نوجوانان، و امتداد خط شهادت طلبی

تربیت اسلامی ریشه در معارف اصیل و نابی دارد که از ابتدای بعثت رسول خدا صلّی الله علیه و آله تا امروز در قالب آیات وحی الهی و سیره آن حضرت و اهل بیت بزرگوار ایشان، امت اسلام را هدایت و تربیت کرده اند. در این میان، دوره های تربیت انسان از ابتدای تولد تا کهن سالی از اهمیت خاصی برخوردار هستند.

برخی بر این باور هستند که انسان تا قبل از رسیدن به دوره میانسالی به تکامل نمی رسد و این را ناشی عدم درک حقیقی و نیز غلیه احساس بر تعقل می دانند در حالی که مرور میدان های جهاد در تاریخ اسلام، چیزی خلاف آن را نشان می دهد.

در اولین نبرد اسلام در مقابل جبهه کفر یعنی جنگ بدر، نوجوانان نیز خود را در میان صفوف مجاهدان و مشتاقان به شهادت جای داده اند و ستونی طولانی از نوجوانان عاشق شهادت که با اشک و گریه اجازه میدان گرفته و به فوز عظیم شهادت نائل شده اند از صدر اسلام تا امروز امتداد یافته است. در این نوشتار با ذکر تنها چند نمونه، این امتداد نورانی را ترسیم می کنیم.
 

نوجوانان جنگ بدر

شاید تعجب کنید اگر بدانید که در جنگ بدر که اولین جنگ صدر اسلام شمرده می شود نوجوانان متعددی داوطلب حضور در میدان جهاد و شهادت بودند.
وقتی رسول خدا صلّی الله علیه و آله اولین لشکر اسلام را برای انجام اولین نبرد جدی، آماده و مرتب ساخت و به ارزیابی نفرات پرداخت، چندین نوجوان را در میان سربازان مشاهده کرد که برای جنگ آمده و داخل در لشکر شده بودند. اسامی آن ها در تاریخ نقل شده چنان که آمده است:

«فَضَرَبَ عَسکَرَه هُناک، وَ عَرَضَ المُقاتَلَة، فَعَرَضَ عَبدُ اللهِ بنُ عُمَر، وَ أسامة ابن زید، و رافع بن خدیج، و البُراء بن عازب، و أسید بن ظهیر، و زید بن أرقم، و زید بن ثابت، فَرَدّهُم وَ لَم یَجُزهُم؛ [1]

و لشکرگاه ساخت و سپاه را سان دید. از میان ایشان عبد الله بن عمر، اسامة بن زید، رافع بن خدیج، براءة بن عازب، اسید بن ظهیر، زید بن ارقم، و زید بن ثابت را به مدینه باز گرداند و اجازه شرکت در سپاه نداد.»

از این جا روشن می شود که فرهنگ شهادت طلبی آن هم در بین نوجوانان، از همان ابتدا، جزء خوی مسلمانی و اسلام ناب بوده است و پدیده نویی به شمار نمی رود.
 

گریه های عمیر بن ابی وقاص

از بین کم سن و سال های جنگ بدر، شاهد نوجوانی هستیم که شوق جهاد و شهادتش بیش از دیگران بود و پس از این که رسول خدا صلّی الله علیه و آله او را نیز همچون هم سن و سال هایش از صف مبارزان بیرون آورد، با توسل به اشک و گریه، بالأخره جواز جهاد را از رسول خدا دریافت کرد و در همان میدان نیز به فوز شهادت نائل شد. او کسی نیست جز عمیر بن ابی وقاص.

او برادر کوچک سعد بن ابی وقاص [2] است که در جنگ بدر حضور داشتند. سعد بن ابی وقاص با یادآوری شهادت برادر کوچک خود، در مورد آن روز می گوید: «رَأَیتُ أَخى عُمَیر بن أَبى وَقّاص قَبلَ أَن یَعرضَنا رَسولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیه وَ سَلَّم یَتَوارى، فَقُلتُ: ما لَکَ یا أَخى؟ قالَ: إِنّى أَخافُ أَن یَرانی رَسولُ الله صَلَّى اللهُ عَلَیه وَ سَلَّمَ وَ یَستَصغِرُنى فَیَرُدَّنی، وَ أَنا أُحِبُّ الخُروجَ، لَعَلّ الله یَرزُقُنی الشهادَةَ. قال: فَعَرَضَ عَلى رَسولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّمَ فَاستَصغَرَه، فَقال: ارجِع! فَبَکى عُمَیر، فَأَجازَه رَسولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیه وَ سَلَّم. قال: فَکانَ سَعد یَقول: کُنتُ أَعقَدُ لَه حَمائِلَ سَیفِه مِن صِغَرِه، فَقُتِلَ بِبَدر وَ هُوَ ابنُ سِتّ عَشرة سنة؛ [3]

در آن روز پیش از این که پیامبر صلّی الله علیه و آله ما را سان ببیند، دیدم برادرم خودش را مخفى مى‏کند. گفتم: اى برادر تو را چه مى‏شود؟ گفت: مى‏ترسم پیامبر صلّی الله علیه و آله مرا ببینند و به واسطه کم سن و سالى مرا برگردانند و من دوست دارم بیرون بیایم، شاید خداوند شهادت را روزى من گرداند.

سعد مى‏گوید: اتفاقا چون از جلو پیامبر صلّی الله علیه و آله عبور کرد، سن او را کم دانستند و فرمودند، برگرد. عمیر گریست. پیامبر صلّی الله علیه و آله به او اجازه شرکت فرمود. سعد مى‏گوید: به واسطه کوچکى او، من حمایل شمشیرش را گره مى‏زدم. و او در حالى که شانزده سال داشت در بدر کشته شد.» روشن است که، بی تابی و گریه های عاشقانه عمیر باعث شد که رسول خدا صلّی الله علیه و آله به او اجازه شرکت در جنگ دهد.

نکته جالب تر در مورد این نوجوان شهادت پیشه آن که، قاتل عمیر شانزده ساله، همان جنگجوی نام آور و حریف بلندآوازه جبهه کفر در جنگ خندق است که در مصاف با امیر مؤمنان علی علیه السلام ناکام ماند. آری! قاتلش همان عمرو بن عبد ودّ است؛ چنان که در مورد عمیر این گونه آمده است:

«أَخو سَعدِ بن وَقّاص القرشی الزهری؛ قُتِلَ یَومَ بَدر شَهیداً، قَتَلَه عَمرو بن عَبد ودّ؛ [4] او برادر سعد بن ابی وقاص است که که در روز جنگ بدر توسط عمرو بن عبد ودّ به شهادت رسید.»
 

قاسم بن الحسن علیهما السلام، برترین الگوی شهادت طلبی

بی تردید، یادگار امام مجتبی علیه السلام برترین شهید نوجوان تاریخ اسلام شمرده می شود. برخی از دلایل این برتری را برمی شمریم.
 

برتری عاشورائیان

امام حسین علیه السلام، اصحاب و اهل بیت خود را برترین و بهترین اصحاب و یاران معرفی کرده و می فرمایند: «فَإِنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أولى وَ لَا خَیْراً مِنْ أَصْحَابِی وَ لَا أَهْلَ بَیْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَجَزَاکُمُ اللَّهُ عَنِّی جَمیعاً خَیْرا؛ [5] من اصحابی برتر و بهتر از اصحاب خویش و خاندانی نیکوکارتر و صمیمی تر از اهل بیتم نمی شناسم.»
هر چه التماس می‌کنم، می‌گویند سیزده ساله‌ها را نمی‌فرستیم. اگر رفتن سیزده ساله‌ها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم علیه السلام را چرا می‌خوانند؟بنابراین، حضرت قاسم بن الحسن علیهما السلام الگویی برتر برای همه، خصوصاً نوجوانان مسلمان و انقلابی هستند.
 

معرفت و بصیرت والا

حضرت قاسم علیه السلام ثابت کرد که سن کم دلیل بر کمی معرفت و بصیرت نیست چنان که با بررسی شرایط مظلومانه عموی خویش از سویی و انبوه  شمار دشمن از سوی دیگر به خوبی می دانست که کم ترین کمک به عموی نازنین خویش در این شرایط حساس، بسیار ضروری و ارزشمند است؛ از این رو، خود را از قبل برای جهاد در رکاب امام زمانش آماده ساخته بود.

او حتی به خوبی می دانست که در شب عاشورا که همه نابرابری های جنگ روشن شده بود و حسین علیه السلام به همه همراهانش اجازه خارج شدن از مهلکه را داده بود، اعلام وفاداری تک تک افراد، ارزش فراوانی دارد حتی اگر از طرف نوجوانی همچون قاسم علیه السلام باشد. بر همین اساس، آمادگی و اشتیاق خود را برای جهاد و شهادت در رکاب عموی خود ابراز کرد.

جلوه دیگری از معرفت ناب حضرت قاسم علیه السلام، جایی رخ می نماید که در پاسخ سؤال عموی خویش در مورد دیدگاه او نسبت به مرگ عرض می کند: «یا عَمِّ أَحلَى مِنَ العَسَل؛ [6] عمو جان، مرگ در نظر من از عسل شیرین تر است.»

این، معرفتی در طراز معرفت علوی است؛ زیرا از امام علی علیه السلام روایت شده که فرمودند: «وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّه‏[7] به خدا قسم عشق پسر ابو طالب به مرگ از علاقه کودک شیرخوار به پستان مادر بیشتر است.»
 

شهادت طلبی فوق العاده

چنان که گفته شد، معرفت به حقیقت مرگ در راه حق، به خصوص در میدان کربلا، باعث شده بود که اشتیاق به شهادت در وجود حضرت قاسم علیه اسلام موج بزند.

در روز عاشورا نیز، لحظه به لحظه بر بی تابی حضرت قاسم علیه السلام برای ورود به میدان رزم افزوده می شد تا این که بالأخره نزد عمو رسید و اذن میدان خواست.

یکی دیگر از ویژگی های برجسته حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام که برآمده از تربیت ناب حسینی و عاشورایی است، اشتیاق خیره کننده او نسبت به شهادت است؛ تا جایی که وقتی برای اذن گرفتن نزد امام حسین علیه السلام رسید هر دو در حال معانقه با آن قدر گریه کردند که غش کردند.

سپس از عمویش اذن میدان خواست ولی حضرت قبول نکردند؛ تا این که«فَلَم یَزَل الغُلامُ یقبل یَدَیه وَ رِجلَیه حَتى أَذِنَ لَه؛ [8] مدام دست و پای حضرت را می بوسید تا بالأخره حضرت اجازه دادند.»

 

نوجوان های فهمیده؛ فهمیده های شهادت طلب

سرنگون شدن طاغوت پهلوی به دست خمینی بت شکن و با پشتیبانی و اتحاد مردم مؤمن و ولایتمدارایران اسلامی، نوید دوران جدید اسلام انقلابی و شهادت طلبانه را می داد. برای پیروزی انقلاب اسلامی، کوچک و بزرگ، زن و مرد و پیر و جوان به میدان آمدند و شهدای بسیاری تقدیم اسلام شد. اما دوران طلایی حماسه این ملت غیور و شهیدپرور در هشت سال دفاع مقدس نمایان شد.

ایران اسلامی یکپارچه شور و شعف جهاد شده بود و عطر شهادت در کوچه کوچه شهرها و روستاها به مشام می رسید، اما جلوه های شهادت طلبی و غیرت نوجوان های این سرزمین، رنگ و بوی دیگری داشت؛ چنان که بنیانگذار فقید این نظام مقدس فرمودند: «رهبر ما آن طفل دوازده ساله ‏اى است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگ تر است، با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.» [9]
 

همت بالا برای رفتن به جبهه

آمار نوجوان هایی که از راه های مختلف و با اصرار و التماس و اشک و ناله، بالأخره اجازه اعزام به جبهه های دفاع مقدس را گرفتند بیش از گنجایش این نوشتار است ولی از میان آن ها داستان، اجازه اعزام شهید مرحمت بالازاده، الگو بودن حضرت قاسم علیه السلام را بازخوانی می کند.

این شهید که در زمان ریاست جمهوری حضرت آیت الله خامنه‌ای مدّ ظلّه العالی، سیزده ساله بود، در مراسمی خود را با مشقت به رئیس جمهور می‌رساند و می‌گوید؛ «آقا جان! حضرت قاسم علیه السلام سیزده ساله بود که امام حسین علیه السلام به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم سیزده سالم است، ولی مسؤولان اجازه نمی‌دهند به جبهه بروم. هر چه التماس می‌کنم، می‌گویند سیزده ساله‌ها را نمی‌فرستیم. اگر رفتن سیزده ساله‌ها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم علیه السلام را چرا می‌خوانند؟».
 
رییس جمهور، مرحمت را در آغوش می‌گیرد و رو به سرتیم محافظانش می‌گوید؛ «آقای...! یک زحمتی بکش با آقای ... تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است. هر کاری دارد راه بیاندازید. هر کجا هم خودش خواست ببریدش. بعد هم یک ترتیبی هم بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل. نتیجه را هم به من بگویید».[10]

و این راه ادامه دارد...
 
 پی نوشت
[1]واقدی، محمد بن عمر؛ کتاب المغازی، ناشر : مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، محقق:جونز، مارزدن‌، ج‏1،ص:21.
[2] یکی از اعضای شورای شش نفره خلافت بود که حب خلافت باعث شد با امیر المؤمنین علیه السلام به رقابت بپردازد.
[3] واقدی، محمد بن عمر؛ کتاب المغازی، ناشر : مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، محقق:جونز، مارزدن‌، ج‏1،ص:21.
[4] ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله؛ محقق: بجاوی، علی محمد؛ ناشر: دار الجیل، بیروت، 1992م , 1412ق، ج3، ص1221.
[5] ابو مخنف کوفى، لوط بن یحیى، وقعة الطفّ - ایران ؛ قم، چاپ: سوم، 1417 ق، ص197.
[6] قمی، عباس؛ نفس المهموم فی مصیبة سیدنا الحسین المظلوم، ناشر: المکتبة الحیدریة، قم، 1379 ه.ش.، ص208.
[7] شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة (للصبحی صالح) - قم، چاپ: اول، 1414 ق، خطبه 5، ص52.
[8] همان، ص292.
[9]  موسوی خمینى، سید روح ‏الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران، صحیفه امام‏، ناشر: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى(ره)، تهران، 1389ش، ج14، ص73.
[10] سایت باشگاه خبرنگاران جوان.