ابوالوليد ازرقي و « اخبار مكه»






مكّه شهر كهن و ارجمندي است كه توجّه ملّتها، قومها و نسلها بدان، پيشينه‏اي بس كهن دارد. در تاريخ اسلام و دوره تدوين آثار تاريخي و جغرافيايي، اين ديار مقدس بيشتر و پيشتر از هرجايي مورد توجه بوده است. پيشتر درباره پيشينه نگارشهاي مرتبط با مكه سخن گفته‏ايم،1 در ضمن آن مقاله، وعده داديم تا درباره يكي ديگر از آثار ارجمند و كهن تاريخ مكه، گزارشي تفصيلي عرضه كنيم. اين كتاب با عنوان «أخبار مكه...» اثري است ارجمند بخامه محمد بن عبداللّه‏... ازرقي. ظاهرا كتاب ازرقي را بايد كهن ترين اثر تاريخي موجود درباره مكه دانست.2

مؤلف آن:

محمد بن عبداللّه‏ بن احمد بن محمد بن وليد بن عقبه غسّاني مشهور به «ابوالوليد ازرقي مكي» از محدثان و مورّخان اسلامي است كه متأسفانه از سالزاد دقيق وي اطلاع نداريم. ابن نديم از وي چنين ياد كرده است:
محمد بن عبداللّه‏... عقبة بن الأزرق... از جمله كتابهاي او «كتاب مكه و اخبارها و جبالها و أوديتها» است كه كتابي بزرگ است.3
محقق كتاب نوشته است:
مؤلف كتاب (ازرقي) در قرن دوّم هجري در مكه مكرمه به دنيا آمده است. تاريخ دقيق تولّد وي روشن نيست، هيچيك از مورّخان، تاريخ تولّد وي را ننوشته‏اند. مورّخان پيشين از وي ياد نكرده‏اند؛ و آنچه از زندگاني وي در اختيار داريم از گزارش متأخران است.4
سالمرگ وي نيز روشن نيست. حاج خليفه در ضمن يادكرد كتاب وي، نوشته است:
«الإمام ابوالوليد محمد بن عبدالكريم الأزرقي، المتوفي سنة 223».5
برخي ديگر به سال 212 اشاره كرده‏اند6 امّا محمد بن علي فاسي بر اين باور است كه تا سال 248 زنده بوده است.7
وستنفيلد آلماني كه براي اوّلين بار كتاب را منتشر كرده است، با توجه به نقلهاي حوادث در كتاب، به نقد سخن فاسي پرداخته و سالمرگ ازرقي را 244 نوشته است. محقق كتاب ديدگاه وي را نپذيرفته و با نقد ديدگاه وي، بر اين باور است كه استظهار فاسي پربيراه نيست و ظاهرا ازرقي تا سال 248 زنده بوده است.8
خيرالدين زركلي، در متن كتاب حدود 250 را نوشته و در پانوشت، ضمن ارائه مصادر شرح حال ازرقي، اختلاف اقوال را بررسي كرده است.9
بهرحال از چگونگي زندگاني و سوانح حيات ازرقي اطلاعي در دست نيست و تنها اثر باقي مانده از وي نيز همين كتاب است؛ كه مجموعه‏اي است ارجمند، گرانقدر و سودمند.

نام كتاب

پيشتر آورديم كه ابن نديم نام آن را بدينگونه ثبت كرده است:
«كتاب مكة و اخبارها وجبالها و أوديتها».10
سمعاني از آن با عنوان «أخبار مكه» ياد كرده است.11 فؤاد سزگين از كتاب ازرقي با عنوان «اخبار مكة المشرفه أو كتاب فضائل الكعبه» ياد كرده است.12 و بالأخره آقاي رشدي صالح ملحس محقق كتاب بر پيشاني آن عنوان «اخبار مكه و ماجاء فيها من الآثار» را نهاده است. نامي كه در «الفهرست» آمده، سازگارترين اين نامها با محتواي كتاب است و روشن نيست محقق فقيد كتاب، چرا از آن روي برتافته است.

اهميت كتاب

اثر ارجمند ازرقي هماره مورد توجه عالمان و محدثان و مورّخان بوده است. بسياري از پژوهشيان از آن بهره برده و در سامان بخشيدن به پژوهشها بدان استناد كرده‏اند. عبدالكريم ابن محمد سمعاني، مورخ و شرح حال نگار پر اطلاع، كه كتاب ازرقي را در محضر برخي از محدثان به درس خوانده است در باره آن مي‏گويد:
محمد بن عبداللّه‏ ازرقي نواده أحمد بن محمد ازرقي صاحب كتاب «أخبار مكه» آن را در نهايت زيبايي و استواري نگاشته است.13
محقق كتاب مي‏گويد:
كتاب ازرقي را بدقّت بررسي كردم و بحثهاي آن را به ژرفي نگريستم، آن را كتابي يافتم مهم با موادّ سرشار، با اين كه از بحثهاي اجتماعي و سياسي تهي است امّا پرفايده است و سودمند.
داوري محققِ كتاب، در پرماده و سودمند بودن كتاب، كاملاً استوار است. امّا تهي بودن از مسائل اجتماعي آن را، نمي‏توان پذيرفت. در نگاهي گذرا كه به فصول كتاب خواهيم داشت، مي‏توان دريافت كه اين كتاب موادّ قابل توجهي در شناخت چگونگي اجتماع آن روز مكه، باورها و منشها و زندگاني آنها در خود جاي داده است.
به هر حال كتاب ازرقي بلحاظ اين كه كهنترين اثر موجود در تاريخ مكه است و گزارشها و نقلهايش يكسر مستند است و در لابلاي صفحاتش ستون و نصوص را، كه برخي را بدينصورت در ديگر جايها نتوان يافت جاي داده است، از اهميت فراوان و جايگاه بلندي برخوردار است؛ وبي‏گمان پژوهشيان در تاريخ مكه و تاريخ اسلام و چگونگي‏هاي آن روزگار، از نگريستن بدان بي‏نياز نيستند.

نگاهي گذرا به ابواب و فصول كتاب

ازرقي در تدوين كتاب، شيوه استوار، سليس و سهل الوصولي بكار گرفته است. گزارشهاي كتاب را به ابواب و مباحثي تقسيم كرده و نقل گزارشها را با يادكرد سلسله اسناد آراسته است.
گزارشهاي كتاب، از چگونگي پديد آمدن كعبه آغاز مي‏شود و در ضمن نقلها، به چرايي نام‏گذاري مكه به «ام القري» اشاره مي‏شود؛ آنگاه روايتي است مفصل به نقل از امام چهارم ـ ع ـ كه در ضمن آن به «بيت المعمور» نيز اشاره شده است (صص 33 ـ 32) در فصل بعدي چگونگي زيارت ملائكه است بيت اللّه‏ الحرام را، و آنگاه هبوط آدم ـ ع ـ به زمين و ساختن كعبه و چگونگي آن گزارش شده است. اين گزارشها غالبا از وهب بن منبّه و كعب الأحبار است. تعبير به «قرأتهُ في كتاب من الكتب الأول» از وهب و گاه كعب و «وجدت في التوراة...» در اين نقلها تأمل برانگيز است. و نيز مراجعه عمر بن خطاب به كعب و درخواست توضيح درباره كعبه و حرم و مسائل مرتبط به آن (ج 1، ص 40).
وهب بن منبه و كعب الأحبار از عالمان آشنا به آثار يهودي ـ اسرائيلي هستند كه در گسترش اسرائيليات و افكار يهودي در آثار و منابع اسلامي نقش شگرفي دارند. اينگونه آثار كه در بنان و بيان عالمان به «اسرائيليات» ياد مي‏شود؛ در ديگرساني تفكر مسلمانان نقش مهمّي داشته است كه بايد در جاي مناسب خود بدقّت بحث و ارزيابي شود.
چگونگي طواف حضرت آدم ـ ع ـ و دعاي وي و خواستهايش از خداوند متعال، و بر اين پايه بنيان‏گذاري سنت طواف، فضيلت كعبه، چگونگي بيت المعمور و برابري آن با كعبه، كه وهب بن منبّه مي‏گويد گزارش آن را در تورات يافتم؛ و آنگاه گزارشهايي از جايگاه اصلي بيت المعمور... در ذيل عناويني در صفحات بعدي آمده است (صص 50 ـ 40).
گزارشهاي مربوط به بيت المعمور و چگونگي آن، تهافتها و اختلافها در چگونگي آن نيز در اين مجموعه شايان دقّت است. بنيادگذاري و يا تعمير «كعبه» به همت ابراهيم ـ ع ـ و هجرت وي به اين سرزمين و نهادن اسماعيل و هاجر در آن ديار، مسأله صفا و مروه و... در فصلي ديگر به تفصيل گزارش شده است (صص 66 ـ 53).
ابراهيم، اين فريادگر توحيد و نخستين معلم حج‏گزاري، چگونه حج مي‏گزارده است، حج را چه‏سان اعلام كرد، پيامبران پس از وي چگونه طواف مي‏كردند و سعي صفا و مروه چگونه بوده است، نماز در پشت مقام و... اينهمه، موضوع گزارشهاي بعدي است (صص 74 ـ 66).
آنگاه از جايگاه بلند كعبه در ضمن تفسير آيه «اِنَّ اَوَّلَ بيتٍ وُضِعَ للنّاس...» سخن رفته است و شأن نزول آيه گزارش شده است. سپس چگونگي شكل‏گيري آن ديار، شرافت سرزمين حرم و مردمان آن، چگونگي ولايت بر آن ديار و مكه و كعبه در گزارشي مفصل آمده و چگونگي ازدواج اسماعيل يا عشيره‏اي از عربهاي آن روزگار، و ولايت فرزندان وي بر اين سرزمين، چرايي نامگذاري بيت به «عتيق» و مكه به «بكّه» ياد شده است (صص 80 ـ 74).
ولايت بر كعبه و مكه را «جُرهميان»14 در اختيار داشتند، چگونگي ولايت و حاكميت آنان بر اين ديار، فساد و زشتخوييهايي كه در ادامه حاكميت، گريبانگير آنان شد، بي‏حرمتي‏هايي كه در آن ديار مقدس روا داشتند، به تفصيل آمده است (صص 90 ـ 80). پس از آن چگونگي ورود «خزاعه»15 و استقرار آنان در آن سرزمين و تسلّط بر آن ديار و گسترش حاكميت آنها به تفصيل گزارش شده است (صص 103 ـ 90). پس از اين گزارشها چگونگي رشد و زندگاني قصيّ بن كلاب، و دستيابيش به سرپرستي اداره بيت اللّه‏ الحرام و مسائل مربوط به آن گزارش شده است (صص 116 ـ 103). پس از آن چگونگي پراكندگي فرزندان اسماعيل، بوجود آمدن رگه‏هاي انحراف عقيدتي، و فراهم شدن اوّلين نشانه‏هاي بت‏پرستي آمده است. بخشهاي ياد شده، بلحاظ تاريخي و اجتماعي قابل توجه است. در لابلاي اين گزارش نكات ارجمندي از باورها، منشها و بينشهاي اجتماعي و اعتقادي مردم گزارش شده است كه خواندني و سودمند است.
چگونگي ديگرساني بنيادهاي اعتقادي، آغاز بت‏پرستي و گرايش به بت‏تراشي در سرزمين مكّه پس از گزارشهاي ياد شده آغاز مي‏شود، در اين فصل از اوّلين كسي كه آهنگ بت‏پرستي را درانداخت نيز سخن رفته است، و از پيامبر ـ ص ـ نقل شده است كه:
اوّلين كسي كه پيرامون كعبه بت برافراشت و آيين حنيف (آيين ابراهيم) را ديگرگون كرد، عمرو بن لحي بود (ج 1، ص 117). آنگاه از اوّلين كسي كه بت را در درون كعبه نهاد سخن رفته و چگونگي دو بت نهاده شده بر صفا مروه و تبديل شدن حرمت گذاري به آن دو به سنت ناپسند و شيوه‏اي زشت در آيين حج آمده و در پي آن به تفصيل از كيفيت شكسته شدن بتها در جريان فتح مكه و مطالب مربوط به آن گزارش شده است (صص 125 ـ 116).
جايگاه كعبه در انديشه مردم، حرمت نهادن برآن، بتهاي گونه‏گون در آن ديار، قبيله‏ها و تيره‏هاي مختلف و بتهايي كه آنها را تقديس مي‏كردند، برخي از آيينها و بزرگداشتها در پيشگاه بتان، باورها و انديشه‏ها درباره كعبه، بتها و... در اين بخش گزارش شده است. برخي از گزارشها ازبعضي باورهاي آنها و روشها و منشهايشان گو اين‏كه اندكي رنگ افسانه دارد ولي بر رويهم نشانگر وجهي از وجوه فرهنگي آن روزگاران تواند بود. بر اين نكات بيفزاييم كه بعضي از اين آگاهيهاي عرضه شده در «اخبار مكه» منحصر بفرد است و بسيار مهم.
پس از آنچه ياد شد، از دو حادثه مهم تاريخي كه به آهنگ انهدام كعبه و تلاش براي تباه ساختن اين خانه ديرپاي شكل گرفته بود، سخن رفته است و از انگيزه بوجود آورندگان اين جريانها. گزارش اين دو جريان كه در تاريخ به «تبع» و «فيل» مشهور است دقيق است و سودمند و بگونه‏اي نشانگر مرتبت عظيم كعبه در دوران قبل از اسلام و انعكاس اهميت آن در ميان عرب و ملتها و قومها (صص 154 ـ 132) ازرقي انعكاس ماجراي اصحاب فيل را در ادب عربي نيز نشان داده است و برخي از اشعاري را كه شاعران آن‏روزگار درباره اين حادثه سروده‏اند آورده است.
فصل بعدي گزارش درازدامن، خواندني و سودمند چگونگي فراز آوردن ديوارهاي كعبه و ساختن دوباره آن و نصب «حجر الأسود» است. اين گزارشها كه به طرق مختلف نقل شده، سرشار است از مسائل اجتماعي و اعتقادي و غورهاي باورها و انديشه‏هاي جاهليان درباره كعبه، مكه، حرم و...
چگونگي تصويرها و نقشهاي ديوارهاي كعبه نيز بدقت گزارش شده است و بدين مناسبت به تفصيل از ورود پيروزمندانه رسول‏اللّه‏ ـ ص ـ به مكه و زدودن آثار شرك از خانه توحيد و نقش والاي علي ـ ع ـ در شكستن بتها و قرائت پيام الهي به مردمان سخن رفته است.16 (صص 179 ـ 157) در ادامه همين فصل از طواف جاهليان و چگونگيهاي طواف عريان، نقش قبيله (اُحمس)17 در اين جريان و... سخن رفته است.
مردم دوره جاهلي در حج و غير آن داراي سنتها و شيوه‏هاي اجتماعي و رفتاري بودند و گاه در انجام آن بس سختكوش و انعطاف‏ناپذير. ازرقي در اين بخش از برخي از سنتهاي رايج در آن دوران در مناسك حج سخن گفته و در ضمن گزارشهاي مفصل و گويايي جريان فكري ـ فرهنگي «حُمس» و «حلّه» و چگونگي حج‏گزاري آنها نموده است.
چگونگي طواف، احرام، ارجگذاري آنها به كعبه، جريان «نسي‏ء»18 انگيزه‏هاي آن و اوّلين كسي كه اين آيين را درانداخت و... به تفصيل گزارش شده است و در ضمن آن شأن نزول آياتي روايت شده است، اين فصل بلحاظ اجتماعي و عبادي شايان توجه است (صص194 ـ 179).
پذيرايي از حاجيان و چگونگي مهمانداري، كه در نهايت در دوره جاهلي تشكيلاتي با مسؤوليت خاص يافته بود19 از جمله نكات جالب توجه تاريخي آن روزگار است. اطعام زائران، كيفيّت اسكان آنها و ديگر مسائل مرتبط با حج‏گزاري را ازرقي به تفصيل گزارش كرده است(صص200 ـ 194). ازرقي در گزارشهاي تاريخي، گاه سير تاريخي جريانها را لحاظ نمي‏كند و به مناسبتهايي وقايع تاريخ را گزارش مي‏كند. در اين بخش به تفصيل جريان آتش افتادن به كعبه و سنگباران كردن آن بروزگار يزيد را به فرماندهي حصين بن نمير گزارش كرده و چگونگي تخريب و بازسازي آن را در دوران حاكميت ابن‏زبير و ديگرساني‏هاي روا شده در ساختار كعبه را نقل كرده است. موضع‏گيريهاي گونه‏گون در اين حادثه خواندني است. كساني اين جريان را از حوزه قدرت انسان بيرون مي‏دانستند و دست جبر را در آن كارساز.
ازرقي مي‏گويد:
اوّلين بار كه از جبر سخن رفت در اين حادثه بود (ص 197).
از محمد بن كعب قرظي نيز در اين موضوع گزارشهايي آمده است، آغاز يكي از اين گزارشها تأمل برانگيز است. او مي‏گويد:
سليمان بن‏عبدالملك بروزگار خلافت، مشغول‏طواف بود ومن بركناراو بودم..(ص220)
محمد بن كعب قرظي از مفسّران دوره تابعي و از دانشوران يهودي‏تبار و از اسرائيليات گستران آن روزگار است. او [اوّلين كس يا] از اوّلين كساني است كه داستان غرانيق را پرداخت و گستراند، چنانكه پيشتر اشاره كرديم، نقش مفسّران و دانشوران يهودي تبار، در آلوده سازي فرهنگي، قابل توجه و شايان بررسي است ارتباط وثيق ايشان با حاكميتها، بويژه در دوران بني اميه نيز بايد در پژوهشها مورد تعمق قرار گيرد اكنون و در اين مقام سخن پژوهشگري را بياوريم كه هوشمندانه نوشته است:
طرفه اين كه هر چه راويان به معاويه و سازمان حكومتي وي نزديكتر بودند، نقش آنها در ساخت و پرداخت و پراكندن اسرائيليات گسترده است.20
و آنچه نقل كرديم يكي از نمونه‏ها و نشانه‏هاي آن است.
پس از آنچه آمد، از اشياء گرانبهاي آويخته شده بر كعبه سخن رفته است و از برخي اشياء كهن بر جاي مانده از روزگاران پيشين. ازرقي اين گزارشها را پي مي‏گيرد و از آنچه در دوره اسلامي نيز در كعبه نهاده شده است، سخن به ميان مي‏آورد و حج‏گزاري هارون و فرزندانش را گزارش مي‏كند. متن عهدنامه محمد امين و عبداللّه مأمون را مي‏آورد كه بلحاظ تاريخي شايان توجه است، سپس ازرقي بر سر سخن برمي‏گردد و از چاهي مي‏گويد كه در دوره جاهلي در درون كعبه كنده شده بوده است و هدايا را در درون آن مي‏افكندند. (صص 253ـ223)

پوشش كعبه:

در اين فصل ازرقي گزارشهاي فراوان و متفاوتي مي‏آورد. از اوّلين كسي كه كعبه را پوشاند گزارش مي‏دهد (ص 249) و چگونگي پوشش آن را مي‏نماياند و نيز چگونگي عطرآميزي كعبه را. اين كه پس از پوشش كعبه، سالهاي واپسين پوشش را برمي‏گرفتند يا پوششهاي بعد را بر روي آنها مي‏هشتند، اولين كسي كه پوششهاي انباشته بر هم را برچيد و... گزارشهايي است كه در اين فصل آمده است. گزارشهاي ازرقي از پوشش و پوششهاي كعبه مضطرب است. محقق كتاب در پانوشت، اقوال مختلف را آورده و آنگاه گزارش فاكهي را نيز افزوده است و آنگاه به جمع روايات پرداخته و بالاخره نتيجه گرفته است كه معاويه از اينگونه كسان نيست، و آنگاه ضمن گزارشي مفصل، سير جريان پوشش را تابدين روزگار آورده است.(صص 286ـ252).
در آغاز اين فصل ازرقي گزارشهايي را مي‏آورد كه در ضمن آنها آمده است روز عاشورا روزي است كه بر كعبه پوشش افكندند و... پژوهشگران در ساختگي بودن اينگونه نقلها، كه مزدوران معاويه براي تقدس بخشيدن بروز عاشورا و در نتيجه نيكو جلوه دادن درنده‏خوييهاي آنان ساختند و پرداختند و پراكندند، ترديد ندارند. واژه شناسان گفته‏اند، عاشورا براي روز دهم محرم الحرام پس از شهادت ابا عبدالله الحسين ـ ع ـ معروف شد، اين واژه، واژه اسلامي است و در دوره جاهليت بهيچ روي شناخته شده نبود.21
چگونگي ورود پيامبر به مكه، سال فتح مكه، نمازگزاردن آن بزرگوار در كعبه، اذان بلند بلال و عكس العمل قريشيان در برابر آن، گزارش پيامبر از گفتگوهاي پنهاني آنان درباره بلال و رسول اللّه ـ ص ـ كه از يكسو نشانگر خيره سريهاي مشركان و از سوي ديگر نشاني است از عظمت بلال و نمادي از پنهان آگاهي و معجزه رسول الله و... در صفحات ديگر كتاب آمده است. پيامبر در سال فتح مكه وارد مسجد شد. كليد دار كعبه عثمان بن طلحه را فرا خواند، كليدها را از وي گرفت و وارد كعبه گشت، در درون خانه نماز خواند، و آنگاه كليدها را به وي پس داد.
ازرقي در اين بخش به تفصيل و دقّت، چگونگي ورود پيامبر، همراهان و نمازگزاران آنها را گزارش كرده است. در بسياري از اخبار و نيز آثار تفسير چنين نموده شده است كه گويا آيه: «انّ اللّه يأمركم ان تؤدوا الأمانات الي اهلها...»22 در ماجراي پيشگفته، نازل شده است، اين پندار استوار نيست و اكنون جاي گفتگوي تفصيلي آن نيست!
كعبه اين خانه ديرپاي و دراز آهنگ، كه اكنون سده‏هاست بر معبر تاريخ شكوهمند ايستاده است؛ با نامهاي زيبا و هيجانباري نامبردار است، هر كدام از اين نامها را زمينه و انگيزه‏اي است. ازرقي در اين بخش اين نامها و چگونگي نامگذاري كعبه بدانها را گزارش مي‏كند؛ كعبه، مكّه، بيت العتيق، القرية القديمه و... را جزء اين نامها آورده و در ضمن آن، از نامهاي مكه نيز سخن گفته و از اوّلين كسي كه در مكه اذان گفته ياد كرده است و نيز از شرافت اين خانه در ديدگاه مردمان و اين كه هرگز روا نمي‏داشتند خانه‏اي فرازمندتر از آن بنيان نهاده شود. (صص 283ـ279).
در صفحات 286 ـ 283 تفسير آياتي آمده است درباره كعبه و آنگاه گزارشهايي است درباره اوّلين كسي كه در خانه طواف كرد و در صفا و مروه سعي بجا آورد و... روشن كردن چراغ براي طائفان و راهيان كعبه و صفا و مروه نيز گزارش شده است. توصيف دقيق، ريزبينانه و همه سويه ازرقي از كعبه و چگونگي ساختمان آن، مساحت مسجدالحرام تا آن روزگار، ستونها، روزنه‏هاي داخل خانه، سقف، تطوّرات ساختمان، شاذروان، كيفيّت كف ساختمان، درب خانه و نقش‏ها و كتيبه‏هاي آن و نيز چگونگي درب ديگري كه بروزگاري در كعبه بوده است، آب زمزم و فضيلت آن بسيار خواندني و آكنده از اطلاعات تاريخي است. (صص 319 ـ 286)
حجر اسماعيل (كه كعبه، مكه و حج با خاطره جاويدان آن پيامبر بزرگ الهي عجين است) در مجموعه مسجدالحرام از جايگاه بلندي برخوردار است، مكانت عظيم آن تا بدانجاست كه جزء بيت تلقّي شده و در طواف بايد داخل مطاف قرار گيرد. ازرقي در چگونگي حجر و اهميت و عظمت آن گزارشهاي جالبي دارد (صص 321 ـ 311)
وي به مناسبت يادكرد آن مسائل و حوادث شنيدني و ارجمندي از صدر اسلام، قريش، عبدالمطلب، كودكي پيامبر ـ ص ـ و...آورده است. در همين بخش، جريان نزول سوره «تبت» و تأثير شگرف آن در شكستن هيمنه دروغين ابولهب و همسرش را گزارش كرده؛ اين گزارش نشان مي‏دهد كه آهنگ تأثير گذار و شكننده اين سوره الهي چگونه امّ جميل را به ديوانگي و وحشيگري و فريادگري واداشته بود (ص 316).
«حجر الأسود» در ساختمان كعبه جلوه‏اي شگرف دارد، نصوص روايي و تاريخي در عظمت و چگونگي آن بسيار است. ازرقي گزارش اركان اربعه كعبه را با گزارشهاي مرتبط با حجر الأسود آغاز كرده و روايات و گزارشهاي بسيار خواندني و دلنشين درباره آن آورده است. از جمله به نقلهاي مختلف آورده است كه روزي بهنگام طواف، عمر در مقابل حجرالأسود ايستاد و گفت:
«بخداي سوگند مي‏دانم كه تو سنگي بيش نيستي، نه بهره‏اي داري و نه توان ضربه زدن و اگر نبود كه ديدم پيامبر تو را مي‏بوسيد هرگز نمي‏بوسيدم.»
علي ـ ع ـ او را مخاطب قرار داد و گفت: او هم مي‏تواند بهره رساند و هم ضرر، و با استناد به كتاب الهي براي وي توضيح داد، آنگاه عمر گفت:
«پناه مي‏برم بخداوند از كسي كه در ميان مردمي زندگي كند كه در ميان آنها ابوالحسن نباشد (ص 324)»
با گزارشهاي ازرقي از اركان اربعه، و چگونگي آنها، و روايات وارد شده درباره «ملتزم» و حد و حدود آن، جلد اوّل كتاب بر اساس تقسيم بندي محقق پايان مي‏پذيرد. پس از پايان اين جلد، ملحقات دراز دامن و سودمند محقق است كه درباره آن سخن خواهيم گفت.
جلد اوّل كتاب بيشتر جنبه‏هاي تاريخي مكه را بروزگار جاهليت و قبل از اسلام گزارش كرده است و در جلد دوّم افزون برگزارش جنبه‏هاي تاريخي دوره اسلام واشاره‏هايي به پيش از اسلام، مسائل فقهي و چگونگي اعمال و حج گزاري نيز مورد توجه واقع شده است. و از اهميت و فضيلت مشاهد مشرّفه سخن رفته است. اين بخش با مسائل مربوط به طواف آغاز مي‏شود و در آغاز آن، اين روايت دلپذير آمده است كه پيامبر ـ ص ـ فرمود:
« هر كس كه بر كعبه طواف كند، خداوند ـ عزّوجلّ ـ براي هر گامي كه برمي‏گيرد حسنه‏اي مي‏نويسد و خطايي از او محو مي‏كند (ص 3)»
در اين بخش، روايات و آثار بسياري از پيامبر و صحابيان در عظمت و اهميت طواف خانه خدا گزارش شده است و در ضمن آن، فضيلت بسيار طواف كردن، آداب طواف، نگاه به كعبه و چگونگي سخن گفتن به هنگام طواف، شعر سرودن، قرآن خواندن و...سخن رفته است. در ادامه اين بحث ازرقي گزارش چگونگي طواف يكي از جنّيان را آورده است و بدنبال آن گزارشهايي، اين گزارشها گو اين كه بيشتر شكل افسانه دارد ولي بروشني نشانگر وجهي از وجوه باورها و فرهنگ دوره جاهلي است.
فضيلت طواف در ريزش باران23 هنگام طلوع و غروب آفتاب، ماه رمضان و...نيز در اين بخش آمده است. يكي از نقاط مقدس و ارجمندي كه هماره مورد توجه مردمان بوده و مسلمانان نيز در آنجا استغاثه مي‏كنند و با خداوند راز مي‏گويند «حطيم» است. در اين كه حطيم چه مقداري از كنار حجرالأسود و باب كعبه را مي‏گيرد گفتگو است، گزارش ازرقي نشانگر آن است كه حطيم ما بين ركن، مقام و زمزم و حجر است. ( ج 2، ص 23)
وي پس از تحديد حدود آن، اخباري را گزارش مي‏كند كه بيانگر جايگاه بلند كعبه در ديدگاه مردم در دوره جاهليت بوده است و در آن روزگار، مردمان در اين مكان براي استغاثه و دفع و رفع ستم تجمع و دعا مي‏كردند.(ص 28 ـ 23)
پس از آنچه گذشت، نقلهايي است در چگونگي مقام ابراهيم، و حوادث جاري در گذرگاه زمان درباره آن؛ مانند جابجاي آن، طلاهاي بكار رفته در آن، ارتفاع و حدّ وحدود آن. (صص 39 ـ 29) پس از اين چگونگي بوجود آمدن چاه زمزم، ويراني آن و سپس بازسازيش به همّت عبدالمطلب، و داستان نذر وي براي فرزند و ماجراي قرباني عبداللّه به تفصيل آمده است. (صص 49 ـ 39) داستان نذر عبدالمطّلب و آهنگ ذبح عبدالله و ماجراهاي مرتبط بدان كه در منابع تاريخي و آثار نگاشته شده در زندگاني و سيره پيامبر نيز آمده است،24 چندان استوار نيست.25
جريان چاه زمزم، فضيلت آن، گوارايي آب آن و برخي از حوادث كه بر آن رفته است و ديدگاهها و باورها درباره آن، در بخش ديگر آمده است.(صص 62 ـ 49)
گزارش تفصيلي و دقيق ازرقي از مسجدالحرام و مسائلي كه با آن پيوند دارد، از اينجا شروع مي‏شود، در آغاز وي به تفصيل از فضيلت مسجد و اهميت نماز در آن سخن مي‏گويد. وي بطرق مختلف اين روايت را مي‏آورد كه پيامبر فرموده است:
«لاتشدّ الرّحال الاّ الي ثلاثة مساجد: المسجد الحرام ومسجد النبي والمسجد الاقصي.»
و بدين سان خواسته است تا جايگاه بلند مسجد الحرام را بازگويد. اكنون بيفزاييم كه در چگونگي اين حديث، كه دستاويز ابن تيميه و پيروانش در برخي از عقايد بي‏پايه آنها شده است، سخن بسيار است. برخي از محدثان و دانشوران عامه، بر اين باورند كه اين حديث بر ساخته است.26
درباره اوّلين كسي كه نماز جماعت را بگونه دايره‏اي برگرد كعبه معمول داشت، محلّ گورهاي دختران اسماعيل و برخي از آداب حضور در مسجد الحرام؛ مانند وضو گرفتن، خفتن و اعلان گمشده ها نيز مطالبي در اين بخش آمده است. جالب است كه ازرقي از يكي از شاهدان نقل مي‏كند:
«پيامبر را ديدم در طرف در بني سهم نماز مي‏گزارد و مردم از برابر ايشان مي‏گذشتند و ميان آن حضرت و مردم فقط يك وجب فاصله بود!(ص67)»
چگونگي ساختمان مسجدالحرام، وتطوراتي كه بخود ديده است، از اين بخش به بعد به تفصيل ياد شده است. آنچه در خلافت عثمان بوجود آمده (ص 68) در دوران عبداللّه بن زبير (صص 71 ـ 69) وليد بن عبدالملك ابو جعفر منصور دوانيقي، مهدي عباسي و...
مساحت مسجدالحرام، شمار ستونهاي آن، چگونگي طاقهاي مسجد وشمار فاصله ميان آنها، ويژگيهاي درهاي مسجدالحرام و شمار آنها و فاصله‏هاي آنها از يكديگر، بلنداي ديوارهاي مسجد، سقف مسجد، مناره‏ها و كنگره‏ها، قنديلها و سايبانهاي مؤذنان، منبر و چگونگي آن. چاه زمزم، و حجره آن، دگرگونيهايي كه به سال دويست بيست، بروزگار معتصم در آن پديد آمد. جايگاه دقيق دارالندوه (مجمع و شوراي عالي قريشيان) مسائل مربوط به دارالندوه و وظايف اين انجمن كه بلحاظ شناخت بافت سياسي جامعه دوران جاهلي بسيار اهميت دارد و مسائل بسياري از تاريخ، جغرافيا، و شناخت باورها و انديشه‏ها در اين بخش آمده كه بسي مهم است و براي محققان سودمند تواند بود. (صص 114 ـ 81)
در صفحات 126 ـ 114 چگونگي صفا و مروه، حدّ و حدود آن، كيفيت سعي صفا و مروه، سعي پيامبر، سعي سوارگان، فاصله صفا تا حجرالأسود، فاصله صفا تا مروه، پله‏ها در صفا ومروه و چگونگي ساخته شدن آنها، گزارش شده است.
پس از اين گزارش تفصيلي حدّ و حدود حرم است كه با گفتار بلند و مهم رسول اللّه ـ ص ـ در آستانه فتح، آغاز مي‏شود (صص 125 ـ121) و با احاديثي درباه بيت المعمور و چگونگي آن ادامه مي‏يابد. آنگاه تعيين حدود حرم است و ياد كرد اوّلين كسي كه علامتهاي حدود حرم را فراز آورد (صص 132 ـ 126)
عظمت حرم و مرتبت رفيع آن، بزرگشماري لغزش و گناهان در آن ديار، پس از اين، گزارش شده است. اين بخش بلحاظ تاريخي، اجتماعي و فرهنگي شايان توجه است. روايات بسياري در اين فصل درباه چگونگي داد و ستد در حرم، زشتي و ناروايي برخوردهاي ناسالم و سودجويانه در مكه و حرم، و بي‏توجهي به منشهاي انساني انسان در آن ديار نيز نموده شده است. تأكيد بر «امن» بودن اين ديار و آزاد بودن مردم از قيدها و حاكميتها و لزوم سر نهادن به احكام الهي، چگونگي مجازات مجرمان، قاتلان، سارقان و نابكاران، اگر به حرم پناه آوردند و يا در حرم مرتكب جرم شدند، در صفحاتي ديگر آمده است. (صص 138 ـ 131).
در صفحات 159 ـ 151 جايگاه مردم مكه در انديشه جاهليان و اسلام، ارج گزاري پيامبر ـ ص ـ به مكه و سرزمين آن، سروده‏هايي كه نشانگر مكانت رفيع مكه در ادب عربي است، و مسائلي از اين دست در ذيل عنوان «ماذكر من اهل المكّة انهم اهل اللّه ـ عزّوجلّ ـ» آمده است.
پيامبر و يارانش كه در مدينه جاي گرفته بودند، ياد مكه و دلرباييهاي آن را از ياد نمي‏بردند، ياد مكه براي آنان ياد كوي يار و زنده شدن خاطره‏هاي شكوهمند استقامت در راه دوست بود؛ از اين روي بگونه گون شيوه، از آن روزگاران ياد مي‏كردند و رسيدن به آن ديار را آرزو مي‏بردند. اين يادها و نگرشها را نيز ازرقي گزارش كرده است كه سرشار است از عاطفه و بيان راز دل و سويداي قلب! (صص 157 ـ 153)
حدّ و حدود «مُحَصَّبْ (مسيلي ميان مكه و منا) نشان داده شده و اقامتگاه رسول اللّه ـ ص ـ پس از فتح مكه بروزهايي كه در مكه بودند شناسانده و در گزارشهاي گونه‏گوني آمده است كه پيامبر ـ ص ـ پس از فتح مكه چون به مكه مي‏آمد پس از طواف بالاي مكه در حجون خيمه مي‏زدند و اقامت مي‏كردند. (صص 164 ـ 159)
به روزگار رسول اللّه ـ ص ـ و سالها پس از آن، بر خانه‏هاي مكه درب نمي‏نهادند و آنها را نمي‏فروختند و اجاره نمي‏دادند، اگر كسي بي‏نياز از خانه‏اش بود آن را به نيازمندان وامي‏گذارد. اين شيوه تا كي ادامه داشت؟ و در ادامه، تاريخ اين روش چگونه شد، در گزارشهاي بعدي پاسخ را توان يافت. (صص 165 ـ 162)
اطراف مكه را كوههاي بلندي فرا گرفته است. بارانهاي تند در آن ديار، با وجود اين كوهها، زمينه سيل‏هاي بزرگ و حادثه آفرين است. برخي از سيلابها در حافظه تاريخ باقي مانده و چگونگي آنها ثبت شده است. ازرقي ذيل عنوان «سيلهاي مكه در دوره جاهلي» و «سيلهاي مكه در اسلام» بسياري از آنچه را ياد شد گزارش كرده و نام برخي از آنها را كه به نامهاي ويژه‏اي نامبردار شده‏اند، آورده و چرايي اين نامها را نيز نموده است. اين گزارشها ضمن برنمايي بخشي از چهره جغرافياي طبيعي مكه، نقش سيلها را در معيشت مردم و اوضاع اجتماعي و اقتصادي مردمان آن روزگار نشان داده است.(صص 177 ـ 166).
آنگاه ضمن گزارشهايي از حدود «منا» و جايگاهي كه پيامبر در آن منزل مي‏كردند، و نيز منزل اصحاب پيامبر ـ ص ـ سخن رفته و با يادكردي از مسجد خيف و چگونگي بنيادگرفتن آن، وديگر مساجد منا، از اوّلين كسي كه به جمرات ريگ افكند گفتگو شده و چگونگي نصب بتها در سرزمين منا گزارش شده است. مسائل مربوط به منا و اعمالي كه بايد در آن ديار انجام شود و چگونگي شكل گيري اين اعمال در صدر اسلام نيز در همين بخش آمده است. (صص 189 ـ 172) يادآوري كنم كه ازرقي در ذيل گزارشهاي مربوط به «مسجد كبش» دو گزارش متناقض را مي‏آورد؛ يكي نشانگر آن كه ذبيح اسحاق بود و ديگر بيانگر آن كه ذبيح اسماعيل بود. روشن است كه روايات مرتبط با اسحاق در اين زمينه را مفسّران يهودي تبار برساختند و گستراندند. به اين نكته مفسران بزرگ اسلامي توجه داده‏اند،27 گو اين كه مفسّراني چون طبري نيز نتوانسته‏اند از چنگ اين گونه مجعولات رهايي يابند.28
حدّ و حدود مزدلفه (مشعرالحرام) چگونگي مسجد آن ديار و سابقه تاريخي آن، وقوف در مشعر الحرام و چگونگي آن، در گزارشهاي بعدي آمده است. در اين گزارشها به مناسبت، از آيينهاي جاهلي به هنگام حج در اين سرزمين ياد شده است. توصيف ازرقي از اين سرزمين دقيق است و مسائل ريز و درشت اين محيط و پست و بلنديهاي آن را بدقت گزارش كرده است (صص 194 ـ 190) چنين است گزارش وي از عرفات و حد و حدود آن و نيز چگونگي وقوف در آن سرزمين ارجمند، و مسايل بسياري درباره آن و نقطه‏ها و مكانهاي موجود در آن. پس از اينهمه، ازرقي به شناسايي و شناساندن مساجد مكه مي‏پردازد و در آن از جايهاي سكونت صحابيان و برخي از قبايل سخن مي‏گويد. آثار پيامبر، خانه خديجه و بسياري ديگر از جايها و خانه‏هاي آن روزگار كه هر كدام حادثه و حادثه‏هايي از تاريخ اسلام را بر سينه داشته‏اند و اكنون حربه جهل حاكمان آن ديار، به تباهي كشانده است. با دقت تمام گزارش شده است: كوه حرا، غار ثور، راه پيامبر از غار حرا به ثور، مسجد بيعت (كه در جايگاه بيعت پيامبر ـ ص ـ با يثربيان بنياد گرفته است) مسجد جعرانه، تنعيم و...نيز در اين بخش شناسانده شده‏اند (صص 209 ـ 198)
ازرقي در بخش ديگر به گزارش گورستانهاي مكه و مدفونان آن مي‏پردازد، جايگاه اين گورستانها بدقت شناسايي شده و مدفونان در آن گورستانها معرفي شده‏اند. چگونگي بر گور نهادن مردگان در دوران جاهلي در گورستان معروف مكه در نزديكي حجون و نيز توصيف گورستان مهاجران و چرايي نامگذاري آن به «مقبرة المهاجرين» نيز در اين بخش آمده است. ازرقي در اين بخش به تفصيل از حضور پيامبر بر سر قبر مادرش آمنه بنت وهب و گريستن و سپس گفتگو با مردم ياد مي‏كند، اين گزارشها بلحاظ تاريخي بشدّت مخدوش است. بر اساس گزارشهاي استوار تاريخي آمنه بنت وهب ـ س ـ در «ابواء» يكي از منازل بين مكه و مدينه زندگي را بدرود گفت29 و در همان ديار به خاك سپرده شد. گزارشهاي ديگر ازرقي نشانگر آن است كه «آمنه در حال شرك زندگي را بدرود گفته، و پيامبر براي وي در هنگام حضور در اين گورستان استغفار كرده و خداوند با فرو فرستادن آيه «ما كان للنّبي والذين آمنوا ان يستغفروا للمشركين ولو كانوا اولي قربي...»30 او را از استغفار منع كرده است.
مفسّران عامّه اينگونه اخبار را در اين‏باره و نيز گاه با تفصيل و شاخ و برگ بسيار درباره ابوطالب ـ س ـ نيز آورده‏اند كه از بنياد تباه است.31 سوره توبه مدني است و از آخرين سوره‏هايي است كه بر پيامبر نازل شده است. و آن بزرگواران در مكه زندگي را بدرود گفته‏اند، چگونه اين آيه بهنگام مرگ آنان و يا استغفار بر آنان نازل شده است. و گفتيم كه قبر مادر بزرگوار آن حضرت در «ابواء» است چگونه پيامبر بهنگام حضور بر قبر وي در مكه و...اين آيه نازل شده است؟! اينها افزون بر دلايل بسيار، است كه نشانگر ايمان آن بزرگواران است.
در فصل بعدي از چاهها، چشمه‏ها و نخلستانها سخن رفته و چگونگي بوجود آمدن آنها نموده شده و مسائل تاريخي پيرامون آنها گزارش شده است؛ كه بلحاظ شناخت جغرافياي طبيعي و آگاهي از وضع معيشت و ديگر مسائل اقتصادي و كشاورزي آن روزگاران بسيار سودمند است (صص 232 ـ 214).
آخرين گزارش خواندني سودمند و دقيق ازرقي گزارش از خانه‏ها، محلّه‏ها، كوههاي اطراف مكه است. توصيف‏ها بسيار دقيق است و آميخته به آگاهيهاي جنبي و مفيد، به مثل «خانه اسود بن خلف خزاعي ... كه به صد هزار دينار خريد و آن همان دارالأماره است يا (دارالسلامه) كنار بازار كفش دوزها (ص 234). خانه خاندان حرب بن اميّه كه به آن خانه ريطه دختر ابي العباس هم مي‏گويند و همان خانه‏اي است كه پيامبر ـ ص ـ روز فتح مكه فرمودند: «هر كس به خانه ابوسفيان وارد شود در امان خواهد بود (ص 236) و...»
آنچه تا بدينجا آمد نگاهي بود بسيار گذرا به بخشها و فصول كتاب ازرقي. اين نگاه گذرا نيز مي‏تواند به خواننده اهميت آن را در پژوهشهاي تاريخي و اسلامي در ابعاد مختلف نشان دهد. كتاب ازرقي منبعي است مهم و مأخذي است سرشار از آگاهيهاي گونه‏گون و بي‏گمان هيچ پژوهشنده تاريخ اسلام از در نگريستن بدان و بهره‏گرفتن از آن بي‏نياز نيست.

اخبار مكه تأليف كيست؟

أخبار مكه با ويژگيهايي كه ديديم تأليف كيست؟ ابوالوليد محمد بن عبدالله بن احمد الأزرقي، و يا احمد بن محمد بن وليد يعني جدّ او وستنفلد32 مي‏گويد:
اين كتاب از برخي موارد مانند سيره ابن هشام است از آن روي كه در نگارش و تدوين اين نيز كسان متعدّدي دست داشته‏اند. نهايت سيره ابن هشام گزينش شده است از سوي چند نفر و امّا اخبار مكه افزوني يافته. اين كتاب مجموعه‏اي كوچك بوده است، كساني بر آن افزودند تا بدينصورت درآمد.33
محقق كتاب مي‏گويد:
بدون هيچ ترديدي مؤلف و بعبارتي روشنتر جمع كننده و نظم دهنده كتاب محمد بن عبداللّه ازرقي است كه آن را از جدّش و كساني ديگر از محدثان روايت مي‏كند. نهايت روايت وي از جدّش بسيار فراوان است، تا بدانجا كه مي‏توان گفت بن مايه كتاب از آن جدّ اوست.34
سپس محقق كتاب نشان مي‏دهد كه بر نسخه ازرقي راويان ديگري نيز مطالب و نقلهايي افزوده‏اند.

گزينش هاي كتاب

چنانكه پيشتر آمد، أخبار مكه در آغاز كتابي كوچك بوده است كه پس از تأليف آغازين، افزونيهايي يافت و كتابي بزرگ سامان گرفت. پس از آن كساني از محققان به گزينش آن همت گماشتند و برخي آن را به نظم كشيدند:

1 ـ سعدالدين بن عمر اسفرائني مكي

وي از عالمان قرن هشتم هجري است كه كتاب را گزين كرده و آن را «زبدة الأعمال و خلاصة الأفعال» ناميده است. كتاب اسفرايني دو بخش بوده است. الف: درباره مكه كه آن را پس از فرا گرفتن كتاب ازرقي از محمد بن احمد قرشي مكي شافعي در مكه از آن برگزيد، ب: درباره مدينه كه بدان افزوده بوده است. محقق كتاب آقاي رشدي ملحّس نسخه‏هايي از آن را نشان داده است.

2 ـ يحيي بن محمد الكرماني

وي از عالمان قرن نهم هجري است كه به سال 821 هجري كتاب ازرقي را گزين كرده است. او در اين گزينش اسناد را افكنده و برخي از مطالب بدان افزوده است. وي كتاب را «مختصر تاريخ مكة المشرفه» ناميده35 است از اين كتاب نيز نسخه‏اي باقي است.36

3 ـ عبدالملك بن احمد...انصاري أرمانتي

از فقيهان شافعي قرن هشتم هجري است كه اخبار مكه ازرقي را به شعر كشيده است. ابن حجر عسقلاني از او ياد كرده است و گويا از كتاب وي اثري باقي نمانده است.37

تحقيق كتاب

پيشتر اشاره كرديم كه اخبار مكه نخست بار بهمت مستشرق آلماني وستنفلد، تصحيح و تحقيق شده ونشر يافته است. عبدالرحمن بدوي مي‏گويد:
أخبار مكه ازرقي را وي ضمن مجموعه‏اي با عنوان «أخبار مكه: نصوص عربيه» نشر داد كه اوّلين جلد آن قرار گرفته بود...»38
وي كتاب را براساس سه نسخه مقابله، تحقيق و تصحيح كرده و سپس در لايپزيك آلمان به چاپ سپرده‏اند. او چهارده صفحه تصحيحات را برآن افزوده و در مقدمه‏اي دراز دامن از زندگاني ازرقي و كتابش سخن گفته و چگونگي نسخه‏ها را شناسانده است.

چاپ مورد گفتگو

مرحوم رشدي صالح ملحّس در مقدمه كتاب بر اهميت چاپ پيشين، تأكيد مي‏كند و برتلاش محقق كتاب ارج مي‏نهد، امّا بلحاظ كاستيها، تحريفها و تصحيفهايي كه در آن راه يافته برچاپ مجدد و دقيق آن همت گمارده است. اين چاپ دقيق است و همراه با افزونيهايي است كه بر اهميت و سودمندي آن افزوده است. كه اكنون به چگونگي تحقيق وي مي‏پردازيم:39

1 ـ متن كتاب

محقق كتاب را بر اساس سه نسخه خطي و چاپ اروپاي آن مقابله، تصحيح و تحقيق كرده است. او در آغاز سه نسخه خطي را مقابله كرده و آنگاه نتيجه را با چاپ اروپايي سنجيده و اگر در مواردي برايش اطمينان حاصل نشده، به منابع تاريخي مراجعه كرده و با تطبيق نقلهاي كتاب با منابع تاريخي ديگر، كوشيده است تا متني منقّح و استوار عرضه كند.

2 ـ پانوشت ها

در پانوشتها نسخه بدلها را ضبط كرده وبرخي اعلام و جايها و مبهمات متن را توضيح داده است و به برخي از اشتباهات متن با مقابله و تطبيق با منابع ديگر تنبّه داده و گاه واژه‏هاي دشوارياب را معنا كرده است. در پانوشتها افزون بر آنچه ياد شد، در تصحيح و يا تكميل گزارشها مطالب سودمندي آورده است؛ مانند توضيح درباره چگونگي تصويرها در درون كعبه (ج 1، ص 165) و برخي از مكانها. (ص 191)
پوشش كعبه (ص 252) نامهاي كعبه (ص 279) حجرالأسود (ص 346) تطورات ساختماني صفا (ج 2، ص 120) مدفونان مقبرة المهاجرين (ص 213). پانوشتهاي توضيحي محقق سودمند است و كارآمد.

3 ـ پيوست ها

گفتيم محقق، كتاب را در دو جلد چاپ و منتشر كرده است. و بر هر دو جلد پيوستهايي دارد مهم و سودمند.
پيوستهاي جلد اوّل چنين است:
الف: تكميل گزارشهاي ساختمان كعبه و نوسازيهاي آن، او بر اساس گزارشهاي ازرقي نشان مي‏دهد كه تا زمان حجاج بن يوسف، كعبه ده بار ساخته شده است، آنگاه يازدهمين بازسازي كعبه را كه بروزگار پادشاهي سلطان مراد پسر سلطان احمد از پادشاهان عثماني اتفاق افتاد، به تفصيل آورده است. اين گزارش بگونه روزانه است و دقيق (صص 373 ـ 355).
ب: ازرقي نقل مي‏كند كه عمروبن لحي بت «خَلَصه» را در پايين مكه قرار داد (ص 124) اقوال مورّخان درباره عنوان «ذوالخَلَصه» متهافت است. ذوالخلصه بت بوده است و يا بتخانه؟ چه كسي و چه كساني آنها را برساخته و مي‏پرستيدند. محقق به تفصيل اقوال مورخان را آورده و آنها را با هم سنجيده و نتيجه نهايي را محققانه و عالمانه بازگفته است (صص 389 ـ 374)
ج : ازرقي نسخه نامه‏هايي كه مأمون همراه تختي براي كعبه فرستاده بوده است آورده و ما پيشتر از آن ياد كرديم. اين نامه‏ها بسيار مغلوط و مغشوش است. محقق متن نامه‏ها را به علاّمه اديب مصري احمد زكي پاشا مي‏فرستد تا در حدّ توان اصلاح كند، در اين پيوست مصاحبه وي را آورده است.
پيوستهاي جلد دوّم چنين است:
الف: ازرقي توسعه مسجد الحرام و چگونگي ساختمان آن را تا روزگار خلافت مهدي عباسي گزارش كرده است. محقق كتاب افزونيهاي آن را تا روزگار عثمانيها پي‏گرفته است.(صص 309 ـ 305)
ب: ازرقي برخي از ميقاتها را شمرده و حدودي از حرم را گزارش كرده است، محقق كتاب بر ايـن بـخش نيـز افـزونيهايـي دارد و از ميقـاتـهاي بـاقي مـانده ياد كرده است. (صص 310 ـ 309)
ج:ازرقي از سيلهاي بسياري كه در مكه جاري شده بود ياد كرده است. محقق سيلهاي مهمي را كه در تاريخ ثبت شده و ازرقي از آنها ياد نكرده بود، آورده است. او مجموعا از 85 سيل ياد مي‏كند كه آخرينش به سال 1350 جاري شده است.
د: ازرقي به قناتي كه زبيده آن را خريد و به مكه رساند اشاره مي‏كند، محقق كتاب از قنات ديگري نيز ياد مي‏كند كه آن را زبيده به مكه رسانده و از گزارش آن ازرقي غفلت كرده است.
ه•• : محقق كتاب توسعه مسجد الحرام را از سال 1385 ـ 1375 در دوران سعودي نيز بدقت گزارش كرده است. پيوستهاي محقق عالمانه و دقيق است و فوايد كتاب ازرقي را تكميل كرده است.

4 ـ فهرست ها:

فهرستهاي فنّي كتاب، متنوّع، كارآمد و سودمند است.
1 ـ فهرست آيات، اين آيات غالبا همراه است با تفسير و يا شأن نزول كه براي مفسّران و محققان سودمند تواند بود.
2 ـ فهرست احاديث، كه تمام آنها مسند است و برخي بلحاظ تاريخي و اعتقادي مهم.
3 ـ فهرست انبياء، در اين فهرست از ابراهيم، آدم، اسحاق، اسماعيل، داود، شيث، صالح، عيسي، محمّد، موسي، نوح، هود، يعقوب، يوسف و يونس ـ عليهم‏السّلام ـ سخن رفته است. آنچه در اين كتاب از آنها گزارش شده است غالبا بگونه‏اي با كعبه در پيوند است.
4 ـ خدمتگزاري كعبه. در اين فهرست از نگهباني، آبرساني، مهمانپذيري، رهبري انجام مراسم، و... ياد شده است چنانكه پيشتر گفتيم اين بحثها بلحاظ نشانگري بافت سياسي و اجتماعي تاريخ مكه بسيار مهم است.
5 ـ روزهاي تاريخي. روزهايي كه بلحاظي در تاريخ مكه جلوه داشته است در اين فهرست آمده است؛ به مثل، روز واقعه فيل، روز بناي كعبه، هجرت، احد، عكاظ، احزاب و...
6 ـ بازارهاي عرب، در اين فهرست از چهار بازار مهم ياد شده است، حباشه، ذوالمجاز، ذوالمجنه و عكاظ.
7 ـ بتها. كه بلحاظ شناخت بنيادها و گرايشهاي اعتقادي و باورهاي گونه‏گون جاهليان، بسيار مهم است، پيشتر نيز آوردم كه گزارشهاي ازرقي در اين بخش گاه منحصر بفرد است.
8 ـ فهرست كسان
9 ـ فهرست قومها، قبيله‏ها، گروهها و خاندانها. مانند أزارقه، آل جحش، دوس، أوس، خزرج، ثقيف، ثمود، كتانه، قريش، هاشم، هذيل و...
10 ـ جايها، سرزمينها، چاهها، درب‏هاي گونه‏گونه مسجد الحرام و...آباديها، شعبها، محلّه‏هاو... در اين فهرست آمده است.
11 ـ قوافي اشعار
12 ـ فهرست مصادر، تحقيق و تصحيح كه با تمام دقت شناسانده شده است.

5 ـ مقدمه كتاب

محقق كتاب مقدمه‏اي نگاشته‏اند سودمند ودر ضمن آن مقدمه از آغاز تدوين در اسلام، پيشينه نگاشته‏هاي محققان و مؤلفان درباره مكه، زندگاني مؤلف و خاندان وي سخن گفته است. آنگاه از «أخبار مكه» بحث كرده و چگونگي تأليف آن را نموده است. سپس به گزينشها و ديگر كارهاي انجام شده درباره آن پرداخته و چگونگي چاپ اروپا را نشان داده و كاستيها و نارساييهاي آن را نمايانده است. و در پايان از شيوه تحقيق خود گفتگو كرده و نسخه‏هاي معتمد را شناسانده است.
ترجمه كتاب
آقاي دكتر محمود مهدوي دامغاني از استادان فاضل دانشگاه و از مترجمان پركار متون تاريخي كه با ترجمه‏هاي بسيار ايشان، جامعه كتابخوان ما آشناست به ترجمه اين كتاب همت ورزيده و اين اثر گرانقدر را با نثري روان و خوشخوان نشر داده است. ترجمه آقاي مهدوي دامغاني، دقيق و يكدست و خواندني است. وي در ترجمه بلحاظ اهميت كتاب، اسناد را نيز آورده است. چنانكه يادكرديم محقق محترم در پانوشتها، اختلاف نسخه‏ها را بدقت ضبط كرده و گاه واژه‏هاي دشوارياب را معنا كرده است. از اينهمه، مترجم محترم در ترجمه متن بهره برده است و جز موارد لازمي را كه هم در فهم متن نقش داشته نياورده است. پيوستها و توضيحات محقق در پايان كتاب و نيز پانوشتها يكسر ترجمه شده است، مترجم محترم خود نيز توضيحات فراواني درباره اعلام متن، جايها و موضوعات افزوده، و هر جا را با انديشه و عقايد تشيع در تنافي يافته با دقت توضيح داده و به منابع ديگر ارجاع داده است.
سخن درباره ازرقي و كتاب گرانقدر وي بدرازا كشيد؛ بر آن بودم كه مطالب كتاب ازرقي را با كتاب فاكهي بسنجم و نشان دهم هماننديهاي موجود بين ايندو كتاب از چه روست؟ آيا فاكهي از ازرقي گرفته است و يا هر دو بر سر چشمه‏اي ديگر استوارند و مطالب ديگر. كه ضيق مجال را مي‏گذارم و مي‏گذرم و از خداوند توفيق زيارت و حضور در ديار قدس و حريم دوست را مي‏طلبم. بمنّه و كرمه

پي نوشت ها:

1 ـ ميقات، شماره 3، ص 22.
2 ـ چنانكه پيشتر ياد كرده‏ايم (ميقات شماره 3، ص 223) كتابي با عنوان «تاريخ مكه» به حسن بصري نسبت داده‏اند و گويا نسخه‏اي از آن، در كتابخانه تيمور در دارالكتب المصريه وجود دارد (تاريخ المدينة المنوره، ج 1، مقدمه، امّا از چگونگي آن و صحّت انتسابش، اطلاعات دقيقي در اختيار نيست.
3 ـ الفهرست، ص 125 ـ 124.
4 ـ أخبار مكه (مقدمه)، ص 13.
5 ـ كشف الظنون، ج 1، ص 306 .
6 ـ أخبار مكه، مقدمه، ص 13.
7 ـ العقد الثمين.
8 ـ اخبار مكه (مقدمه).
9 ـ الاعلام، ج 6، ص 22 و نيز بنگريد به معجم المؤمنين، ج 3، ص 429، چاپ مؤسسة الرساله.
11 ـ تاريخ التراث العربي، ج 1، جزء دوّم، ص 203.
12 ـ الأنساب، ج 1، ص 122، چاپ بيروت.
13 ـ الأنساب، ج 1، ص 122، چاپ بيروت.
14 ـ جُرهم، بخشي هستند از «قحطانيان» چگونگي انتقال آنان از يمن به مكه و چگونگي بسط و گسترش و حكومتشان در آن ديار را بنگريد: معجم قبائل العرب، ج 1، ص 183 و منابعي كه در آن آمده است.
15 ـ خُزاعه، از قبايل بزرگ عرب دوره جاهلي و... رك: معجم قبائل العرب، ج 1، ص 338 و منابعي كه در آن آمده است.
16 ـ گزارش ازرقي از اين حادثه يعني ابلاغ پيام برائت به وسيله علي ـ ع ـ و وقايع قبل و بعد آن، شامل و كامل نيست. در اين باره رك: احقاق الحق، ج 14، ص 499؛ التبيان، ج 5، ص 169؛ مجمع البيان، ج 5، ص3 و...
18 ـ براي آگاهيهاي بيشتر در باره «نسي‏ء»، رك: التفهيم لأوائل صناعة التنجيم، ص 223 و ذيل آيه 36 از سوره توبه در تفاسير.
19 ـ مكه والمدينه في الجاهليه و عهدالرسول، احمد ابراهيم شريف، صص 189 ـ 188؛ نظام الحكم والإداره، محمد مهدي شمس الدين، ص 517.
20 ـ بحوث مع اهل السنّه و السّلفيه، سيد مهدي روحاني، ص 84 و نيز رك : ربيع‏الأبرار، ج 2، صص 844 ـ 843 .
21 ـ النهايه، ج 3، ص 240، الجمهره في لغة العرب،ج 4، ص 212 و نيز بنگريد: مجله الهادي، سال هفتم شماره 2، ص 36؛ الصحيح من سيرة النبي الأعظم، ج 3، ص 104.
22 ـ نساء: 58. رك: الميزان، ج 4، ص 378؛ التمهيد، ج 1، ص 147.
23 ـ بهمن سال 1372 توفيق بجاآوردن عمره رفيق گشت. در مكه كتاب ازرقي را بهمراه داشتم و براي همين مقاله مي‏خواندم و يادداشتهايي از آن برمي‏گرفتم. به روايات فضيلت طواف در ريزش باران رسيدم آرزو كردم اين توفيق نصيب شود. روزي بهنگام نماز ظهر باران شديدي درگرفت زائران خانه خدا و راهيان حريم دوست با اشتياقي شگرف برگرد خانه مي‏چرخيدند و احساس لطيف رحمت الهي جانها را از شوق آكنده بود. من نيز
24 ـ و نيز رك: الكافي، ج 4، ص 217؛ من لايحضره الفقيه، ج2، ص 147.
25 ـ بنگريد به كتاب «من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 89؛ علي دواني تاريخ اسلام از آغاز تا هجرت، ص 54؛ الصحيح من سيرة النبي الأعظم، ج 1، ص 69.
26 ـ اين محتوي بگونه ديگر نيز نقل شده است. براي آشنايي با حديث، راويان و چگونگي آن رك: نقد الحديث في علم الروايه و علم الدرايه، دكتر حسين الحاج حسن، ج 2، ص 40، الوهابيه في الميزان، ص 148 به بعد، السنّه قبل التدوين، ص 502.
27 ـ رك: تفسير القرآن العظيم، ج 4، ص 17؛ التبيان في تفسيرالقرآن، ج 8، ص 474؛ الميزان، ج 17، ص 155. محاسن التأويل، ج 14 ،121و...
28 ـ جامع البيان في تأويل آي القرآن، ج 23، ص 85.
29 ـ سيره ابن هشام، ج 1، ص 177، امتاع الأسماع، ج 1، ص 7؛ سيره حلبي، ج 1، ص 105.
30 ـ توبه: 113.
31 ـ تفسير القرآن العظيم، ج 2، ص 344؛ في ظلال القرآن، ج 3، ص 1564؛ تفسيرالحديث، ج 12، ص 64.
32 ـ مستشرق بزرگ و سختكوش و پراطلاع آلماني و محقق و مصحح متون كهن بسيار، كه براي اوّلين بار «اخبارمكه» را به سال 1857 به چاپ سپرد، رك: الأعلام زركلي، ج 8، ص 99 ؛ موسوعة المستشرقين عبدالرحمن بدوي، ص 399 كه دقيقترين و مفصلترين شرح حال وي و نيز آثارش را نوشته است؛ المستشرقون، نجيب العقيقي ج 2، ص 367؛ فرهنگ خاورشناسان، ابوالقاسم حالت، ص 354.
33 ـ أخبار مكه، (مقدمه)، ص 16.
34 ـ همان، ص 16.
35 ـ اخبار مكه، (مقدمه) ص 18 و نيز رك: معجم المؤلفين، ج 3، ص 566 چاپ مؤسسة الرساله.
36 ـ همان، ص 19، و نيز رك: الأعلام،ج 8، ص 166.
37 ـ الدرر الكامنه، ج 2، ص 414؛ اخبار مكه، (مقدمه)، ص 19.
38 ـ موسوعة المستشرقين، ص 401.
39 ـ چاپي كه ما از آن استفاده كرده‏ايم افست از روي چاپ سوّم آن است، نشر يافته به سال 1403، بيروت دارالأندلس. ويژه‏گيهاي كتابشناسي چاپ مورد استفاده چنين است:«أخبار مكه» انتشارات الشريف الرضي، قم، 1411.

* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372