داريوش همايون كارگزار آژانس يهود در ايران (3)






همايون در شامگاه 21 بهمن 1357، زماني كه مردم و نيروهاي انقلاب، پادگان «جمشيديه» تهران را تسخير كردند، از زندان فرار كرد و پس از تحمل مدتها دربه‌دري و زندگي مخفي از ايران گريخت و خود را در پناه اربابان صهيونيست جاي داد.
وي از نخستين روز فرار از ايران، به صورت دائم مشغول فعاليتهاي ضد انقلابي است و در كسوت يكي از رهبران ضد انقلاب خارج از كشور به ايفاي نقش در نمايشهاي خائنانه مشغول است. داريوش همايون وابسته به جريان سلطنت‌طلب است و مدتها براي به قدرت رساندن دوباره خاندان پهلوي به عنوان جيره‌خوار رضا پهلوي فعاليت مي‌كرد. او «نظريه‌پرداز» جناح راست اپوزيسيون خارج از كشور قلمداد مي‌شد. 49 او معتقد بود «پادشاهي مشروطه گرايش مسلط در ميان ايرانيان خارج است.» 50 و در انتظار آنچنان تئوري مبارزه‌اي بود كه عاري از استراتژي پيكار مردمي باشد! 51
وي تا مدتها خود را قيّم مشروطه‌خواهان و دست راست رضا پهلوي تلقي مي‌كرد. به طوري كه در سفري به اردن او نيز به همراه اردشير زاهدي در كنار رضا پهلوي حضور داشت. 52
اما بعداً مأيوس و نااميد دست از حمايت رضا پهلوي برداشت. ولي همچنان هوادار مشروطه سلطنتي ماند و پس از رحلت حضرت امام خميني (ره) گفت:
«... من شخصاً چون طرفدار پادشاهي هستم، فكر مي‌كنم كه سلطنت مشروطه در ايران امروز، بيش از هر وقت، بخت پيروزي دارد.» 53
او كه ادعا مي‌كرد براي فرار از كشور توان تهيه صدهزار تومان پول را نداشته است، در خارج از كشور بودجه و اعتبار كلاني را در اختيار گرفت و به مدد محافل و مجامع ضد‌انقلابي هواي فعاليت مطبوعاتي به سرش افتاد و به سوداي جمع‌آوري هوادار، هفته‌نامه آيندگان را به سردبيري هوشنگ وزيري در لوس‌آنجلس انتشار داد. همايون اين اقدام را در سال 1369 انجام داد، ولي كارش با استقبال مواجه نشد و هفته نامه آيندگان پس از 16 شماره تعطيل گرديد. 54
وي سردمدار بسياري از اقدامات گروههاي سلطنت‌طلب است و دوران ديكتاتوري خاندان پهلوي را در شمار بهترين ادوار تاريخي ايران ارزيابي مي‌كند و مي‌گويد:
«... 57 سال از تاريخ ايران كه مشروطه‌خواهان مسئول آن بوده‌اند،‌ بهترين دهه‌هاي تاريخ، دستكم در چهار سده‌ي پيش از آن است...» 55
و علي‌رغم اين باور، اعتراف مي‌كند كه در دوران چنين حكومتي «يك روز گفتار يك راديو انگليسي يا مقاله يك روزنامه امريكايي، رژيم ما را مي‌لرزاند و به آستانه سقوط مي‌برد.» 56
و بسيار متعجب است از اينكه چرا اكنون «ديگر گلوله‌باران ناوگان و حملات هليكوپترهاي امريكايي هم تأثيري در سقوط رژيم ندارد.» 57
ذهن عليل داريوش همايون از تحليل اين نكته كه داشتن پايگاه مردمي به معناي واقعي كلمه، حافظ اصلي و رمز بقا و ماندگاري نظام مقدس اسلامي بوده، عاجز است.

او با هدف آسيب رساندن به جمهوري اسلامي ايران دست به هر تلاش مي‌زند و امضاي او در زير بسياري از بيانيه‌هاي ضد‌انقلاب خودنمايي مي‌كند. مخالفت با حكم ارتداد سلمان رشدي نمونه‌اي از اين گونه تلاشهاست. طرفه اينكه وي كه در موضع و مقام وزير اطلاعات طي بخشنامه‌اي به سانسور رژيم پهلوي رسميت كامل بخشيده، نويسندگان را مكلف به خودسانسوري كرده و عده‌اي از نويسندگان را به جرم عدم رعايت موازين سانسور، ممنوع‌القلم ساخته بود، اينك در خارج از كشور مدافع آزادي قلم شده و جمهوري اسلامي ايران را مخالف آزادي قلم و انديشه معرفي مي‌كند! و مي‌گويد:
«جمهوري اسلامي به عنوان بزرگترين مانع رسيدن به مردم‌سالاري است.» 58
تذبذب و تشويش انديشه همايون همچون دوراني كه در وزارت اطلاعات و جهانگردي دولت آموزگار نمود يافت در دوران به اصطلاح مبارزه‌اش!! در جمع ضدانقلابيون خارج از كشور نيز ادامه دارد. او در دوره‌اي سخت از طرفداري «استراتژي مبارزه مسالمت‌آميز» انتقاد كرده و آنها را به دليل اتخاذ اين شيوه مذمت مي‌كرد و مي‌گفت:
« ‌آنها كه به اميد دگرگوني آرام و گام به گام رژيم، از اين وعده انتخابات تا آن وعده انتخابات نشسته‌اند، بيش از همه آن مردمي را از دست خواهند داد كه نه از زندگي آسوده رهبران امثال نهضت آزادي برخوردارند، و نه از آزادي عمل مخالفان تبعيدي.» 59
و اين شيوه را معمايي مي‌خواند به نام «استراتژي مبارزه در حد اجازه جمهوري اسلامي» براي مبارزان و مخالفان. 60
اما او چند ماه بعد همگام با تحولات به وجود آمده، معتقد به تئوري استحاله شده و نفوذ در حاكميت نظام اسلامي را براي براندازي مورد اشاره قرار مي‌دهد، چندانكه به دموكراسي ايمان آورده! و مي‌نويسد:
«بايد كوشيد گروه قابل ملاحظه‌اي از سران سياسي و فرهنگي و ملي و آزاديخواه، بر پاره‌اي از اصول كلي توافق كنند و با همكاري سازمانهاي گروههاي سياسي در هر حدي كه آنها خود بخواهند، و نيز شركت دادن رسانه‌هاي همگاني مخالف رژيم، براي تشكيل حكومت با شركت افراد و گروههايي از گرايشات گوناگون پيشگام شوند.» 61
گرچه فراريان از چنگ ملت خويش به دليل هراس از ظلم و جور بي‌حدّي كه به مردم روا داشتند و واصل شدگان به دامان بيگانگان و صهيونيستها شايستگي تأمل و تدبّر بر محور نظراتشان نيست، ولي جهت اطلاع از عاقبت كار عناصري چون داريوش همايون، بد نيست كه نظري اجمالي به آخرين بافته‌هاي ذهني او بيندازيم. وي تا چندي پيش «استراتژي مبارزه مسالمت‌آميز بي‌فشارهاي كمرشكن بر رژيم آخوندي را .» 62 بي‌ثمر مي‌دانست. اما در مرحله بعد دريافت كه، «جامعه مدني تقريباً به ناگهان هماورد و جايگزين (آلترناتيو) ولايت فقيه شده است و .» 63
و از همين رو «جامعه مدني را بزرگترين عامل فروپاشي نظام اسلامي» 64 تلقي كرد.
او خوش‌خيالانه تصور مي‌كند كه مردم ايران چشم به ر اه او و امثال او نشسته‌اند.داريوش همايون از دعوت‌ صادقانه مسئولين نظام از ايرانيان مقيم خارج از كشور جهت بازگشت سوءاستفاده كرد و با گستاخي تمام و همراه با سوءنيت مي‌كوشد تا بازگشت ايرانيان، خصوصاً نادمين سياسي را نشانه‌ي ضعف نظام تلقي نمايد، و ورود ‌آنهايي كه در سالهاي سختي و مرارت،‌ مردم و سرزمين خود را رها كرده و به دامان بيگانه پناه برده بودند را، ‌نه شرمسارانه، بلكه بازگشتي فاتحانه و طلبكارانه قلمداد كند. او در اين مورد مي‌نويسد:
«ايرانيان اگر مي‌خواهند برگردند، بايد با سرهاي افراشته باشند. اين رژيم است كه به خود پشت مي‌كند و حرفهايش را پس مي‌گيرد. آنها (نادمين سياسي مقيم خارج) چيزي بدهكار نيستند، حق در همه اين سالها با آنان بوده است. آنها به ايران مي‌روند تا كمك كنند و آن را از صورت جمهوري اسلامي به درآورند.» 65
او در همين مقاله كينه و عداوت خود نسبت به جمهوري اسلامي را به صورتي عريان‌تر به نمايش مي‌گذارد و مي‌افزايد:
«با بازگشت آنها دست ايرانياني كه اين سالهاي فراموش كردني را در آن دوزخ زيستند، ‌نيرومند‌تر خواهد شد. اينها هر كدام مي‌روند جا را براي حزب اللهي‌ها و مكتبي‌ها تنگ‌تر مي‌كنند. پيكار بر ضد رژيم اسلامي در خارج، از آنها چندان بهره‌مند نبوده است كه در نبودشان بي‌چيز شود، اما بودنشان در ايران به پيكار كلي كمك خواهد كرد.» 66
آنچه بيش از هر چيز در گفته‌ها و نوشته‌هاي داريوش همايون به چشم مي‌آيد، كينه‌‌توزي صريح و خصومت‌ آشتي‌ناپذير با نظام مقدس اسلامي است.

پی نوشت ها:


49. كيهان سلطنت‌طلب، چاپ لندن، شماره 194، مورخه 18/1/1367.
50. كيهان سلطنت‌طلب، چاپ لندن، شماره 194، مورخه 18/1/1367.
51. همان.
52. كيهان سلطنت‌طلب، چاپ لندن، شماره 607، مورخه 3/3/1370.
53. مصاحبه با راديو بي‌بي‌سي، لندن مورخه 15/3/1368.
54. شناسنامه نشريات فارسي‌زبان خارج از كشور، ناشر مركز تحقيقات رسانه‌هاي وزارت ارشاد، ص 9.
55. هفته‌نامه ضد‌انقلابي نيمروز، چاپ لندن، مورخه 23/4/1374.
56. كيهان سلطنت‌طلب، چاپ لندن، مورخ 18/1/1367.
57. همان.
58. هفته‌نامه نيمروز، چاپ خارج از كشور، مورخ 5/11/1376.
59. هفته‌نامه نيمروز، چاپ خارج از كشور، مورخ 11/3/1375، شماره 368.
60. همان.
61. هفته‌نامه نيمروز، چاپ خارج از كشور، مورخ 5/11/1375.
62. هفته‌نامه نيمروز، چاپ خارج از كشور، مورخ 11/3/1375، شماره 367.
63. همان، مورخ 23/8/1376، شماره 442.
64. همان، مورخ 14/8/1376، شماره 432.


ـ نيمه پنهان، سيماي كارگزاران فرهنگ و سياست، دفتر پژوهشهاي مؤسسه كيهان، ج اول.
ـ داريوش همايون به روايت اسناد ساواك.
ـ آرشيو اسناد در سايت مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي
ـ مجموعه اسناد لانه جاسوسي، كتاب دوم و هشتم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي

منبع:www.dowran.ir