اخلاق روزنامه نگاري آسيب ها و چالش ها (قسمت سوم)

نويسنده:محمّد فولادي




ضرورت رعايت اخلاق در روزنامه نگاري

اولين سؤالي كه مطرح مي شود اين است: آيا اصولاً رسانه ها، به ويژه روزنامه نگاران مي توانند «اخلاقي» باشند و امور مربوط به اخلاقيات اجتماع را رعايت كنند؟ چرا كه توجه به ضرورت اطلاع رساني و تمايل شديد مردم و افراد جامعه به دانستن چيزهايي كه برخي از افراد نمي خواهند آشكار شود، رعايت اصول اخلاقي را براي روزنامه نگاران ناممكن مي سازد. در پاسخ بايد گفت: هرچند رسانه ها و روزنامه نگاران ممكن است نتوانند يك معلم اخلاق خوبي براي مردم باشند و به شيوه‌ي خاص خود به اخلاق بپردازند، ولي مي توانند اصول اخلاقي را مراعات كنند. اين مهم و ضرورت رعايت اخلاق در رسانه ها و روزنامه نگاري، نسبت به ديگر حرفه ها، اهميت بيشتري دارد؛ چرا كه حرفه هاي ديگر، قلمرو و بُرد محدودتري دارند و اعمال غير اخلاقي آنها به افراد و ساير حِرَف به راحتي سرايت نمي كند. ولي رسانه ها، واسط و حلقه‌ي وصل ميان مردم و حكومت هستند و بخش زيادي از وقت آنان در اختيار رسانه ها و روزنامه نگاران است. از اين رو، انتظار مي رود آنان بيش از پيش به اخلاقيات پايبند باشند.
در روزنامه نگاري گاهي اوقات چنين بيان شده كه اصول اخلاقي، حتي از نوع بنيادين آن، همچون احسان، نيكوكاري، سودمندي و يا حتي نوع غير مضر آن، خارج از بحث و حيطه‌ي روزنامه نگاري بوده و منحصراًً بايد [اين‌گونه مفاهيم] تحت تأثير قدرت [سياسي] و يا فشار بازار شكل گرفته باشد. اين پيشنهاد بايد مورد بررسي قرار گيرد. دليل اينكه روزنامه نگار بايد در قلمرو اخلاق و چارچوب آن باشد [فعاليت كند]، اين است كه حرفه‌ي روزنامه نگاري در [نظام هاي] دموكراسي، به عنوان تأمين كننده‌ي منافع و نيازهاي عمومي جامعه است و اين بدين معناست كه حرفه‌ي روزنامه نگاري بايد عهده دار پخش و انتشار اطلاعات و عقايد باشد با توجه به اينكه نظام دموكراسي نتوانسته از عهده‌ي آن برآيد. و بدين سان، نظام دموكراسي نتوانسته از عهده‌ي آن برآيد. و بدين سان، نظام دموكراسي را قادر سازد تا بتواند آزادي شناخته شده در زمينه‌ي مطبوعات را عملي نمايد.(1)
در جامعه‌ي اسلامي همانند نظام هاي دموكراسي، بلكه با تأكيد بيشتر حرفه‌ي روزنامه نگاري بايد مقيّد و پايبند به اخلاق باشد.
رعايت اخلاق اجتماعي و فردي و پاي بندي به اخلاق، نه تنها در نجات فرد، بلكه در نجات جامعه نيز سهم مؤثري ايفا مي كند؛ زيرا انسان اعم از اينكه در يك جامعه زندگي كند، و يا به دور از جامعه و اجتماع به سر ببرد، نيازمند اخلاق است. نياز بشر به اخلاق، همانند نياز وي به نبوت و وحي است. همان گونه كه هر فردي نيازمند به وحي است، خواه در جامعه زندگي كند و خواه زندگي فردي داشته باشد، در مسائل اخلاقي نيز چنين است؛ يعني اولين انسان هم ناچار است با دستور اخلاقي آشنا باشد و به آن عمل كند.
ما نيازمند به فراگيري همه‌ي معارف الهي هستيم ليكن در شرايط كنوني نياز به علم اخلاق و به دنبال آن تهذيب روح بيشتر است. در ساختار جامعه مدني بسياري از امور بايد فراهم آيد كه در رأس همه‌ي آنها تهذيب روح است. روح مهذّب و نفس مزكّي آن قدرت را دارد كه كمبودها را ترميم كند. اگر روح تهذيب نشود، نه تنها انسان از امكانات، بهره خوبي نمي برد، بلكه ممكن است امكانات بيشتر نتيجه سوء بيشتري را به دنبال داشته باشد. انسان معذّب جهان را پاكيزه نگه مي دارد و انسان آلوده آن را آلوده مي كند.(2)
مكارم اخلاق، گذشته از آنكه صاحبش را به عالي ترين درجات انسانيت رسانيده و بر ديگر افراد بشر فضيلت و برتري مي دهد و در نتيجه، در آخرت هم به عالي ترين درجات بهشت برين ارتقا مي دهد، ممكن است موصوفٌ به آنها هم در رديف اولياي خداوند متعال قرار گرفته و مانند آنان به مرتبه كشف وكرامت برسد. در حال حاضر، عيب كار جهان در اين است كه زمام داران آن صلاحيت اخلاقي، حسن نيت، عواطف نوع دوستي و نوع پروري، عدل و مروت ندارند. زهد، قناعت، عفت و امانت در ميان آنان وجود ندارد؛ داراي فتوّت و شجاعت و غيرت و حميّت نيستند و اگر چنين افرادي داراي صلاحيت اخلاقي و مكارم اخلاق بودند، هرگز در سراسر جهان جنگ، نزاع، فتنه، فساد، تعدّي، تجاوز، فقر و فلاكت وجود نداشت.
در همه‌ي حرف و مشاغل رعايت اخلاق ضروري است. در مشاغل و حرفه هايي كه به نوعي با منافع و افكار عمومي در ارتباط است، اين ضرورت دو چندان مي شود. از جمله اين قلمروها، روزنامه نگاري است. روزنامه نگار، به دليل ارتباط با افكار عمومي و اينكه متولي اطلاع رساني به جامعه است، با فعاليت حرفه اي خويش به افكار عمومي جهت مي دهد. از اين رو، رعايت صداقت، امانت، درستي، رازداري، و.. از ابتدايي ترين شرايط روزنامه نگاري است.

وظايف اخلاقي، و اخلاق روزنامه نگاري

هر روزنامه نگاري با چهار مفهوم «رسالت»، «حقوق افراد»، «آزادي بيان» و «سودانگاري» مواجه مي باشد كه هيچ يك را نبايد قرباني ديگري كند. روزنامه نگاري و هر فعاليت رسانه اي بايد براي ادامه‌ي حيات خويش، «سودآور» باشد، ولي اين امر نبايد به قيمت نقض حقوق افراد تمام شود. مي تواند «رسالت» خاصي را دنبال كند، ولي اين امر نبايد با نقض فرديت و حقوق اشخاص حقيقي يا حقوقي همراه شود. همچنين رسانه مي تواند «آزادانه» به نشر ايده ها و اخبار بپردازد، ولي نبايد اين امر حقوق افراد را خدشه دار كند.(3) بنابراين، توجه به اين چهار اصل اخلاقي ضروري است. با اين حال، بايد گفت: اگر چه اخلاق روزنامه نگاري را مي توان به شيوه هاي گوناگون طبقه بندي كرد، اما ساده ترين اين طبقه بندي، تمايز ميان چيزي است كه از نظر اخلاقي لازم و يا ممنوع مي باشد. در واقع، بايدها ونبايدهاي اخلاقي ساده ترين شيوه‌ي طبقه بندي اخلاق روزنامه نگاري است.

الف. بايدهاي اخلاقي

1. پاي بندي به محاسن و مكارم اخلاقي: در يك تقسيم بندي كلي، مي توان بايدها و دستورات اخلاقي را به دو دسته تقسيم كرد: محاسن اخلاق و مكارم اخلاق. محاسن اخلاقي، آن دسته از بايدها و دستورات اخلاقي است كه مربوط به روابط اجتماعي و جلب منافع مادي و چگونگي معاشرت با ديگران است و موجب بهبود زندگي مادي و رفاه اجتماعي مي شود. از سوي ديگر، اخلاقياتي كه معيار انسانيت انسان است و از طبع بالا، علو، تعالي روحي و معنوي انسان حكايت دارد و به بزرگواري و بزرگ منشي او مربوط مي شود، در زمره‌ي مكارم اخلاق قرار مي گيرد. به عبارت ديگر، همان گونه كه حسن خلق در مقابل سوء خلق قرار دارد، مكارم اخلاق را مي توان مرحله‌ي تكامل يافته‌ي محاسن اخلاقي بيان كرد. در منابع ديني و روايي نيز در مواردي كه اولياي الهي خواسته اند پيرامون اخلاق حسن و خوب سخن بگويند و اهميت، جايگاه و ارزش آن را بيان نمايند، از كلمه‌ي «حسن خلق» استفاده كرده اند. بدين وسيله، ما را بر ملكات حميده و سجاياي اخلاقي پسنديده تشويق و ترغيب نموده و از صفات ناپسند باز مي دارند. براي مثال، پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله در اين كلام گهربار خود مي فرمايند: «من سعاده الرجل حسن الخلق و من شقاوته سوء الخلق.»(4) اما در مواردي كه اولياي الهي خواسته اند از تعالي معنوي و كمال روحاني انسان سخن گويند و افراد جامعه را به ارزش هاي متعالي انساني تشويق كنند، از مكارم اخلاق نام برده، آن را در كنار محاسن اخلاق آورده اند. در واقع، هدف اولياي الهي، و اديان الهي به ويژه دين اسلام، تنها اين نيست كه مردم را با اخلاق خوب اجتماعي آشنا سازند و آنان را تربيت نمايند، بلكه علاوه بر آن، هدف اصلي، انسان سازي و تعالي سجاياي اخلاقي و انساني است. بدين سان، رسول گرامي صلي الله عليه و اله مي فرمايند: «بعثت لاتمّم مكارم اخلاق»؛(5) به منظور رسيدن به مكارم اخلاق، به پيامبري مبعوث شدم. و چه زيبا، حضرت علي عليه السلام به همين دو موضوع اشاره، و تفاوت ميان آن دو را بيان مي كنند؛ آنجا كه مي فرمايند: «ذلّلوا اخلاقكم بالمحاسن و قودوها الي المكارم»؛(6) اخلاق خود را در آغاز، با صفات حميده و محاسن اخلاق رام كنيد؛ آن گاه، آن را به سوي مكارم اخلاق و سجاياي عالي و ملكات نفساني انساني سوق دهيد.
بنابراين، افرادي كه با مردم سروكار دارند و به نوعي حرفه‌ي آنان ارتباط مستقيم با مردم دارد، همچون دست اندركاران رسانه هاي جمعي، مسئولان سياسي و اجتماعي يك نظام و حكومت، متوليان نهادهاي مدني واسط ميان حكومت و مردم و...، براي اجتناب از سوء استفاده موقعيت شغلي خويش، به شدت نيازمند پاي بندي به اخلاق هستند. روزنامه نگاران و اصحاب رسانه هاي مكتوب، سمعي و حتي بصري به دليل تأثيرگذاري بر افكار عمومي بايد امانت دار مردم و رازدار آنان باشند.
2. تعهد در بيان حقايق: با فرض اينكه حرفه‌ي روزنامه نگاري، حرفه اي عمومي و با منافع عموم مردم در ارتباط است و روزنامه نگار بايد براي تأمين منافع و نيازهاي عمومي جامعه فعاليت كند، پس تعهد در بيان حقيقت، يك اصل اساسي و بنيادي براي روزنامه نگار است. روزنامه نگاران بايد بي طرف بوده و در بازگو كردن اخبار صادق باشند، و حقايق را به انظار عمومي برسانند. آنها بايد از تبعيض، حيله،(7) دروغ و نيز فاش كردن اسرار [شخصي]، و وارد شدن و تعدّي به حريم خصوصي افراد بپرهيزند.(8)
3. رعايت امانت و پاي بندي به منافع عمومي: از سوي ديگر، صداقت و دقت در ارائه‌ي اطلاعات امري ضروري است. به دليل آنكه اشخاص مصون از اخطا و اشتباه نيستند، از اين رو، بايد نسبت به نقل مطالب و رعايت امانت در انتشار آن حساس بوده، از خطاهاي تايپي اجتناب نموده، نسبت به افراد و مخاطبان پاسخگو باشيم. در برابر هر نوع اشكالي، انتقادپذير و داراي سعه صدر باشيم.
تعهد و پاي بندي به اصول اخلاقي و منافع عمومي جامعه اسلامي،رعايت گسترده وفراگير اصل صداقت، واقعيت، بي طرفي، انصاف، توازن، راست گويي، رعايت امانت و... اصلي بنيادين و ضروري است. از اين رو، روزنامه نگاران بايد قضاوت هاي رسمي اخلاقي را از نظر اينكه آنان بايد تسليم و تابع منافع و علايق عمومي شوند، تمرين كنند.
در واقع، رعايت اين‌گونه بايد هاي اخلاقي، اولاً، مستلزم اين است كه خود فرد ملتزم به محاسن ومكارم اخلاقي باشد و ثانياً، چون روزنامه نگار نقش هدايتگري در جامعه دارد، رعايت آنها را براي تعالي و هدايت جامعه به سمت و سوي محاسن اخلاقي ضروري بداند.
3. رعايت اصل بي طرفي: روزنامه نگار بايد يك رويداد خبري را بي طرفانه گزارش و اصل «عينيت» را رعايت كند. همانند يك پستچي ناقل پيام خبري باشد و كوشش كند واقعه را به همان شكلي كه اتفاق افتاده گزارش كند، نه به صورتي كه خود او، سردبير و يا افراد ديگر مايلند اتفاق افتاده باشد. در الگوهاي ارتباطي به اين اعمال نظرها، كه خودآگاه يا ناخودآگاه صورت مي گيرد، «پارازيت» يا «اختلال» مي گويند. بنابراين، اعمال نظر خبرنگار و يا مدير روزنامه در كوچك و بزرگ كردن واقعه اي كه استحقاق و ارزش آن را ندارد، يك نوع اختلال محسوب مي شود. به عبارت ديگر، كوشش روزنامه نگاران بايد بر اين باشد كه خبر را با در نظر گرفتن ارزش هاي نهفته در خبر گزارش كنند و نه با ارزش هاي ساختگي و يا اعمال نظرهايي كه خبر را به يك داستان تخيلي تبديل مي كند.(9)
5. تجزيه و تحليل درست مسائل سياسي: ورود به مسائل سياسي، طرح، تجزيه و تحليل مسائل سياسي با هدف اطلاع رساني و تنوير افكار عمومي و رشد سياسي جامعه از ديگر امور پسنديده و بايسته اي است كه از جمله وظايف روزنامه نگاران محسوب مي شود. يك روزنامه نگار، با برخورداري از هر مشي سياسي، مي تواند با رعايت مصالح عمومي، مسائل سياسي را طرح و نسبت به اطلاع رساني عمومي با حفظ اخلاق اجتماعي، صداقت و امانت، به تجزيه و تحليل درست مسائل سياسي بپردازد.
6. امين و رازدار: از آن رو كه معمولاً روزنامه نگاران افراد مورد اعتماد عموم هستند و اشخاص به دليل اعتماد نسبي به آنان، مسائل شخصي و خصوصي زندگي خويش، اطلاعات محرمانه زندگي، تلفن شخصي، نشاني منزل خود و... را در اختيار آنان مي گذارند، آنان بايد در حفظ اسرار اشخاص، امين و رازدار باشند و بدين سان، اعتماد عمومي را نسبت به حرفه‌ي روزنامه نگاري تقويت كنند. كمترين بي توجهي به اين مهم، موجبات سلب اعتماد عمومي را نسبت به روزنامه نگاران در پي خواهد داشت.
7. كمك به تلطيف فضاي ملتهب جامعه: يكي از وظايف و مسئوليت هاي مهم روزنامه نگاران فعال، وظيفه شناس و مسئول، تعديل فضاي ملتهب جامعه، كمك به آرامش رواني آن، پاسخ به شبهات موجود و كمك به رشد آگاهي عمومي، و كشف سر منشأ شايعات و فسادها مي باشد. بدين منظور با هدف كمك به جامعه و در راستاي خدمت به منافع عمومي، بهره گيري از سازوكارها وابزارها و شگردهاي نوين، البته با حفظ حرمت اشخاص و افراد و رعايت اخلاق حرفه اي روزنامه نگاري امري ضروري و بايسته است؛ به ويژه زماني كه، افكار عمومي و نيز بخشي از جامعه از اين طريق، متحمل ضرر و زيان شود و يا خسارت هايي متوجه قربانيان بي گناه باشد. براي انجام اين مهم، ممكن است يك روزنامه نگار براي خدمت به منافع عموم، بهره گيري محدود از فريب و نيرنگ توجيه داشته باشد. البته مشروط بر اينكه حرمت، حيثيت و حريم افراد حفظ شده و اخلاق عمومي دچار خدشه نشود.
8. درك درست، قدرت تفكر و تحليل مسائل: روزنامه نگاري مبتني بر پايه‌ي اصول اخلاقي و حتي چيزي فراتر از مجموعه اي از بايدهاو نبايدهاست. براي مثال، براي خدمت به منافع عمومي، آگاهي رساني و كشف حقايق، بهره گيري اندك از حيله و نيرنگ و يا خدعه و يا تعدي و ورود به حريم شخصي افراد، مي تواند مجوزي در جهت مبارزه با فساد علني باشد. از اين رو، روزنامه نگاري اخلاقي نوعي درك درستي است كه ناشي از قدرت تفكر و انديشه، بر اساس اصول بنيادي زيان و سود و منفعت رساندن و تأمين نياز ملي و عموم است.(10) اين مهم، در گرو درك درست، قدرت تشخيص و تفكر بالا از مسائل و شناخت درست مسائل اجتماعي است تا بر اساس اين درك و شناخت، روزنامه نگار بتواند تشخيص دهد كه چه موضوعي مهم، حياتي و ضروري جامعه است و براي اين مهم آيا مي توان از فريب و خدعه بهره گرفت يا نه؟

ب. نبايد هاي اخلاقي

از سوي ديگر، يك روزنامه نگار علاوه بر پاي بندي به اخلاق فردي و جمعي، و رعايت ارزش ها، هنجارها و بايدهاي اخلاق عمومي، بايد نسبت به نبايدهاي اخلاقي نيز ملتزم بوده، و از ارتكاب آنها اجتناب نمايد. نبايدهاي اخلاقي، همان خطوط قرمز در حوزه‌ي اخلاق فردي و اجتماعي است و اين دو روي يك سكّه اند. گاهي اوقات رعايت بايدهاي اخلاقي و التزام به آنها، محدود و مقيد به شرايط و قيودي است. براي مثال، اگرچه روزنامه نگاران بايد نسبت به بيان حقايق و امور و حوادث، هرچند كم اهميت، متعهد و ملزم باشند، اما گاهي، بيان همه‌ي حقيقت، امري دشوار و گاهي غير ممكن است. به عبارت ديگر، گاهي اوقات عدم بيان حقايق و نه قلب و وارونه جلوه دادن حقايق، به مصلحت عموم است.از اين رو، گاهي سانسور و گزينش و مطالب ضروري مي نمايد. به بيان ديگر، گاهي اوقات بيان برخي حقايق اجتماعي و يا فردي، خلاف مصلحت عمومي است و موجب لكه دار شدن شخصيت افراد و يا موجبات ورود به حريم خصوصي افراد و يا جريحه دار شدن عفت عمومي مي شود. در اين صورت، بيان اين گونه حقايقي كه چنين پيامدهايي براي فرد و يا جامعه در پي دارد، خلاف مصلحت عمومي است و به عنوان خط قرمز محسوب مي شود. از اين رو، در روزنامه نگاري اخلاق حكم مي كند كه نبايدهاي اين عرصه لحاظ و مورد توجه قرار گيرد:
1. ورود به مسائل جناحي و سياسي: هرچند ورود به مسائل سياسي و تجزيه و تحليل آنها پسنديده است، اما گاهي اوقات، يك روزنامه نگار به جاي طرح منصفانه و بي طرفانه مسائل سياسي و تحليل درست واقعيت هاي سياسي و اجتماعي، به دليل تعلّق خاطر به يك جريان و يا حزب سياسي، به تبليغ و ترويج خط مشي سياسي حزب خود مي پردازد و بدين ترتيب، عملاً اختلاف، دودستگي، حزب بازي، بداخلاقي سياسي، تخريب شخصيت افراد و جريان ها و... را در جامعه ترويج مي كند. و اين جملگي خلاف مصلحت عمومي جامعه است.
بايد پذيرفت كه معمولاً ورود به مسائل سياسي، تنش زاست و از اين رو، دقت، انصاف و بي طرفي بيشتري را، به ويژه در حرفه‌ي روزنامه نگاري طلب مي کند. اما اگر يک روزنامه نگار واقعي، به مسائل انتقادي و نظري،به ويژه به سوي روزنامه نگار سياسي تمايل پيدا كند، مشكلات حرفه‌ي روزنامه نگاري وي مضاعف خواهد شد. امروزه در جوامع غربي، به ويژه جوامع ليبرال در حالي كه انتظار مي رود خدمات عمومي گسترده، با اصول بي طرفي، و توازن سازگار باشند، وجود مطبوعات خصوصي و تجاري، كه معمولاً داراي يك تعهد يا سرسپردگي و «تمايل» سياسي هستند، رعايت اين گونه اصول اخلاقي را با مشكلات جدي مواجه كرده است.
هرچند هيچ اشكالي بر روزنامه نگاراني كه حامي وضع موجودند نيست، از اين رو، آنان آشكارا و صادقانه به مدت طولاني طرفدار و حامي وضع موجود خواهند بود، اما زماني كه اين طرف داري و حامي بودن، ساختگي يا تبليغاتي باشد چطور؟ و تا چه حد يك سردبيري، كه داراي مسئوليت است، مي تواند تلاش هاي خود را مصروف اين امر كند تا اطمينان يابد كه همه عقايد گوناگون در مطبوعه مربوط به خودش بيان شده است؟ و تا چه حد مي توان مطبوعات را به عنوان يك كل و قاعده، كه برخوردار از چنين مسئوليتي باشند [به ويژه در نقل ديدگاه هاي مخالفان خط مشي سياسي روزنامه] توسعه داد؟ اين در عرصه مطبوعات است؛ عرصه اي كه آرمان ها و ايده آل هاي اخلاقي، كه در وراي توجيه آزادانه مطبوعات نهفته است، به وسيله‌ي واقعيت هاي تجاري محدود شده است.(11)
2. حرمت شكني: از ديگر نبايدهاي اخلاقي، تمايز و تبعيض جنسي و نژادي، و ساير اشكال تبعيض، فريب، آزار و اذيت افراد، انواع تعرض ها به قلمرو زندگي خصوصي اشخاص، بهره برداري ناپسند و سوء استفاده از سوژه ها و افرادي كه مظلوم واقع شده اند، بزرگ نمايي حوادث جنايي و... با اهداف خاص، فروش داستان هاي جنايي و... مي باشد. متأسفانه اين ممنوعيت ها، و محدوديت ها و خط قرمزها عملاً در بسياري از روزنامه هاي حرفه اي و توسط ژورناليست هاي حرفه اي شكسته شده، رعايت نمي شود و خود زمينه ساز بسياري از بداخلاقي هاي اجتماعي مي شود. اين بداخلاقي ها، قداست شكني ها، شكستن خطوط قرمز، ورود به حريم خصوصي افراد، تبعيض هاي جنسي و نژادي، بزرگ نمايي حوادث و سوء استفاده از آنها، در جوامع ليبرال و سكولار، كه افراد تقيّد چنداني به آموزه هاي مذهبي ندارند، و هدف را توجيه گر وسيله مي دانند، در عرصه‌ي روزنامه نگاري بسيار مشهود و برجسته است.
3. سوء استفاده از اعتماد عمومي: به دليل آنكه روزنامه نگاران، به ويژه گزارشگران از اعتماد عمومي نسبي خوبي برخوردارند، نبايد به گونه اي رفتار كرد كه اين اعتماد عمومي سلب شود. سوء استفاده از اعتماد عمومي توسط روزنامه نگاران امري بسيار زشت و ناپسند مي باشد. گرفتن اطلاعات خصوصي و محرمانه افراد، ضبط و پخش شنود و مكالمات تلفني افراد، به ويژه مسائل خصوصي زناشويي افراد و شخصيت هاي سياسي با هدف انزواي سياسي آنان امري بسيار ناپسند و مذموم مي باشد. روزنامه نگاران، به ويژه گزارشگران حرفه اي و كنجكاو، غالباً در پي كشف چيزهايي هستند كه ترجيحاً بايد محرمانه و مخفي بمانند و اين مهم، جايگاه اجتماعي مطبوعه و خود آنان را برجسته مي كند.
4. سانسور و قلب حقايق: در جوامع غير ديني و سكولار، اگر در اخبار، گزارش ها و همچنين مصاحبه هايي كه در واقع منابع اطلاعاتي خوانندگان مطبوعات و يا حتي بينندگان تلويزيون هاي ماهواره اي هستند، دقت كنيم، متوجه مي شويم كه آنها همواره در انتخاب اخبار، سياست «سانسور» و يا «قلب حقايق» و يا «گزينشي بودن اخبار» را در قالب هاي گوناگون به شدت دنبال مي كنند و بدين سان، از اعتماد عمومي سوء استفاده مي كنند؛ از آن جمله:
1. بزرگ نمايي واقعيات كوچك براي مخفي نمودن واقعيات بزرگ تر؛
2. انكار يا حذف بخشي از حقايق يك موضوع، براي تحريف كل آن حقيقت؛
3. ابزار يك حقيقت همراه با تجزيه و تحليل خاصي از آن، براي تحريف اصل موضوع؛
4. بيان يك حقيقت و تركيب آن با اكاذيب گوناگون براي محو آثار و نتايج آن؛
5. انتخاب واژه هاي منفي براي بيان يك حقيقت ارزشمند براي ايجاد دافعه در شنوندگان نسبت به آن؛
6. القاي انديشه هاي خاص سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، تاريخي و علمي در قالب «خبر و گزارش»؛
7. تخريب شخصيت هاي برجسته، فرهيخته و تأثيرگذار و ترويچ عناصر فاسد مورد نظر.
حاصل آنكه، اخبار و گزارش هاي خبري روزنامه نگاران و حتي نويسندگان مطبوعات بيگانه و غربي، به دليل جهت گيري خاص آنها، نه تنها براي عموم مردم مفيد نيست، بلكه به عكس، آثار، پيامدها و خطرات زيادي به همراه دارد؛ زيرا هر كس با اين منابع خبري مرتبط شود، گرچه فقط اندكي از پيام هاي كذب و تحريفات آنهارا به مرور زمان باور كند و انديشه هاي خود را بر اساس آن بنا نهد، خواسته يا ناخواسته از اهداف آنها پيروي خواهد كرد، بخصوص با توجه به بهره گيري آنان از برخي اصول روان شناسي كه در ضمير ناخودآگاه مخاطبان تأثير مي گذارد. در اين فرايند، گزينش مطالب به گونه اي است كه حتي اگر اطلاعات صحيح بعدي هم در اختيار مخاطبان قرار گيرد، اطلاعات ناصحيح اوليه اثر خاصِ خود را خواهد بخشيد.
5. اشاعه‌ي فساد و ترويج بي بندوباري: در يك جامعه‌ي ديني پاي بندي به ارزش ها، هنجارها، عفت عمومي حرمت افراد و احترام به حريم خصوصي افراد، حرمت شايعه، ممنوعيت ايجاد دودستگي و اختلاف، پرهيز از نفاق و دورويي و... لازم و امري بايسته و پسنديده است. اشاعه و ترويج بي بندوباري و فساد از خطوط قرمز ونبايدهاي اخلاقي محسوب مي شود. متأسفانه، ترويج بي بند و باري توسط روزنامه نگاران و اصحاب رسانه هاي مكتوب، به ويژه مطبوعات زرد، از جمله عوامل مهم، و مؤلفه هاي در خور توجه در ايجاد انگيزه و روي آوردي افراد، به ويژه جوانان به سمت و سوي پيام هاي مورد نظر آشكار و پنهان، در رسانه هاست. بررسي ها نشان مي دهد طرف چند سال اخير ورود برخي مطبوعات زرد (مطبوعات مبتذل، عامه پسند و جنجالي) و وجود روزنامه نگاران و اصحاب مطبوعات غير پايبند به اخلاق عمومي جامعه، به عرصه رسانه هاي مكتوب كشور و استفاده اين نشريات از عناوين جنجالي، هيجاني و همچنين بهره گيري از شخصيت هاي سينمايي و هنري و درج اخبار بي محتوا و توأم با بزرگ نمايي، انعكاس بيش از حد اخبار مربوط به بازيگران سينما و توجه مفرط به اخبار حوادث و...، موجب جلب توجه تعداد قابل توجهي از نوجوانان و جوانان به مطالب مندرج در آنها شده است و اين مسئله موجب فراهم آمدن زمينه هاي گوناگون آسيب هاي اجتماعي شده است.(12) عدم پاي بندي اين رسانه ها و گزارشگران و روزنامه نگاران به عفت عمومي و ترويج بي بند و باري اخلاقي، موجبات جريحه دار شدن افكار عمومي، خدشه دار شدن عفت عمومي و عدم پاي بندي مذهبي و بلوغ زودرس نوجوانان و جوانان در مسائل جنسي را فراهم آورده است.(13)
6. جنگ رواني: روزنامه نگاران و گزارشگران رسانه هاي خبري، با برخورداري از ابزار مهم رسانه اي و با سلاح قلم، به راحتي و با حرفه خاص خود، مي توانند با انتشار اخبار و گزارش هاي غير واقعي، انتساب نادرست مطالب به افراد، فضاسازي مصنوعي، فضاي عمومي جامعه را با بداخلاقي ژورناليستي خود، دچار التهاب كاذب نمايند. در واقع، ايجاد جريان سازي و جنگ رواني از جمله سلاح هاي برنده اصحاب رسانه هاي مكتوب، به ويژه روزنامه نگاران حرفه اي است.
امروزه ژورناليست هاي حرفه اي در جوامع غربي، با بهره گيري از فناوري هاي نوين، به راحتي قادرند با جنگ رواني و ساختگي خود، روابط بين كشورها و دولت ها را تيره و تار و پيچيده كنند، بسياري از قراردادهاي مهم تجاري و بازرگاني را لغو، و به بي ثباتي، شورش هاي فرقه و قومي در ساير كشورها كمك نمايند و اين همه ناشي از عدم پاي بندي روزنامه نگاران حرفه اي به اخلاق عمومي است. هر چند اين مهم در رسانه هاي ماهواره اي و تصويري صد چندان است، اما همچنان در رسانه هاي مكتوب كاربرد فراوان دارد؛ چرا كه در تعريف جنگ رواني، آمده است: «استفاده طرّاحي شده از تبليغات و ابزارهاي مربوط به آن براي نفوذ در خصوصيات فكري دشمن، با توسّل به شيوه هايي كه موجب پيشرفت مقاصد امنيت ملي شود.»(14) و اين ويژگي امري مشترك ميان همه‌ي رسانه هاست.
در قرآن كريم، آيات زيادي وجود دارد كه بيشتر آنها ناظر به جنگ هاي صدر اسلام در عصر پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله مي باشد. بخشي از اين آيات در مقام پاسخ گويي به جنگ رواني دشمن بوده و در صدد است كه آنها را خنثا كند؛ بخش ديگري از آيات، كه جنبه‌ي تعرّضي دارد، مي خواهد روحيه‌ي طرف مقابل را تحت تأثير قرار داده، به تسليم وادارد؛ بخشي ديگر از آيات نيز در زماني كه مسلمانان احساس ضعف و شكست مي كنند، در صدد تقويت روحيه‌ي آنان است.
در يك جامعه‌ي ديني با مراجعه به سنّت مي توان روايات متعددي را در اين زمينه بيان كرد. از مهم ترين روايات در اين باب، رواياتي است كه حاكي از جواز به كار بردن خدعه در جنگ است: «الحربُ خدعه»(15) جنگ رواني از مصاديق بارز «خدعه» به معناي «مكر، حيله و فريب» است.(16)
حال، همه سخن در اين است كه در عصر انفجار اطلاعات، و سلطه غول رسانه هاي مكتوب، سمعي و بصري و ماهواره اي، همه همت و تلاش اين رسانه ها - داخلي و بيگانه - پيروزي در جنگ نابرابر فرهنگي، سياسي و اقتصادي مي باشد. رسانه اي در اين جنگ آگاهانه و خواسته، پيروز خواهد شد كه با بهره گيري از بهترين شگردهاي تبليغاتي و رسانه اي جذاب، و با تمام توان و ظرفيت جهاني، و با بهره گيري از سازوكارهاي جنگ رواني، به ترويج فكر و انديشه و فرهنگ خويش بپردازد. بنابراين، نيرنگ در جنگ و در برابر دشمن و در مقابله فرهنگ ها و تهاجم فرهنگي، توسط اصحاب رسانه ها امري بايسته است. اما آيا در اختلاف سلايق سياسي در داخل، در اختلاف فكري و ايدئولوژي، و... جنگ رواني، بر عليه نيروهاي خودي و يکديگر و ايجاد شكاف و دودستگي هم امري بايسته است و بداخلاقي رسانه اي محسوب نمي شود؟! به راستي، سوق دادن امكانات، توانمندي ها و ظرفيت هاي نيروهاي داخلي، به جنگ رواني و فرسايشي بيهوده و تقابل نيروهاي خودي با يكديگر، پرداختن به موضوعات كم ارزش و بي حاصلي كه نتيجه اي جز فرصت سوزي ندارد، دقيقاً مثل آنچه در دوره‌ي اصلاحات شاهد آن بوديم، امري پسنديده است؟! البته، آنچه نيز امروزه مطبوعات زرد در جامعه‌ي ما بدان دامن مي زنند، مصداق روشن بداخلاقي و عدم پاي بندي به اخلاق عمومي است و امري بسيار ناپسند و ضد اخلاقي به شمار مي رود.
7. شايعه سازي: «شايعه» عبارت از شرح، پيش بيني و توصيف رخدادهايي است كه غالباً در قالب غير رسمي و تأييد نشده توسط منابع مسئول و از جمله ژورنالست هاي حرفه اي ساخته و پرداخته، و از سوي بخش عظيمي از توده ها به طور جدّي مورد قبول قرار مي گيرد. در مطالعه «شايعه» با دو تصور مختلف مواجهيم: برخي آن را يك پيام مي دانند كه از فردي به فرد ديگر انتقال مي يابد، با اين ملاحظه كه فرد آغازين زنجيره انتقال، يك شاهد عيني است كه گزارش او با حقيقت مطابق بوده و تحريف ها در فرايند انتقال صورت مي گيرد. عنصر اساسي تحليل، همان گزارش، و مسئله‌ي اصلي آن، بيان علت انتقال است. از آنجا كه، حالت طبيعي ارتباطات، و انتقال درست و واقعي اطلاعات از منابع اصيل رفتار بهنجار و يك هنجار فرض مي شود، شايعه، حالتي مرَضي و نابهنجار محسوب مي شود.
در بيان ديگري مي توان گفت: شايعه، ترويج خبري ساختگي است و واقعيت ندارد و بر پايه‌ي بزرگ نمايي، رعب آفريني و يا تحريف استوار است. در بيان چنين خبري، جنبه ي کم رنگي از حقيقت و يا تفسيري خلاف واقع از خبري صحيح گنجانده شده است. هدف از پخش چنين خبري، تأثير نهادن بر افكار عمومي، ملي، جهاني و يا نوعي دست يابي به اهداف سياسي، نظامي و يا اقتصادي در قلمرو يك كشور يا جهان است. اين از جمله شگردهاي حرفه اي روزنامه نگاران است.
8. سوء استفاده از موقعيت شغلي: متأسفانه در جوامع سكولار، غير سكولار و حتي اسلامي، روزنامه نگاراني كه كمتر به اخلاق عمومي پايبندند، براي رسيدن به منافع خويش، با سوء استفاده از موقعيت مهم شغلي خود و نيز سوء استفاده از اعتماد عمومي و با خدعه و نيرنگ و... فضاي كاذبي در جامعه ايجاد و به بهانه‌ي جذب مخاطب، و با انواع شگردهاي ژورناليستي، نقل اخبار كذبِ بدون منبع، طرح مسائل چالش برانگيز و تنش زا، استفاده‌ي ابزاري از زنان در نشريات زرد خود، بهره گيري از افراد مسئله دار در جامعه و بزرگ كردن آنها و...، فضاي عمومي جامعه را ملتهب و ناخواسته اقدام به ايجاد فضاي رواني در كشور كرده، حرمت و كرامت اشخاص و افراد را پايمال و اخلاق عمومي را خدشه دار مي كنند. رعايت اخلاق حرفه اي روزنامه نگاري،هرگز چنين مداخلات ضد اخلاقي را اجازه نمي دهد.
9. ورود به حريم خصوصي افراد: ورود به عرصه امور مربوط به زندگي، به ويژه زندگي خصوصي افراد مشكل زاست. در حالي كه، براي يك روزنامه نگار راحت تر است بپذيرد كه نبايد در امور مربوط به زندگي خصوصي افراد دخالت كند، اما تعيين و ترسيم مرز دقيق و دلخواه ميان عرصه امور شخصي افراد آسان نيست. معمولا حريم خصوصي برخي افراد عادي، به دليل نداشتن مسئوليت عمومي و موقعيت اجتماعي بالا و كم اهميت بودن عرصه‌ي زندگي عمومي آنان، كمتر در معرض خطر ورود گزارشگران و روزنامه نگاران قرار مي گيرد. اما گاهي اوقات، چنين شهرونداني به وسيله‌ي فرصت هاي خوب (مثل برنده شدن در كنكور، قرعه كشي بزرگ بانك ها و...) يا فرصت هاي بد (مثل متهم و يا قرباني شدن در يك حادثه‌ي جنايي)، در منظر عموم مردم تحت فشار قرار مي گيرند. در چنين مواردي، امور محرمانه و حريم خصوصي افراد مطرح مي شود كه بايد محترم شمرده شود.(17)
اما همه‌ي سخن در اين است كه آيا شكل و تركيب عمومي در امور سياسي، تجارت، سرگرمي و ورزش بايد كاملاً خصوصي و محرمانه باشد؟ در اينجا بيش از يك موضوع مطرح مي شود. بسياري از چنين قالب هايي مطرح و انتخاب مي شوند. اين موضوعات، در يك موقعيت از نظر اخلاقي، كاملاً هم سطح نيستند تا اگر انتشار آن به وسيله‌ي روزنامه نگاران دقيقاً مورد نظر نباشد، مورد اعتراض قرار گيرد. براي مثال، آيا سياست مداران مستحق زندگي خصوصي و مخفيانه هستند؟ معمولاً پاسخ اين است كه گفته مي شود عرصه هاي زندگي آنان، كه تحت تأثير انجام وظايف عمومي ايشان قرار نمي گيرد، حقيقتاً خصوصي است. از اين رو، رسوايي مالي سياست مداران [البته، رسوايي كه مربوط به مشاغل عمومي آنان باشد] مي تواند [از طريق روزنامه نگاران] به طور قانوني در اخبار عمومي قرار گيرد. اما مسائل مربوط به رسوايي جنسي چنين نيستند. در عين حال، اين امر، يعني تمايزي كه مستلزم تقسيم زندگي يك شخص، به دو بخش مجزاي خصوصي و عمومي باشد و در زمينه هاي اخلاقي و روان شناختي هم مورد پذيرش قرار گيرد، مورد ترديد است. البته، در اين زمينه يك مشكل بزرگ تري وجود دارد و آن اينكه، معمولاً سياست مدارن فاسد و رشوه خوار براي طفره رفتن از انتشار رفتارهاي غير قانوني فسادانگيز خويش، مدعي حريم خصوصي هستند و ااين گونه رفتارها را به حريم خصوصي خود نسبت مي دهند.(18)

پي نوشت ها:

1 - Routledge Encyclopedia of Philosophy. Op. cit.
2- عبدالله جوادي آملي، پيشين، ص 143.
3- ابوالفضل جعفري نژاد، «بررسي برخي از حيطه هاي اخلاق حرفه اي و رسانه»، رسانه 66، ص 83 .
4- محدث نوري، مستدرك الوسايل (بيروت، آل البيت لاحياء التراث، 1408)، ج 2، ص 83 .
5- مولي محسن فيض كاشاني، محجه البيضاء في احياء الاحياء (تهران، نهضت زنان، 1361)، ج 4، ص 121.
6- همان، ص 122.
7- deception.
8- Routledge Encyclopedia of Philosophy. Op. cit.
9- سيد فريد قاسمي، پيشين، ص 54.
10- Routledge Encyclopedia of Philosophy. Op. cit.
11- Ibid.
12- ايران دخت 17، ص 13.
13- در اين زمينه، ر. ك. فاطمه محبي، «آسيب شناسي اجتماعي زنان - فرار از خانه»، كتاب زنان 15 (بهار 1381)، ص 66.
14- جان ام كالينز، استراتژي بزرگ، ترجمه‌ي كورش بابندي (تهران، دفتر مطالعات وزارت خارجه، 1370)، ص 478.
15- محمّد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج 32، ص 617، روايت 483، ب 12.
16- ر. ك. لويس معلوف، قاموس المنجد (بيروت، الكائولي كيه، 1908)، ماده‌ي «خدع».
17- Routledge Encyclopedia of Philosophy. Op. cit.
18- Ibid.

منبع: مجله ي معرفت شماره ي 123