دو خاطره از امام راحل در جنگ تحمیلی
دو خاطره از امام راحل در جنگ تحمیلی
دو خاطره از امام راحل در جنگ تحمیلی
امام خمینی رحمت الله علیه و مدیریت بحران
عصر همان روز، یعنی ساعاتی بعد از بمباران فرودگاه مهرآباد تهران [در31 شهریور 1359]، حضرت امام در یک پیام رادیو- تلویزیونی، با چند جمله، چنان آرامش خاطری به مردم ایران بخشیدند که جو جامعه ناگهان برگشت و مردم از نگرانی و سراسیمگی خارج شدند و رفتند دنبال زندگی طبیعی و بسیج نیرو و امکانات. تعبیر آن روز امام، این بود: یک دزدی آمده و سنگی در خانهى ما انداخته و پنهان شده! دولت و ارتش ما - بحمدالله - بیدار و هوشیارند و جواب دندان شکنی به او خواهند داد که از تصمیم خودش منصرف و از کرده اش پشیمان شود. ملت شریف ایران، خون سردی خودشان را حفظ کنند و با حفظ آرامش، دولت و ارتش را کمک کنند.(1)
بین من و مردم هیچ تفاوتی نیست
یک روز که تهران شدیداً زیر بمباران و موشکباران بود، مادرم وارد اتاق شدند و دیدند یک پتویی کنار اتاق، کج افتاده است. با نهایت خونسردی مرا صدا زدند که: «بیا سر پتو را بگیر که آن را صاف بیندازیم!». امام، از این حرف مادر در آن شرایط، خنده شان گرفت.
1. پرتوی از خورشید، موسسهى تنظیم و نشر آثار امام راحل .
2. از دیدگاه ها، حاج سید احمد خمینی.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}