روح مباهله هنوز جریان دارد

از جمله افتخارات تاریخ اسلام، وجود اسیرانی است که در بدترین شرایط اسارت و زیر سنگین ترین فشارهای روحی و جسمی، نه تنها ذره ای از اعتقادات خود عقب ننشستند بلکه محیط اسارت را به محیطی برای اثبات و تبلیغ حقایق دینی تبدیل کردند.

سؤال جدی آن که، راز قدرت روحی و آزادمردی آنان چه بوده است و روش دستیابی به این قدرت روحی چیست؟ با بررسی مصادیق این موضوع از ابتدای اسلام تا عصر حاضر، به عنصری مهم و تأثیرگذار در آزادگی به نام «بصیرت» می رسیم.

اسیر بصیر، به خوبی از حقانیت راه و اجر اسارت خویش آگاهی دارد و اسارت را رسالت جدید خود می بیند. به عبارت دیگر، اسیر بصیر، اسارت را انتهای کار ندانسته بلکه آن را جبهه جدید مبارزه با دشمن و جهاد در راه خدا می شمرد. از این رو، هیچ گاه به زیان راه حق طلبانه و مؤمنانه خویش سخنی نگفته و اقدامی انجام نمی دهد؛ اگر چه فشار اسارت، کمرشکن باشد!
 

ویژگی های اسیر بصیر

برای این که با زوایای گوناگون تأثیر بصیرت بر میزان آزادگی در اسارت آشنا شویم بهتر است از میان متون دینی و روایات معصومین علیهم السلام به جستجوی ویژگی های اسیر بصیر بپردازیم.
 
زیرکی مؤمنانه، میوه بصیرت
در میان الگوی های اسرای با بصیرت، بی تردید حضرت زینب سلام الله علیها و تمامی اسرای اهل بیت علیهم السلام در واقعه عاشورا در صدر اسرای با بصیرتی هستند که اگر چه آزاد نبودند اما در اوج آزادگی باقی ماندند.

آن ها به خوبی می دانند که بعد از شهادت حضرت اباعبدالله علیه السلام و یاران باوفایشان راه آن حضرت به پایان نرسیده و وظیفه دفاع از عزت حسینی و رساندن پیام عاشورا، بر عهده ایشان است. از این رو، با هوشمندی هر چه تمام تر همه تلاش یزید و یزیدیان برای سرافکنده کردن اسرا و خاموش کردن شور و شعور حسینی را در نطفه خاموش کردند تا جایی که یزید لعنت الله علیه مجبور شد ایشان را با احترام به مدینه بازگرداند.
اسیر بصیر، می تواند با استفاده از فرصت های ناب در اسارت و رسوا ساختن باطل، سنگین ترین ضربات را به کانون و محور باطل وارد آورد.این هوشمندی و عمل به موقع، یکی از آثار بصیرت است چنان که امام علی علیه السلام در این باره می فرمایند: «الْفِطْنَةُ بِالْبَصِیرَة؛ [1] استقامت فهم و زیرکی، با بصیرت به دست می آید.»
 
یاد خدا، راه برون رفت از بن بست ها
شناخت وظیفه دینی، تنها از راه ارتباط با خدا و عدم غفلت از یاد خدا و گرفتار نشدن در دام گناه محقق می شود؛ چنان که قرآن کریم تقوا را عامل راهگشای بن بست ها و فشارها دانسته و می فرماید: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا؛ [2] هر کس از خدا پروا کند [خدا] براى او راه بیرون‏شدنى قرار مى‏ دهد.»

دوران اسارت بی گمان، قطعه ای کاملاً متفاوت از تمام زندگی است و انسان حس می کند در بن بستی گرفتار شده که راه برون رفتی برای آن نیست در حالی که با تابیدن نور ذکر و یاد خدا در جان آدمی، اسارت، رنگ باخته و پشت اسیر، به تکیه گاهی مطمئن گرم می شود؛ چنان که قرآن کریم در ادامه می فرماید: «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه‏؛ [3] و هر کس بر خدا اعتماد کند او براى وى بس است‏.»
 
نقش تعیین کننده اسیر در پیروزی نهایی بر دشمن
اسارت، جزء غیر قابل انکار هر جهاد و مبارزه است. اسیر، قبل از این که اسیر باشد رزمنده ای است که را مبارزه تا آخرین نفس در راه خدا را برگزیده است. از این رو، اسیر باید بداند که جایگاه او در مبارزه با دشمن چیست؟ با شناخت این جایگاه است که، هرگز تن به ذلت و شکست روحی نخواد داد.

او اگر چه در ظاهر تسلیم دشمن شده است اما اگر می خواهد آزاده باشد یعنی اعتقاد درونی و روح مؤمنانه خود را تسلیم دشمن نکند باید به جایگاه تعیین کننده خود در پیروزی سپاه حق آگاه باشد.

کسی گمان نکند که اسیر نمی تواند کاری در مقابل دشمن انجام دهد. وقتی مسلمین از یکی از جنگ های صدر اسلام با بازگشتند رسول خدا صلّی الله علیه و آله خطاب به آن ها فرمودند: «مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِیَ عَلَیْهِمُ الْجِهَادُ الْأَکْبَرُ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا الْجِهَادُ الْأَکْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ؛ [4] مرحبا به قومى که جهاد اصغر را به انجام رسانده ‏اند، و جهاد اکبر بر ایشان باقى است. گفتند: اى پیامبر خدا، جهاد اکبر چیست؟ فرمود جهاد با نفس.»

اسیر در یک لحظه، در دو جبهه مهم در حال مبارزه است. یکی دشمن بیرونی که این بار، از همیشه به او نزدیک تر است؛ و دیگری، دشمن درونی که هم قسم با دشمن بیرونی در پی فتح سنگرهای ایمان و اعتقاد اوست. فشار روحی که بر اسیر وارد می شود غوغایی در درون او به پا می کند. وسوسه های فراوانی به او حمله ور می شوند تا او را نسبت به اعتقادی که برای آن مبارزه کرده و به اسارت کشانده به تردید انداخته و روحیه او را در هم شکسته و روح او را نیز به اسارت بکشند.

یکی از لوازم مبارزه با این همه غوغای درونی آن است که اسیر بداند شکست روحیه او به منزله تقویت دشمن و تضعیف قوای خودی است و البته دشمن می تواند با شکستن روحیه اسیر، از او در جهت مقاصد تبلیغاتی خود علیه جبهه حق، حداکثر بهره را ببرد. پس، او هنوز رزمنده ای در میانه میدان است که باید پرچم حق را در درون سپاه باطل برافراشته نگاه دارد.
 

اسیران بصیر؛ از میثم خرمافروش تا حججی استوار

وقتی دفاع جانانه یک خرمافروش اسیر از امام مظلومش علی علیه السلام را می شنویم آن هم از نوع شهادت شکنجه گونه! در می یابیم که میثم تمار، اسارت را به جبهه ای نو برای جهاد و شهادت تبدیل کرد. او آن چنان با بیان رسای خود ابن زیاد را به رسوایی کشید که ابن زیاد ملعون دستور داد در حالی که به صلیب کشیده شده بود دهانش را لجام کنند. از این رو، در مورد میثم تمار چنین نقل شده که: «فَکانَ أوّلَ مَن أُلجِمَ فِی الإسلامِ‏؛ [5] میثم تمار اولین کسی بود که در اسلام، دهانش لجام زده شد.»
 
سفیر فداکار
وقتی با افتخار، از نوع اسارت و شهادت قهرمانانه سفیر امام حسین علیه السلام یعنی مسلم بن عقیل سخن می گوییم می فهمیم که اولین ضربه کاری توسط آن سفیر بصیر بر پیکره یزیدیان وارد شد. وقتی مسلم بن عقیل را اسیر کرده و نزد ابن زیاد آوردند به او گفتند به امیر سلام کن. حضرت مسلم فرمودند: «إن کانَ‌ الأَمیرُ یُریدُ قَتلی فَما أنتَفِعُ‌ بِسَلامٍ‌ عَلَیهِ‌! وإن کانَ‌ لَم یُرِد، فَسَیَکثُرُ عَلَیهِ‌ سَلامی؛ [6]

اگر امیر مى‌خواهد مرا بکشد، از سلام بر او چه نفعى مى‌بَرم‌؟ اگر نخواهد مرا بکشد، سلامم بر او در آینده بسیار خواهد شد.» این عزت نفس و عدم خودباختگی در مقابل دشمن، به خاطر بصیرت ناب حضرت مسلم و شناخت دقیق از دشمنی، نوع دشمنی و روش مقابله با دشمن است.
 
خطبه ویرانگر امام اسیران
وقتی می شنویم که حضرت زین العابدین علیه السلام در هنگام اسارت با خطبه ای توفنده یزید را در حالی که گمان می کرد پیروز شده، حقیقت عاشورا را بیان کرده و یزید را نزد همه رسوا ساخت، تا جایی که یک یهودی که در مجلس حضور داشت را به عتاب و لعن یزید واداشت چنان که گفت: «یَا سُبْحَانَ اللَّهِ فَهَذَا ابْنُ بِنْتِ نَبِیِّکُمْ قَتَلْتُمُوهُ فِی هَذِهِ السُّرْعَةِ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُوهُ فِی ذُرِّیَّتِهِ... [7]

سبحان اللَّه!! این حسین پسر دختر پیامبر شما است و با این حال، او را با این سرعت کشتید. چه بد با ذرّیه پیامبر خدا رفتار کردید! به خدا قسم اگر حضرت موسی علیه السلام یک نوه از صلب خود در میان ما یهودیان به یادگار می نهاد ما او را پرستش می کردیم، ولی شما که دیروز پیغمبر خود را از دست داده اید امروز برخاسته و پسر او را شهید کردید؟ اف بر شما، چه بد امتی هستید!

یزید که از سخنان یهودی خشمگین شده بود دستور داد تا او را بکشند که در این هنگام آن یهودی برخاست و گفت: «اگر می خواهید مرا بزنید بزنید، می خواهید بکشید بکشید، رها می کنید رها کنید؛ در هر صورت من در تورات می نگرم که می گوید: هر کسی ذریه پیامبری را بکشد تا زنده باشد همیشه ملعون خواهد بود و هنگامی که بمیرد دچار آتش جهنم خواهد شد.»

بنابراین، اسیر بصیر، می تواند با استفاده از فرصت های ناب در اسارت و رسوا ساختن باطل، سنگین ترین ضربات را به کانون و محور باطل وارد آورد.
 
نگاه بهت آور شهید حججی
مگر نه این که، جوان های بیست و چندساله ولایت پذیر امروز، همچون شهید والامقام محسن حججی را می بینیم که در حالی که با بدنی مجروح به دست دشمن به اسارت گرفته شده، همچون شیری می ماند که نشانی از اسارت روح او دیده نمی شود. همه این ها الگوهای شایسته آزادگی هستند که جز در پناه بصیرت ندرخشیدند.

چنان که رهبر معظم انقلاب در مورد شهید حججی می فرمایند: «شهید حججی یک الگو است.» [8] و نیز فرمودند: «شهید حججیِ عزیز در دنیایی که روزنه های اغواگر صوتی و تصویری فراوانی وجود دارد، چنین درخشید و خداوند او را همچون حجتی درمقابل چشم همگان قرارداد.» [9]

پی نوشت
[1] عیون الحکم و المواعظ( للیثی) ، ص 36، حدیث 746.
[2] سوره طلاق، آیه 2.
[3] سوره طلاق، آیه 3.
[4] وسائل الشیعة، ج‏15، ص: 161، حدیث 1.
[5]الغارات،ج‏2،ص:797.
[6]الأخبارالطوال،ص:240.
[7] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط - بیروت) - بیروت، چاپ: دوم، 1403 ق، ج‏45 ؛ ص139.
[8] بیانات در دانشگاه فرهنگیان؛ ۱۳۹۷/۰۲/۱۹.
[9] دیدار جمعی از مسئولان و فعالان فرهنگی استان‌های یزد و همدان با رهبر انقلاب؛ ۱۳۹۶/۰۵/۳۰.