دوران امامت موسی بن جعفر (علیه السّلام) یکی از مهمّ ترین مقاطع زندگی نامه امامان شیعه(علیه السلام) است. اقتدار بی سابقه و سخت گیری های بی حدّ و مرز در قبال شیعه از ویژگی های منحصر بفرد حکّام و سلاطین هم عصر امام هفتم(علیه السلام) بود. علّت اهمیّت سی و پنج سال دوران امامت امام کاظم(علیه السلام) بدین شرح است:
 

الف) وجود حکّام سختگیر و مقتدر

شرایط زمانه بگونه ای بود که تمامی قیام ها در گوشه و اطراف حکومت عبّاسی که بر علیه حکومت رخ می داد محکوم به شکست و نابودی و یا اطاعت و فرمان برداری می شد. و میتوان گفت چون ابتدای حکومت عباسی بود بی العباس تلاش می کردند تا با خشونت بی حد و حصر برای خود اقتدار و ابهتی کاذب بسازند.
 

ب) ظهور و بروز جریان های فکری

جریان های عقیدتی و فکری بسیاری در بین مردم و حکومت بظاهر اسلامی رخ داده بود. برخی از جریان های اعتقادی سابق به اوج خود رسیده بودند و برخی نیز تازه پا به عرصه فکر و اندیشه باز نموده بودند و بین این تفکّرات و اعتقادات تعارضات بسیاری یافت می شد و همین امر موجب سوء استفاده حاکمان ظالم و سیاست مدار آن زمان گشته و عرصه بحث و نظر را برای پرچم داران واقعی علم و معرفت سخت و طاقت فرسا کرده بود.
 

ج) دین و علم و هنر در خدمت حکّام ظالم

با توجّه به سلطه و قدرت حاکمان و ایجاد رعب و وحشت در بین مردم، شاعران، هنرمندان، کاتبان، محدّثان، قضّات و فقها و سایر گروه های هنری و علمی که بعنوان رسانه آن زمان فعّالیّت می نمودند، جرأت گفتن کلامی بر خلاف امیال باطل حاکمان نداشته و ای چه بسا برای نزدیک نمودن خویش به دربار اشعار یا احکامی را به نفع حاکم می سرودند یا صادر می کردند.
 


رسالت امامت

در سه جهت رسالت امامت امام معصوم که جانشینان بحقّ و الهی از پیامبر اکرم(ص) می باشند، قابل بیان است:
 
الف) تبیین اسلام ناب و تفسیر صحیح قرآن و ارائه تصویری روشن از معرفت اسلامی.
ب) تبیین مسئله امامت و حاکمیّت سیاسی در جامعه اسلامی.
ج) تلاش برای تشکیل حکومت و جامعه اسلامی.[1]
 

کیفیّت تحقّق رسالت امامت در دوران امامت امام کاظم(علیه السلام)

با توجّه به شرایط خاصّ و حادّ زمان امام کاظم(علیه السلام) ، با وجود آنکه ایشان سال های بسیاری در زندان و در غیر آن تحت تعقیب و حد اکثر فشار سیاسی قرار گرفته بودند، چگونه و به چه کیفیّتی رسالت امامت خویش را تحقّق بخشیدند؟
 
الف) جهاد علمی و معنوی
جهاد فقط در زمینه جنگ نمی باشد. بلکه در ابعاد دیگری همچون علمی و معنوی نیز جهاد و تلاش خستگی ناپذیر وجود دارد و گاهی ثمرات آن بیشتر نیز می باشد. البتّه امام کاظم(علیه السلام) نیز در صورت فراهم بودن شرایط دست به جهاد و قتال فی سبیل الله می زدند ولی آنچه که در زمانه ایشان بیشتر مهیّا بود، همین جهاد علمی و معنوی بود؛ بگونه ای که در مسیرهای مدینه و مکّه به بغداد که چندین بار توسّط خلفای بنی عبّاس در تردّد بودند، با وجود خستگی راه امّا هیچگاه دست از تبلیغ دین بر نداشته و دائماً معارف را به مشتاقانی که در مسیر با ایشان برخورد می نمودند بیان می کردند و از همین طریق شاگردان و مریدانی را جذب امامت و ولایت می نمودند.
 
ب) تقیّه
امام موسی بن جعفر(علیه السلام) در بخشی از دوران سی و پنج ساله امامت خویش، بصورت مخفیانه در بخشی از روستاهای شام یا مناطقی از طبرستان زندگی می کردند و در این زمانه به تربیت شاگردان و تبیین مسائل دینی می پرداختند و شاگردان خویش را به رعایت تقیّه دعوت می نمودند و می فرمودند: اگر خلیفه درباره من از شما سؤال پرسید، بگویید او را نمی شناسیم و نمی دانیم کجاست؟[2]
 
این امر سبب زنده ماندن قلیل شیعه آن دوره می گشت و باعث بقاء مسیر انتقال معارف به سایر نقاط جهان که توسّط یاران و شاگردان بود می شد.
 
ج) استفاده از فرصت ها
اگرچه امام کاظم(علیه السلام) تحت فشار بودند و نمی توانستند زیاد سخنرانی داشته باشند، امّا از روش های بصری استفاده می کردند. بعنوان مثال در روایتی راوی می گوید دیدم در اتاق حضرت سه چیز وجود داشت و نظر من را جلب نمود: شمشیر و لباس جنگی و قرآن.[3]
 
خب این تصویر در نگاه بیننده بدون آنکه سخنی ردّ و بدل شود نشان دهنده شخصیّت صاحب خانه است. یعنی امام یک شخصیّت جنگی و مکتبی است. یعنی برای اجرای دین حتّی حاظر است دست به غلاف شمشیر نیز بزند.
 
یا در روایت دیگری نقل می کند که امام در طول مسیری که در حال فرار از دست مأموران حکومتی بود با شخصی نصرانی برخورد می نماید و با تبیین معارف دینی، او را مسلمان می نماید.[4]
 
یا در روایتی دیگر هارون برای فریب مردم ادّعا می کند که قصد بازگرداندن فدک را به امام دارد و از امام حدود فدک را می پرسد. امام نیز چهار حدّ برای فدک بیان می کنند که شامل تمام نقاط حکومت اسلامی بود و با این بیان به غصبی بودن خلافت هارون اشاره می نمایند و ادّعای امامت و حکومت را در بین جمع مطرح می نمایند.[5]
 
از این دست روایت ها بسیار است که امام از فرصت های بدست آمده به نحو احسن برای انجام رسالت امامت خویش استفاده می نمودند.
 

د) مبارزه تشکیلاتی
یکی از روش های تحقّق رسالت امامت در زمان امام کاظم(علیه السلام) ، ایجاد تشکیلاتی منسجم از مؤمنین و شاگردان طراز بالا بود که در تمامی نقاط حکومت اسلامی وجود داشتند و امام را می شناختند و نسبت به ایشان محبّت و علاقه داشتند و به تبلیغ اسلام و امامت می پرداختند.
 
نشانه آن نیز جمله پسر عموی امام به هارون بود (که از محبّین هارون نیز بود) به او گفت: خیال نکن فقط تو هستی که حکومت داری و خراج و مالیات می گیری. بلکه موسی بن جعفر نیز برای خود حکومتی دارد و پول ها و مالیات هایی از سراسر حکومت اسلامی جمع آوری می کند.[6]
 
آری از تمامی اقشار مسلمانان کسانی بودند که با موسی بن جعفر علیه السّلام در ارتباط بودند و مانند شبکه ای اطّلاعاتی با هم تبادل نظر و اطّلاعات داشتند و به محض نیاز و ضرورت رفتارها و پیام های امام در سرتاسر جهان پخش و نشر می گشت.
 

تاریخچه شبکه وکلا

به اعتقاد مقام معظّم رهبری شبکه وکلا از زمان امامت امام علی(علیه السلام) ایجاد شده است؛[7] منتهی در هر زمانی به شکلی صورت گرفته است. بعنوان مثال بعد از واقعه عاشورا و در زمان امامت امام سجاد(علیه السلام) شبکه وکلا وجود داشته است ولی نه به قدرت و عظمت زمان امامین صادقین علیهما السّلام.
 
بعنوان مثال در زمان امام سجاد(علیه السلام) نامه ای که امام به محمدبن شهاب زهری که یکی از دانشمندان معروف زمان بود(گرچه که بعدها آلوده به دنیاپرستی و دربار پرستی شد)، آغازگر یک مبارزه گسترده و وسیع تشکیلاتی بود که بعدها امام باقر(علیه السلام) آن را ادامه می دهند.[8] وجود فردی به نام سعید بن مُسَیِّب که از حواریّون امام سجاد(علیه السلام) بود و همچنین یک نوع از بیانات امام سجّاد که خطاب به افرادی خاصّ که معلوم است با حکومت مخالف هستند، نشان دهنده وجود گروهی و تشکیلاتی در زمان امام سجاد(علیه السلام) بوده است که از طریق دعاهای حضرت مطالب و دستورات حضرت را دریافت می نمودند و وظایف خود را متوجّه می شدند.[9]
 
یا در زمان امام باقر و امام صادق علیهما السّلام که شرایط راحت تر بود برای تبیین مبانی دین ولی باز در روایات از افرادی به نام اصحاب السرّ معرّفی می شوند که نشان دهنده وجود تشکیلاتی پنهان در بدنه جامعه اسلامی می دهد. افرادی همچون جابر بن یزید جُعفی[10] و فُضَیل بن یَسار[11] که از شاگردان و اصحاب خاصّ امام باقر(علیه السلام) بودند.
 
امام صادق(علیه السلام) که به مرد تشکیلات معروف می باشد، در تحقّق بخشی و تثبیت این امر نقش منحصر بفردی را داشتند و علّت آن هم تغییر کوتاه مدّت شرایط به سمت شیعه و آرام شدن نسبی خفقان علیه شیعه و استفاده بهینه امام از این شرایط بوده است. از شاگردان خاصّ امام صادق(علیه السلام) می توان به زرارة بن اعین و ابوبصیر اشاره کرد.[12]
 
امام کاظم(علیه السلام) نیز برای تشکیلات خود از وکلای برخوردار بودند. مانند:
1- علی بن یقطین(ساکن بغداد و از وزیران حکومت عبّاسی).
2- عثمان بن عیسی(ساکن کوفه و بعد از شهادت امام کاظم(علیه السلام) مؤسّس واقفیه شد متأسّفانه).
3- مفضل بن عمر جعفی(ساکن کوفه).
4- عبدالرحمن بن حجاج(ساکن بغداد).
5- یونس بن یعقوب(ساکن مدینه).
6- علی بن ابی حمزه بطائنی(از مردم کوفه بود و به بافتن آستری لباس یا همان بِطانه و یا خرید و فروش آن مشغول بود).[13]
7- عبدالله بن جندب(وکیل امام هفتم و امام هشتم و متولّد کوفه بود).[14]
 

کارآمدی شبکه وکلا

اساساً هدف اصلی تشکیل شبکه وکلا، رسیدن به حکومتی اسلامی با محوریّت امام معصوم یا جانشینی دینی و اسلامی بوده است.
 
وکلا افرادی مؤمن، مکتبی، انقلابی، فداکار و پذیرای هرگونه خطر بودند. افرادی که زندگیشان در هدف و مکتبشان خلاصه می شد و از تمامی اقشار مردم بودند. افرادی که در تمام نقاط حکومت اسلامی وجود داشتند و به دستور امام اذهان مردم را جهت دهی و سامان می دادند و نقش اصلی در بصیرت افزایی مردم نسبت به حکومت های طاغوت و غصبی بودن خلافت را داشتند.
 
هدف اصلی آنان آشنایی مردم با امامت و ولایت بود و مردم را شیفته مقام معنویّ و روحانی ائمه شیعه(علیه السلام) می گرداندند.
 
امری که اکنون موجب بقای شیعه و قرآن گردیده و در این زمان هنوز ما از اهل بیت(علیه السلام) و کراماتشان سخن می گوییم و تفسیر قرآن هنوز باقی مانده است. و اگر نبود زحمات و تلاش های بی وقفه امام و اصحاب سرّشان در تشکیلات سراسری این موارد رخ نداده بود.


پی‌نوشت:
[1] انسان کامل، ص346.
[2] بحارالانوار، ج48، ص105.
[3] بحارالانوار، ج48، ص100.
[4] بحارالانوار، ج48، ص105.
[5] بحارالانوار، ج48، ص144.
[6] بحارالأنوار، ج‏48، ص206.
[7] انسان 250 ساله، ص331.
[8] بحارالانوار، ج6، ص259.
[9] تحف العقول، ص252.
[10] بحارالانوار، ج46، ص229.
[11] قاموس الرّجال، ج97، ص343 الی 345.
[12] سیره معصومان، ج5، ص66.
[13] تفسیر مامقانی، ج1، ص290.
[14] الغیبة للطوسی، ص348.