کاخ هاي پايتخت






وجود کاخ ، در هر شهري که براي مدتي پايتخت بوده است ، حتمي است . اصفهان هم يکي از همين شهرهاست . اين شهر ، در چند دوره از تاريخ ايران ، پايتخت بوده است . اما آنچه امروز ، از کاخ هاي آن باقي است ، مربوط به عصر صفويان است . هر چند همه ي اصفهاني ها ، قطعا کاخ عالي قاپو ، کاخ چهلستون و کوشک هشت بهشت را مي شناسند ، ولي در اينجا برآن شديم تا به اختصار به بيان گفتني هايي در مورد اين کاخ ها بپردازيم .

کاخ عالي قاپو

به ضلع غربي ميدان نقش جهان که نگاه کني ، متوجه حيطه ي سلطنتي مي شوي ، که چون شکل مثبتي در فضا قد برافراشته است . آن را کاخ عالي قاپو نام نهاده اند. عالي قاپو را از کلمه ترکي «الي قبع» به معني «در بزرگي که بدون قفل بسته است و بدون کليد باز مي شود» گرفته اند. اين کاخ پنج طبقه ، در زمان شاه عباس اول براي پذيرايي از مهمانان خارجي دربار بنا گرديد . مي بيني بناي کاخ ، فاعلانه به درون فضا قدم پيش نهاده تا هم ديد تماشاگران بر صحنه ي ميدان کامل شود و هم نوعي دروازه را جلوي در ورودي ايجاد کند. اما بر خلاف مفهوم دروازه که پيشبرنده ي حرکت است ، اين مدخل ، راه حرکت تو را سد مي کند. يعني ورود به خانه ي سلطان مستلزم کسب اجازه است .
شگفتي اين کاخ اين است که از هر طرف به آن نگاه کني ، تعداد طبقاتش تغيير مي کند . از رو به رو 2 طبقه ، از پشت 5 طبقه و از پهلو 3 طبقه به نظر مي رسد . ايوان کاخ ، جذاب ترين بخش آن است . شاه و مهمانان او از اين ايوان مراسم آتش بازي ، مسابقه ي چوگان و رژه ي سپاهيان را تماشا مي کردند. پس اينجا ، فراسوي ميدان ، صفه اي شاهانه از آن بالا ، فضاي بزرگ عمومي را زير نظر دارد . اما منظره ي اتاق هاي پذيرايي ، پرديس حيطه ي سلطنتي است . پرديس که آن طرف کاخ قرار داشت در بخش هاي چهار گوش نظم يافته بود و طرح تصوري باغ ايراني را به نمايش مي گذاشت . در بخش پشت ايوان اتاق هاي متعددي وجود دارد که اتاق شاه نشيني با نقاشي هاي حيرت انگيز آن ، جلوه ي خاصي دارد.
در طبقه ي بالاي اين تالار هم ، اتاق هاي زيادي دارد که گچ بري ها ، نقاشي ها و رنگ آميزي هاي سحر آميزي بر آن نقش بسته اند ، آخرين طبقه داراي گچ بري هاي خاص و تو خالي است ، که درباره ي اين گچ بري ها ، افسانه هاي زيادي وجود دارد . قبلا مردم مي گفتند که مطربان در اين اتاق ها را مي بستند ، مي نواختند و مي رفتند . بعد زن هاي حرم شاه مي آمدند و در اتاق ها ، آن موسيقي را مي شنيدند . اما اين حرف به نظر خيلي غير واقعي مي آيد. هر چند مي توان گفت ، چون اين سطح هاي گچ بري شده سخت بوده ، صداي موسيقي را تشديد مي کرده است ، پس در اين اتاق ها مي نواخته اند و مي شنيده اند . همچنين برخي مي گفته اند که اين نقش هاي تنگ ، کاسه و بشقاب جاي اين ظرف ها بوده ولي اين نقش ها ظريف تر و شکننده تر از آن است که بتوان چيزي در آنها گذاشت يا برداشت .
اما شايد وجود اين نقش ها دليل ديگري هم داشته باشد. موسوي فريدوني در کتاب «اصفهان از نگاهي ديگر» مي نويسد : «معمار پنج طبقه را با مصالح قديمي ساخته و بالا رفته . دانش مقاومت مصالح هر دم به او نهيب مي زند : سازه را سنگين مکن. ديد هنري به او هشدار مي دهد : مکعب مساز. چون معماري سنتي ما به هر ترفندي بوده از مکعب فرار کرده است . تعريف و تعبير معماران قديمي از سقف مثل آسمان بوده و هيچ گاه سقف را مثل کف صاف نمي ساخته اند. پس نبوغ معمار به دادش مي رسد و تيغه هاي گچي بسيار نازک سقف کاذب را مقرنس مي کند و براي اين که سازه باز هم سبک تر شود شکل ظرف ها را هم در آنها در مي آورد.»
به طور کلي ، کاخ حالتي دلنشين و مهربان دارد و اصولا در تو القاي ترس نمي کند. بلکه بر عکس ، اين همه اتاق ، پستو ، طاقچه و پلکان ، فضاي شادي را به وجود آورده اند و نقاشي ها هم شادي اين فضا را دو چندان مي کنند.

کاخ چهلستون

هر ساختماني که ستون هاي زيادي داشته باشد کاخ نيست . نماسازي چهلستون با کل ساختمان آن کاملا مربوط است . چون هدف معمار در ايجاد اين نما ، تلفيق آنچه که انسان خلق کرده (ساختمان کاخ) و آنچه خداوند انسان خلق کرده (طبيعت باغ و آب و آفتاب) ، بوده است . اين را مي تواني در ارتفاع کم کف ايوان از سطح باغ که فاصله ي معماري را از طبيعت به حداقل رسانده است . حس کني . تا آنجا که متوجه نشوي داخل جايي شده اي .
يعني معمار مي خواهد طبيعت را به داخل ساختمان بکشاند. معماري اين کاخ ترکيبي از معماري چيني ، فرنگي و ايراني است ، ولي به دليل بازي با آب و نور (حوض و آيينه ) عنصر ايراني بيش از عناصر ديگر جلب توجه مي کند.
در گذشته ، بدنه ي ستون هاي چوبي چند وجهي و سر ستون هاي مقرنس آن با آيينه پوشيده شده و روي آنها نقاشي هاي زيبا و شگفت انگيزي نقش بسته بود. روي سقف را هم با طلا و لاجورد نقاشي کرده بودند و بدنه ي ايوان اصلي کاخ به کل ، آيينه کاري بود. پس از اين رو ، بازي آب ، نور و آيينه وجود داشت .
تصور کن با وجود اين همه آيينه ، چه اتفاقي مي افتد. آري ، چهلستون تبديل به چهل هزار ستون مي شد. در اين حالت اگر دور ايستاده بودي ، در چشم اندازت کاخ را همچون الماس هزار تراشه اي مي ديدي که در جعبه جواهرات سبز باغ قرار گرفته است . اما افسوس و صد افسوس که در حال حاضر ديگر آيينه اي وجود ندارد و در سال 1300 هجري ، آيينه ها را با درها کنده اند و به مسعوديه ي تهران برده اند.

کوشک هشت بهشت

در باغ بلبل در زمان شاه سليمان صفوي کوشکي هشت ضلعي بنا شد که به حق آن را هشت بهشت نام نهادند. اين کوشک در کل چهار نما دارد و اين نماها با همه ي شباهت هايي که به هم دارند ، هيچ يک مانند ديگري نيستند.
عمارت دو طبقه است . اما قسمت مياني که به گنبدي کوچک ختم مي شود يک طبقه مي باشد. آوردن باغ در خانه و بردن خانه در باغ و آميختن اين دو در يکديگر تلاشي است که معمار کوشيده تصويري از بهشت را در اين دنيا بيافريند. گويي ، باغ از هزاران سال پيش همه جا خمير مايه ي معماري بوده است ، البته به جز دوران معاصر. وجود استخر در ضلع شرقي تعيين کننده ي نماي اصلي است . اگردقت کني . اگر دقت کني ، متوجه مي شوي که تمام معماران صفوي قسمت شرقي کاخ را نماي اصلي مي گرفته اند و مقابل اين نماي اصلي حتما استخر ، حوض و به طور کلي آب وجود دارد .عالي قاپو چهلستون و هشت بهشت ، هر سه به آفتاب نگاه مي کنند. موسوي فريدني مي نويسد : «شايد با حدس و گمان بتوان گفت که به دلايل نامعلوم براي ما ، ايشان به تصوير طلوع آفتاب در استخر يا دريچه و تابش نور آن به داخل عمارت اهميت خاصي مي داده اند که شايد آييني بوده باشد.»
1- موسوي فريدني ، محمد علي . اصفهان از نگاهي ديگر ، اصفهان ، نقش خورشيد ، 1378
2- بختيار ، لاله – اردلان ، نادر . حس وحدت .ترجمه حميد شاهرخ. اصفهان نشر خاک. 1380
برگرفته از: نشريه اصفهان زيبا – ارديبهشت 85