افزایش یا کاهش آمار طلاق، میزان پایبندی به قانون، نظم و انظباط اجتماعی، مشارکت های مردمی، نامگذاری های مناسب یا نامناسب، سرانۀ مطالعه، نوع و میزان مصرف محصولات هنریِ دیداری و شنیداری و ... جزو مسائلی است که فرهنگ عمومی یک جامعه را می سازد. هر یک از این شاخص ها می تواند تحولات فکری، بینشی و رفتاری جامعه را نشان دهد و همچنین میزان فعالیت ها و امکانات فرهنگی موجود یا مورد نیاز برای توسعه فرهنگی کشور را بازگو کند. در نظر گرفتن این شاخص ها برای بالابردن فرهنگ عمومی حائز اهمیت است، اما آنچه ارتقای فرهنگ عمومی را ممکن می سازد، شناخت عوامل کلیدی شکل گیری فرهنگ عمومی است.
 

فرهنگ عمومی چیست؟

فرهنگ به معنای مجموعه ای از «اندیشه‏ها، باورها، سنت ‏ها، آداب و ذخیره‏ هاى فکرى و ذهنى یک ملت است[1]. این مجموعه، هنگامی به عنوان «فرهنگ عمومی» شناخته می شود که اکثریت افراد جامعه، آن را بدون اجبار بپذیرند و مناسبات و روابط میان یکدیگر را بر اساس آن رقم بزنند. پس اولاً، آنچه به گروه، قشر یا صنفی خاص اختصاص دارد، از فرهنگ عمومی خارج است؛ ثانیاً فرهنگ عمومی امری «غیردستوری»، «غیررسمی» و «دارای ضمانت اجتماعی» است. از این رو، نهادها و دستگاه های حاکمیتی در شکل گیری فرهنگ عمومی، لزوماً دخالت مستقیم ندارند. برخلاف «فرهنگ رسمی» که از سوی آنها تعریف و ترویج می شود، بخشنامه ای است و در صورت لزوم با اجبار فیزیکی مورد پذیرش قرار می گیرد و یا مخالفت با آن مجازات حقوقی به دنبال دارد[2].
 
 
 
از سویی فرهنگ عمومی بر بستر «ارتباطات انسانی» شکل می گیرد. اکتسابی، آموختنی و متغیر است. از سوی دیگر، به دلیل وجود ابعاد روحی و معنوی در انسان، چهار نحوۀ ارتباط برای او قابل تصور هستیم: ارتباط با خویشتن؛ ارتباط با خدا؛ ارتباط با طبیعت، و ارتباط با هم نوعان[3]. در حقیقت، این ارتباطات چهارگانه فرهنگ سازند و وجود آنها در سطح جامعه، جهت کلی فرهنگ عمومی را معین می کنند.
 
به عبارت دیگر، فرهنگ عمومی را می توان به یک درخت مُثمِر تشبیه کرد. فرهنگ عمومی نیز به سان درخت دارای ریشه، تنه، شاخه و ثمره است. زیرساخت اولیه و ریشۀ شکل گیری فرهنگ عمومی، «جهان بینی» انسان است؛ یعنی «چگونگی شناخت انسان» از این جهان، از خودش و از شناخت های خودش. پس فرهنگ عمومی ریشه در «طرز اندیش و تفکر انسان دربارۀ این عالم و حقایق آن» دارد. رسوخ این ریشه ها و «مبانی» در دل جامعه، در گذر زمان، سازندۀ تنۀ فرهنگ عمومی است؛ یعنی سایر « ارزش های اخلاقی، باورها و اعتقادات منشعب از مبانی اولیه». در پی استحکام این تنه، شاخ و برگ فرهنگ عمومی نمایان می شود که همان «آداب، سنت ها، آئیین ها، هنرها، ادبیات و ...» نام دارد. در نهایت ثمرۀ وجود این اندیشه ها، باورها، ارزش  ها، سنت ها، آئین ها و ... در قالب رفتار انسانی به بار می نشیند و نمود پیدا می کند. «بنابر این درست است که مقوله فرهنگ در موارد زیادى شامل رفتارها هم مى‏شود، لیکن اساس و ریشۀ فرهنگ عبارت است از عقیده و برداشت و تلقى هر انسانى از واقعیات و حقایق عالم، و نیز خلقیات فردى و خلقیات اجتماعى و ملى»[4].
 
بر اساس آنچه گذشت، سخن گفتن از ارتقای فرهنگ عمومی یعنی ارتقای سطح معرفتی یک ملت، ترویج باورها و ارزش های راستین در جامعه، پیراستن نقاط منفی سنت ها، آداب، هنرها و ... و تعیین هنجارهای رفتاری در سطح عمومی؛ و در کشوری همچون ایران اسلامی، ارتقای فرهنگ عمومی، در صورتی معنا پیدا می کند که با اصول، ارزش ها، سنت ها و هنجارهای اسلامی انطباق یابد.
 
 

عوامل مؤثر در بالابردن فرهنگ عمومی

در ارتقای فرهنگ عمومی جامعه، شاخص ها و عوامل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بسیاری نقش دارند که بررسی همگی آنها امری تخصصی و زمانبر است، از این رو، مجال پرداختن به همۀ آنها نیست و در این وجیزه تنها به برخی از آنها اشاره می شود.
 

خانواده

خانواده نهادی کوچک، اما تعیین کننده است. اولین و کوچکترین نهادی است که هر انسانی در آن پرورش می یابد و بسیاری از یافته های مادی و معنوی او، مرهون پرورش در همین نهاد است. نخستین پی ریزی های فرهنگ جامعه در این نهاد صورت می گیرد. همۀ افراد جامعه پیش از حضور در مجامع گوناگون، از قبیل مدرسه، دانشگاه و ... در خانواده پرورش می یابند و آموزش می بینند. لذا عده ای از روان شناسان معتقدند که شخصیت اصلی طفل، در سنین زیر هفت سال شکل می گیرد.
 
در بیان جایگاه والای خانواده در ساخت فرهنگی افراد -و به تبع آن جامعه- همین بس که امام صادق (ع) می فرماید: «مَا مِنْ مَوْلُودٍ یُولَدُ إِلَّا عَلَى الْفِطْرَةِ فَأَبَوَاهُ اللَّذَانِ یُهَوِّدَانِهِ وَ یُنَصِّرَانِهِ وَ یُمَجِّسَانِهِ[5]؛ هیچ مولودى نیست مگر آنکه بر فطرت توحید و اسلام متولد مى‏شود، ولى والدینش همان کسانى هستند که او را یهودى و نصرانى و مجوسى می سازند». لذا خانواده این ظرفیت را دارد که اعضای خود را با اندیشه و عقیدۀ راستین روانۀ جامعه کند، و زمینۀ تبدیل یا تغییر فرهنگ عمومی جامعه را فراهم آورد. این ظرفیت نه تنها از هنگام کودکی، بلکه از هنگام شیرخوارگی و بلکه از هنگام انقعاد نطفه برای خانواده متصور است[6]؛ بدین معنا که حتی طیب ولادت و همچنین ملکات اخلاقی مادر یا دایه، سازندۀ روحیات فرزند است و این می تواند در آینده بر فرهنگ عمومی اثر بگذارد.
 
بنابراین، هرگاه فضای تربیتی خانواده ها آمیخته با هرزگی، لاابالی گری، بزهکاری و تبهکاری باشد، همین امور در جامعه گسترش می یابند[7] و فرهنگ عمومی جامعه چیزی جز روگردانی از عفت و اخلاق نخواهد بود. در مقابل، خانواده های اهل حیا و عفت، در خدامحور شدن فرهنگ عمومی تأثیر دارند. در تأیید این مطلب دعاها، روایات و سفارشات بسیاری از امامان معصوم (ع) وجود دارد.
 

رسانه های جمعی

دانشمندان علوم ارتباطات می گویند که وسایل ارتباطات جمعی در انتقال پیامِ ارتباطی، دارای چهار نقش و کارکرد هستند: خبری (آگاهی بخشی)؛ تشریحی و تفسیری؛ آموزشی (انتقالی)؛ و تفریحی (سرگرمی). البته رسانه می تواند با ترکیب این چهار نقش پیامش را به مخاطب منتقل کند، مانند: مسابقات سرگرمی تلویزیونی که در عین سرگرم ساختن مخاطبان، فرهنگ سازی می کند[8]. از این رو می توان گفت که امروزه، گسترش «ارتباطات جمعی» و پیشرفت روزافزون تکنولوژی و ابزار رسانه ای تغییر یا استحکام فرهنگ عمومی را تسهیل کرده اند.
 
 
 
از آنجا که فرهنگ عمومی، غیررسمی، مورد پذیرش اکثریت و همراه با اقناع است، بالابردن فرهنگ عمومی به کمک رسانه های جمعی امری آسان به نظر می رسد؛ زیرا ویژگی رسانه های ارتباط جمعی انتقال پیام به تودۀ مخاطبان و جمع زیادی از آنان است. به عبارت دیگر رسانه های جمعی فراگیرند؛ به ویژه امروزه که بیشتر مردم به اینترنت، شبکه های اجتماعی و پیامرسان های موبایلی دسترسی دارند. از سوی دیگر، بر اساس نظریه برجسته سازی، رسانه ها اگرچه نتوانند روش و چگونگی فکر کردن را برای مردم تعیین کنند، اما این رسانه ها هستند که می گویند مخاطبشان به چه چیز فکر کند. بر این اساس، رسانه های جمعی به تنهایی می توانند برای مردم ذائقه سازی کنند و با جهت دهی به افکار عمومی، به یاری فرهنگ عمومی بشتابند و یا به نبرد با آن بروند. چنانکه دیده می شود برخی سریال های تلویزیونی یا اینترنتی با نمایش مکرر عشق ها و روابط مثلثی، و یا نوع خاصی از پوشش، بخش قابل توجهی از اذهان و قلب ها را درگیر موضوعاتی همچون خیانت و آزادی پوشش می کنند. به همین خاطر است که سالها پیش امام خمینی (ره)، دربارۀ محصولات رسانه ای داخلی و خارجی هشدار دادند و فرمودند: «باید فیلم هایى که در تلویزیون هست، فیلم هایى آموزنده باشد، فیلم هایى باشد و لو از خود ایران درست کنند، آموزنده باشد، یا فیلم هایى که از خارج مى‏آید درست تفتیش بشود که هیچى نباشد. آنها با شیطنت ممکن است به اینجا فیلم هایى را بفرستند که بخواهند فاسد کنند جوان هاى ما را»[9].
 

‏‏مراکز آموزشی

یکی از ساحت های زندگی هر انسانی آموختن و آموزش دادن است، لذا انسان ها در طول عمر خود ساعت ها، روزها، ماه ها و گاهی سال ها نیاز به آموزش دارند. سازمان های دولتی و غیردولتی بسیاری در برطرف کردن این نیاز نقش دارند؛ از آموزش و پرورش گرفته تا مراکز آموزش عالی، دانشگاه ها، مراکز آموزش زبان، کانون های فرهنگی- ورزشی و ... از آنجا که آموزش امری ارتباطی است، تبادل فرهنگی را در پی دارد، پس می تواند گامی در راستای اصلاح فرهنگ عمومی یا ارتقای آن باشد. در این میان، نهادهای آموزشی دولتی (مدرسه و دانشگاه) نقش محوری تری دارند. تا حدی که سنگ بنای تربیت -پس از خانواده- در مدرسه و مقطع ابتدایی گذاشته می شود و به دنبال تربیت صحیح افراد، فرهنگ عمومی نیز در مسیر صحیح قرار می گیرد.
 
 
 
از دیدگاه امام خمینی (ره) مراکز آموزشی سوای از علم آموزی، باید پرورش روحی و معنوی دانش آموزان و دانشجویان را در دستور کار خود قرار دهند. ایشان خطاب به معلمان فرموده است: «همه معلمین در فکر این باشند که خودشان را تهذیب کنند. باید خود را مهذب کنند تا حرفشان در دیگران اثر کند. معلمین و همه کسانی که در شغل معلمی به سر می برند باید بدانند که شغلشان بسیار مهم است. باید توجه کنند که بچه ها را از ابتدا خوب بار بیاورند که دانشگاه دیر است[10]». همچنین ایشان، هدایت و رسیدن به مقاصد ملی و دینی یک کشور را در گرو اصلاح دانشگاه دانسته و فرموده اند: «دانشگاه در راس امور هست و تقدیرات یک کشوری، مقدرات یک کشوری بسته به وجود آنهاست[11]».
 
این سخنان، گویای جایگاه والای معلم و استاد، در ارتقای فرهنگ عمومی است. امام خامنه ای با اشاره به این مهم، خطاب به معلمان فرموده است: «امام (ره) فرمودند "معلّمی شغل انبیا است"؛ این فقط یک شعار دل خوش کن نیست؛ این یک حقیقت قرآنی است: "وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَة[12]؛ از جملۀ خصوصیّات پیامبران، تعلیم است". یعنی شما دارید راهی را حرکت می کنید که برترین انسان های تاریخ بشریّت، آن راه را رفته اند و برای آن مقصود و برای آن پیمایش، مبعوث شده اند؛ یعنی پیغمبران. تأثیر بی نظیر، نقش بی نظیر تعلیم و تربیت عمومی در پیشرفت کشور، در سعادت کشور یک مسئلۀ فوق العاده مهمّی است. به نظر ما این جزو واضحات است، جزو بدیهیّات است -اگرچه بعضی متأسّفانه این امر بدیهی را درست درک نمی کنند- که آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت عمومی، زیرساخت اصلیِ سعادت یک ملّت و پیشرفت یک کشور و در جمهوری اسلامی، حرکت به سمت آرمانها است[13]».
 

مذهب

مذهب به عنوان امری فراگیر، نقش بسیار مهمی در ارتقای فرهنگ عمومی دارد. متغیرهایی همچون مساجد، روحانیون، هیأت های مذهبی، جلسات قرآنی، و ... به تنهایی می توانند فرهنگ عمومی را تحت الشعاع قرار دهند. چنانکه در ماه های اخیر و با شیوع ویروس منحوس کرونا، نهادها و نیروهای مذهبی بر اساس سفارش اسلام به «مواسات مؤمنانه» در اجرای فرمان امام خامنه ای سنگ تمام گذاشتند و «رزمایش همدلی» را به احسن وجه برگزار کردند. به عبارت دیگر متغیرهای مذهبی در گسترش «فرهنگ ایثار» نقش آفرینی کردند و فرهنگ عمومی جامعه را به سوی اهداف متعالی اسلامی سوق دادند. این موضوع یعنی متغیرهای مذهبی، به پشتوانۀ اندیشه ها، اعتقادات و ارزش های اسلامی، توان هرگونه ایفای نقش در ارتقای فرهنگ عمومی را دارند.
 


پی‌نوشت:
[1].ر.ک: بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار علماء و روحانیون تبریز، در تاریخ 5/ 5/ 1372؛ فردرو، محسن و دیگران، ص 124 تا ص 170.
[2]. طالبی، 1، استراتژی های عمده در رابطه با فرهنگ عمومی و خرده فرهنگ های عمومی، مجموعه مقالات جامعه و فرهنگ، نشر آرون، جلد اول، تهران، 1380.
[3]. عبدالله جوادی آملی، انتظار بشر از دین، ص 64.
[4]. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى، 19/ 9/ 1379.
[5]. من لا یحضره الفقیه، ج ‏2، ص 49.
[6]. به عنوان مثال می‌توان به روایات مربوط به ویژگی‌های دایه اشاره کرد. ر.ک: وسائل الشیعة، ج ‏21، ص 462 تا 469).
[7]. مبانی جرم شناسی، دکتر کی نیا، ج 1، ص 212.
[8]. ارتباط شناسی، مهدی محسنیان راد، ص 24 و 328.
[9]. صحیفه امام، ج ‏12، ص 326.
[10]. صحیفه امام، ج ‏19، ص 190.
[11]. صحیفه امام، ج‏ 17، ص 241.
[12]. بقرة، 129.
[13]. بیانات در دانشگاه فرهنگیان، در تاریخ 19/02/1397.