ابراهيم فرزند امام كاظم (ع)
ابراهيم فرزند امام كاظم (ع)
طلوع
ويژگي ها
ابراهيم شخصي دلير، جوانمرد،10 مهتر، بزرگوار، نجيب، دانشمند11 و جد سيد مرتضي ملقب به «علم الهدي» از دانشمندان بزرگ شيعه و سيد رضي مؤلف «نهج البلاغه» است، زيرا اين دو، فرزندان «ابو احمد نقيب» حسين بن موسي بن محمد بن موسي بن ابراهيم بن موسي بن جعفر عليهماالسّلام هستند.12 و علامه مجلسي او را ستوده است.13
الف ـ امانتداري
يزيد بن سليط كه در زمان وصيت امام كاظم عليهالسّلام حضور داشته گويد: حضرت پس از واگذاري اختيارات تام به امام رضا عليهالسّلام فرمود: «سرپرستي موقوفات، اموال، بردگان و كودكان باز مانده را به علي (امام رضا عليهالسّلام) و پسرانم؛ ابراهيم، عباس، قاسم، اسماعيل و احمد واگذار كردم»15
اين روايتهانشان ميدهد كه ابراهيم زنهاردار و درستكار بوده، خيانت و تجاوز را در امانت روا نميدارد، اين فضيلت بزرگ در قوانين ديني بر آن تأكيد شده و خداوند به آن امر كرده است؛ «اِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ اَنْ تُؤَدّوا الاَماناتَ اَلي اَهْلِها»16
ب ـ پشتيبان ولايت
مأمون وقتي اين خبر را دريافت كرد با دو انديشه متضاد روبهرو شد؛ از بين بردن مخالفان و شورشيان و ديگر حفظ موقعيت خود با طرفداري ظاهري از خاندان رسالت گرچه در اعتقاد و باطن مخالف اين خاندان بود اما براي آنكه امام رضا عليهالسّلام را راضي نگه دارد تا موقعيت سياسي خود را تثبيت كند، مخالفتي با ابراهيم نكرد او را رها و با حكومت همراه نمود.18
ما ميبينيم در همين زمان ابراهيم با مردم حج بجا ميآورد و در حرم شريف براي مردم سخن گفته و آنها را دعوت بسوي ولايتعهدي برادرش علي بن موسي الرضا عليهالسّلام نموده است و اگر براي مأمون نيز دعوت ميكرد19 به يقين از يك سپر سياسي كه همان «تقيه» است، شكل مبارزه خود را تغيير داده تا از نابودي خود جلوگيري كند.
ج ـ در عرصه حديث
ابراهيم نيز از پدرانش حديث نقل ميكند21. او يكي از ناقلان اين حديث است، فرزندش موسي گويد: «پدرم ابراهيم به من خبر داد كه حديث كرد مرا پدرم موسي كاظم، فرمود: حديث كرد مرا پدرم امام صادق جعفر بن محمد فرمود: حديث كرد مرا پدرم ابو محمد باقر، فرمود: حديث كرد مرا پدرم زينالعابدين، فرمود: حديث كرد مرا پدرم امام شهيد كربلا، فرمود: حديث كرد مرا پدرم اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب فرمود: حديث كرد مرا رسول خدا فرمود: حديث كرد مرا جبرييل از خداي متعال كه خداوند فرمود: «لا اله الا اللّه حصني فمن قالها دخل حصني و من دخل حصني امن من عذابي»22؛ لااله الااللّه حصار من است كسي كه آن را بگويد در حصار من داخل شده و كسي كه در حصار من داخل شد از عذاب من در امان است».
اوضاع سياسي عصر
در اين ميان علويان نيز از فرصت برخورد ميان مأمون و امين به نفع خود بهره برداري كرده به صفآرايي و افزودن فعاليتهاي خود پرداختند23
قيام علويان در سال 199 ه ق با حركت «ابن طباطبا» آغاز شد24، براي پيروان حق و حقيقت كه منتظر زمينه و زمانهاي مناسب براي ايجاد حكومت حق و از بين بردن باطل بودند، موقعيت بسيار خوبي پديد آورد. مدافعان حق فرصتها را غنيمت شمرده و زمينهها را هدر نميدهند.
از فرزندان ونوادگان ائمه افراد زيادي در اين شورشها شركت داشتند؛ از زيديه «محمد بن محمد بن يحيي بن زيد بن علي بنالحسين، عليهماالسّلام»25، از نوادگان امام مجتبي عليهالسّلام «محمد بن سليمان بن داود بن الحسن بن الحسن بن علي»، در مدينه26 شورش كرد، از فرزندان امام صادق عليهالسّلام «محمد بن جعفر (الصادق)» معروف به «ديباج» در مكه و اطراف حجاز27 بپاخاست.
در آن سال از نسل امام مجتبي عليهالسّلام «ابوعبداللّه محمد بن ابراهيم بن اسماعيل بن الحسن بن الحسن بن علي عليهماالسّلام» معروف به «ابن طباطبا» قيام كرد و مردم را به امامت امام رضا عليهالسّلام و عمل كردن به كتاب خدا و سنت رسول اللّه (ص) فرا ميخواند. فرماندهي جنگهاي «ابن طباطبا» را «سري بن منصور» معروف به «ابوالسرايا» به عهده داشت.28 «ابن طباطبا» در سال 199 ه•• ق مسموم شد، «ابوالسرايا» رهبري جنگها را بدست گرفت و از زيديه «محمد بن محمد بن زيد بن علي بن الحسين (عليهماالسّلام)» را جاي او برگزيد.29
د ـ فرمانداري يمن
شيخ مفيد گويد: ابراهيم بن موسي در زمان مأمون از طرف محمد بن زيد بن علي بن الحسين عليهماالسّلام فرماندار يمن شد، محمد بن زيد كسي است كه در زمان مأمون خروج كرد و ابوالسرايا نيز در كوفه با او بيعت كرد و كوفه را فتح نمود، مدتي در آنجا ماند تا آنكه ابوالسرايا در جنگ با بني عباس كشته شد. براي ابراهيم بن موسي از مأمون امان گرفتند و او به آنجناب امان داد.30
در اين سال دو فرزند ديگر امام كاظم عليهالسّلام نيز در اين آشوبها بودند، يكي اسماعيل بن موسي كه به فرمانداري فارس و ديگري زيد بن موسي بن جعفر (زيدالنار) كه فرماندار اهواز شد و بصره را نيز تصرف كرد.31
آيا امام كاظم (ع) تنها يك ابراهيم داشت؟
اما از ميان نسب شناسان «ابن عنبه» صاحب «عمدة الطالب» نسبشناس مشهور بر اين باور است كه امام كاظم عليهالسّلام دو ابراهيم داشته؛ يكي ابراهيم اكبر كه مادرش «امّ ولد» و نامش «نجيّه» واز برخي نقل مي كند كه او به فرمانداري يمن رسيده و يكي از پيشوايان زيديه است و فرزندي ندارد. و ديگري ابراهيم اصغر كه لقبش مرتضي و دو فرزند از او باقي مانده يكي موسي و ديگري جعفر37، كه جد سيد مرتضي و سيد رضي38 نيز اوست.
غروب
درباره او سرودهاند40:
مات الامام المرتضي41 مسموماً و طوي الزمان فضائلا و علوما
قدمات في الزّوراء42 مظلوماً كما اضحي ابوه بكربلا مظلوما
مرتضي (ابراهيم) پيشوايي است كه مسموم از دنيا رفت
و زمان، فضيلتها و دانشها را پنهان كرد
به راستي او مظلوم در بغداد از دنيا رفت
نظير پدرش كه در كربلا مظلوم بود
اين نظر بيشتر مورخان است،43 اما قبري كه در كربلا بنام «ابراهيم» وجود دارد، «ابراهيم مجاب» فرزند محمد بن موسي بن جعفر44 است، زيرا از خاندان موسي بن جعفر عليهماالسّلام او ساكن كربلا شد تا از دنيا برفت.
در شيراز محلّه «لب آب» نيز قبري منسوب به «ابراهيم بن موسي» است گنبد اين قبر را محمد زكي خان نوري از وزراي شيراز در سال 1340 بنا نموده است.45
اما محل زيستن ابراهيم، كه مدتي از عمر خود را در مكه، سپس در يمن و پس از آن در بغداد بوده است با اين نظر موافق نيست، شايد اين قبر منسوب به يكي از نوادگان امام كاظم عليهالسّلام بنام ابراهيم بوده كه از قداست و اعتبار ديني برخوردار بوده است.
علامه مجلسي گويد: «مدرك قوي كه ثابت كند اين قبر از آن ابراهيم بن موسي كاظم عليهالسّلام است نيافتم.»46
عاقبت كار يونس
حضرت رضا عليهالسلام در مورد وفات او چنين فرمود: عاقبت كار يونس را بنگريد خداوند متعال او را در كنار رسول گرامياش قبض روح كرد.درود خداوند بر روانش باد.
پي نوشت ها :
1 . شيخ طوسي، تهذيب، ج 9/150 ـ149 طبع دارالكتب و اصول كافي، ج 1/ 97 ح 15، باب الاشارة و النص علي ابي الحسن الرضا(علیه السّلام) .
2. ولادت امام رضا(علیه السّلام) در سال 148 ه ق بوده است.
3. شيخ مفيد، ارشاد، ص 302، تك جلدي، مؤسسه اعلمي و ابن شهرآشوب، مناقب آل ابي طالب، ج 4، ص 324 و بحار، ج 48، ص 303 و طبرسي، اعلام الوري، ص 301، طبع مكتبة العلميه و سبط ابن جوزي، تذكرة الخواص، ص 351، طبع مكتبة نينوي.
4. گرچه يكي از كنيههاي امام كاظم(ع) «اباابراهيم» است ولي در اصول كافي، ج 1، ص 311، كتاب الحجة، باب الاشارة والنص علي ابي الحسن الرضا، ح 2 و 8 و 9، اشاره دارند بر اينكه «علي بن موسي» فرزند بزرگتر است.
5 . سيد محسن امين ، اعيان الشيعه ، ج 2/ 229 .
6 . «ام ولد» به كنيزي گويند كه از طرف مولايش صاحب فرزند شده و از سهم ارثي كه به فرزندش ميرسد پس از مرگ مولا آزاد ميشود.
7 . بحار ، ج 48 / 306.
8 . وسائل الشيعه ، ج 15 / 97 ، حديث 2.
9 . ارشاد / 303.
10. همان.
11 . سيد تاجالدين ابن زهره حسيني (م 921 ه•• ق) ، غاية الاختصار ، ص 87.
12 . بحار، ج 48 / 306.
13. همان.
14 . تهذيب، ج 9 / 150 ـ 149 ، دارالكتب.
15. اصول كافي، ج 1، ص 316، ح 15، باب الاشارة و النص علي ابي الحسن الرضا(ع) البته اين بخش كوچكي از وصيت امام كاظم(علیه السّلام) است.
16 . نساء / 58.
17. اين ذيل روايتي است كه ابراهيم در تأييد برادرش ؛ علي بن موسي (ع) گويد: ثقه صدوق ... هواعلم ... و وقتي درباره وصيت پدرش سؤال ميكنند او گويد: پدرم علي (بن موسي الرضا) را بر همه مقدم قرار داد. گر چه در صدر روايت كلامي است كه او را متهم به واقفي كردهاند، اما مرحوم مامقاني با ادله كافي اين تاتهام را رد ميكند. تنفيح المقال، ج 1، بخش اسماء، ص 34.
18 . غاية الاختصار ، ص 87.
19 . اعيان الشيعه ، ج2 ، ص 229 ، دارالتعارف.
20 . ابن صبّاغ مكي، فصول المهمه ، ص 254 ، طبع مؤسسه اعلمي و بحار، ج 49 / 123 حديث 4، گرچه حديث بحار «فمن قالها دخل حصني» را ندارد.
21 . غاية الاختصار ، ص 87.
22. همان.
23. مهدي پيشوايي، سيره پيشوايان، ص 486.
24. ابن اثير، الكامل في التاريخ، ج 5، ص 173، طبع دارالفكر بيروت. و مسعودي، مروج الذهب، ج 4، ص 26.
25. الكامل، ج 5، ص 175 و مروج الذهب همان.
26. مروج الذهب همان.
27. همان، و الكامل، ج5، ص 177.
28 . الكامل ، ج5 / 174 و 173.
29. همان، ص 175.
30 . ارشاد ، ص 303.
31. الكامل، ج 5، ص 175.
32 . ارشاد ، ص 303.
33. طبرسي، اعلام الوري، ص 301، طبع مكتبة العلميه.
34. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابي طالب، ج 4، ص 324.
35. علي بن عيسي اِربلي، كشف الغمه، ج 3، ص 27، طبع دارالكتاب بيروت.
36 . سبط ابن جوزي ، تذكرةالخواص ، ص 351 ، طبع مكتبة نينوي.
37. جمالالدين احمد بن علي بن مهنا مشهور به «ابن عنبه» عمدة الطالب في انساب آل ابيطالب، ص 201، انتشارات رضي.
38. بحار، ج 48، ص 306.
39. اعيان الشيعه، ج 2، ص 229 و حاشيه بحار، ج 48، ص 278.
40. همان.
41. مرتضي لقب ابراهيم بن موسي است.
41. مرتضي لقب ابراهيم بن موسي است.
42. زوراء: بغداد.
43. غايةالاختصار، ص 87 و بحار، ج 48، ص 307 و تنقيح المقال، ج 1، ص 35 و اعيان الشيعه، ج 2، ص 229.
44. اعيان الشيعه و تنقيح المقال، همان.
45. بحار، ج 48، ص 306.
46 ـ در شهر نايين سيد علي بنابراهيم مجاب از فرزندان امام كاظم(ع) بارگاهي باشكوه دارد كه مزار شهداي انقلاب اسلامي در جوار وي قرار گرفته است و اين نشان ميدهد كه فرزند ابراهيم به منطقه مركزي ايران آمده است.
/خ
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}