آشنايي با بحارالانوار






از علامه محمد باقر مجلسي (1307 ــ 1111 ق) آثار زيادي به جا مانده است امّ الاثار وي دايرة‏المعارف عظيم تشيع «بحارالانوار الجامعه لدرراخبار الائمة الاطهار (ع)» است كه در يكصد و ده جلد با مقدمه‏هاي مرحوم آيت الله رباني شيرازي (پيرامون زندگينامه علامه مجلسي و مولفان مصادر بحارالانوار) و پاورقي‏هاي مرحوم علامه طباطبايي چاپ و منتشر شده است. پيرامون كتاب بحارالانوار آثار زيادي به نگارش در آمده است كه جديدترين، اثري كه در اين باره نوشته شده كتاب حاضر است كه به معرفي و بررسي آن مي‏پردازيم.
همچنانكه از اسم اين اثر پيداست معرفي مجموعه‏ي عظيم بحار، موضوع اصلي آن است كه نويسنده طي آن اطلاعات و تحليل‏هاي در خوري پيرامون اثر سترگ بحار به خواننده عرضه كرده است. كتاب حاضر در دو بخش «آشنايي با مولف بحار الانوار» و «آشنايي با بحارالانوار» گردآمده است و جمعاً 36 فصل را شامل مي‏شود. اين اثر علاوه بر مطالب مزبور مقدمه ناشر و پيشگفتار مولف را هم در بردارد.
بخش اول شامل سيزده فصل‏است:
فصل اول: زندگي نامه علامه مجلسي،
فصل دوم: علامه مجلسي از نگاه دانشمندان،
فصل سوم: مقام محمود،
فصل چهارم: حيات طيبه،
فصل پنجم: علامه مجلسي و تربيت شاگرد،
فصل ششم: انقلاب دروني،
فصل هفتم: ترجمه روايات،
فصل هشتم: محدثي بزرگ،
فصل نهم: تاليفات علامه مجلسي،
فصل دهم: استادان علامه مجلسي،
فصل يازدهم: علامه مجلسي اول،
فصل دوازدهم: تاليفات علامه مجلسي اول،
فصل سيزدهم: شاگردان علامه محمد باقر مجلسي
بخش دوم شامل فصلهاي‏ذيل است :
فصل اول: بحارالانوار از نظر بزرگان،
فصل دوم: ارزش و ويژگي‏هاي بحار الانوار،
فصل سوم: هدف از تاليف بحارالانوار،
فصل چهارم: آيا تصميم علامه مجلسي بر جمع‏آوري همه روايات بوده است؟
فصل پنجم: ميزان اعتبار روايات بحار الانوار،
فصل ششم: روش علامه مجلسي در بحار الانوار،
فصل هفتم: دقت‏هاي علامه مجلسي در فهم روايات،
فصل هشتم: بحث‏هاي مستقل علامه مجلسي در بحارالانوار،
فصل‏نهم: مباحث ادبي در بحار الانوار،
فصل دهم: بحث‏هاي هيئت و نجوم در بحارالانوار،
فصل يازدهم: بحارالانوار و مسائل عقلي،
فصل دوازدهم: بحار الانوار و فلاسفه،
فصل سيزدهم: اشكالات بر بحارالانوار و پاسخ آن‏ها،
فصل چهاردهم: تعليقات بر بحار الانوار،
فصل پانزدهم، رساله‏هاي مستقل در بحار الانوار،
فصل شانزدهم: شاگردان علامه مجلسي و بحار الانوار،
فصل هفدهم: كتابهايي كه هرگز نوشته نشد،
فصل هيجدهم: مصادر بحار الانوار،
فصل نوزدهم: آثاري پيرامون بحار الانوار،
فصل بيستم: آشنايي اجمالي با محتواي بحارالانوار،
فصل بيست و يكم: مصححان بحارالانوار،
فصل بيست و دوم: تاريخ تاليف مجلدات بحارالانوار،
فصل بيست و سوم: چاپ‏هاي بحارالانوار.
علامه مجلسي و امر جمع‏آوري روايات
در بدو نظر به آثار علامه مجلسي ممكن است شخص تصور كند كه علامه مجلسي شخصيتي متعصب و تك جنبه‏اي است اما اين توهم به زودي با اندك ژرفنگري در آثارش از ميان خواهد رفت. براي اينكه ادعاي فوق را ثابت كنيم توجه خوانندگان را به نكات زير جلب مي‏كنيم.

1) جمع روايات گوناگون.

مسلماً علامه مجلسي با اشرافي كه به منابع روايي عصر خود داشت، روايات زيادي درگستره موضوعي بسيار متنوع جمع‏آوري كرده‏است.

2) توجه جدي به درايت احاديث.

اگر بگوييم بزرگترين هنر علامه مجلسي، فهم و درك حديث بود تا جمع حديث، سخن درستي گفته‏ايم. زيرا وي با تسلط كافي به جوانب مختلف فهم حديث، آنها را موردبررسي قرار داده است. به عنوان مثال به بررسي اين روايت مي‏پردازيم:
روايتي از پيامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده كه «خير الصفوف في الصلاة، المقدم، و خير الصفوف في الجنائز، المؤخر» اغلب فقها از اين روايت فهميده‏اند كه در نماز ميت، صف آخر افضل از صف اول است.
شيخ صدوق فرموده: «افضل المواضع للصلاة علي‏الميت الصف الاخير؛ در نمازميت صف آخر بهترين مكان از كتاب وسائل اشيعه است». شيخ حرعاملي عنوان باب 29 از «ابواب صلاة الجنائز» از كتاب وسائل الشيعه را «باب استحباب اختيار الوقوف في الصف الاخير في صلاة الجنائز» قرار داده است. علامه حلي در تذكرة‏الفقهاء و منتهي المطلب و شهيد در ذكري همين حكم را از حديث فهميده‏اند، در حالي كه علامه بزرگوار مجلسي پس از نقل حديث و كلمات فقها و پس از آن كه فرموده:
«لايخفي بعد مافهموه من الخبر لفظاً و معني»، فرموده‏است : «والذي نفهم من الرواية و هوالظاهر منها لفظاً و معني أن المراد بصفوف الجنائز صفوف نفس الجنائز اذا وضعت للصلاة عليها، و المعني: أن خير الصفوف في الصلاة الصف المقدم أي ماكان أقرب الي القبلة، و خير الصفوف في الجنائز المؤخر أي ما كان أبعد عن القبلة و أقرب من الامام»
علامه مجلسي پس از آن كه چهار وجه براي بعيد بودن آنچه اين فقهاي بزرگ از اين حديث فهميده‏اند، و اين كه فتواي آنان بالفظ و معناي اين حديث هماهنگ نيست، مي‏گويد: «آن چه ما از اين حديث مي‏فهميم ــ و آن مطابق بالفظ و معناي حديث است ــ اين است كه اين حديث، صف خود ميت‏ها را مي‏گويد، نه صف نمازگزاران را، يعني در نمازهاي يوميه بهترين صف، صف اول است كه به قبله نزديكتر است، اما در خود جنازه‏ها بهترين صف صف آخر است كه از قبله دورتر و به امام جماعت نزديكتر است».
سپس علامه مجلسي مي‏گويد: «تعجب است كه چگونه اصحاب از اين معناي روشن حديث، غفلت كرده‏اند». سبط شهيد ثاني فرموده است: «مقصود از اين حديث آن است كه گاهي نماز گزار نمي‏داند آن ميت زن است يامرد، و هر چه مرد نمازگزار از آن ميت كه زن است دورتر شد بهتر است و سبب، مستور بودن زن مي‏باشد. به همين جهت شارع مقدس، اين حكم را به صورت كلي بيان كرده است. هر چند آن ميت مرد باشد». با مقايسه اين كلمات و آن فتواها با كلام علامه مجلسي، هيچ ترديدي در برتري فهم علامه مجلسي بر آن‏ها باقي نمي‏ماند.1

3) نظريه‏پردازي و نقادي:

واقعيت آن است كه برخي از افراد در تاليفات خود از علم مطبوع (عقل) خود بهره‏اي نمي‏گيرند. از اين‏رو اين دسته از افراد به عوض آنكه عالم و پژوهشگر باشند بيشتر حافظ علوم ديگران‏انداما علامه مجلسي با وجود آن كه علوم و نظرات را به غايت در ذهن داشت دراغلب موارد نظريات مستقلي ارايه كرده و نظريات ديگران را به نقد كشيده است. در اينجا براي آگاهي بيشتر به ذكر يك مثال از نظريه‏پردازي و نقادي وي مي‏پردازيم.
علامه‏ي مجلسي درباره مسايل مطرح شده در كلام و فلسفه نظريه‏هايي داشته است از جمله مساله حدوث عالم كه آن را از ضرورتهاي دين دانسته است 2 و نظريه خواجه‏نصيرالدين طوسي درباره بداكه آنرا به نقد كشيده و مدعي شده كه چون خواجه از روايات اسلامي در زمينه بدا اطلاع كافي نداشته است، منكر اعتقاد به بدا شده است.3

4) عدم تعصب در استفاده از منابع اهل سنت.

علامه مجلسي در حوزه حديث و روايت آن اندازه تسلط داشت كه نه تنها منابع روايي شيعه بلكه منابع حديثي اهل سنت را نيز مدنظر قرار مي‏داد. از اين رو براي اثبات نظر كه مطرح مي‏كرد از روايات شيعيان و سني‏ها استفاده مي‏كرد تا بحث خود را بصورتي كامل و تام بپروراند.
علامه مجلسي به منظورهاي مختلف از احاديث اهل سنت استفاده كرده است. خود او در اين زمينه در فصل اول از مقدمه بحار گفته است: «براي تصحيح الفاظ و روايات و تعيين معناي آن‏ها به كتابهاي لغت و كتابهاي شرح حديث اهل سنت مراجعه مي‏كنم» و 20 كتاب لغت، و 52 كتاب حديث و 13 كتاب شرح حديث از اهل سنت را نام برده است كه به آن‏ها زياد مراجعه كرده است مي‏كند. وي مي‏گويد: «گاهي روايات اهل سنت را نقل مي‏كنم تا پاسخ آن‏ها را بدهم و يا استدلال برخود آنان نموده و گاهي براي بيان مورد تقيه يا تاييد روايات شيعه آن‏ها را نقل مي‏كنم.» و لذا در بحارالانوار موارد فراواني از روايات را مشاهده مي‏كنيم كه از كتب اهل سنت نقل شده است؛ گاهي با واسطه و گاهي بدون واسطه.4

5) توجه به ارزش تاثيرگذار ادبيات در فهم حديث.

بدون ترديد كسي كه در ادبيات عرب‏گامي برنداشته باشد هرگز نخواهد توانست به عمق معنايي حديث پي ببرد، زيرا كاربرد هر يك از معاني مختلف واژه‏ها تاثير بسزايي در فهم معنايي آن خواهد گذاشت. به علاوه نحوه قرائت و تركيب جمله مي‏تواند تغييراتي در معنا و مفهوم آن به عمل آورد. با وجود وسعت بسيار بحارالانوار، مجلسي هرگز از اين مساله هم غفلت نكرده است.5

بحار الانوار در چشم اندازها

بدون ترديد «بحار الانوار» كار عظيمي است كه هيچ انسان منصفي نمي‏تواند و نبايد به آن به ديده خرد نگاه كند، جمع‏آوري اين همه روايت و نوشتن توضيحات كافي و شافي در ذيل روايات، كار كوچكي نيست حال اگر بر اين همه زحمت، فوايد گوناگون، نظريات بديع علمي و مستندات زياد را اضافه كنيم قطعاً ارج و منزلت آن صد چندان خواهد شد و واقعيت هم اين را تاييد مي‏كند.
حال جاي اين پرسش است كه چرا با وجود اين همه ارج و منزلتي كه اين كتاب (در تعبير صحيح‏تر دايرة‏المعارف) دارد عالمان ديني بعضاً به ديده‏ي ارجگزاري بدان نگاه نكرده‏اند و آن راحتي از درجه‏ي اعتبار علمي ساقط دانسته‏اند؟ و آن را به شدت نيازمند تهذيب و پاكساز مي‏دانسته‏اند وحتي توضيحات وي بر احاديث را كم فايده تلقي كرده‏اند؟6 و برخي ديگر اين كتاب را مملو از احاديث بي‏اساس دانسته‏اند 7 و بعضي نيز آن را به حدي داراي زوايد و حواشي بي فايده دانسته‏اند كه اگر روايات تكراري‏اش را حذف كنند بيش از بيست جلد از حجم آن كاسته مي‏شود؟8
مولف كتاب آشنايي با بحارالانوار به طور جزئي و تفصيلي به اين پرسش‏ها پاسخ گفته است و روي هم رفته در اين جوابها به چند نكته اشاره كرده است كه به طور خلاصه به آنها پرداخته مي‏شود:
1) مجلسي از حدس قوي و زيركي و ظرافت خاصي در فهم روايات برخوردار بوده است كه بر كسي پوشيده نيست. اگر منظور اشكال كنندگان آن باشد كه توضيحات و مستندات و... علامه مجلسي كافي نيست نظرشان درست است. اما اگر غير از اين باشد پذيرفتني نيست 9، زيرا وضعيت نبوغ علامه مشخص است و نيازي به چيزهايي كه درباره‏اش گفته شده ندارد.
2) متهم كردن اين اثر به اينكه مملو از احاديث بي‏اساس است و بايد تهذيب شود، نيز اشكال واردي نيست، زيرا اصل «تهذيب» قابل دفاع نيست چون هر نويسنده‏اي وقتي مطلبي را صائب و درست نيابد از آن بهره نمي‏گيرد پس دليلي ندارد كه اثر او را تهذيب كنند؟!10 بعلاوه علامه مجلسي از جمع و تفسير و توضيح احاديث هدف اساسي داشته كه يكي از آنها اين بود كه احاديث رايج را از خطر تلف شدن، مصون بدارد11
3) اينكه گفته شده مكررات در اين اثر زياد است نيز وارد نيست زيرا اگر مطالب بحار به طور دقيق مقايسه شوند مسلماً فوايد ذكر مطالب در اغلب جاها مشهود و خواهد شد12

نظر نگارنده و ارزيابي

اگرچه نويسنده محترم با دقت و زحمت فراوان و مستندات ارجمندي از بحار دفاع كرده است اما گمان مي‏رود از يك مساله غفلت كرده‏است و آن مبناسازي دفاعيات ايشان از بحار است. جواب‏هاي موردي بابهره‏گيري از منابع قطعاً كاري شايسته است اما مسلماً روش علمي اين نيست كه مورد به مورد اشكال‏هاي طرح شده جواب داده شود بلكه اگر ابتدا قالبي طرح‏ريزي شود و اشكالات در چارچوب آنها مطرح شود مسلماً خواننده هم مي‏تواند با تكيه بر آنها و مبناهاي ارايه‏شده از اثر ياد شده دفاع كند و يا آن را مورد نقد قرار دهد.
از اين جهت نگارنده بدون آن به نقد روش علامه مجلسي در پردازش و تدوين و تاليف دايرة‏المعارف بحار پردازد در تكميل دفاعيات نويسنده نكاتي يادآور مي‏شود:
1) با اعتراف به حفظ حق ناقدان بر اين نكته تاكيد مي‏كنيم كه علامه‏مجلسي عالمي بزرگ به شمار مي‏رود و داراي نظرياتي در حوزه‏ي كار خود مي‏باشد. بنابر اين كه وي عالم و دانشمند رشته‏هاي مربوطه است نظريات وي همان اندازه محترم است كه نظريات ديگران. مسلماً وقتي عالمي دست به تاليف مي‏زند از نگاه و نگرش خود روش مناسبي را در پيش گرفته و كار خود را به سرانجام مي‏رساند و بنابر اين «تهذيب» و «اصلاح» و «تنقيح» و... معنا و مبنا پيدا نمي‏كنند. بله! هيچ ايرادي ندارد كه فردي برجسته اثر عالمي را به نقد بكشد و با توجه به معيارهاي شناخته شده نكات منفي و مثبت آن را بنماياند اما اين كار را نبايد با عنوان تهذيب انجام دهد.
2) در عين اينكه درباره آيات كتاب مقدس قرآن عظيم هيچگونه چون و چرايي از جهت صدور نمي‏توان كرد اما روايات اسلامي (بجز متواترات كه صد در صد اتفاق نظر پيرامون آنها وجود داشته باشد) چنين نيستند. بنابراين وقتي اين اصل را پذيرفتيم بايد بپذيريم كه عالمان ديني با توجه به تحقيقات علمي و معيارهاي و روش‏هاي پذيرفته شده مي‏توانند اظهار نظر كنند. علامه مجلسي هم از جمله اين علما است. لذا به صرف اينكه عالمي مستندات بحار را نپذيرد مجاز نيست ارج و ارزش اثري را منكر شود. بلكه حق نقد و بررسي و نگاه از چشم‏انداز ديگر براي ساير علما محفوظ است.
3) نكته پاياني اين كه به نظر نگارنده لزومي ندارند كه از كليت يك اثر دفاع شود، بلكه وقتي ايرادي منطقي به اثري وارد باشد بايد آن را تصديق كرد هر چند كه اين‏پذيرش مبناي تصرف در اثر عالمي نمي‏شود و بلكه بايد از اين اتفاق و جرأت ميمون و مبارك تمجيد كرد كه در حوزه علمي تشيع، نقد و بررسي آن قدر ارزش دارد كه سايه عظمت بزرگاني چون مجلسي هم نتواند مانع آن شود. بي شك اگر از علامه مجلسي همين يك اثر را داشتيم آن قدر او را در ديدگان عالمان بزرگ مي‏كرد كه ابهت و عظمت وي مانع از نگرش نقادانه به وي و اثر وي شود كه آثار ارجمند ديگري هم از اين بزرگوار در دسترس داريم. اما چقدر شكوهمند است كه اين بزرگي‏ها هرگز مانع از كنجكاوي و نكته سنجي و در يك كلام نقد بزرگان ديگر نمي‏شود. لذا هم نويسنده محترم كتاب حاضر وهم ساير افراد بايد از اين همه آزادي در نقد آثار در حوزه‏هاي علمي تشيع خوشوقت باشند.

بحار الانوار دايرة‏المعارف سترگ تشيع

اگر كسي به طور گذرا به بحارالانوار نظري كند متوجه عظمت اين اثر خواهد شد و اعتراف خواهد كرد كه پديدآوردن اثري اينچنين شگرف مطمئاً روح بلند و همت والايي مي‏طلبد. در واقع بايد بگوييم كه بحارالانوار اولين دايرة‏المعارف تشيع در جهان است كه علامه مجلسي به تنظيم و تاليف آن اقدام كرده است.
اثبات اين ادعا چندان مشكل نيست، بلكه اگر مراد از دايرة‏المعارف را مجموعه‏اي از اطلاعات منسجم و همه جانبه پيرامون موضوع واحدي بدانيم كه جنبه‏ي تركيبي دارد، نسبت دايرة‏المعارف دادن به بحارالانوار نياز به استدلال هم ندارد. در اين اثر تشيع از دو جنبه عقلي و نقلي مورد بررسي قرار گرفته است.
علامه مجلسي بحارالانوار را نخست در بيست و پنج مجلد بزرگ قرار داد، آن گاه جلد پانزده را دو بخش و در دو مجلد قرار داد، از اين‏رو مجلدات بحار 26 جزء مي‏باشد.
بحارالانوار داراي 44 كتاب و 2489 باب است. اما كتاب فهرس مصنفات الاصحاب ــ كه علامه مجلسي ابتدا آن را تاليف نموده و بحارالانوار را براساس آن گردآوري نمود ــ داراي 2848 باب است. بنابراين اگر كسي تنها عنوان باب‏هاي بحارالانوار را جمع‏آوري كند، خود كتابي مستقل و بزرگ خواهد شد.13
محتواي جزئي بحارالانوار را مي‏توان در موارد كلي زير تقسيم‏بندي كرد:
1) علم، عالمان و اقسام و اصناف آنان
2) توحيد، نبوت، معاد، ائمه و اصحاب پيامبر و ياران آنان
3) حوادث پس از پيامبر واخبار خلفا
4) طبيعت و ماوراي طبيعت
5) ايمان، كفر و اخلاقيات
6) مواعظ (خداوند، پيامبراكرم (ص)، ائمه (ع)، بلوهر و بوذاسف (بودا)
7) فضايل و آداب قرائت قرآن و...
8) زكات و صدقه و ساير اعمال عبادي
9) زيارت و آداب آن
10) روايات فقهي و عقد و ايقاعات و ساير ابواب فقه
11) اجازات فقهاي شيعه.
يك نظر و يك پيشنهاد:
با تورقي كه نگارنده در كتاب ارزنده‏ي «آشنايي با بحارالانوار» كرد در عين ارج‏گزاري به زحمات نويسنده محترم يادآوري يك نكته را ضروري مي‏داند و آن اينكه وقتي يك اثري مورد بررسي علمي قرار مي‏گيرد لازم و شايسته است از هر گونه گرايشي كه بوي غير علمي از آن به مشام مي‏رسد، پرهيز كرد. هيچ ايرادي نخواهد داشت كه در كنار ارج‏گذاري كار سترگي چون بحارالانوار اين نكته هم تذكار داده مي‏شود كه در بحارالانوار دو دسته از بزرگاني كه در بسط و گسترش فرهنگ نقش انكارناپذير داشته‏اند يا غفلت شده و يا مورد سرزنش و بي‏حرمتي و... قرار گرفته‏اند.
اين دو دسته فيلسوفان وعارفان هستند. هيچ انديشمند منصفي نمي‏تواند نقش و اهميت فيلسوفان را در بسط و گسترش معارف اسلامي و شيعي ناديده بگيرد و نيز هيچ منصفي نمي‏تواند زحمات طاقت فرساي عارفان در تلطيف عقايد اسلامي و ارايه‏ي جلوه‏ي دلپذيري از خداوند را مورد انكار قرار دهد. اندك نگاهي به زندگينامه پدر بزرگوار علامه مجلسي و عارفان پيش از او اين ادعا را مورد تاييد قرار مي‏دهد. در حالي كه در اثر حاضر به ديده‏ي تحليلي و انتقادي به اين مساله پرداخته نشده است. هيچ اشكالي نداشت كه نويسنده محترم ازاين جهت هم به حيات علمي علامه، و اثر بزرگش بحارالانوار نظر مي‏كرد و كاستي‏هاي آن را حداقل از اين جهت مورد تحليل و ارزيابي قرار مي‏داد تا در اثر اين غفلت حقي از عارفان و فيلسوفان ضايع نشود.
البته نگارنده واقف است كه دواعي و علل و دلايلي كه باعث نگرش بدبينانه علامه به فيلسوفان و عارفان كهن است قابل‏پذيرش باشد اما تحليل و تجزيه اين مسايل مي‏تواند به خواننده روشنگري خاصي عنايت كند.14
پيشنهادي كه به نظر نگارنده درباره بحارالانوار مي‏رسد اين است كه اي‏كاش دستگاههاي فرهنگي كشور، مجموعه‏اي تشكيل دهند تا اين اثر عظيم از حالت سنتي كه موارد استفاده آن را محدود كرده است با استفاده از شيوه‏هاي نوين دايرة‏المعارف نويسي در آورند تا استفاده بهينه‏اي از اين اثر به عمل آيد. به گمان نگارنده ترجمه اين اثر بزرگ و تبديل آن به دايرة‏المعارف نوين تشيع گام بسيار بزرگ در راه احياي مجلسي و احياي تشيع مي‏تواند به حساب آيد. به علاوه مي‏توان نظرات ديگران را نخست عنوان نقد اين اثر آورد تا كاستي‏هاي آن هم از چشم خوانندگان مغفول نماند چنانكه چنين كاري درباره اعيان الشيعه صورت گرفته است.

پي نوشت :

1ــ آشنايي با بحارالانوار، صفحات 155 ــ 157
2ــ آشنايي با بحارالانوار، ص 188
3ــ همان، ص 190
4ــ آشنايي با بحار الانوار، ص 148 به نقل از بحار، ج 1، ص 25 و ج 23، ص 106 و ج 28، ص 230 و ج 37، ص 171 و...
5ــ جهت اطلاع بيشتر نك: آشنايي بابحارالانوار، ص 170 و 171
6 ــ آشنايي با بحارالانوار، ص 196 به نقل از اعيان الشيعه
7ــ همان، به نقل از شرح مقدمه قيصري
8 ــ همان، به نقل از مقدمه ميزان الحكمة
9ــ آشنايي با بحارالانوار، ص 196 و 197
10ــ همان، ص 197
11ــ همان، ص 199
12ــ همان، ص 200
13ــ آشنايي با بحارالانوار، ص 261
14ــ ناگفته نماند كه مؤلف محترم اعتراض خود را پنهان نكرده اما صد البته اين گونه گفتار رسا نيست (ر. ك آشنايي با... ص 192)
* این مقاله با همكاري سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامي انتشار یافته است.

ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372