سفر نواب صفوي به طالقان






* پس از 15 بهمن 1327 كه به طرف محمدرضا پهلوي تيراندازي و وي مجروح گرديد، سخت‌گيري‌ها بر نواب و همراهانشان شدت پيدا كرد. با پيشنهاد آيت‌الله طالقاني، نواب به همراه برخي يارانش به منطقه طالقان كه حدود 1300 روستا را شامل مي‌شد رفت و در روستاي " وركش " در منزل كربلايي فضل‌الله منزل گزيد. در هنگام اقامت نواب در منطقه طالقان، به وي خبر مي‌دهند كه در يكي از روستاهاي مجاور، دهي است كه بهائيان در آن به آزار و اذيت مسلمانان روستا مي‌پردازند. نواب بلافاصله واحدي را براي حمايت از مسلمانان به آن روستا مي‌فرستد. مردم به استقبال واحدي مي‌آيند و پس از ده روز به گونه‌اي روح شجاعت و جسارت در مردم مسلمان دميده مي‌شود كه بهائيان مجبور به تمكين در برابر خواسته‌هاي مردم مسلمان روستا مي‌شوند و بزودي روستاي مزبور از لوث بهائيان پاکسازي مي‌شود.

* در ميان بيش از هزار روستايي كه در منطقه طالقان وجود داشت، روستايي بود به نام " بادامستان " كه گروهي از اراذل در آن لانه كرده بودند و در مسجد آن را براي 25 سال مسدود كرده بودند. همچنين امامزاده نزديك آن ده نيز به محل شرابخواري و جولان افراد فاسد تبديل شده بود. خبر به نواب مي‌رسد. بلافاصله 60 تن از جوانان روستاي "وركش را انتخاب مي‌كند. پس از خوردن سحري، با پرچمي سبز و شعارهاي اسلامي و الله اكبر گويان به سوي روستاي مزبور حركت مي‌كند. جمعيت سخت منقلب و تحت تاثير نواب بودند. به گونه‌اي كه بسياري از آنان بعدها مي‌گفتند انگار ما بر بال‌هاي ملائك بوديم و اصلا طي مسير را نفهميديم. وقتي جمعيت به روستا مي‌رسد به سراغ در قفل شده مسجد مي‌روند. در را مي‌گشايند و نواب اذان سر مي‌دهد. مردم روستا تحت تاثير اذان نواب به مسجد مي‌آيند. جواني را در پيشاپيش صف مي‌بينند كه مشغول اقامه نماز صبح مي‌باشد، پس از نماز، نواب برمي‌خيزد و خطاب به مردم آن روستا مي‌گويد: چرا شما اين قدر بي‌غيرت و بي‌تعصب هستيد كه 25 سال در خانه خدا به رويتان گشوده نشده است. در حديثي آمده ك 13 نفر از ياران امام زمان(عج) از منطقه طالقان هستند آن وقت شما نماز نمي‌خوانيد؟ سخنان كوبنده نواب مردم غفلت زده روستا را بيدار و شرمنده مي‌سازد. نواب تا غروب در آن روستا مي‌ماند و سپس روز جمعه بعد به امامزاده نزديك روستا مي‌رود. گروهي از اراذل براي مشروب‌خواري و عياشي به امامزاده نزديك مي‌‌شوند كه در دستان نواب شلاق‌هاي آماده مي‌بينند و پا به فرار مي‌گذارند اما بهزادي نامي كه سردسته اوباش بود را دستگير مي‌كنند. نواب او را مي‌گيرد و خطاب به وي مي‌گويد: مردك خجالت نمي‌كشي كه مردم اين روستا را به فساد و فحشا كشانده‌اي؟‌بهزادي تحت تاثير سخنان نواب به گريه مي‌افتد و توبه مي‌كند و پس از آن ديگر مشروبي در آن منطقه مصرف نشد. حضور نواب باعث شد تا بار ديگر مسجد روستاي "بادمستان " رونق گيرد و مردم به انجام تكاليف اسلامي و انجام فرايض ديني روي آورند. در آن زمان نواب 23 يا 24 سال داشتند.
* پس از ورود نواب به روستاي " ورك " معلوم شد كه آبريزگاهي براي رفع حاجت وجود ندارد و مردم در جوي آب خود را مي‌شستند. نواب مردم آن روستا را شب هنگام در مسجد جمع كرده و خطاب به آنان مي‌گويد: غيرت شما كجاست كه مرد و زن نامحرم در كنار جوي مي‌نشينند و ادرار مي‌كنند. تنبلي و سستي تا به كي؟ فردا بايد همه كارهايتان را تعطيل كنيد و اين مهم را انجام دهيد. روز بعد با كمك نواب و واحدي و مردم روستا كار شروع و در نهايت حدود 50 مستراح در آن روستا ساخته شد.
* در روستاي " وركش " نواب مستمندان را شناسايي مي‌كند. ليستي تهيه كرده و به متمولان روستا مي‌گويد كه هر كدام از شما بايد خانواده مستضعفي را تحت پوشش قرار دهيد. در اين ميان رابط افراد متمول و فقير خود نواب بود تا افراد متمول نداند كه كمك‌هايشان كه مشتمل بر آرد، برنج، روغن و پول نقد بود به چه افرادي در روستا مي‌رسد و مردم فقير هم از نگاه خفت‌بار در امان باشند.
منبع: خبرگزاري فارس