اخلاق روزنامه نگاري آسيب ها و چالش ها (2)
اخلاق روزنامه نگاري آسيب ها و چالش ها (قسمت دوم)
موارد نقض حريم خصوصي
1. وقتي فردي، شخصيتي عمومي پيدا كرد، طبيعي است كه حريم خصوصي خود را از دست بدهد.
2.وقتي منافع معين عمومي را بتوان با افشاي منافع خصوصي برآورده ساخت.
3. وقتي عمومي نسبت به دانستن امور خصوصي علاقه مند باشند.
در يك جامعهي ديني، براحتي و به صورت مطلق نمي توان اين قيود را پذيرفت. آيا فردي كه شخصيت عمومي پيدا كرده، مطلقاً حريم خصوصي نخواهد داشت؟! آيا در همه جا و همه حال، منافع عمومي معين را در يك جامعه ديني مي توان با افشاي منافع خصوصي برآورده ساخت؟! طبيعي است كه افراد مزبور در شرايط خاصي مي توانند داراي حريم خصوصي باشند و همواره، و در هر شرايطي نمي توان منافع خصوصي را تابع منافع عمومي قلمداد كرد. اما بند سوم، به راحتي قابل پذيرش نيست؛ بدين معنا كه بسياري اوقات مردم علاقه مند به دانستن بسياري از چيزهايي هستند كه ما مجاز به انتشار آنها نيستيم. به راستي، آيا انتشار صحنه هايي از زندگي خصوصي يك هنرپيشنه و يا حتي يك فرد عادي، كه اتفاقاً ممكن است بسياري از مردم علاقه مند به دانستن آن باشند، براي ما مجاز است؟! براي مثال، انتشار خبر پيرامون «لكنت گفتاري يا كهولت سن و مرض لاعلاج» يك فرد عادي، تجاوز به حريم خصوصي محسوب مي شود و غير قابل توجيه است. اما بيان همين ويژگي ها، براي فردي كه نامزد مجلس و يا شوراي شهر مي باشد، ممكن است خارج از عرف و نزاكت نباشد و حتي بيان آن به نفع عموم باشد. همچنين كشف و معرفي جرم و جنايت، حفظ سلامت عمومي و جلوگيري از انحراف مردم است. همگان بر اين باورند كه معرفي مقام هاي دولتي فاسد، ناكارآمد، فريب كار، در جهت منافع عمومي است.
بنابراين، پارادوكس وجود حق آزادي اطلاعات و حرمت حريم خصوصي بدين صورت قابل حل است كه اولاً حق برخورداري از آزادي اطلاعات مطلق نيست، بلكه مقيّد به قيودي از جمله رعايت حريم خصوصي با شرايط خاص خود است. ثانياً، اين حق خاص افراد، در تعارص با منافع عمومي مي باشد و هنگام تعارض، منافع عمومي مقدّم است. به عبارت ديگر، اگر حق آزادي اطلاعات براي فردي در تعارض با منافع ساير افراد جامعه قرار گيرد، حق عموم مقدّم است. به بياني ديگر، مردم برخوردار از حق آزادي اطلاعات هستند، اما نه در گرفتن اطلاعات از زندگي خصوصي افراد جامعه، و يا در جايي كه اين آزادي، به ضرر جامعه بوده وبه منافع عمومي لطمه اي برساند، آزاد نيستند. ثالثاً، نبايد اين آزادي گرفتن اطلاعات در يك جامعه ديني، با ارزش او هنجارهاي ديني در تنافي باشد؛ به عبارت ديگر، خطوط قرمز جامعه بايد مراعات شود.
روزنامه نگاري، شغل و يا حرفه؟
اما حرفه، از شغل متفاوت است. فرد صاحب حِرَف، صاحب مهارت، تخصص و دانشي است كه بر آن حقوقي مترتب است، داراي هويت خاصي است، و بر آن آثار و حقوقي مترتب مي شود. بنابراين، مي توان حرفه را داراي چنين شرايطي دانست:
1. مبتني بر دانش، مهارت و يا هر دو مي باشد؛
2. داراي هويت صنفي، گروهي، حقوقي و جمعي است؛
3. با هدف ارائه خدمتي بر پا شده است؛
4. داراي مجموعه اي از قوانين حقوقي، قانوني و اخلاقي است.
آيا روزنامه نگاري يك شغل است، حرفه است، صنعت است، ويا تجارت؟ در پاسخ بايد گفت: روزنامه نگاري يك حرفه است، مثل كساني كه به گرايش هاي علمي همچون حقوق و يا طب يا مهندسي اشتغال دارند. در عين حال، روزنامه نگاري، همچون بسياري از حِرَف، حرفه و صنعتي است كه بايد آموخته شود.
روزنامه نگار موفق، لزوماً روزنامه نگاري خوب نيست، اما روزنامه نگار خوب، بايد روزنامه نگاري موفق هم باشد. اولين هدف روزنامه نگار، ايجاد ارتباط است؛ نشريه و روزنامه اي كه پس از چاپ فروش نرود، به اولين هدف خود دست نيافته است. روزنامه نگار حرفه اي و خوب، زماني كه مطلبي را به گونه اي حرفه اي نگاشته، و به گونه اي جذاب در روزنامه و نشريه اي چاپ نمايد، اين سرمايه مطلوب و ارزشمندي براي او محسوب مي شود و البته، خوب هم به فروش مي رسد. مسئول تنظيم اخباري كه صفحات نشريه را خوب تنظيم مي كند، تا روزنامه او به فروش برسد، كاملاً حرفه اي است. گفتن اينكه صفحه آرايي، يك حرفه است، نه يك هنر، برداشت غلطي است. بي شك، روزنامه نگاري يك حرفه است، اما روزنامه نگاري كه خودش را به حرفه اش محدود كند، به احتمال زياد خواهد فهميد كه استعدادش چندان رشك برانگيز نيست: دانشي است بي مشتري، تاريخ روزنامه نگاري سرشار از سرگذشت مرداني است كه غرورشان به آنها اجازه نمي داد كه خود را دلال و تجارت پيشه بدانند.(6)
توجه به نكته اي در اين باب حايز اهميت است و آن اينكه فرد شاغل در عرصه رسانه ها و ارتباطات، در سنّت علوم كاربردي مشاغل، صرفاً نظاره گر فرهنگ جامعه نخواهد بود، بلكه انتقال دهندهي فرهنگ، دلبسته و علاقه مند به علوم فرهنگ كاربردي آموزشي و پرورشي، علوم سياسي، مددكار اجتماعي، و شايد هم مفهوم آييني الهيات ساده و بي پيرايش خواهد بود. شيوه و عادت آموختهي مشاغل ارتباطي، نه تنها جوياي نوع فرهنگي است كه ما خلق مي كنيم، بلكه به دنبال نوع فرهنگي است كه بايد خلق مي كنيم.(7)
از سوي ديگر، در اين زمينه بايد گفت: آيا روزنامه نگاري نيز همچون مشاغل پزشكي، پرستاري، مددكار اجتماعي و دبيري است كه در آنها، فرد شاغل موظف به ارائهي خدمت يا مراقبت از افراد خاص و يا ارباب رجوع (دانش آموز يا بيمار) است؟ آيا حرفهي روزنامه نگاري مي تواند در اين قالب شكل بگيرد و همچون حِرَف و مشاغل مزبور تلقّي شود؟ در پاسخ بايد گفت: با توجه به شباهت هايي كه حرفهي روزنامه نگاري با حرفه هاي سنّتي دارد، به دو دليل اين مسئله را به آساني نمي توان پذيرفت:
اول اينكه، روزنامه نگاري حرفه اي قانونمند نيست و شايد در واقع اصلاً يك شغل و يا حرفه نباشد: هر شخص كه بتواند شغل مناسبي در صنعت رسانه اي به دست آورد، يك روزنامه نگار است. دوم اينكه، حتي اگر روزنامه نگاري يك حرفه باشد، مطمئناً اين حرفه، همچون ساير حرف، كار «مواظبت و نگه داري» از افراد خاص و مشخص نيست، اما كاري است كه در چارچوب تجاري و نيز شرايطي بسيار رقابتي قرار مي گيرد.(8)
شرايط حرفه اي شدن روزنامه نگار
پيش از هر چيز بايد گفت: روزنامه نگاري براي كسي كه آموزش هاي لازم و تخصصي را در زمينهي كار پيچيده روزنامه نگاري ديده است، يك موفقيت بزرگ محسوب مي شود. اين موضوع، دربارهي روز نامه نگاران غير حرفه اي و آماتور صادق نيست. براي يك روزنامه نگار، آموزش هاي تخصصي كافي، مناسب و صحيح، اهميت بسزايي دارد. در عين حال، لزوماً هر كسي كه داراي مدرك روزنامه نگاري است، روزنامه نگار، به ويژه روزنامه نگار حرفه اي نيست. ارائه آموزش هاي لازم، تخصص و تجربهي كاري، برخوردار از آموزش هاي كلاسيك و آكادميك، ازجمله پيش شرط هاي روزنامه نگاري است. به عبارت ديگر، علاوه بر آموزش، تجربهي كاري نيز از جمله پيش شرط هاي روزنامه نگاري است.
برخي صاحب نظران عرصهي روزنامه نگاري، در پاسخ به اينكه چه چيزي يك روزنامه نگار را به روزنامه نگار حرفه اي تبديل مي كند، چنين پاسخ داده اند (در واقع، شرايط حرفه اي شدن را چنين ترسيم كرده اند):
جيمز رستون از نيويورك تايمز، «سرحالي و زنده دلي» را در اين زمينه اصلي اساسي مي داند. پل ميلر از گروه روزنامه هايگانت در آمريكا، «زرنگي و حيله گري» را مهم مي داند. هربرت بروكر، يكي از سردبيران معروف، «روكردن حقيقت و مو از ماست كشيدن» را ويژگي اصلي روزنامه نگار حرفه اي مي داند. البته، يك روزنامه نگار بايد پر انرژي باشد و بتواند حقيقت را بازگو كند، و حتي اگر لازم باشد از فريب كاري استفاده كند، اما اينها همه پاسخ هايي جزئي هستند. روزنامه نگار شدن، احتياج به بسياري چيزهاي ديگر غير از انرژي يا علاقه به كار دارد. با وجود اين، آقاي رستون در مدرسهي روزنامه نگاري كلمبيا مي گويد:
من طرفدار پر و پا قرص تربيت و آموزش تخصصي روزنامه نگاران هستم. در عين حال، ما در بين روزنامه نگاران نيويورك تايمز افرادي را داريم كه چندين مدرك دانشگاهي دارند و افرادي هم هستند كه تحصيلات عاليه را بنا به دلايلي به پايان نرسانده اند... اما هر دو گروه، خوب كار مي كنند. وقتي پرونده اين آدم ها را ورق مي زنيم، با اين واقعيت مواجه مي شويم كه همه آنها اين كيفيت بالا يعني "سرحالي، انگيزه، زنده دلي" را دارند. حال شما هر نامي كه دوست داريد، به آن بدهيد. بنابراين، به نظر من، كامل ترين و بهترين آموزش ها در امور تخصصي نمي تواند يك روزنامه نگار برجسته بسازد، مگر اينكه ويژگي اصلي، سرحالي و زنده دلي نيز همراه تخصص باشد.(9)
بدين ترتيب، در خصوص حرفه اي گري در روزنامه، صِرف تحصيلات و مدرك دانشگاهي شرط كافي نيست، هرچند از جمله شرايط لازم است. نكته مهم در مورد چنين افرادي اين است كه علاوه بر مدرك دانشگاهي، نيازمند آموزش هاي عملي لازم نيز هستند. اما گاهي اوقات، افرادي فاقد مدرك دانشگاهي هستند، اما داراي نيرو بوده و علاقهي كافي به كارشان دارند و از تجربهي لازم در اين زمينه برخوردارند. در اين زمينه، ارائهي آموزش هاي مورد نياز تخصصي ضروري است.
بنابراين، براي شروع كار، دانشجوي روزنامه نگاري بايد از نظر معلومات هنري، علمي، نويسندگي، روابط عمومي و يا تجاري قابل قبول باشد. با نويسندگي، ادبيات، رعايت قواعد دستور زبان، و ساخت جمله آشنا باشد. دانشجويي كه در محيط غير انگليسي فارغ التحصيل شده است، بايد درس هاي تخصص انگليسي را بگذراند تا بيش ترين بهره مندي را از منابع انگليسي در زمينهي روزنامه نگاري ببرد. هرچند افرادي كه با زبان انگليسي هم آشنا نيستند، مي توانند روزنامه نگار حرفه اي خوبي باشند، اما عملاً امكان استفاده از منابع انگليسي براي آنان فراهم نيست. براي كار كردن در يك روزنامه خوب و معتبر، روزنامه نگار بايد با زبان انگليسي آشنا باشد. دقت، امانت و حساسيت نسبت به انتشار اخبار، سرمايه هاي اصلي يك روزنامه نگار حرفه اي است. آنچه مهم است، اينكه روزنامه نگار بايد بتواند مطالب خود را به راحتي و به زباني روان بنويسد و با قلم خود با مخاطب ارتباط برقرار كرده، با او حرف بزند. روزنامه نگاران معمولاً با واقعيت ها سروكار دارند، اما همين واقعيت ها در قالب زبان، قلم و واژگان بيان مي شوند. روزنامه نگاري كه با زبان تسلط نداشته باشد، نمي تواند اميدي به تأثيرگذاري بر خوانندگانش داشته باشد. اين نكته اهميت تسلط بر چند زبان را نشان مي دهد. هر چه فرد با زبان هاي بيشتري آشنا باشد، شانس بيشتري براي پيدا كردن شغل دارد.(10)
علاوه بر آن، «سرحالي و زنده دلي»، «زرنگي و حيله گري»، «مو از ماست كشيدن»،«پر انرژي و پر كار»، «بيان حقيقت»، «آموزش تخصصي روزنامه نگاري»، «ترجيحاً داراي مدرك دانشگاهي و تحصيلات عالي»، «علاقه و انگيزه نسبت به كار»، «داراي معلومات هنري، علمي، يا تجاري و تجربه كافي»، «آشنايي با زبان هاي زنده و رايج دينا»، «دقت، امانت و حساسيت نسبت به اخبار» و... از جمله شرايط لازم براي يك روزنامه نگار حرفه اي است.
بدين ترتيب، روزنامه نگار حرفه اي كسي است كه آموزش هاي لازم را در رشتهي تخصصي خود ديده است. براي مثال، اگر فردي تحصيلات كلاسيك و دانشگاهي در زمينهي روزنامه نگاري نديده است، دست كم بايد دوره هاي لازم آموزشي را در اين زمينه ديده باشد. در چنين شرايطي تنها راه تشخيص يك روزنامه نگار حرفه اي از روزنامه نگار آماتور، داشتن تجربه، سوابق فعاليت مطبوعاتي، و اشتغال تمام وقت و فعال در يك نشريه و روزنامه است. در اين صورت، با اندكي مسامحه، مي توان چنين فردي را حرفه اي دانست.
پي نوشت ها:
1- منوچهر فرهنگ، فرهنگ بزرگ علوم اقتصادي (تهران، البرز، 1371)، ج 1، ص 668.
2- مجموعه مقالات هم انديشي بررسي مسائل و مشكلات زنان، اولويت ها و رويكردها، ج 2، ص 10-12، مقالهي محسن ثدير، اشتغال زنان از منظر اسلام و غرب، به نقل از: راهنماي آموزشي اقدام محلي تغيير جهاني، مركز مشاركت نهاد رياست جمهوري با همكاري يونيسف.
3- مرتضي قره باغيان، فرهنگ اقتصاد و بازرگاني (تهران، مؤسسهي فرهنگي رسا، بي تا)، ص 225.
4- غلامعباس توسّلي، جامعه شناسي كار و شغل (تهران، سمت، 1375)، ص 10 و 11.
5- منوچهر فرهنگ، پيشين، ج 2، ص 24.
6- سيد فريد قاسمي، پيشين، ص 16، به نقل از:
M.v. Kamath, so you want to be a Journalist? , in: Professional Journalism, new Dehli: WiKAS Publishing HOUSE Pvt LTD, 1988, p.1-7.
7- استيفن جي. اي ادوارد، «مباني فلسفي اخلاق جهاني روزنامه نگاري»، ترجمهي پيروز ايزدي، رسانه 66 (تابستان 1385)، ص 146.
8- Routledge Encyclopedia of Philosophy, Version 1: London & New York: Routledge (1998): The Ethics of Journalism.
9- استيفن جي. اي ادوارد، پيشين، ص 14.
10- همان، ص 15.
/خ
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}