عوامل استرس زای متعدد،عدم توانایی برای مدارا با موقعیت های مختلف،مشکلات و بیماری های روانپزشکی معمولاً عمده ترین دلایل طلاق هستند.
 

آنچه از نظر یک درمانگر و روانپزشک کودک و نوجوان برای مداخله اهمیت دارد این است که:

 * بچه ها باید مراقبت شوند.

* نباید بچه ها قربانی اختلاف والدین شوند و به عنوان گره یا وسیله ای جهت رسیدن به اهداف واالدین استفاده شوند. 
 

مسائل و مشکلات پس از طلاق:

معمولآ پس از طلاق شرایطی پیش می آید که باید به نحوی با آنها مدارا شود.عمده ترین مواردیکه شخص پس از طلاق مجبور به مدیریت آنهاست شامل موارد زیر است:

* فراهم نمودن مقدمات، شرایط و امکانات یک زندگی جداگانه و جدید.
 
* مدیریت روش های تربیت فرزندان و مدارا با نیازها و حالات هیجانی آنها.

* مدیریت موارد ناگهانی و اورژانسی

* شرایط انتقال کودک بین والدین

* توزیع مجدد امکانات اقتصادی.
 
* مدارا با مسائل اجتماعی و فرهنگی.  

معمولاً ماه های اولیه طلاق زمان سختی است.زمان احساسات و رفتارهای هیجانی شدیدو غیرمنطقی نسبت به طرف مقابل. ممکن است والدین آنقدر درگیر شرایط سخت پس از طلاق و مدیریت مسائل و مشکلات آن باشند که نقش و مهارت های والدی آنها کاهش یابد.آنها در روش های تربیتی خود ناهماهنگ و غیرقابل پیش بینی می شوند و کمتر می توانند تربیت صحیح را اعمال کنند. نزاع والدین ممکن است فرزندان را مضطرب کند و فکر کنند که باید جانب یکی را بگیرند و ارتباطشان را با والدین طرف مقابل قطع کنند.گاه نیز برخی از استرس ها و ناراحتی ها در خانواده وجود داشته که پس از طلاق وقتی یکی از والدین خانه را ترک می کند،کاهش می یابد. مثل پرخاشگری،الکلیسم،آزار عاطفی و هیجانی.مسئله دیگر این است که والدین و فرزندان مجبورند با فشارهای اجتماعی و فرهنگی مدارا کنند.در مورد مسائلی که به طور تأخیری در پدیده طلاق دیده می شود می توان به مواردی چون ازدواج مجدد یکی از والدین یا هر دو اشاره کرد که کودک مجبور است با این قضیه تطابق برقرار کند. به نظر می رسد والدین نباید در انجام این تصمیم عجله کنند و اجازه دهند کودک مرحله به مرحله تطابق لازم را برقرار کنند. 

تاثیر طلاق روی کودکان: 

طلاق می تواند طیف گسترده ای از حالات هیجانی،فکری و رفتاری را در کودکان ایجاد کند که به عوامل مختلف بستگی دارد.از جمله:سرشت،ذات و شخصیت کودک،میزان آسیب پذیری یا مقاومت و تاب آوری او،وجود یا عدم وجود بیماری روانپزشکی،سن کودک،شرایط زندگی خانوادگی قبل از طلاق،نحوه برخورد والدین با پدیده طلاق و دخالت ندادن فرزندان در روابط خودشان،چگونگی شرایط و فرآیند طلاق ( مثل حضور در دادگاههای متعدد، نزاع و درگیریهای متعدد بین خانواده ها و انتقام جویی و...)، وجود سیستم های حمایتی و برقرار شدن هرچه سریعتر شرایط زندگی عادی  کودک پس از طلاق و...
نیمی از بچه های طلاق ارتباطشان با یکی از والدین قطع می شود و از حمایت و علاقه و توجه او محروم می شوند.
 

نگرش کودکان نسبت به طلاق والدین:

عده ای از بچه ها طیفی از احساسات منفی را نسبت به یکی از والدین یا هر دوی آنها دارند. احساسات شدید حتی ممکن است تا سال ها طول بکشد.ممکن است آنها احساس کنند که حداقل توسط یکی از والدین طرد شده اند و دیگر مورد توجه و علاقه نیستند.ممکن است آنها نسبت به والدین خود خشم و عصبانیت داشته باشند.معمولاً درک بچه ها،استدلال و احساس آنها به سن آنها نیز بستگی دارد.در برخورد با نوجوانان باید مواظب باشیم که آنها را در موقعیتی قرار ندهیم که بخواهند ما را حمایت کنند، نباید به بچه ها تکیه کنیم.

گاه بچه ها عصبانی هستند و تمایل دارند از یکی جانبداری کنند.باید به آنها گفته شود که دعوای والدین به آنها ارتباطی ندارد و نباید خودشان را درگیر ماجرا کنند.

لازم است به آنها این اطمینان خاطر را بدهیم که هم مادر را خواهند داشت و هم پدر را.تماس مکرر و منظم از طرف هر دو والد بهترین راه حل است.هم در دختران و هم در پسران نیاز به پدر در دوره نوجوانی افزایش می یابد و احساس طرد شدن توسط پدر در این سن روی رشد نرمال نوجوان تأثیر می گذارد. 
 

شرایطی که کودکان پس از طلاق تجربه می کنند ممکن است موارد زیر باشد:

* ترس از جدایی و ترک شدن توسط والدین و اضطراب این که چه کسی از آنها مراقبت خواهد کرد و چه کسی آنها را ترک خواهد کرد.

* نگرانی راجع به اینکه آیا والدین باقیمانده قادر است به تنهایی همه چیز را مدیریت کند.
 
* اضطراب شدید که ممکن است روی تکالیف نرمال رشدی تأثیر بگذارد.

وابستگی والدین باقیمانده نسبت به کودک که ممکن است منجر به محدود کردن کودک از ارتباطات لازم متناسب با رشد و وابستگی و اضطراب در کودک گردد. احساس شوک و بهت،تأسف و حسرت عمیق،عده کمی نیز ممکن است احساس آسودگی و فراغت داشته باشند.

مسئولیت گرفتن زیاد بچه ها که ممکن است فکر کنند که حالا باید نیاز روانی یا فیزیکی پدر یا مادر را برآورده کنند؛که این موضوع ممکن است آنها را از پاسخ دهی به نیازهای نرمال رشدی باز بدارد. شاهد خشونت و جنگ بین والدین بودن که روی روابط آینده آنها با جنس مخالف و رشد روانی انهاتأثیر می گذارد. خشم شدید نسبت به والدین،ترس از این که باید محبت و  وفاداریشان بین دو والد تقسیم شود. احساس گناه راجع به این که آنها در جدایی و طلاق والدین نقش داشته اند و شاید می توانستند جلوی آن را بگیرند.

در نوجوانی افسردگی،پرخاشگری،اشتغال ذهنی با خودکشی،خشم شدید،اشتغال ذهنی با اخلاقیات،قضاوت کردن،مقصر را مشخص کردن،اضطراب راجع به آینده،ترس از این که ازدواج خودش نیز مثل والدینش با شکست روبرو شود؛ دیده می شود.

پسران بیش از دختران در طلاق آسیب می بینند:

در حوزه ارتباط اجتماعی،مشکلات شخصی و مسائل روانی،هم در مراحل ابتدایی و هم در درازمدت. دختران به خصوص قبل از نوجوانی تطابق بهتری با مسئله طلاق برقرار می کنند. والدین باید به فرزندانشان بگویند: ما قصد داریم طلاق بگیریم و از هم جدا شویم.این به آن معناست که ما نمی خواهیم با یکدیگر زندگی کنیم.اما همیشه والدین تو هستیم،هر دوی ما تو را دوست داریم.تو مجبور نیستی بین ما یکی را انتخاب کنی.تو عامل و باعث طلاق ما نیستی و نمی‌توانی هم از آن جلوگیری کنی.بعداً هر زمان که خواستی می توانیم مجدد راجع به آن صحبت کنیم، راجع به احساسات تو، تغییراتی که رخ داده و... 

تو همچنین می‌توانی آن را به دوستانت بگویی یا به هر کس دیگری که فکر می کنی گفتن آن به تو آرامش می‌دهد.هیچ کودکی دوست ندارد در مقام قضاوت قرار گیرد.در نیتجه نباید از بچه ها نظر خواست و از آنها پرسید:فکر می کنی تقصیر کیه؟من بیشتر تقصیر دارم یا پدرت؟بچه های کوچک تر و ناتوان تر از آن هستند که قدرت انتخاب را به آنها واگذار کنیم.این کار بار سنگینی از تصمیم گیری و مسئولیت را به دوش آنها تحمیل می کند. والدین نبایداز کودک بپرسند:من نمی‌دانم تو خودت انتخاب کن با من می‌خواهی زندگی کنی یا با پدرت؟

هنگام طلاق باید احساس مسئولیت بچه ها را از آنها گرفت.نباید آنها این حس را داشته باشند که باید کاری بکنند،باید نجات دهنده باشند و باید یکی را انتخاب کنند.باید والدین به آنها بگویند که این موضوعی است بین من و پدرت،بین من و مادرت و به تو ارتباطی ندارد.ما خودمان آن را حل خواهیم کرد.لازم است کودکان جزئیات شرایط زندگی روزمرۀ بعدی خود را بدانند و اطلاعات لازم به آنها داده شود:فعلاً ما چند ماه در منزل مادر بزرگ زندگی می کنیم و تو به مدرسه قبلی خودت می روی و .....

کودک باید بداند که هر کجا زندگی کند و با هر کسی زندگی کند ارتباطش با طرف دیگر قطع نخواهد شد و با هر دو نفر ارتباط خواهد داشت.ممکن است همسرمان برای ما همسر مهربان و خوبی نبوده ولی این دلیل نمی شود که پدر یا مادر خوبی نباشد.صحبت کردن راجع به خاطرات منفی و بدی که از او و خانواده‌اش داریم،کمکی به فرزندمان نخواهد کرد.صحبت ما راجع به والدین دیگر ممکن است حاوی اطلاعات باشد ولی نباید احساسی،قضاوت گونه و دلالت بر بد بودن او باشد:روز پنجشنبه تو را نزد پدرت می برم.جمعه ساعت 7 شب می آیم دنبالت.فکر نکنم تو بیشتر از این بتوانی آنجا بمانی چون ظاهراً پدرت عازم سفر است. 

خلاصه کلام در زندگی روزمره کودکان،زمان های بسیاری است که آنها تحت تآثیر سوء استرسهای مختلف هستند،آنچه مهم است سیستم حمایتی پیرامون آنهاست.بچه ها در زمان بحران باید  بتوانند  از بزرگترها حمایت دریافت کنند.در زمان طلاق نیز حمایت خود را از آنان دریغ نکنیم و آنها را چون وسیله ای برای رسیدن به اهدافمان استفاده نکنیم.
 

توجه به کودک با توجه به نیازهای او

به عنوان یک والد باید بدانید دقیقا کودک شما چه چیزی نیاز دارد. چون پیش شما زندگی نمی‌کند دلیل نمی‌شود به نیازهای او توجه نکنید. نیاز به محبت و نوازش از طرف شما بیشتر از هر چیز برای او اهمیت دارد. به او نشان دهید جدای شما از همسرتان دلیلی بر ترک کردن او و نادیده گرفتن مهری که بین شما بوده نیست.
 

کودک باید بداند برایتان ارزشمند است

زمانی که طلاق صورت می‌گیرد، هرچقدر هم تلاش کرده باشید کودکتان تا حدودی شاهد تنش و درگیری قبل و بعد طلاق بوده است. کودک شما جزء افرادی است که دراین میان، آسیب‌ها و تنش‌های متعددی را تجربه می‌کند. باید تلاش کنید به کودک القا کنید که هنوز با وجود مشکلات زیادی که بین شما و همسرتان وجود دارد، برایتان ارزشمند، عزیز و دوست داشتنی است.
 

توانایی‌های کودک را نادیده نگیرید

پدر و مادری که از هم جدا شده‌اند، تا مدت‌ها تصور می‌کنند کودک آن‌ها از لحاظ هوشی و توانایی‌های متعدد هنوز ناتوان است. تنها دلیل این موضوع این است که احتمالا هر دو والد به طور همزمان شاهد رشد و نمو فرزند نبوده‌اند. در حالی که باید به این واقعیت توجه کنیم که کودک در حال رشد است و باید با توجه به سطح توانایی کودک مطابق با سن او توقعات‌تان را تعدیل کنید.
 

باج دادن چیزی را حل نمی‌کند

معمولا مادر و پدرهایی که جدا شده‌اند با خریدهای افراطی، یا با فراهم کردن امکانات زیاد، قصد دارند کمبود نبودن‌هایشان را برای کودک جبران کنند. اما این نوع خدمات افراطی به فرزندتان ضرورتی ندارد. شما باید بتوانید کمبودهایی که ناشی از طلاق شماست را به طور اصولی و متناسب با شرایط کودک‌تان جبران نمایید.
 

 به کودک احساس اعتماد دهید

اکثر کودکان طلاق به خاطر ناملایمتی‌های طلاق، احساس گناه و عدم وفاداری می‌کنند و ترس از دست دادن همیشگی در وجود آن‌ها است. شما باید تلاش کنید این ترس را از او دور کرده و این اطمینان را به او القا کنید که هیچ وقت او را ترک نخواهید کرد.
 

کودک پل ارتباطی با همسر سابق

پس از طلاق، فرزندتان همچنان می‌تواند باعث ارتباط شما با همسر سابق‌تان باشد. هر چقدر هم این ارتباط برای شما آزار دهنده باشد، برای خوشحالی و سلامت فرزندتان باید آن را بپذیرید. اما خودتان را نباید فراموش کنید. برای آنکه در این ارتباط آسیب کمتری به خود و فرزندتان وارد شود، بهتر است موارد زیر را رعایت نمایید.
 

به همسر سابق احترام بگذارید

اگر چه شما با همسر سابق خود دچار مشکل بوده و جدا شده‌اید، اما همچنان به عنوان یکی از والدین برای کودک اهمیت دارد. از این جهت تلاش کنید تا جایی که ممکن است، احترام آمیز رفتار کنید.
 

سوالات بی‌اساس از کودک نپرسید

پرسیدن سوال زیاد از کودک و کنجکاوی بی‌مورد در مورد همسر سابق اقدام مناسبی نیست. زیرا کودک اعتماد خود را به والدین از دست می‌دهد. باید در این زمینه تلاش کنید تا حد امکان اعتماد کودک را جلب کرده و زمانی که با او سپری می‌کنید تنها به امور مربوط به او بپردازید.
 

کودک قاضی نیست

کودک‌تان در بروز اختلاف و جدایی از همسر سابق بی‌گناه است. یکی از اشتباهات والدین این است که از کودک کم سن و سال خود در زمینه اختلاف با همسر درخواست کمک می‌کنند. کودک در این میان نمی‌تواند درست قضاوت کند زیرا هم پدر و هم مادر عزیزترین فرد زندگی او محسوب می‌شوند. به همین علت در ارائه نظر به اشتباه می‌افتد. قضاوت را به متخصصان این امر یعنی روانشناس و مشاوره خانواده بسپارید.

مانع برقراری ارتباط فرزندتان با والد دیگر نشوید

واقعیت این است که کودک کم سن و سال هنوز به درک کافی در زمینه طلاق و جدایی والدین نرسیده است. ممکن است زمانی که نزد شماست دوست داشته باشد با والد دیگر در تماس باشد. شما نباید برای او مانع تراشی کنید. اجازه دهید آزادانه در این زمینه تصمیم گیری کرده و برخورد کند.
 

هرگز به دیگران اجازه قضاوت ندهید

اگر اطراف شما افرادی هستند که دائم درباره جدایی شما و همسرتان نظر می‌دهند و شما را مورد قضاوت قرار می‌دهند، تا حد امکان کودک خود را از قضاوت‌های اطرافیان ایمن کرده و اجازه ورود هر فردی را به حریم زندگی شخصی‌تان ندهید. کودک شما در شرایط کنونی احساس ناامنی شدید می‌کند. زمانی که از بیرون نیز مورد حملات قضاوت آمیز اطرافیان قرار گیرد، آینده خوشی در انتظار او نمی‌باشد.

در هر صورت پرداختن به نکات بالا می‌تواند در کاهش ترس‌ها و اضطراب‌های کودکان طلاق موثر باشد. در صورت ایجاد مشکلات جدی تر حتما به یک متخصص روان شناس کودک و نوجوان مراجعه کنید.
 

از یک روانشناس جهت کاهش تبعات منفی طلاق استفاده کنید

طلاق به عنوان پدیده‌ای رایج، اما بحرانی و تنش آفرین، می‌تواند نتیجه منفی بر زندگی دو نفر و بخصوص فرزند آن‌ها به جا بگذارد. برای کاهش تبعات این مسئله باید از راهنمایی‌های یک روان شناس متخصص در زمینه مشکلات فرزندان طلاق و اتخاذ یک سبک فرزندپروری مناسب استفاده کنید. 
 

کودکان در طلاق چه عکس العملی بروز می دهند؟

همه فرزندان، فارغ از سن یا سطح رشد، برخی اثرات طلاق را تجربه خواهند کرد. در مورد نوزادان بسیار کوچک، ممکن است این موارد را به روشنی بیان نکنند؛ با این وجود ممکن است تغییر در رفتار کودکان در طلاق را متوجه شوید و سپس بعضی از مشکلات دیگر بعد از بلوغ فرزند دیده می شود. بچه‌های بزرگ‌تر ممکن است نشان دهند که طلاق را قبول می کنند، اما ممکن است در مورد از هم پاشیدن خانواده احساس ناراحتی کنند.
 

درک چرخه غم واندوه کودکان در طلاق

معمولا کودکان در طلاق ، با طلاق پدر و مادر وارد یک چرخه گریف می‌شوند. هر کودک، بسته به سن، شخصیت و تماس مداوم و یا عدم ارتباطش با هر دو والد، طلاق را با روش‌های مختلف تجربه می‌کند. اکثر بچه ها فازهای زیر را طی طلاق و دوره زمانی حدود یک سال بلافاصله پس از طلاق تجربه می‌کنند. هر کودک، بیان خود را از این مراحل یا مراحل کمی متفاوت می‌کند، اما واکنش‌های معمولی شامل تغییرات احساسی و رفتاری می‌شود که ممکن است برای والدین نگران‌کننده و حتی مشکل‌ساز باشد.
 

انکار

کودکان در این مرحله نمی‌خواهند که به سادگی بپذیرند که پدر و مادرشان در حال جدایی‌اند. در مرحله انکار، و سایر مراحل طلاق، والدین باید نسبت به والد دیگر بسیار مثبت باشند و هر گونه توضیح در مورد طلاق یا جدایی مربوط به بچه‌ها را به سادگی به آن ها ارائه دهند.

 

سوالات مهم در مرحله انکار

مهم ترین سوالاتی که باید پاسخ داده شوند عبارتند از:
 
  1. بچه‌ها کجا زندگی خواهند کرد؟
  2. چه زمانی باید هر پدر و یا مادر را ملاقات کنند؟
  3. ابراز محبت از هر دوی والدین به بچه‌ها
  4. اظهار نظر مثبت، محترمانه و خوب راجع به والد دیگر
  5. توضیحات ساده و روشن مناسب سن کودکان در رابطه با طلاق
  6. عدم اظهار نظر منفی راجع با شخصیت یا رفتار والد دیگر

مرحله انکار در اکثر بچه ها، ۶ تا ۸ هفته خواهد بود.  اگر به لحاظ انسانی زمانبندی فرزندپروری را تنظیم کنید، کودک هرگز از سوی والدین رد و یا رها نخواهد شد.
 

خشم

کودکان به دلایل مختلف در حین طلاق دچار خشم می شوند، که عبارتند از:
 
  1. خشم به خاطر خود زیرا ممکن است کاری کرده باشند که منجر به طلاق شده باشد.
  2. خشم به خاطر والدین برای ترک خانه
  3. خشم به خاطر والدین برای ترک یکدیگر
  4. خشم به خاطر تغییرات زندگی‌شان
  5. خشم به خاطر مجبور شدن برای جابه‌جایی بین خانه‌های پدر و مادر
  6. خشم به دلیل عدم کنترل زندگی‌شان
  7. خشم به خاطر احساس رد یا رهاشدگی
 

اضطراب

کودکان در طلاق بیشتر اضطراب را در رفتارشان نشان می‌دهند تا این که بیان کنند. کودکان معمولا اضطرابشان را به شکل‌های زیر نشان می دهند:
 
  1. پرخاش‌های احساسی در خانواده یا مدرسه
  2. اختلالات غذایی، خواب و رفتاری
  3. شکایت از سردرد، شکم‌درد و خستگی
  4. نیاز به اطمینان دائم
  5. تمایل به همیشه کنار یکی از والدین ماندن
  6. اصرار بر خوابیدن در اتاق یا تخت خواب مشترک با پدر یا مادر
  7. تجربه کابوس، حملات عصبی و خروج از فعالیت ها
  8. سردرگمی

آن چه که کودکان در طلاق تجربه می کنند، بسیار طبیعی است. در صورت نیاز باید ساختار، پیش بینی و نظم خانه پدر یا مادر برای کاهش سردرگمی‌ها، تغییر کند. تقویم‌ها، برنامه‌ها، پیام‌های متنی، یادآوری‌های ایمیل، راه‌های خوبی برای کمک به کودک به منظور حفظ اطلاعاتی است که باید در مورد زمان ملاقات با پدر یا مادر، این که چه کسی به دنبال آن‌ها در مدرسه می‌رود ویا تعطیلات آخر هفته بدانند.

برای پاسخگویی به بسیاری از سوالات زمانی که بچه‌ها در این مرحله هستند، آماده باشید و اگر چندین و چندبار به یک سوال پاسخ داده‌اید، ناامید نشوید. می‌توانید راهی برای کمک به کودک برای به خاطر داشتن اطلاعات پیدا کرده و آن را به یک بازی تبدیل کنید.
 

چانه زدن

اکثر کودکان در این مرحله ممکن است با پدر و مادر، و یا حتی یک قدرت بالاتر، بحث کنند تا خانواده را مجددا کنار هم جمع کنند. آن‌ها همچنین ممکن است بین برادران و خواهران و یا بین سایر اعضای خانواده برای تشکیل مجدد خانواده، بحث کنند. مهم این است که بچه ها بر روی کودکی شان تمرکز داشته باشند و این دیدگاه در آن‌ها تقویت شود که مقصر طلاق نبوده اند و کاری از دست آن‌ها برای کنار هم جمع کردن خانواده بر نمی‌آید.
 

افسردگی

افسردگی کودکان در طلاق عادی است. ممکن است به نظر برسدکه احساس، تواناییشان در دیدن چیزهای خوب، یا عشقشان به یک سرگرمی یا فعالیت خاص را از دست داده‌اند. بهترین راه تشویق بچه‌ها به درگیر و فعال ماندن و بر آینده متمرکز بودن است. هردوی والدین باید این اجازه را به فرزندشان بدهند که متوجه شود که علی رغم تغییر شرایط او هنوز هم دوست داشته می‌شود، مراقبش خواهند بود و برای آن‌ها ارزشمند است حتی اگر پدر و مادر در خانه‌های جداگانه زندگی کنند.

اگر در این رابطه نگران وضعیت فکری و احساسی فرزندتان هستید، به دنبال یک مشاور بگردید یا با پزشک خود مشورت کنید. اغلب صحبت کردن با کسی که در خارج از خانواده است که می‌تواند به طرز عادی کردن طلاق برای کودک کمک کند، می‌تواند در غلبه بر هر غم و اندوه یا افسردگی که کودک ممکن است تجربه کند نیز کمک کننده باشد.

پذیرش

هنگامی که کودکان در طلاق بپذیرند که طلاق اتفاق می‌افتد یا افتاده است و می‌بینند که مادر و پدر هنوز مادر و پدر هستند، هنوز هم در زندگی و عشق خود فعالند و از خانواده حمایت می‌کنند، با شرایط طلاق سازگار می‌شوند. اکثر کودکان حدود یک سال طول می‌کشد تا بپذیرند که پدر و مادر با یکدیگر همکاری می‌کنند و با هم ارتباط دارند.  مسئله زمانی پیچیده می‌شود که کودک توسط یک یا هر دوی والدین نادیده گرفته می‌شود، و این باعث می شود که مدت زمان بیشتری طول بکشد تا کودک طلاق پدر و مادرش و این که می‌تواند همچنان با آن‌ها در ارتباط باشد، را بپذیرد.


منبع: سایت سیمرغ
سایت حامی هنر زندگی
سایت یاسا