هویت چیست؟

در تعریف هویت به شکلی ساده، احساس فرد نسبت به خودش و آگاهی او از جایگاهی که دارد، مطرح می‌شود. هویت هر شخص پاسخی است برای سؤال «من کیستم؟» برای مثال؛ هویت شما ممکن است این باشد که یک زنِ صادق، خون گرم، حمایت گر، باهوش و گاهی اوقات بدبین هستید. بنابراین شما هر جا که می‌روید هویتتان را با خود می‌برید.

ادراک شما از اعمالتان، افکارتان و تعاملاتتان با دیگران تحت تاثیر همین هویتی که برای خود تعریف کرده‌اید قرار می‌گیرد. پس هویت تعریف هر کس از خودش است که شامل ارزش‌ها، باورها و شخصیت او است، به علاوه نقش‌های افراد در جامعه و خانواده، علایق، خاطرات و امیدشان به آینده را نیز شامل می‌شود.

برای درک بهتر فردی را در نظر بگیرید که نمره‌ی بسیار عالی در یک امتحان می‌گیرد، این موفقیت را با این ذهنیت خود که آدم با استعدادی است تطبیق می‌دهد.

به همین ترتیب زمانی که فرد کاری اشتباه، بد و به طور ساده مخالف با هویتش انجام می‌دهد، تلاش خواهد کرد تا با اختصاص دادن این رفتار به کسان یا موقعیت‌های دیگر از خودش دفاع کند (برای مثال؛ من در امتحان مردود شدم چون استاد سوالات را دوپهلو طرح کرده بود).1
 

مفهوم بحران هویت

آیا از نقش خود در زندگی مطمئن نیستید؟ آیا احساس می‌کنید «خود واقعی‌تان» را نمی‌شناسید؟ اگر پاسخ شما به این سؤالات مثبت است، ممکن است دچار بحران هویت شده‌ باشید.

اریک اریکسون عبارت بحران هویت را برای اولین بار مطرح کرد. او اعتقاد دارد این یکی از مهم‌ترین مشکلاتی است که فرد در زندگی ممکن است به آن دچار شود.

طبق گفته‌ی اریکسون بحران هویت زمانی اتفاق می‌افتد که فرد نگاه عمیقی به «خود» می‌اندازد و خود را تحلیل می‌کند.

علاقه‌ی اریکسون به هویت از دوران کودکی آغاز شد. او در خانواده‌ای یهودی بزرگ شد. ظاهر او شبیه اسکاندیناویایی‌ها بود، ولی همیشه حس می‌کرد که نه به یهودی‌ها تعلق دارد و نه به اسکاندیناویایی‌ها.

او بعدها تحقیقاتی درمورد زندگی فرهنگی سرخ‌پوستان یوروک در شمال کالیفرنیا انجام داد. همچنین تحقیقات اریکسون درمورد قبیله‌ی سرخ‌پوستی سو در داکوتای جنوبی کمک کرد تا ایده‌ی خود را درمورد رشد و بحران هویت بهتر تعریف کند.
 
تعریف اریکسون از بحران هویت
«هویت یعنی حس شخصی و ویژگی‌های ملموس ما درمورد یگانگی و تداوم خودمان. هویت همچنین یعنی عقاید ما درمورد یگانگی و تداوم تصویری که از جهان اطراف‌مان داریم. این یکی از ویژگی‌های زندگی با اعتماد‌ به‌ نفس و پرآرامش است. برای همین هم کسی که تازه خودش و جامعه‌ی خود را کشف کرده خیلی از پیدا کردن این ویژگی لذت می‌برد. می‌توانیم ببینیم که او یگانگی بی‌همتایی را پیدا کرده و هرگز آن را از دست نخواهد داد. این یعنی او نوع بدن، اخلاق،‌ استعدادها، نقطه‌ضعف‌ها، الگوها و ایده‌آل‌هایش را کشف می‌کند. او می‌تواند بین الگوهای موجود برای موقعیت‌های شغلی، ارزش‌های زندگی، معلم‌ها، دوستان و اولین رابطه‌ها یکی را انتخاب کند» (اریکسون، ۱۹۷۰).2
 

علت بحران هویت

هر چند این تصور وجود دارد که بحران هویت معمولا در مراحل مشخصی از زندگی روی می‌دهد (مثلا طی نوجوانی یا میانسالی)، اما واقعیت این است که بحران هویت می‌تواند برای هر کسی و در هر سنی بوجود بیاید.

اغلب بحران هویت یا هر مشکل روانی دیگری می‌تواند به دلیل عوامل استرس برانگیز جدی روی بدهد. این عوامل لزوما بد نیستند اما می‌توانند استرس زیادی ایجاد کنند که باعث می‌شود خودتان و ارزش‌های‌تان را زیر سوال ببرید.

عوامل استرس برانگیز می‌توانند شامل موارد زیر باشند:

ازدواج

طلاق یا شکست عشقی

مهاجرت

تجربه‌ی یک حادثه‌ی وحشتناک

از دست دادن فرد مورد علاقه

از دست دادن شغل یا مشغول شدن در یک حرفه

مشکل یا بیماری جدید در سلامتی

این عوامل و سایر استرس‌ها می‌توانند زندگی روزمره و نگاهی که به خودتان دارید را تحت الشعاع قرار بدهند.3
 

نشانه‌های بحران هویت

فرد در خلال بحران هویت دچار آشفتگی و سردرگمی در مورد نقش‌های خود در خانواده و جامعه می‌شود و مدام در حال رنج کشیدن است. در این وضعیت احساس می‌کند منزوی، مردد، افسرده، تهی و مضطرب شده‌است.

فرد امید خود را از دست می‌دهد. او می‌داند لازم است تصمیمات مهمی را اتخاذ کند، اما برای آن‌ها کاری از دستش بر نمی‌آید و در مورد همه چیز تردید دارد.

از طرفی نوعی فشار از سوی جامعه و خانواده بر روی خود حس می‌کند. در طی این آشفتگی فرد به جای پیشرفت، پسروی می‌کند و مدام دچار دوگانگی و تضاد می‌شود.1
 

برطرف کردن بحران هویت

زیر سوال بردن هویت و وجودتان می‌تواند به خودی خود استرس برانگیز و دلهره آور باشد اما در بلند مدت می‌تواند چیز خوبی هم باشد.

اینکه بدانید چه کسی هستید (چه توانایی‌ها و ضعف‌هایی دارید، موقعیت و امکانات‌تان چیست و ...) کمک‌تان می‌کند خودتان را با تغییرات تطبیق دهید و رشد فردی داشته باشید. برای‌تان می‌گوییم چگونه بحران هویت را پشت سر بگذارید:
 
درون خودتان را کنکاش و کشف کنید
برای خودتان وقت بگذارید و درون‌تان را بررسی کنید و از خودتان سوالهایی در مورد اینکه چه دوست دارید و چه چیزی آزارتان می‌دهد و دیگر آن را نمی‌خواهید بپرسید.

از خودتان سوال بپرسید و ببینید می‌توانید تدریجا آنها را جواب بدهید و آیا این پاسخ‌ها کمک‌تان می‌کنند چیزی پیدا کنید.

یادتان باشد مجبور نیستید تمام جواب‌ها را پیدا کنید و اینکه جواب شما به این سوالها ممکن است طی سالها تغییر کند، مثلا در هر دهه از عمرتان جوابی متفاوت داشته باشید.

سوالهایی که می‌توانید از خودتان بپرسید:

شما با چه ویژگی‌ها و خصوصیاتی تعریف می‌شوید؟ این ویژگی‌ها طی سالها چه تغییری کرده‌اند؟

اگر با تغییری اساسی در زندگی‌تان روبرو هستید: این تغییرات چه اثری روی شما گذاشته‌اند؟ آیا از این تغییرات راضی هستید؟ با اتفاق‌های احتمالی آینده چگونه روبرو خواهید شد؟

ارزش‌های‌تان چیست؟ آیا چیزی در زندگی‌تان هست که خلاف ارزش‌ها و باورهای‌تان باشد؟

علاقه مندی‌ها و سرگرمی‌های‌تان چیست؟ چه چیزهایی شما را سر ذوق می‌آورند؟ آیا کاری را که دوست دارید انجام می‌دهید؟ اگر نه، چرا؟ مثلا اگر عاشق بازی تنیس هستید چه چیزی باعث شده سالها این سرگرمی را کنار بگذارید؟

چه چیزی انرژی‌تان را می‌گیرد؟ چه چیزی کمک‌تان می‌کند با چالش‌ها کنار بیایید؟

کدام هدف‌تان برای شما از همه مهمتر است؟ آیا کاری هست که احساس کنید می‌توانید انجام دهید تا حس بهتری نسبت به خودتان داشته باشید؟
 
به دنبال راههای مفرح و لذتبخش برای غلبه بر بحران‌تان باشید
چه چیزی خوشحال‌تان می‌کند؟ چه چیزی باعث می‌شود احساس هدفمند بودن و لذت بردن بکنید؟

لازم نیست حتما کارتان را تمام و کمال درست انجام دهید اما اگر کاری که احساس خوبی به شما بدهد و راضی‌تان کند انجام نمی‌دهید پس علت بحران هویت‌تان می‌تواند همین باشد.

شاید با انتخاب یک سرگرمی جدید، عضو شدن در انجمن‌های خیرخواهانه، ارتباط با دیگران و یا هر چیز دیگری خارج از روتین زندگی‌تان به احساس رضایتی که به دنبالش هستید برسید و حال‌تان خوب شود.
 
کمک بخواهید
داشتن حمایت اجتماعی می‌تواند به شما کمک کند با تغییرات بزرگ زندگی‌تان بهتر روبرو شوید، استرس‌ها را کم کنید و به آرامش بیشتری برسید.

از همسر، دوستان و اعضای خانواده بخواهید به شما کمک کنند. می‌توانید از گروه درمانی استفاده کنید و یا فعالیت‌های ورزشی گروهی داشته باشید.
 
قضاوت‌های بیرونی و درونی را نادیده بگیرید
توقعات دیگران و انتظارات خودمان می‌تواند تاثیر بزرگی بر احساسات‌مان داشته باشد. اما اجازه ندهید استانداردهای اجتماعی به شما دیکته کنند چه کسی باید باشید و چه باید بکنید.

فرقی نمی‌کند چند سال دارید، زن هستید یا مرد و یا گروه اجتماعی‌ و فرهنگی‌تان چیست؛ تحت هیچ شرایطی نیازی نیست چیزهایی را که دیگر عقیده‌ای به آنها ندارید دنبال کنید.

رضایت شما از خودتان برای داشتن احساس خوب اهمیت دارد و وقت و انرژی صرف کردن برای تفکرات و نظرات منتقدانه شما را به جایی نخواهد رساند.

شاید زمان لازم باشد تا کسانی که دوست‌شان دارید تغییرات شما را درک کنند و بپذیرند، اما اگر با خودتان روراست باشید، در بلند مدت شادتر خواهید بود.

اگر استرس‌ تان زیاد شد از کمک خواستن نترسید. این کمک می‌تواند از طرف یک دوست قابل اعتماد یا یکی از اعضای خانواده باشد.

می‌توانید با یک مشاور هم حرف بزنید و از او کمک حرفه‌ای بخواهید. هرگز از کمک خواستن هراس نداشته باشید. زندگی مخصوصا در زمان تغییرات بزرگ، گاهی واقعا می‌تواند دلهره انگیز شود اما همه‌ی ما می‌توانیم از پس آن بربیاییم.

هویت همه‌ی افراد برای‌شان مهم است. هر چند داشتن بحران هویت می‌تواند احساس سردرگمی و پریشانی به شما بدهد اما این نوع بحران‌ها اساسا می‌توانند مفید و سازنده باشند.

زیر سوال بردن هویت‌تان، هدف‌تان و ارزش‌های‌تان می‌تواند کمک‌تان کند به درک عمیق‌تری از خود دست پیدا کنید. یادتان نرود که تغییر بخشی از زندگیست و باید پذیرای‌شان باشید.3

پینوشتها
1.www.honarehzendegi.com
2.www.chetor.com
3.www.bartarinha.ir