12 اسفند 1388 / 16 ربيع الاول 1431 / 3 مارس 2010
12 اسفند 1388 / 16 ربيع الاول 1431 / 3 مارس 2010
12 اسفند 1388 / 16 ربيع الاول 1431 / 3 مارس 2010 |
با انعقاد قرارداد مودّت ميان ايران و روسيه، اين كشور همه عهدنامهها و قراردادهاي دوران تزاري را باايران ملغي اعلام كرد. درپي اين تصميم روسيه متعهد شد كليّه قواي خود را ازايران خارج كند و بنا برهمين تصميم ولايات فيروزآباد خراسان و جزيره آشوران درخليج استرآباد واقع دردرياي خزر به ايران بازپس داده شد. |
|
بنابر برخي روايات، نخستين نماز جمعه، توسط پيامبر گرامي اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) ، پس از هجرت ايشان از مكه اقامه گرديد. حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) هنگام ظهر جمعه وقتي كه به نزديكي مدينه رسيد، در محل قبيلهي بنيسالم بن عوف كه قُبا نام داشت، خطبه خواند و نماز جمعه را برپا كرد. به نقل راويان تاريخ، اين نخستين نماز جمعهاي بود كه در تاريخ اسلام خوانده شد. اين موضوع حاكي از اهميت فريضهي سياسي - عبادي نماز جمعه است كه پيامبر اسلام در اولين فرصت، آن را برگزار كرد. بعدها در محل برپايي اولين نماز جمعهي پيامبر، مسجدي ساخته شد كه هم اكنون نيز موجود است. |
ابوالعباس محمد بن مرزباندميري، معروف به ابن مرزبان، اديب، مورّخ، لغت شناس، و استاد بلاغت بود. او از جملهي مشاهير مترجمين ميباشد كه بيشتر از پنجاه كتاب فارسي را به عربي ترجمه كرده است. الحاوي في العلومِ القُرآني و الحَماسَه، از مُصَنِّفات ابن مرزبان ميباشند. |
ملاعبداللَّه بن محمدبن توني بُشرَوي معروف به فاضل توني، فقيهي اصولي و عابد و زاهد و پيروِ مقدس اردبيلي بوده است. وي در ابتدا در اصفهان و مشهد ساكن بود و سپس راهي عتبات عاليات شد و در اين مسير در سال 1071 ق در كرمانشاه جان به جان آفرين تسليم كرد. آثار وي عبارتند از: حاشيهي مدارك، حاشيهي معالم، شرح ارشاد علامه، فهرست و تهذيب شيخ طوسي و وافِيه. |
|
پرنْسْ فرانْسْوا دوك دو لاروشفوكو، فيلسوف و نويسنده فرانسوي، در سوم مارس 1613م در خانوادهاي اشرافي در پاريس به دنيا آمد. وي از دوران جواني وارد ارتش و سياست شد، اما پس از حضور در يكي از جنگهاي داخلي از ارتش كناره گرفت. لاروشفوكو همچنين پس از چند حضور ناموفق در عرصه سياست، از اين مقوله نيز دست كشيد و در پاريس، وارد محافل ادبي شد. وي سپس نخستين اثر خود را با نام خاطرات منتشر كرد كه در واقع به نوعي بررسي وقايع سالهاي مياني سده هفدهم ميلادي فرانسه ميپرداخت. كتاب ديگر لاروشفوكو با عنوان تفكرات يا حِكَم، چنان مورد استقبال قرار گرفت كه در طي ده سال آخر عمر نويسنده، چهار بار تجديد چاپ شد. اين كتاب شامل بيش از پانصد حكمت و مثل است. بخشي از اين حكمتها نمايشگر روح بشر است كه عقل حاكم بر آن از راه اصلي منحرف نميشود، اما بخشي ديگر، نشان دهنده مواردي خاص از نظرهاست كه برمبناي آن فقط سودجويى باعث حركت و موتور محركه آدمي است و البته اقدامات اين گروه به صورت مخفي و با ظاهري آراسته و در عين رياكاري انجام ميگيرد. در اين ميان، با وجود برخي مخالفتها، بسياري از اين امثال و حكم در محافل ادبي راه يافت و موجب سرگرمي گشت و اگرچه انديشهها و نظريههاي نويسنده، غالباً واقعيت عواطف انساني و ارزش حقيقي او را ناديده ميگرفت، قالبي كه لاروشفوكو براي بيان انديشههاي خود برگزيده بود، به سبب به كار بردن بسيار به جا و متناسب كلمات و دقت در تكامل شيوه بيان كه ثمره كار مداوم و وسواس او بود، ستايش اين محافل را برانگيخت. كمتر درس انشا و شيوه نگارشي وجود داشت كه مانند امثال و حِكم، آموزنده باشد. در اين كتاب كه به كلمات قصار نيز شهرت دارد، لاروشفوكو به عنوان يك فيلسوف شكاكْ، مطالبي عنوان كرده كه برخي از آنها عبارتند از: آن كس كه خود را دوست ميدارد چاپلوسترين مردم جهان است؛ همه ما به اندازه كافي توانايى تحمل بدبختيهاي ديگران را داريم؛ اعمال نيك ما، اغلب شديدتر از اعمال بدمان مورد مجازات واقع ميشود؛ عشق و عدالت فقط ترسي است از تحمل بيعدالتيها؛ اگر ما موفق شدهايم كه بر عواطف خود غلبه كنيم، بيشتر به سبب ضعف عواطف است تا قدرتها؛ تحمل خوشبختي بيش از تحمل بدبختي، نشانه فضيلت اخلاقي است و اغلب لجاجت ما ناشي از زبوني و تهوّرمان ناشي از بزدلي است. اين كتاب با عنوان شكوفههاي جاويدان حكمت، به فارسي ترجمه شده است. فرانسوا لاروشفوكو در سالهاي پاياني عمر متحمل مصيبتهاي پياپي خانوادگي و بيماري شد و خود سرانجام در هجدهم نوامبر 1680م در 67 سالگي درگذشت. |
|
|
مجارستان از جمله كشورهايى است كه از قديم الايام تحت سيطره امپراتوريهاي مختلف قرار داشته است. امپراتوري روم، عثماني و اتريش - مجارستان از جمله حكومتهايى هستند كه هر كدام مدت زماني بر اين سرزمين حاكميت داشتهاند. مجارستان در قرون شانزدهم و هفدهم ميلادي از ايالات عثماني بود و بخشي از آن در اختيار اتريش قرار داشت. اما از اوايل قرن نوزدهم نهضتهاي آزادي خواهي و استقلالطلبي در اين منطقه اوج گرفت در سال 1848م بيشتر كشورهاي اروپايى دچار انقلاب و هرج و مرج شدند كه عمدتاً ريشه اقتصادي داشت، اما در مسير سياسي ادامه يافت كه در اين ميان در سوم مارس 1848م قيام مردمي مجارستان نيز آغاز گرديد. تصميم امپراتور اتريش مبني بر قرار دادن زبان آلماني به عنوان زبان رسمي در سراسر اين امپراتوري باعث آغاز ناآراميها و شورشها گرديد و برخي انقلابيون اين كشور با الهام از انقلاب فرانسه نهضت ناسيوناليستي - ليبراليستي به راه انداختند و در 14 آوريل 1849م استقلال مجارستان را اعلام كردند. اما امپراتوري اتريش با كمك نيروهاي روس به مقابله با جدايىخواهان پرداختند و موفق به شكست آنها شدند. در نتيجه، اين جمهوري تازه استقلال يافته متلاشي گرديد و بار ديگر جزئي از امپراتوري اتريش اعلام شد. اين وضعيت ادامه داشت تا اينكه با پايان جنگ جهاني اول و فروپاشي امپراتوري اتريش - مجارستان و تجزيه آن، مجارستان نيز به استقلال دست يافت. |
به دنبال شكست امپراتوري عثماني در جنگ با روسيه، دو كشور در محلي به نام سان استِفانو قراردادي به همين نام امضا كردند. حمله روسيه به عثماني به خاطر مطامع روسيه در سرزمينهاي تحت تصرف امپراتوري عثماني در بالكان بود. روسيه در اين راستا، در اوت 1877م با سه كشور بلغارستان، صربستان و روماني كه تحت اختيار عثماني بودند، پيمان اتحاد بست و متعهد شد كه آنها را مستقل كند و تهاجم روسيه به عثماني نيز به همين دليل انجام شد. در اين جنگ، روسها به خاطر ضعف امپراتوري عثماني، توانستند به سرعت پيشروي كنند تا اينكه دولت عثماني، تقاضاي صلح كرد. در نتيجه پيمان سان استفانو كه در سوم مارس 1878م به امضاء رسيد، صربستان و روماني از عثماني جدا و مستقل شدند و بلغارستان نيز استقلال داخلي يافت. |
|
يكي از نخستين نتايج استقرار حكومت بلشويكي در روسيه، قطع عمليات نظامي در جبهه شرق و آغاز مذاكرات صلح بين حكومت جديد روسيه و آلمان و اتريش در شهر برستْ ليتوسك بود. دور اول مذاكرات در 22 دسامبر سال 1917م به علت شرايط سنگين و خفتآوري كه آلمانيها پيشنهاد ميكردند به نتيجه نرسيد و آلمانيها نيز حاضر به تعديل شرايط پيشنهادي خود نشدند. با تهاجم تازه آلمان در 18 فوريه 1918م و پيشروي سريع نيروهاي آنان در شوروي، لنين اعضاي كميته مركزي حزب بلشويك را به تشكيل يك جلسه اضطراري دعوت كرد و اين بار با اصرار، خواستار قبول پيشنهاد خود براي صلح به هر قيمت شد. با وجود مخالفت چند تن از اعضاي كميته مركزي، اكثريت اعضاي كميته كه از ادامه پيروزي آلمانيها و خطر سقوط پايتخت بيمناك بودند، نظريات لنين را تاييد كردند و دولت شوروي در اواخر فوريه تقاضاي تجديد مذاكرات صلح را نمود. آلمانيها اين بار شرايط سنگينتر و خفت آورتري براي صلح پيشنهاد كردند ولي با دستور صريح و اكيد لنين درباره امضاي قرارداد صلح تحت هر شرايطي، هيأت نمايندگي روسيه به شرايط پيشنهادي آلمان گردن نهاد و قرارداد ترك مخاصمه بين نيروهاي طرفين، در روز سوم مارس 1918م در برسْتْ ليتوسْكْ به امضا رسيد. به موجب اين قرارداد، روسيه علاوه بر لهستان و فنلاند، ايالات ساحلي بالتيك و روسيه سفيد و اوكراين را هم تسليم آلمانيها كرد و از متصرفات خود در بالكان به نفع اتريش صرفنظر نمود. روسها همچنين متعهد شدند نيروهاي خود را از ايران خارج كنند و قسمتي از متصرفات خود در قفقاز را به تركهاي عثماني واگذار نمايند. با متاركه جنگ در جبهه شرق، نيروهاي آلمان و اتريش در اين جبهه آزاد شدند و ميليونها سرباز آلماني و اتريشي كه از جبهه بازگشته بودند به قواي متحد در جبهه غرب و بالكان و ايتاليا پيوستند. |
پس از شكست سنگين ارتش بعث عراق در تهاجم نيروهاي نظامي ائتلاف غرب به رهبري امريكا در جريان جنگ كويت و تحريم هرگونه پرواز در عراق توسط شوراي امنيت، مردم مسلمان عراق موقعيت را غنيمت شمرده و با استفاده از ضعف دولت بعث، در نواحي وسيعي از شمال تا جنوب اين كشور، عليه رژيم صدام قيام كردند. درجريان اين انقلاب كه به دليل تقارن آن با ايام ماه مبارك شعبان 1411ق به انتفاضه شعبانيه مشهور گرديد، كنترل بخش اعظم كشور به دست نيروهاي مردمي افتاد و از 18 استان عراق، 14 استان، از دست حكومت بعث خارج شد. در اين مدت كه حدود يك ماه به طول انجاميد، مردم تحت نظر مراجع حوزه علميه بر امور نظارت داشتند و مناطق را اداره ميكردند. در اين هنگام، امريكاييان و متحدانشان متوجه شدند كه ناخواسته، زمينههاي ايجاد حكومتي مردمي و اسلامي در عراق پا گرفته و چيزي به سقوط حزب بعث نمانده است. در اين حال كه تمامي فرودگاهها و نقاط حساس نظامي و پادگانهاي عراق در اختيار و زير نظر متجاوزان غربي قرار داشت و اجازه هيچ حركت هوايى داده نميشد، شرايط ناگهان تغيير كرد و با اشاره امريكا، ارتش عراق، سركوب بدون مرز را سرلوحه كار قرار داد. مزدوران حزب بعث عراق براي قلع و قمع انقلابيون، حتي از به كارگيري سلاحهاي شيميايى و بمبهاي خوشهاي و آتشزا عليه ملت خويش نيز دريغ نكردند. در اين كشتار كه هيچ گاه از سوي ديكتاتورترين و خون آشامترين رژيمهاي يك قرن اخير نيز صورت نپذيرفته بود، صدها هزار نفر به صورت دسته جمعي قتل عام و در گورهاي چند صد نفري به طور ناشناس دفن شدند. دامنه اين جنايات به حدي رسيد كه صدام، محو مراكز قيام از جمله كربلا و به ويژه نجف اشرف از نقشه جغرافياي عراق را در سر ميپروراند. از اين رو از هرگونه اهانت و جسارت به ساحت مقدس حرمهاي ائمه بزرگوار مدفون در اين شهرها، كوتاهي نميكرد. صاحبنظران معتقدند كه در اين چند روز، در حدود سيصد الي پانصد هزار نفر توسط رژيم بعث به شهادت رسيدند. بدين ترتيب اين قيام مقدس به دليل ضعف بنيه دفاعي مردم و عدم وجود رهبري واحد و هماهنگ، سركوب وحشيانه و بدون مرز ارتش خونخوار صدام، سكوت مجامع بينالمللي و كمك امريكا به صدام، پس از يك ماه به شكست انجاميد و برگ ننگين ديگري برتاريخ سراسر جنايت و سياه رژيم بعث و حاميان جهانخوار آن افزوده گشت. با اين حال، امريكا هنگامي كه صدام را خطري براي منافع خود احساس كرد، در يورشي وحشيانه و سناريويي از پيش تعيين شده، با حمله به عراق در 20 مارس 2003م، موجبات سقوط وي در 9 آوريل آن سال را فراهم آورد و دور جديدي از تجاوز و اشغالگري در اين كشور آغاز شد. |
|
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}