مقام: حب جاه و مقام، انسان را وادار به ريا مي کند تا بدين وسيله در انظار مردم، براي خود کسب آبرويي نموده و به مقامي برسد.(2)
ريا علاوه بر آن که باعث هلاکت انسان و کفر و شقاوت و خلود او در آتش مي شود، موجب نفاق و شرک، حبط اعمال، کوچک شمردن خداي تعالي و ... مي گردد.

علاج ريا

علماي اخلاق براي علاج ريا، دو راه کار ارائه نموده اند:
1- راه علمي: اگر انسان بداند کاري براي او مضر است، هيچ گاه آن را انجام نمي دهد، لذا اگر بفهمد که ريا باعث کفر و نفاق مي شود و شقاوت ابدي و خلود در جهنم را به دنبال دارد، هرگز چنين کاري نمي کند.
اگر هدف رياکار از کارهاي نيک، جلب قلوب مردم به خود است، بايد بداند که خداوند بر همه ي قلوب احاطه دارد و اگر رضاي خدا را جلب و خود را محبوب خدا کند، آن گاه صاحب قلوب (خداوند)، او را در انظار و قلوب مردم نيز محبوب مي کند.
2-راه عملي: انسان رياکار کوشش کند که کارهاي نيک را در خفا و پنهاني انجام دهد و پس از انجام کارهاي نيک، آن را مخفي نگه دارد و براي مردم آشکار نکند.

ب) عجب

يکي ديگر از مبطلات عمل و عبادت، عجب و خود بزرگ بيني است.
علامه مجلسي مي نويسد: «عجب، بزرگ شمردن عمل خود است، در حالي که از خود و عملش راضي بوده به نحوي که خود را مقصر نداند، بلکه براي ايمان و عمل صالح که دارد، بر خداي بزرگ، منت گذارد.» (3)
عجب، باعث مي شود انسان از تجربه و نظر ديگران استفاده نکند از حقيقت هميشه دور بماند و در نتيجه شکست بخورد. هم چنين باعث تسلط شيطان بر وي مي گردد و اعمال و عبادات را فاسد مي کند. امام سجاد (ع) در دعاي مکارم الاخلاق مي فرمايند: «و عبدني لک و لا تفسد عبادتي بالعجب؛ خدايا! به من توفيق عبادت بده و عبادتم را با عجب، باطل مگردان.»
از امام باقر(ع) روايت شده است که فرمودند: دو نفر داخل مسجد شدند، يکي عابد و ديگري فاسق. چون از مسجد بيرون رفتند، فاسق از جمله ي صديقان بود و عابد از جمله ي فاسقان. سبب اين بود که عابد به عبادت خود مي باليد و فاسق در فکر پريشاني از گناه و استغفار بود.(4)
راه علاج عجب اين است که شخص درباره ي خويش و ابتدا و انتهاي خود بينديشد و ببيند از کجا آمده و سرانجام کارش به کجا منتهي مي گردد. از طرف ديگر، به عظمت و قدرت نامتناهي حضرت حق، نظري افکنده و به عجز خود در همه ي زمينه ها بينديشد. ضمن اين که بايد به دنبال علل و عوامل اين صفت برود و در صدد رفع آن ها برآيد.
اگر انسان از کثرت عبادتش، عجب پيدا کرد، به خود بگويد: تو هر چه عبادت کني، به پاي شيطان نمي رسي، زيرا او شش هزار سال خدا را عبادت کرد ولي به دليل يک تکبر بي جا، همه آن عبادت ها را يک جا باطل نمود و مورد لعن حضرت باري تعالي قرار گرفت.

ج) عدم استمرار عبادت

موقتي بودن عبادت و بي دوامي آن، يکي ديگر از آفات عبادت و مايه ي کم ارزشي آن است. عبادات و اعمال در صورتي مفيد است که استمرار داشته باشد؛ چنان که در احاديث آمده است: هر عمل نيکي را که شروع مي کنيد، حداقل آن را تا يک سال ادامه دهيد، (5) که تأثير عمل در تداوم آن است.
پيامبر اکرم(ص) مي فرمايد: «آفة العبادة الفترة؛ (6) آفت عبادت، سستي در انجام دادن آن است.»
در حديث ديگري آمده است: مداومت بر کار خير، آثار خوبي در پي دارد؛ از جمله: ترک گناه و کارهاي زشت، حصول يقين و ... .(7)

د)گناه

گناه؛ يعني سرپيچي از فرمان خدا؛ يعني افعالي را که انسان به آن امر شده ترک کند و افعالي را که از آن نهي شده، انجام دهد.
بر اساس آيات و روايات، گناه باعث از بين رفتن اعمال و عبادات مي شود. امام صادق(ع) فرمودند: «گناه، انسان را از عبادت و تهجد، محروم مي سازد و لذت مناجات با خدا را از او سلب مي کند، و تأثير گناه، از کارد برنده، سريع تر است.»(8)
اگر انسان از کثرت عبادتش، عجب پيدا کرد، به خود بگويد: تو هر چه عبادت کني، به پاي شيطان نمي رسي، زيرا او شش هزار سال خدا را عبادت کرد ولي به دليل يک تکبر بي جا، همه آن عبادت ها را يک جا باطل نمود و مورد لعن حضرت باري تعالي قرار گرفت.
در حقيقت کسي که مرتکب گناه مي شود، ساخته ي خود را تخريب مي کند و کشته ي خود را مي سوزاند. رسول خدا (ص) فرمود: کسي که سبحان الله بگويد، خداوند در بهشت درختي براي او مي کارد. مردي برخاست و عرض کرد: پس ما درختان زيادي در بهشت داريم، پيامبر (ص) فرمودند: آري، ولي مبادا که آتشي به سوي آن ها روانه کنيد و همه را بسوزانيد.(9)

پي نوشت:

1- محمدرضا مهدوي کني، نقطه هاي آغاز در اخلاق عملي، ص 435.
2- درس هايي از اخلاق اسلامي، ص 233.
3- بحارالانوار، ج 72، ص 306.
4- خلاصه ي معراج السعاده، ص 58.
5- اصول کافي، ج 2، ص 82.
6- بحارالانوار، ج 77، ص 68.
7- تحف العقول، ص 14.
8- جامع السعادات، ج3، ص 48.
9-آموزه هاي بنيادين علم اخلاق، ج 1، ص 255.

منبع: مجله ي معارف اسلامي