جریان مردم کوفه، جریان کنار گذاشتن روحانیّت است. در زمان امام حسین علیه السّلام شرایط بگونه ای رقم خورد که چهره نوه پیغمبر در بین مردم کوفه، خارجی و رافضیّ و از دین خارج شده معرّفی شده بود و مردم وقتی متوجه شدند که چه گنجینه و معدن روحانیّتی را از دست داده اند که امام حسین(علیه السلام) دیگر در میان آنان نبود.
 
در تاریخ اسلام مردم کوفه بعنوان سمبل بی وفایی و بد عهدی معروف شده اند. تاریخ سیاسی اسلام ضربات سنگینی از مردمی که همچون کوفیان سطحی مذهب و سست بنیان بودند خورده است. براستی علّت تغییر برخی از اقوام به افرادی بدقول و بی معرفت چه می باشد؟ چه گزاره هایی سبب می شود که اقوام آینده به این بیماری مهلک گرفتار شوند؟ در این یادداشت پاسخی به پرسش های این چنینی خواهیم داد.
 

1 - تعصّبات و حسّاسیّت های قبیله ای

یکی از اصول عدالت، بی توجّهی به نسب ها و فامیلی ها در قضاوت نمودن است. اینکه در تعیین و نصب افراد، شایسته سالاری را مقدّم بر رانت و فامیلی بازی و جناح بندی نمایند. مسئله ای که مردمان کوفه از آن غافل بودند، توجّه بیش از اندازه آنان به قومیّت و نسب هایشان بود. هر کدام از اقوام در یک محلّه و منطقه خاصّی از کوفه سکونت داشتند و کسی جز هم پیمانانشان حقّ سکونت در آن منطقه را نداشتند و مردم هر قبیله به دستور رئیس قبیله هر کاری را می کردند و به خوب و بد آن توجّهی نداشتند.[1]
 
همین تعصّبات بیجا سبب شده بود تا آنان عجولانه تصمیم گیری کنند بدون آنکه به عواقب آن بیاندیشند و دچار لغزش و خطا می شدند.
 

2 – سرکش بودن و تحت نظمی واحد در نیامدن

شهر کوفه ساخته شده بود تا جنگجویان در آن سکونت پیدا نمایند، فلذا مردم این شهر همگی رزم آور و مسلّح بودند. همین ویژگی سبب شده بود که غالباً آنان مردمی سرکش و معترض به حکومت مرکزی باشند و دائماً بین حاکم و آنان درگیری ایجاد شود. از همین رو پس از مرگ زیادبن‏ابیه در سال 53، تا سال 60 قمری پنج ‏بار حاکم کوفه تغییر یافت.[2]
 
چه مصیبتی بالاتر از این که با صدهزار جمعیت روبرو باشی که نه آنها از امیران خود خشنودند و نه امیران آنها از آنان رضایت دارند.[3]
 

 

3- اختلاف عقیده نسبت به بیعت با امام حسین(علیه السلام)

گوفه و انگیزه های مختلفی که در آن وجد داشت باعث شه بود تا در بزنگاه های حساس تاریخی این جماعت هزار رنگ به اختلاف نظرهای جدی مبتلا شوند در جریان بیعت با امام حسین(علیه السلام)مردم کوفه را می توان به چهار گروه تقسیم کرد:
 
الف – مخالفان بیعت با امام حسین(علیه السلام)
کسانی که به محض مطّلع شدن از این که عبیدالله بن زیاد بعنوان والی کوفه معرّفی شده، ابراز شادمانی و خرسندی نمودند.[4]
 
ب - مردّدین
افرادی که در اصل دین تردید داشتند و از این اختلافات بوجود آمده دلسرد شده و گرفتار تبلیغات خوارج شده بودند.[5]
 
چ – مزدوران مسلّح اجیر شونده
در شهر کوفه افراد مسلّحی بودند که همچون گروه های تروریستی و بادیگاردی در قبال مبلغی دست به ترور یا محافظت از اشخاص می زدند و برای آنان میزان مبلغ پرداختی مهمّ بود و کاری به حقّ و باطل نداشتند. اینها همان افرادی هستند که فرزدق در گفتگو با امام حسین(علیه السلام) اینگونه توصیفشان کرد: قلبهای آنان با توست و شمشیرشان علیه تو کشیده شده است.[6]
 
د – موافقین بیعت با امام حسین(علیه السلام) .
همین اختلاف عقیده و سلیقه ها بدون داشتن رهبری واحد سبب اختلاف و عدم اتّحاد شده و منجر به شکست خوردن انقلاب می شود.
 

4 - اختلاف انگیزه در بیعت با امام حسین(علیه السلام)

در بین افرادی که موافق با بیعت با امام حسین(علیه السلام) بودند نیز اختلاف سلیقه وجود داشت و هر کدام به یک انگیزه ای دست به نگارش نامه زدند و همین اختلافات سبب نرسیدن انقلاب به سر منزل مقصود بود. برخی از این انگیزه ها بدین قرار می باشد:
 
الف ـ تحقّق حکومتی دینی با محوریّت امام.
ب ـ تبدیل کوفه به شهری مرکزی.[7]
ج ـ رسیدن به قدرت و ثروت.[8]
د ـ هم‏رنگى با جماعت.[9]
ه ـ نفاق و ضربه به امام و نزدیکی به حکومت.
 
انقلاب مادامی که رنگ و بوی الهی نداشته باشد به موفّقیّت نخواهد رسید. و همه افرادی که با مقاصد مادّی به امام حسین(علیه السلام) نامه نوشتند اینگونه مورد خطاب امام قرار گرفتند: تا وقتى که دین سبب رونق معیشت آن‏هاست به‏دنبال آن مى‏روند، اما وقت آزمایش، دین‏داران کم مى‏شوند.[10]
 

5 - ترس مردم

مردم کوفه با تمام اوصافی که قبل تر از این گفته شد، از جمله مسلّح بودن و سرکش بودنشان، امّا از شکنجه و فشارهای حاکمان گذشته که با سختگیری های فراوان بر آنان به اهدافشان رسیده بودند ترس عجیبی بر دلهایشان نشانده شده بود و همین امر سبب منصرف شدنشان از تصمیم انقلابی که گرفته بودند شده بود.
 

 

6 - عدم تبعیّت از فرستاده امام

نکته ای که سبب قتل و کشته شدن حضرت مسلم شده بود، این بود که مردم کوفه تبعیّت از امام حسین(علیه السلام) را سرایت به تبعیت از حضرت مسلم نمی دادند و تبعیت از او را واجب نمی دانستند و اینطور نبود که هرچه او بگوید را اطاعتش را بر خویش واجب و لازم بدانند از همینرو دعوت حضرت مسلم به جهاد با ابن زیاد و مقابله با لشکر جمع کرده اش را ترک نموده و در مسجد به ناگاه جمعیّت خالی شد و او تنها در کوچه های کوفه باقی ماند.
 

7 – عدم علقه ناشی از عدم اصالت

اکثر مردم ساکن کوفه صحرا نشینان و بادیه نشینانی بوده اند که با انگیزه های مختلفی من جمله سیاسی و اقتصادی در این شهر سکنی گزیده اند و این عدم اصالت آنان علقه ای را نسبت به شهر کوفه و آینده آن ایجاد ننموده بود. از همین رو اتّفاقاتی که موافق با منافعشان نبود را پی گیری نمی کردند و براحتی به عهد و پیمان های خویش پشت می نمودند.
 

8 – عدم بصیرت انقلابی، خصوصاً در بین روحانیّون

افزایش بصیرت در دین مقوله ای است که مقام معظّم رهبری بارها بر آن تأکید داشته اند. زیرا که بصیرت در دین در زمانه ای که فتنه آغاز می شود و شناخت حقّ از باطل بسیار دشوار بنظر می آید برای شخص بصیر تشخیص آن امری سهل بوده و دچار لغزش و گمراهی نخواهد شد. خواصّ جامعه و روحانیّون که از آنان انتظار بیشتری می رود، در صورت نداشتن بصیرت نیز دچار خطا و لغزش خواهند شد و صد البتّه که لغزش آنان سخت تر و عواقب آن سنگین تر می باشد و جبران مافات برای آنان امری سهمگین تر می باشد.
 

 

9 – فساد روحانیّون

در زمانه ای وقایع کربلا رخ داده بود که اکثر شخصیّت های دینی با وجود داشتن سبقه و پرونده درخشان در خدمات به اسلام، امّا با وعده و وعیدهای امویان اغفال شده و خداوند متعال را به بهایی اندک فروخته و خسران ابدی را برای خود خریدند. گرچه که به همان دنیای مدّ نظرشان نیز نرسدند.
 
اینگونه رفتارها دستاویزی بود برای امویان که چهره حسین بن علی(علیه السلام) را به همانگونه که سیاست های خود اقتضاء می نماید، تغییر دهند و ذهن مردم را نسبت به دین و دینداری چرکین نمایند. سیاست پلیدی که قبل از آن با امیرالمؤمنین(علیه السلام) داشتند[11] و تا به امروز نیز نسبت به اهداف والای قیام امام حسین(علیه السلام) شبهه ایجاد می نمایند و سعی در پایین آوردن ارزش های انقلاب حسینی دارند.
 

کلام آخر

روحیّات مسمومی که در جامعه کوفی ریشه دوانیده بود، اگر در جامعه مسلمانی دیگر رخ بدهد، بعید نیست که همان اتّفاقات شوم در تاریخ تکرار گردد. اگر جامعه ای اسیر رفیق بازی و پارتی بازی شود و شایسته سالاری را رها نماید. اگر جامعه ای همه به سمت دنیا و مادیات سرازیر شوند، بگونه ای که حتّی روحانیّون و منتسبین به دین نیز وارد عرصه تلاش بر کسب دنیا شوند و معنویات را به دست فراموشی بسپارند و در برابر زورگویان کوتاه بیایند و از اجتماع آنان بترسند. اگر در جامعه ای نائب امام شناخته نشود و رها شود، آن جامعه عاقبتی همچون جامعه کوفه به انتظارش نشسته است.
 
نبود تحلیل درست از وقایع صورت گرفته در زمانه امام حسین(علیه السلام) افرادی را از حضور در کربلا بازداشت و گروهی در قالب قیام توّابین و یا قیام مختار دست به جبران مافات زدند، امّا خون های پاک و مظلوم شهیدان کربلا هرگز پاک نخواهد شد و انتقام خون آنان تنها با ظهور منقم آل محمد(ص) و برپایی حکومت عدل گستر جهان شمول محقّق خواهد شد. انشاالله.


پی‌نوشت:
[1]  حیاة الامام الحسین علیه‏السلام ، ج 2، ص 432-445.
[2] تاریخ طبری،3/243.
[3] تاریخ طبری،3/243.
[4]  تاریخ طبرى، ج 5، ص 358؛ شیخ مفید، همان، ج 2، ص 43؛ فتال نیشابورى، همان، ص 192؛ طبرسى، اعلام الورى، ج 1، ص 437؛ ابن کثیر، همان، ج 8، ص 152 و مجلسى، همان، ج 44، ص 340.
[5] رفتارشناسی مردم کوفه در نهضت حسینی، حکومت اسلامی، زمستان ۱۳۸۱ - شماره ۲۶.
[6] ترجمه جلد 44 بحار الأنوار، ص: 408
[7] در زمان حکومت امام على(ع) این شهر پایتخت حکومت بود، امّا پس از شهادت آن حضرت، موقعیت سیاسى، اجتماعى و اقتصادى این شهر کم رنگ شد و شام، رقیب اصلى کوفه بود.
[8] همیشه افرادی وجود دارند که برای رسیدن به قدرت و ثروت از انقلابی که قریب به موفقیّت هست حمایت می کنند. این افراد در زمانی که تهدیدی آنان را در خطر میاندازد شکننده تر از دیگران هستند.
[9] خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو. این افراد نیز بسرعت تغییر رنگ می دهند و به هر سویی که جوّ جامعه برود به همان سو می روند.
[10] تحف العقول، النص، ص: 245
[11] بگونه ای که بعد از شهادتشان در مسجد کوفه همه گفتند مگر علی نماز می خواند.